« فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

98/08/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مباحث الفاظ/وضع /تعارض احوال

 

خلاصه جلسه گذشته: بحث درباره تعارض تخصیص و مجاز بود. گفتیم تخصیص زدن و در تقدیر گرفتن، هر دو خلاف اصل هستند و مثال ﴿لاَمَسْتُمُ النِّسَاء﴾[1] را توضیح دادیم. برخی از علما گفته‌اند که تخصیص بر اضمار مقدم است.[2]

دلیل اولویت تخصیص بر مجاز

تخصیص شایع و مشهور است؛ «ما من عام إلّا و قد خُصّ». برخی علما فرموده‌اند که مجاز نیز شایع است و شیوع نمی‌تواند دلیل اولویت تخصیص باشد.

2. «إنّ ذلك ممّا جرت به عادة أهل اللسان؛ كما لايخفى فيجب الأخذ به لظهور اتّفاق علماء الإسلام على اعتبار ما جرت به عادتهم و يؤيّده قوله- تعالى:﴿وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ ...﴾[3] ».[4]

مردم تخصیص را بر مجاز مقدم می‌دارند. شاید در تخصیص، مجازیتی نباشد؛ زیرا در مثال «أکرِم العلماء و لاتُکرِم الفساق»، از «علما» و «فساق» معنای حقیقی آن‌ها اراده شده است. اگر از شخص عرب بپرسید که لمس یعنی چه؟ او معنای لغوی را می‌گوید و عرف از لمس، معنای لغوی‌اش را می‌فهمد؛ نه جماع. اگر شما بگویید لمس در آیه ﴿... لاَمَسْتُمُ النِّسَاء ...﴾[5] به معنای جماع است، این اصطلاح جدیدی است. قرآن کریم می‌فرماید:

﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ ...﴾[6] تمام پیامبران که مبعوث به رسالت می‌شوند، به زبان قومشان سخن میگویند؛ نه اینکه اصطلاح خاصی داشته باشند؛ ولی شما برای هرچه که میگویید اصطلاحی خاص درست می‌کنید. تا حد امکان نباید الفاظ را از معنایی که در لغت دارند و مردم استعمال می‌کنند، تغییر دهید.

در مورد دلیل اول (اغلبیت)، برخی گفته‌اند که مجاز نیز شایع است. مثلاً: مستحبات و مکروهات معمولاً به‌وسیله اوامر و نواهی مطرح شده‌اند درحالی‌که امر و نهی، حقیقت در وجوب و حرمتند و استحباب و کراهت معنای مجازی است.

3. «الظاهر اتّفاق أصحابنا عليه ، كما لايخفى على من تتبّع طريقتهم في مقام الاستدلال و هو حجّة؛ لأنّ أقلّ ما يحصل منه الظنّ بصحّة المتّفق عليه و هو حجّة في نحو هذه المسائل على أنّا ندّعي حصول العلم منه بذلك»[7] .

4. «إنّ اللفظ انعقد في التخصيص دليلاً على جميع الأفراد، فإذا خرج البعض بدليل، بقي معتبراً في الباقي من غير افتقار إلى تأمّل و بحث و اجتهاد. و في المجاز انعقد اللفظ على الحقيقة، فإذا خرجت بقرينة احتيج في‌ صرف اللفظ إلى المجاز إلى الاستدلال، فكان التخصيص أبعد عن الاشتباه، فكان أولى»[8] .

5. « بناء العقلاء»[9]

عقلای عالم تخصیص را بیشتر قبول می‌کنند.

6. «الأصل في هذا هو التخصيص؛ لكون المجاز وضعاً شخصيّاً جديداً في المعنى المجازيّ و استعمال العامّ في الخاصّ إنّما هو بوضعه الأصليّ و المجازيّة فيه إنّما هي للعدول عن استعماله في الخارج عنه، لا بالنسبة إلى استعماله في الباقي؛ فالمجاز و الاشتراك يشتركان في اشتمالهما على العدول و المجاز ممتاز بخلاف أصل آخر هو الوضع للمعنى المجازيّ بوضع شخصيّ؛ فأصالة عدم وضع ثانويّ مثبت للتخصيص و معاضد لأصالة عدم العدول في العامّ عن إرادة ما هو محتمل الخروج»[10] .

 

صورت نهم: تعارض بین تخصیص و اضمار

مثال: «لا صيام لمن لم يبيّت الصيام من الليل»‌.[11] در مورد معنای این عبارت، دو احتمال وجود دارد:

1. تخصیص: به روزه کسی که از شب برای روزه بیتوته نکرده است، «صیام» گفته نمی‌شود. مثلاً شخصی نزدیک ظهر از خواب بیدار می‌شود و با خود می‌گوید که «ناهار هم نمی‌خورم و امروز را روزه می‌گیرم» و نزدیک ظهر نیت روزه می‌کند، روزه‌اش به درد نمی‌خورد و درست نیست. روزه گاهی واجب است و گاهی مستحب. در مورد روزه مستحب دلیل خاص داریم که می‌گوید «قبل از ظهر می‌توان نیت روزه مستحب کرد». ولی روزه واجب تخصیص نخورده است. پس نمی‌توان نزدیک ظهر نیت روزه واجب کرد.

2. اضمار: برخی از علما فرموده‌اند که منظور از «لا صیام»، «لا صیام فاضل» است؛ یعنی روزه کامل آن است که از شب نیت شود. پس روزه‌ای که نزدیک ظهر نیت میشود، صحیح است ولی کامل نیست.

برخی از علما گفته‌اند که تخصیص مقدم است[12] و دلیلشان این است که: در تخصیص، عام بر عموم خودش باقی می‌ماند و فقط یک فردش خارج می‌شود. ولی در اضمار عمومیت صیام خراب می‌شود و آن را روزه کامل معنا می‌کنید؛ هم در مستحب و هم واجب.

به نظر ما نیز تخصیص مقدم است.

 


[8] المفتاح الاحکام، ص310 - 311.
[11] عوالي اللئالي، ابن أبي جمهور، ج3، ص132. قَالَ النَّبِيُّ(ص): «لَا صِيَامَ لِمَنْ لَايُبَيِّتُ الصِّيَامَ بِاللَّيْل.»‌. أي: لاینویه [لا ینوه] من اللیل. (این روایت مرفوعه و ضعیف است).
logo