« فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

98/10/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مکاسب محرمه/ قیادت /تعریف قیادت

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث قمار به پایان رسید و مباحثی نیز در مسائل مستحدثه قمار مطرح کردیم.

قیادت

یکی از مکاسب محرمه که شیخ انصاری (ره) در کتاب مکاسب ذکر فرموده‌اند، «قیادت» است.

معنای قیادت

معنای لغوی و اصطلاحی قیادت را بیان خواهیم کرد. در قیادت دو بحث وجود دارد: حرمت قیادت و حد آن؛ لذا معنای لغوی و اصطلاحی قیادت باید روشن شود تا ما بتوانیم مصادیق قیادت را تشخیص دهیم و حاکم شرع در صورت تشخیص مصداق قیادت، می‌تواند حد جاری کند. حرمت قیادت بحث زیادی ندارد و روشن است؛ اما آنچه نیاز به بحث دارد این است که چه قیادتی باعث اجرای حد شرعی می‌شود. با توجه به وضعیت امروز جامعه و قوّادی‌هایی که در فضای مجازی رخ می‌دهد، طرح این بحث مورد نیاز است. «دیاثت» با «قیادت» فرق دارد. قیادت یعنی شخصی بین زن و مرد اجنبی (نامحرم) برای فعل حرام و زنا واسطه شود؛ ولی آیا اگر بین دو مرد برای فعل لواط واسطه شود، قیادت صدق می‌کند؟ اگر بین دو زن برای فعل مساحقه واسطه شود، قیادت صدق می‌کند؟ بحثی در حرمت این موارد نیست؛ بلکه بحث در این است که آیا قیادت تحقق پیدا می‌کند و حد جاری می‌شود؟

در لغت

قیادت، مصدر[1] [2] [3] یا اسم مصدر[4] است و معنایش عبارتست از:

«القوّاد، بالفتح و التشديد: هو الذي يجمع بين الذكر و الاُنثى حراماً»[5] .

به کسی که زنی را به مردی به صورت حرام می‌رساند، قوّاد می گویند. ولی اگر دو زن را به هم برساند، یا دو مرد را، قیادت صدق نمی‌کند. با توجه به قاعده «الحدود تدرأ بالشبهات»، اگر یقین نداشتیم، نمی‌توانیم حد جاری کنیم. اگر صدق قوّاد بر موردی مشکوک است، حد جاری نمی‌شود و مورد بحث است.

فیّومی می گوید: «قاد الرجل الفرسَ، قَوْداً، من باب قال و قِياداً بالكسر و قيادة. قال الخليل: القَود أن يكون الرجل أمام الدابّة آخذاً بقيادها، و السوق أن يكون خلفها ... و قاد الأمير الجيش، قيادة، فهو قائد و جمعه قادة و قوّاد و انقاد انقياداً في المطاوعة. و تستعمل القيادة و فعلها و رجل قوّاد في الدياثة و هو استعارة قريبة المأخذ»[6] .

برخی از فقها (ره) فرموده اند: «معنى القيادة و هو بحسب اللغة الهداية و الإراءة، يقال: قائد الجيش کان رئيساً عليهم و قائد الدابّة مشى أمامها آخذاً بقيادها»[7] [8] . و أضاف بعض آخر: «المصدر القود و القيادة»[9] .

برخی از فقها (ره) فرموده اند: «القيادة هي لغةً سوق الدابّة من أمامها و السوق يكون من خلفها. و من هنا كان المتقدّم عليها قائداً لها و يسمّى المتأخّر عنها سائقاً. و المصدر منها في كلامهم: القيادة»[10] .

صدق قیادت در مورد جمع بین زن و مرد مسلم است؛ ولی موارد مشکوکی نیز وجود دارد.

محقق خوئی (ره) می‌فرماید: «هي في اللغة السعي بين الشخصين لجمعهما على الوطي المحرّم و قد يعبّر عنها[11] بکلمة الدياثة»[12] .

ایشان می‌فرمایند که قیادت آن است که کسی بین دو نفر واسطه شود و سعی کند که بین آنها فعل حرامی واقع شود. گاهی از قیادت، تعبیر به دیاثت می‌شود. آیا این فرمایش محقق خوئی درست است؟

به نظر ما صدر و ذیل فرمایش محقق خویی (ره) باطل است. قسمت اول فرمایش ایشان، خلاف لغت است؛ زیرا آنچه در لغت ذکر شده، جمع بین ذکر و أنثی است؛ نه جمع على الوطي المحرّم. یعنی کتب لغت، فقط جمع بین زن و مرد را به عنوان قیادت ذکر کرده‌اند. اما درباره قسمت دوم فرمایش ایشان باید بگوییم که دیاثت با قیادت فرق دارد. دیاثت آن است که شخصی نسبت به زوجه، مادر، خواهر، دختر و امثال اینها برای وطی حرام وساطت کند. در روایات نیز چنین است: أَبُو مُحَمَّدٍ جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ الْقُمِّيُّ[13] فِي كِتَابِ الْمَانِعَاتِ[14] [15] عَنْ عَطِيَّةَ[16] عَنْ أَبِي سَعِيدٍ[17] قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ عَاقٌّ وَ لَا مَنَّانٌ وَ لَا دَيُّوثٌ إِلَى أَنْ قَالَ: وَ الدَّيُّوثُ الَّذِي يَجْلِبُ عَلَى حَلِيلَتِهِ الرِّجَالَ»[18] .

و در روایت دیگری آمده: دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ[19] ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) أَنَّهُ قَالَ: ﴿ثَلَاثَةٌ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ﴾[20] الشَّيْخُ الزَّانِي وَ الدَّيُّوثُ وَ هُوَ الَّذِي لَا يَغَارُ وَ يَجْتَمِعُ النَّاسُ فِي بَيْتِهِ عَلَى الْفُجُورِ وَ المَرْأَةُ تُوطِئُ فِرَاشَ زَوْجِهَا»[21] .

این روایت دیوث را شخصی معرفی کرده که غیرت ندارد و مردم را به خانه‌اش می‌آورد و همسرش، فراش زوجش را در اختیار دیگران قرار می‌دهد. پس دیاثت غیر از قیادت است. قیادت اعم از دیاثت است؛ ولی یکی نیستند.

 

در اصطلاح

تعریف اول

سعی برای جمع بین زن و مرد برای زنا؛ همانطور که لغویین گفته‌اند. آیت‌الله خوانساری در جامع المدارک همین نظر را دارند. مرحوم گلپایگانی می‌فرمایند: «لا يخفى أنّ الحكم في جميع الصور معلوم و هو الحرمة؛ بل لعلّها من الضروريّات؛ كما أنّ الحكم في القيادة هو الحرمة و الحد، إلّا أنّ النزاع في أنّ الجمع بين الذكرين أو بين الاُنثيين أيضاً من باب القيادة أم لا؟ و قد علم أنّ تعميم حكم القوّاد في الفرضين الأخيرين لا يستفاد من الروايات؛ لعدم تعرّضها لهما»[22] . حرمت در همه صور معلوم است و اگر وطی صورت بگیرد، در همه صورت‌ها حرمت مسلم است؛ بلکه این حرمت از ضروریات است. اگر قیادت تحقق پیدا کند، حد و حرمت دارد. پس ممکن است چیزی حرام باشد ولی حد نداشته باشد. نزاع در این است که اگر بین ذکرین برای لواط یا بین انثیین برای مساحقه واسطه شد، قیادت صدق می‌کند یا نه؟ حرمت دارند ولی آیا حد نیز دارند؟ تعمیم حکم قیادت و جریان حد بر دو مورد اخیر، از روایات استفاده نمی‌شود. پس روایات و لغت با هم موافقند که قیادتی که حد و حرمت دارد، واسطه شدن بین زن و مرد است. مرحوم محقق خوئی در مقابل این‌ها می‌فرمایند که واسطه شدن بین دو شخص برای وطی حرام قیادت است؛ فرقی ندارد بین زن و مرد باشد یا بین دو زن یا دو مرد. به نظر ما فرمایش آیت‌الله خوانساری (ره) و گلپایگانی (ره) درست است؛ ولی شما خودتان تحقیق کنید ببینید کدام یک درست است. به نظر ما قیادت حد معینی دارد که آن جمع بین زن و مرد است.

برخی از فقها (ره) فرموده‌اند: «القیادة هي الجمع بين الرجال و النساء على الحرام و قد يعمّم للجمع على الحرام و لو بالشذوذ الجنسي؛ كاللواط و المساحقة»[23] .

فردا فرمایش سید خوانساری (ره) را مطرح خواهیم کرد.


[4] المحكم والمحيط الأعظم، ابن سيده، ج6، ص535 . و در آن آمده: الإسم من ذلك کلّه القیادة.
[10] ما وراء الفقه، صدر، محمد، ج9، ص290 (التلخیص).
[11] القیادة.
[13] مهمل است.
[14] نامش: الأعمال المانعة من دخول الجنّة.
[15] آن را نیافتیم.
[16] العطیّة العوفي: مهمل است.
[17] سعد بن مالك الخزرجي: أبو سعيد الخُدريّ الأنصاريّ العربيّ المدني: از سابقینی است که به سوی امیرالمومنین(ع) بازگشتند.(من السابقين الذين رجعوا إلى أميرالمؤمنين(ع)).
[18] مستدرك الوسائل، المحدّث النوري، ج14، ص291. (این روایت مسنده و ضعیف است؛ بخاطر وجود جعفر بن أحمد القمّيّ و عطیّة در سندش و این دو نفر مهمل اند).
[21] مستدرك الوسائل، المحدّث النوري، ج14، ص291. (این روایت مرفوعه و ضعیف است).
[22] الدر المنضود، الگلپايگاني، السيد محمد رضا، ج2، ص92. و قال مثله في فقه الحدود و التعزیرات، ج2، ص159.
[23] ما وراء الفقه، صدر، محمد، ج9، ص290.
logo