درس خارج فقه استاد محسن فقیهی
97/10/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تجاهر به فسق / مستثنیات غیبت/ غیبت
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در رابطه با مستثنیات غیبت بود. یکی از مستثنیات غیبت مسئله تجاهر به فسق بود و بحث شد که آیا میتوانیم شخصی را که متجاهر به قبیح یا فسق است را غیبتکنیم؟ دلایلی برای این مطلب اقامه شد لکن در این بحث ابهامی وجود دارد که آیا عیبی که مردم میدانند استثنا شده است یا معیار تجاهر به فسق است؟ تفاوت این دو در این است که گاهی انسان نمیخواهد تجاهر کند و نمیخواهد کسی بداند، ولی شخصی اطلاع پیداکرده و این را در فضای مجازی پخش کرده و آبروی او را برده است، برخلاف میل باطنی او، گناهش را پخش کردهاند. چنین شخصی متجاهر به فسق هست یا نه؟
تعبیر علما در این رابطه: مرحوم امام میفرماید: «إنّ ما یعرفه الناس» وقتی مردم فهمیدند، غیبتش جایز میشود.[1]
به نظر ما این دانستن مردم ممکن است از طریق پیامک یا فضای مجازی محقق شود درصورتیکه قصد تجاهر نداشته است؛ پس ملاک، تجاهر خود شخص است نه دانستن مردم؛ یعنی اگر متجاهر باشد و علناً مقابل مردم گناهی را انجام داده، غیبتش جایز است اما اگر مخفیانه گناهی را انجام داده ولی شخص دیگری با افشاگری باعث شده که دیگران بفهمند، غیبت چنین شخصی جایز نیست چون به نظر ما این شخص، متجاهر نیست.
روایت دهم: «محمد بن يعقوب، عن الحسين بن محمد، عن معلى بن محمد، عن الحسن بن علي الوشاء، عن داود بن سرحان قال: سألت أبا عبدالله عليهالسلام عن الغيبة قال: هو أن تقول لأخيك في دينه مالم يفعل، وتبث عليه أمرا قد ستره الله عليه لم يقم عليه فيه حد»[2]
رجال حدیث: محمد بن یعقوب کلینی، امامی و ثقه است. حسین بن محمد بن عامر، امامی و ثقه است. معلی بن محمد بصری، مورد اختلاف است ولی به نظر ما امامی و ثقه است. حسن بن علی وشّاء، امامی و ثقه است. داود بن سرحان عطار، امامی و ثقه است. پس این روایت به نظر ما صحیحه است.
در روایات آمده است که «قد ستره الله علیه لم یقم علیه فیه حدّ» یعنی آن چیزی که خدا آن را پوشانده است، غیبت کسی که خداوند عیبش را پوشانده جایز نیست. در ایام قدیم مردم فقط در این صورت میفهمیدند کسی گناه کرده که بر او حد جاری میشد. اگر حد جاریشده و همه فهمیدهاند در این صورت غیبتش جایز است.
آیا عبارت «قد ستره الله علیه لم یقم علیه فیه حدّ» بر شخصی که گناهی را در خفا انجام داده و توسط دیگران در فضای مجازی پخش و افشاشده، صدق میکند؟ اگر بگوییم مستور نیست به نظر نمیرسد که دلیل قانعکنندهای برای جواز غیبت او باشد. عبارت «وتبث عليه أمرا قد ستره الله عليه» بر جمله قبل عطف شده و به معنای غیبت است و «ما لم یفعل» تهمت است.
روایت یازدهم: «القطب الراوندي في لبّ اللباب: عن النبيّ (صلیالله عليه وآله)، أنّه قال: لا غيبة لثلاثة: سلطان جائر، وفاسق معلن، وصاحب بدعة»[3]
قطب راوندی، سعید بن هبة الله است که امامی و ثقه است. این روایت مرفوعه و ضعیف است.سه نفر هستند که غیبت ندارند: یکی سلطان جائر است و دیگری فاسق معلن یعنی خودش اعلام کند نه اینکه مردم بفهمند، خود فاسق بهصورت علنی مرتکب فسق شود، غیبت این شخص جایز است اما اگر فاسقی معلن نیست و میخواهد مخفی کند ولی شخص دیگری او را افشا کرده، فاسق معلن نیست سومین شخصی که غیبتش جایز است کسی است که در دین بدعت میگذارد.به نظر ما از مجموع روایات استفاده میشود که 1- فاسق معلن، متجاهر به فسق است. 2- حدّی بر او اقامه نشده باشد. شخصی که گناهی را در خفا انجام داده، حدی بر او اقامه نشده است، این هم میتواند شاهد بر این مسئله باشد که اگر خود فاسق تجاهر کند، غیبتش جایز است اما وقتی خودش مخفی کرده، هم فاسق معلن نیست و هم حد بر او اقامه نشده که غیبتش جایز باشد. پس ما دلیلی نداریم که شخصی که مردم از او عیب یا قبیح و حرامی فهمیدهاند را غیبتکنیم، شاید مردم از راه خلاف عیب او را فهمیده باشند، چنانچه پشت سر کسی که هنوز جرمش ثابت نشده غیبت کنند. لذا توجه به این مورد لازم است.
روایت دوازدهم: «السيد فضلالله الراوندي في نوادره: بإسناده عن محمّد بن الأشعث، عن موسى بن إسماعيل، عن أبيه عن أبيه موسى بن جعفر، عن آبائه (علیهمالسلام)، قال: قال رسولالله (صلیالله عليه وآله): أربعة ليس غيبتهم غيبة: الفاسق المعلن بفسقه و الإمام الكذاب إن أحسنت لم يشكر وإن أسأت لم يغفر، والمتفكهون بالأمهات، والخارج من الجماعة الطاعن على أُمتي الشاهر عليها سيفه»[4]
رجال حدیث: سید فضلالله راوندی، امامی و ثقه است. محمد بن محمد بن اشعث کوفی، امامی و ثقه است. موسی بن اسماعیل، مهمل است. اسماعیل بن موسی بن جعفر، مهمل است. این روایت مسند و ضعیف است.
چهار گروه هستند که غیبتشان اشکال ندارد: 1- فاسقی که خودش گناهش را اعلام میکند و میگوید من این گناه را انجام میدهم. 2- کسی که امام مردم شده و دروغ میگوید که اگر به او نیکی کنی تشکر نمیکند و اگر نافرمانیش کنی نمیبخشد. 3- کسانی که به مادر فحش میدهند. 4- کسی که از جماعت مسلمین خارجشده و بر امت من طعنه میزنند و شمشیر به دست میگیرند که با مسلمین جنگ مسلحانه کنند.این روایت هم به ما کمک میکند چون ما گفتیم که غیبت فاسق معلن جایز است یعنی خودش اعلام کند که من فسق میکنم و فلان گناه را انجام میدهم.روایت سیزدهم: «العياشي في (تفسيره) عن عبدالله بن حماد الأنصاري، عن عبدالله بن سنان قال: قال أبو عبدالله عليهالسلام: الغيبة أن تقول في أخيك ما قد ستره الله عليه، فأما إذا قلت ما ليس فيه فذلك قول الله عز وجل: (فقد احتمل بهتانا وإثما مبينا)»[5]
رجال حدیث: محمد بن مسعود عیاشی، امامی و ثقه است. عبدالله بن ابراهیم بن حمّاد انصاری، مورد اختلاف است ولی به نظر ما امامی و ثقه است. عبدالله بن سنان مولی بنی هاشم، امامی و ثقه است. این روایت مرفوعه است چون عبدالله بن حمّاد انصاری از اصحاب امام کاظم (ع) است و عیاشی در زمان غیبت صغری میزیسته است؛ لذا روایت ضعیف است و اعتباری ندارد.
این روایت هم «ما قد ستره الله عليه» دارد و شاهد بر این است که اگر عیبی مستور نباشد و برای مردم آشکارشده باشد دیگر غیبتش اشکال ندارد. این روایات مؤید این نکته هستند که غیبت متجاهر به فسق اشکال ندارد.
روایت چهاردهم: «عن الصادق جعفر بن محمد عليهالسلام قال: إن من الغيبة أن تقول في أخيك ما ستره الله عليه ...»
این روایت هم بر این مطلب دلالت دارد که هر چیزی که مستور است اگر بیان شود، غیبت است و هر چیزی که مستور نیست و برای مردم روشن است، در صورت بیان کردن، غیبت نیست.روایت پانزدهم: «وفي (المجالس) عن محمد بن موسى بن المتوكل، عن عبدالله بن جعفر الحميري، عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن الحسن بن محبوب، عن عبدالرحمن بن سيابة، عن الصادق جعفر بن محمد عليهالسلام قال: إن من الغيبة أن تقول في أخيك ما ستره الله عليه، وإن من البهتان أن تقول في أخيك ما ليس فيه»[6]
رجال حدیث: محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی، امامی و ثقه است. محمد بن موسی بن متوکل، امامی و ثقه است. عبدالله بن جعفر حمیری، امامی و ثقه است. احمد بن محمد بن عیسی اشعری، امامی و ثقه است. حسن بن محبوب سرّاد، امامی و ثقه است. عبدالرحمن بن سیابه کوفی، مورد اختلاف است ولی به نظر ما امامی و ثقه است. پس این روایت مسند و صحیحه است.
این روایت ازنظر سندی هیچ مشکلی ندارد و دلیل بر این است که غیبت متجاهر به فسق جایز است ولی در میان این ادلّه توجه به این نکته لازم است که مراد از متجاهر به فسق این است که شخص خودش بهصورت علنی مرتکب گناه یا فساد شود و یا اعلام کند.آیتالله مکارم در اینجا فرمودهاند: پس بنابراین متجاهر به فسق تخصصاً خارج است؛ یعنی اینطور نیست که غیبت باشد ولی استثنا شده باشد بلکه اصلاً غیبت نیست، چون غیبت درجایی محقق میشود که عیب یا فسق، مستور باشد و در اینجا مستور نیست.[7]
به نظر ما این کلام آیتالله مکارم طبق مبنای خودشان صحیح است ولی ما گفتیم که در صدق غیبت دو چیز معیار است: 1- «ذکرک اخاک بما یکرهه» است کسی که مشکل خلقی یا خُلقی دارد وقتی میخواهید با او صحبت کنید یا خطاب قرار دهید و یا در موردش صحبت کنید نباید مشکل او را بیان کنید، چون غیبت میشود 2- «ما ستره الله» یعنی چه عیب مستور باشد و چه حرفی زده شود که باعث ناراحتی او شود، در هر دو صورت غیبت است. لذا به نظر ما در مورد متجاهر به فسق خروج حکمی وجود دارد یعنی متجاهر به فسق درصورتیکه خودش متجاهر نبوده، «ذکرک اخاک بما یکرهه» صدق میکند.