« فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

97/11/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: غیبت/ مستثنیات غیبت/ متجاهر به فسق

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت درباره متجاهر به فسق بود که از مستثنیات غیبت است. فروعاتی در این بحث، مورد نزاع فقها است.

فرع دوم

مسئله اول: کسی که متجاهر به فسق است، مثلا علنا قماربازی می‌کند اما از اینکه درباره فسقش در جلسات صحبت شود، ناراحت می‌شود. آیا غیبت چنین شخصی جایز است؟ ادله جواز غیبت مثل «الملعن بالفسق» یا «من القی جلباب الحیاء» درباره او صدق می‌کند؛ زیرا آن را علنی انجام می‌دهد و هیچ حیایی ندارد. تأثّر و استنکاف او از بیان فسق، نوعی مجازات برای این شخص است.

مثلا اگر شما رئیس اداره‌ای باشید، کسی از زیردستان که مخفیانه با شما مخالفت می‌کند و کسی که علنا با شما مخالفت می‌کند و شأن شما را از بین می‌برد، به یک شکل مجازات می‌کنید؟ آیا در نظر شما این دو یکی هستند؟ کسی که مخفیانه تخلفی می‌کندع مقداری گناه دارد اما کسی که علنا تخلف می‌کند، باعث می‌شود که دیگران نیز تشویق به تخلف شوند؛ بنابراین مجازات متجاهر، مجازات سنگینی است که خداوند غیبت او را جایز دانسته است. یکی از حکمت‌های جواز غیبت متجاهر این است که با او مبارزه شود و مجازات شود.

برخی گفته‌اند که در صورت ناراحتی، غیبتش جایز نیست؛ زیرا ادله حرمت غیبت استثنا خورده که متجاهر است اما نمی‌دانیم مطلق متجاهر است یا متجاهری که ناراحت نمی‌شود، قدر متیقّن آن متجاهری است که ناراحت نمی‌شود، پس درباره او غیبت جایز است اما متجاهری که از بیان گناه، ناراحت می‌شود را شک داریم لذا اصل حرمت جاری می‌شود.

به نظر ما مجازات فاسق معلن به مفسق این است که غیبتش جایز باشد همان‌گونه که در متن روایات وجود دارد. «معلن بالفسق» و «من القی جلباب الحیاء» بر متجاهر صدق می‌کند و غیبتش جایز است. مؤید این قول عرف است. عرف میان کسی که مخفیانه تخلف می‌کند و کسی که علنی مخالفت می‌کند فرق می‌گذارد. متجاهر دیگران را هم تشویق به تخلّف می‌کند.

محل غیبت جایی است که شخص ناراحت می‌شود «ذکرک اخاک بما یکرهه» اگر از بیان گناهش ناراحت نمی‌شود که غیبت نیست تا گفته شود جایز است یا نه و اصلا استثنا نیست بلکه تخصصا از بحث غیبت خارج است.

محقق سبزواری (رحمه‌الله) می‌فرماید: «ظاهر الروايات جواز غيبته و إن استنكف من ذكر ذلك الذنب».[1]

شیخ بحرانی (رحمه‌الله) می‌فرماید: «إنّ ظاهر الأخبار هو جواز غيبته و إن استنكف عن ذلك».[2]

مسئله دوم: اگر کسی در محله‌ای متجاهر به فسق است اما در محله یا شهر دیگری تجاهر به فسق ندارد، آیا در جایی که تجاهر ندارد، غیبتش جایز است؟

ما هم قبول داریم که در آنجا بر این شخص، متجاهر صدق نمی‌کند. مثلا اگر برای سفر زیارتی رفته است در آن شهر حق نداری به او قمارباز بگویی زیرا در آن شهر خودش متجاهر است نه در اینجا. حداقل صدق متجاهر بر او مشکوک است؛ بنابراین غیبتش جایز نیست. مثلا کسانی هستند که برای کارهای خلاف شرع به خارج از کشور می‌روند و کسی آن‌ها را نمی‌شناسد اما وقتی به کشور برمی‌گردد ظاهری مذهبی به خود می‌گیرد و علنا گناهی نمی‌کند، چون ادله جواز غیبت بر او صدق نمی‌کند، غیبتش جایز نیست.

شاید یکی از مواردی که زمان و مکان در اجتهاد دخالت دارد همین مسئله باشد. می‌توان زمان را در این مسئله بیان کرد به این‌گونه که شخصی در زمانی متجاهر به فسق بوده اما دیگر فسق را علنی انجام نمی‌دهد بلکه آن را در خفا مرتکب می‌شود، مثلا در جوانی دو سال فسقی را علنی انجام می‌داد اما دیگر این کار را علنی انجام نمی‌دهد. در دو سال تجاهر غیبتش جایز است اما اکنون متجاهر بر او صدق نمی‌کند. ممکن است شخصی در مکانی متجاهر باشد اما در مکان دیگری متجاهر نباشد، در زمانی متجاهر باشد اما در زمان دیگر مجاهر نباشد.

 


logo