« فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

97/07/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: غیبت / حکم غیبت مخالف

خلاصه مباحث گذشته: صحبت در مباحث غیبت بود. به این بحث رسیدیم که آیا حرمت غیبت اختصاص به مؤمن دارد یا شامل غیر مؤمن (اهل سنت) هم می‌شود؟ در اینجا دو قول وجود دارد:

نظر اکثر علماء در این بحث این است که غیبت مؤمن حرام است و غیبت مسلمان غیر مؤمن یعنی اهل سنت جایز است[1] .[2] مرحوم خویی در این رابطه می‌فرماید: «المراد من المؤمن هنا من آمن بالله و برسوله و بالمعاد و بالائمة الاثنی عشر(عليهم السلام)، اولهم علي بن أبي طالب (عليه السلام) وآخرهم القائم الحجة المنتظر عجل الله فرجه وجعلنا من أعوانه وأنصاره، و من انکر واحدا منهم جازت غیبته»[3]

در این رابطه توجه به ادله‌ای که در این مقام وارد شده، لازم است که آیا این ادله در مؤمن جاری است و در مطللق مسلمان جاری نیست یا اینکه مطلق و عام هستند؟ چند کلمه در روایات آمده که باعث شده دسته‌ای از علما تصور کنند که غیبت اختصاص به مؤمن دارد.

یکی از این کلمات کلمه «أخ» است. سید عاملی می‌فرماید: ظواهر اخبار باب یا از جهت مفهوم و یا از جهت اخوت به صراحت یا به فحوی دلالت بر جواز غیبت مخالف می‌کند.[4] به همین دلیل گفته‌اند که «ذکرک أخاک» شامل شیعه می‌شود ولی شامل اهل تسنن نمی‌شود.

مرحوم شیخ نیز می‌فرماید: «ان ظاهر الاخبار اختصاص حرمة الغیبة بالمؤمن فیجوز اغتیاب المخالف»[5]

دو اشکال بر کلام شیخ:اشکال اول:

در هیچکدام از روایات اختصاص حرمت غیبت به مؤمن وجود ندارد هرچند مورد بعضی از آیات و روایات، مؤمن است ولی این مورد از اخذ به بعض دیگر که عام هستند منع نمی‌کند. چون تنافی بین این دو نیست علاوه بر اینکه کلمه مؤمن ظهور در مؤمن اصطلاحی ما ندارد بلکه ظاهر این است که مؤمن به معنای عام در نظر گرفته شده که به معنای هر کسی است که ایمان در قلبش داخل شده در مقابل مسلم که فقط اقرار زبانی به شهادتین دارد.[6]

به نظر ما این اشکال صحیح است و وارد می‌باشد.

اشکال دوم:

آیت الله سبحانی می‌فرماید: ظاهرا مرحوم شیخ بین اسلامی که جمیع احکام مترتب بر آن است و بین ایمان که شرط سعادت است و ثواب بر آن مترتب است خلط کرده است.[7]

به نظر ما کلام ایشان متین و قابل قبول است.

در مقابل دسته‌ای از علما فرموده‌اند که حرمت غیبت در مؤمن گناه بیشتری دارد ولی اینطور نیست که این حرمت، اختصاص به مؤمن داشته باشد. غیبت هر مسلمانی حرام است ولی غیبت مؤمن گناه بیشتری دارد. اینکه در روایات کلمه أخ یا مؤمن وارد شده دلیل بر تقیید نمی‌شود.

اگر به شما بگویند: أکرم الهاشمی و بعد بگویند: أکرم النحویین. أکرم الهاشمی یعنی سید اولاد پیغمبر(ص) را اکرام کن. معنایش این نیست که غیر هاشمی اکرام نشود. أکرم النحویین یعنی عالم نحوی را اکرام کن. هاشمی باشند یا نباشند. اگر دو دلیل مثبت باشند باعث تقیید نمی‌شوند. در مباحث هم می‌گوییم که اثبات شیء نفی ما عدا نمی‌کند. در این مثال شما، هم هاشمی را اکرام می‌کنید و هم عالم نحوی را. اگر شخصی هم نحوی بود و هم هاشمی، او را بیشتر اکرام می‌کنید.

ما در روایات غیبت داریم که غیبت برادر مؤمن جایز نیست. در بعضی از روایات داریم که غیبت مسلمان جایز نیست و بعضی از روایات غیبت انسان را جایز نمی‌داند، بعضی از روایات هم غیبت رجل را جایز نمی‌داند. هم کلمه رجل داریم، هم کلمه انسان هم کلمه مسلم و هم کلمه مؤمن و هم کلمه أخ در روایات ذکر شده است. وقتی روایات مختلفی داریم که کلمات مختلفی را ذکر کرده، برداشت می‌شود که غیبت هر انسانی حرام است، غیبت هر مسلمانی حرام و غیبت هر مؤمنی هم حرام است. ممکن است تفاوت انسان و مسلمان و مؤمن به درجات باشد. یعنی غیبت یک انسان کافر یک مقدار گناه داشته باشد، اگر مسلمان شد غیبتش گناه بیشتری داشته باشد و اگر مؤمن شد گناه بیشتری داشته باشد. پس وقتی روایات ما الفاظ متعددی را به کار برده‌اند، می‌توانیم استفاده کنیم که خصوصیتی برای مؤمن نیست مگر اینکه سفارش بیشتری شده که غیبت مؤمن را سعی کنید انجام ندهید. مسلمان هم مورد تأکید است در مورد رجل هم که در روایات آمده دیگر ایمان و اسلام ذکر نشده و مطلق انسان منظور است چه مسلمان باشد یا کافر و چه شیعه باشد یا سنی. در کشوری مانند جمهوری اسلامی ایران که ادیان مختلفی وجود دارد و همه در کنار هم زندگی می‌کنند آیا فاش کردن اسرار آنها و غیبت کردن آنها آیا جایز است یا نه؟ این مسأله بستگی به برداشت شما از روایات مختلف دارد.

ما در علم اصول بحث کرده ایم که مثبتین مقیِّد هم نیستند. اگر شما بگویید اعتق رقبة بعد بفرمایید که اعتق رقبة مؤمنة که هر دو مثبِت هستند. در اینجا مطلق رقبه منظور است چه مؤمنه باشد یا نباشد. اما اگر بگویید اعتق رقبة و لا تعتق رقبة کافرة در این صورت یکی مثبت است و یکی منفی، این اطلاق و تقیید است.

پس غیبت مسلمان هم حرام است. نظر آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله سبحانی و بعضی دیگر این است که می‌فرمایند دلایل ما هم رجل دارد، هم مسلم دارد هم انسان دارد یعنی غیبت انسان بما هو انسان حرام است مسلمان باشد یا کافر.

علاوه بر این یکی از ادله‌ای که برای حرمت غیبت ذکر کردیم دلیل عقل بود. دلیل عقل این بود که غیبت کردن ظلم است. وقتی که شما به سرّی از اسرار شخصی اطلاع پیدا می‌کنید، اگر آن را فاش کنید و آبروی او را ببرید، در حق او ظلم کرده‌اید، هرکس باشد و هر دینی که داشته باشد فرقی ندارد. ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ﴾[8] حب شیوع فاحشه بد است؛ یعنی اگر کسی فاحشه را در جامعه شیوع بدهد، کار زشتی کرده است، حال در مورد مؤمنین خیلی زشت است. یعنی شما بگویید این شخص مؤمن این کار را انجام داده، آبروی او را برده‌اید، در ضمن در جامعه هم شیوع پیدا کرده که این گناه انجام می‌شود. اگر غیر مؤمن هم باشد، باز هم شیوع پیدا می‌کند که در جامعه این عمل زشت انجام می‌شود.

اگر حرمت غیبت را حرمت تعبدی بدانیم و فقط آیات و روایات را دال بر این مطلب بدانیم، می‌گوییم در قرآن آمده که ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا﴾ که حرمت غیبت و شیوع فاحشه را مقید به ﴿الَّذِينَ آمَنُوا﴾ کرده است. اما اگر حرمت غیبت را عقلی بدانیم، اختصاص به مؤمن ندارد و شامل همه انسانها می‌شود.

لذا آیت الله مکارم می‌فرماید: غیبت همه افراد چه مؤمن و کافر و سنّی و دیگر ادیان و مذاهب اگر محارب نباشد و با ما در حال رفاقت زندگی می‌کند، جایز نیست.[9]


[6] حاشیة المکاسب، (الایروانی)، ج1، ص32.
logo