« فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

97/09/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: غیبت / مستثنیات غیبت

بحث در رابطه با مستثنیات غیبت است. غیبت از محرمات الهی است و از گناهان کبیره است ولی دارای استثنائاتی است و در بعضی موارد غیبت کردن جایز می‌شود.مرحوم شیخ انصاری یک قاعده کلی را بیان می‌فرماید که طبق آن مستثنیات غیبت روشن می‌شود لذا می‌فرماید: غیبت به خاطر چند جهت حرام است؛ ایذاء مؤمن است، هتک عرض مؤمن است و با غیبت کردن آبروی مؤمن را می‌برید و کوچک کردن و تحقیر یک انسان است، می‌توان اضافه کرد که به‌وسیله غیبت، عمل قبیح و فاحشه شیوع پیدا می‌کند.با توجه به این جهات، غیبت کردن حرام است دلایل آن را از آیات و روایات قبلاً بحث کردیم و از مجموع آن‌ها این مسائل به دست آمد. با توجه به این مسائل جایی ممکن است مصلحتی اقوی وجود داشته باشد که اگر غیبت نکنید یک نفر دچار مشکلاتی می‌شود و اگر غیبت‌کنید و واقعیت را بگویید نجات پیدا می‌کند. اگر جان کسی درخطر باشد و شما با غیبت کردن می‌توانید او را نجات دهید، جانش حفظ می‌شود. گاهی مال عظیمی در حال از بین رفتن است و شما با غیبت کردن می‌توانید از هدر رفتن مال جلوگیری کنید، شخصی است که می‌خواهد خانه‌اش را برای شخص بدحسابی گرو بگذارد و شما می‌دانید که خانه از دست او می‌رود، در اینجا می‌توانید با غیبت کردن، از این کار جلوگیری کنید. یا ممکن است آبروی شخصی درخطر باشد و شما می‌توانید با غیبت کردن آبروی او را حفظ کنید.در تمام این موارد که می‌توانید خطر جانی، مالی و یا آبرویی را با غیبت کردن حل کنید، به‌شرط این‌که اقوی المصلحتین رعایت شود، غیبت جایز است؛ یعنی باید بدانید که آبروی این شخص مهم‌تر است یا آبروی آن شخص، مال این شخص مهم‌تر است یا آبروی غیبت شونده، حفظ جان این شخص مهم‌تر است یا آبروی غیبت شونده، اگر این محاسبه در ترازوی عقل و شرع انجام شد و دیدید که کفه غیبت کردن قوی‌تر است یعنی الآن این شخص در خطراتی می‌افتد که با یک غیبت مشکلش حل می‌شود و نجات پیدا می‌کند، در اینجا غیبت کردن جایز است. دختری که می‌خواهد ازدواج کند، ازدواج هم خیلی مهم است و این دختر یک‌عمر اسیر این خانواده می‌شود و من کاملاً این خانواده را می‌شناسم، در اینجا مصلحت اقتضا می‌کند که غیبت‌کنم.مرحوم شیخ در اینجا مطلبی دارند و می‌فرمایند گاهی مصلحت مربوط به مغتاب بالکسر است، گاهی مصلحت مربوط به مغتاب بالفتح است و گاهی مصلحت مربوط به شخص ثالثی است؛ یعنی گاهی شخصی با شما مشورت می‌کند و می‌گوید من می‌خواهم این کار را انجام دهم، صلاح هست یا نه؟ شما این شخص را می‌شناسید لذا باید او را معرفی کنید و حقایق را بگویید. گاهی مصلحت مربوط به خود شخص است، یک جایی شما غیبت می‌کنید و جان او را نجات می‌دهید، در دادگاه اگر از او غیبت‌کنید، جانش را نجات داده‌اید و به نفعش تمام می‌شود، این مصلحت راجع به غیبت شونده است. گاهی هم مصلحت مربوط به غیبت کننده است و اگر غیبت نکند خودش گرفتار می‌شود، در دادگاه غیبت می‌کنید و جان خود را نجات می‌دهید و به نفع خودتان تمام می‌شود.

پس گاهی غیبت کردن برای غیبت کننده مصلحت دارد، گاهی هم غیبت کردن برای غیبت شونده مصلحت دارد و غیبت شونده نجات پیدا می‌کند و گاهی هم به نفع شخص ثالثی است، شخص بی‌گناهی را به یک جرم‌گرفته‌اند و من می‌دانم که چه کسی آن جرم را مرتکب شده، باید بگویم، درست است که غیبت کرده‌ام ولی بی‌گناهی را نجات داده‌ام. لذا مرحوم شیخ انصاری می‌فرماید: اگر غیبت یک مصلحت قوی داشته باشد که از مفسده غیبت اقوی باشد، برای غیبت کننده یا غیبت شونده یا شخص ثالث، در این صورت غیبت جایز است.[1]

این یک قاعده کلی است و خودتان هم صاحب‌اختیارید، خودتان محاسبه کنید که آیا این مصلحت قوی‌تر هست یا نه؟ ازیک‌طرف آبروی مؤمن و از طرف دیگر یک مصلحت اقوی، اگر این مصلحت اقوی بود، غیبت جایز می‌شود و اگر اقوی نباشد غیبت جایز نیست.سپس مرحوم شیخ نکته بالاتری را اشاره‌کرده، می‌فرماید تمام واجبات و محرمات تحت‌الشعاع این قانون است، یعنی هر واجبی دارای مصلحتی است و هر حرامی دارای مفسده ولی گاهی مصلحت یک امر واجب مثل نماز با مصلحت یا مفسده امر دیگر تزاحم پیدا می‌کند، شخصی در دریا در حال غرق شدن است و نماز شما هم در حال قضا شدن است، نماز را کنار می‌گذارید و سراغ نجات مؤمن می‌روید. آبروی شخصی درخطر است و شما نماز یا حج و یا واجبات دیگر را رها می‌کنید تا آبروی او را بخرید. این اهم است، گاهی یک امر اهم، واجبات و محرمات را تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد. قتل مؤمن است و شما باید او را نجات دهید، تمام واجبات کنار می‌رود تا کار واجب‌تر انجام شود. کار واجب را می‌توان بعداً انجام داد یا قضا کرد ولی این مهم‌تر است.در این مورد که مهم‌تر را چه کسی مشخص می‌کند، می‌گوییم در ابتدا شرع مشخص می‌کند و گاهی عقل تعیین می‌کند، مثلاً ازاله نجاست از مسجد؛ مسجد نجس شده و کسی هم نیست که تطهیر کند، در اینجا ازاله نجاست از مسجد، واجب اهم است و نماز واجب مهم است. این را شرع بیان کرده است. در مواردی هم که شارع مقدس بیان نکرده، عقل اهم را مشخص می‌کند، پس قانون اهم و مهم در همه‌جا وجود دارد. اگر شما کار حرامی را انجام دهید، جان شخصی را نجات می‌دهید، باید جان او را نجات دهید.پس مرحوم شیخ این قانون کلی را بیان می‌فرماید که چه در غیبت و چه در تمام واجبات و محرمات اگر با یک امر اهم معارض شد، باید اهم را انجام داد و سپس سراغ امر مهم رفت. شخصی طلبکار است و طلبش را می‌خواهد، باید ابتدا طلب او را پرداخت کرد و بعدازآن به نماز پرداخت؛ ادای دین واجب اهم است.این یک قانون کلی است و اینکه گاهی بحث می‌شود که آیا فقه ما کافی و پاسخگوی مسائل اجتماعی و سیاسی و فرهنگی جامعه هست یا نه؟ با این کلام عالی شیخ انصاری تمام مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را می‌توانید پاسخ دهید. شخص منحرفی است که اگر او را غیبت نکنم، رئیس‌جمهور می‌شود و کشور را تباه می‌کند، در اینجا غیبت کردن واجب می‌شود، نه اینکه جایز است. می‌خواهد وکیل شود و اگر من غیبت او را نکنم، وکیلی می‌شود که در مجلس احکام اسلام را زیر پا می‌گذارد و در مقابل اسلام می‌ایستد، باید غیبتش کنم.تشخیص اهم هم با خود شخص است منتهی باوجدان و عقل باید به این نتیجه رسید و اهم را تشخیص داد و اگر شارع مقدس اهم را بیان کرده گاهی ممکن است انسان در مصادیق شبهه داشته باشد، در اینجا مجتهد تعیین مصداق می‌کند اما گاهی تعیین مصداق نشده یعنی کسی تعیین نکرده ولی عقل انسان حکم می‌کند که این اهم است. اگر نمی‌خواست وکیل شود من هیچ‌وقت غیبتش نمی‌کردم ولی الآن می‌خواهد وکیل شود و من می‌دانم که اهل نماز و دعا و خدا نیست، توجهی به این مسائل ندارد و رویه باطلی دارد، اگر وکیل مجلس شود، اتفاقاتی می‌افتد و من یقین دارم، این از مواردی است که غیبت کردن برای نجات مردم لازم و واجب است. گاهی هم غیبت جایز است.اشکال:

محقق خویی به مرحوم شیخ اشکال می‌کند که: ما به‌عنوان اولی بحث می‌کنیم؛ یعنی غیبت به‌عنوان اولی حرام است و کسی نمی‌تواند غیبت کند و گناه کبیره است و استثناهایی وجود دارد که در روایات ذکرشده است، شخصی می‌خواهد ازدواج کند و برای تحقیق نزد شما می‌آید؛ «نصح المستشیر» این مورد روایت است. محقق خویی می‌فرماید: مواردی که ازنظر روایات استثنا شده را بیان کنید نه اینکه بگویید هر جا مصلحت اقوی وجود داشته باشد، غیبت جایز می‌شود؛ این بحث دیگری است و مناسب اینجا نیست. این قانون، حکم ثانوی است ولی در اینجا بحث از احکام اولیه و موارد استثنای غیبت است.

به نظر ما فرمایش شیخ انصاری فرمایش خیلی عالی است و درست است و اشکال محقق خویی وارد نیست. مرحوم شیخ توجه دارند که یک سری روایت واردشده و مستثنیات غیبت را بیان کرده و یک جاهایی است که مورد روایت نیست، یک سری مسائل سیاسی، مسائل اجتماعی، فرهنگی و خانوادگی وجود دارد که در روایات نیامده ولی نیاز به قانون عقل دارد که اقوی المصلحتین را پیدا کند و مفسده و مصلحتش را پیدا کند و با ترازوی عقل بسنجد، اگر روایت داریم، روایت را ملاحظه کند و تشخیص دهد که کدام مصلحت اقوی است. این یک قانون کلی است و به خاطر همین قانون است که اسلام پاسخگوی تمام مسائل است و نظم منطقی به همه امورات می‌دهد. در مورد پرداخت خمس که وجوهات را به این شخص بدهیم که نیازمندتر است یا به شخصی که به ما نزدیک‌تر است و یا در اعطای مقام به اشخاص که به هر کس که لایق‌تر است باید اعطا شود و در سایر مسائل این قانون اهم و مهم بر شما حاکم می‌شود و مسئولیت شدیدی به عهده شماست البته این مسئولیت باعث اصلاح جامعه می‌شود.

 


logo