درس خارج اصول استاد محسن فقیهی
98/10/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع /حقیقت شرعیه
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث حقیقت شرعیه بود. به نظر ما فرمایشی که امروز از آیتالله مکارم نقل میکنیم، بین کلماتی که از بزرگان دیدیم، حرف خوبی است.
آیتالله مکارم میفرمایند: «إنّ الحقيقة الشرعيّة التي ينبغي البحث عن ثبوتها و عدمه على أقسام:
ما وضعت للعبادات المخترعة في الشرع؛ مثل «الصلاة» و «الزكاة» و «الحجّ» و غيرها.
ما وضعت لأقسام هذه العبادات و هو بالنسبة إلى الصلاة ك «صلاة الآيات» و «صلاة الليل» و «صلاة الفطر» و «صلاة القضاء» و «صلاة الأداء» و «صلاة الفريضة» و «صلاة النافلة» و هكذا بالنسبة إلى الصوم و الزكاة و الحج.
ما وضعت لأجزاء هذه العبادات؛ مثل عنوان «الطواف» و «السعي» و «الوقوف» و «التقصير» في الحجّ و «الركوع» و «السجود» و «التشهّد» و «القنوت» في الصلاة.
ما وضعت في غير العبادات؛ مثل عنوان «الحدّ» و «التعزير» و «الكرّ» و «الماء القليل» و غيرها.
و الظاهر أنّ جميع هذه الألفاظ محلّ الكلام في المقام، فهل الحقيقة الشرعيّة ثابتة في جميعها أو في بعضها؟»[1] .
جاهایی که حقیقت شرعیه برقرار است، عبارت است از:
عبادات: مثل لفظ «صلاة»، «زكات»، «حجّ»، «صوم» و امثال اینها.
اقسام این عبادات: مانند «صلاة الآيات»، «صلاة الليل»، «صلاة الفطر»، «صلاة القضاء»، «صلاة الأداء»، «صلاة الفريضة»، «صلاة النافلة» و... .
3. اجزای این عبادات مانند «طواف»، «سعي»، «وقوف» و «تقصير» در حج و «ركوع»، «سجود»، «تشهّد» و «قنوت» در صلاة. حقیقت شرعیه در تمام اینها مطرح است. طوافی که خدا از ما در حج خواسته است، شرایط و اجزای خاصی دارد؛ ازجمله تعداد طواف، حالت شانه راست، نحوه راه رفتن، محل شروع و محل پایان و...؛ لذا آیتالله مکارم میفرمایند که در اجزای عبادات نیز حقیقت شرعیه وجود دارد.
غیرعبادات: در تمام الفاظی که از ناحیه شارع برای آنها اصطلاح خاصی تعیین شده، حقیقت شرعیه وجود دارد و این منحصر در معاملات نیست. مانند لفظ «کر»، «حد»، «ماء قلیل» و... . شارع معنای خاصی برای «کر» بیان کرده است؛ مثلاً گفته سه وجب و نیم در سه وجب و نیم در سه وجب و نیم.
حد در لغت معنای معیّنی دارد ولی از نظر شارع معنای خاصی دارد؛ پس اگر شارع گفت که بر شخصی حد جاری کنید، ما باید آن اصطلاح خاص ائمه (ع) را عمل کنیم. مثال دیگر «ماء قلیل» است. یک قطره آب، یک سطل آب و... را آب قلیل میگویند ولی مثلاً دو سطل آب را در لغت قلیل نمیگویند ولی در اصطلاح شارع، «ما دون الکر»، «ماء قلیل» است. این اصطلاح خاصی است. پس آیتالله مکارم به درستی میفرمایند که حقیقت شرعیه در الفاظ عبادات، معاملات و هر لفظی که از نظر شارع دارای اصطلاح خاصی باشد، محقق است. پس اگر هر یک از این الفاظ در آیات و روایات وارد شد، ما ناچاریم آن را به معنایی که مراد ائمه (ع) است حمل نماییم. پس منظور از «حد»، «کر» و... که در آیات و روایات وارد میشود، همان معنایی است که خودشان بیان میکنند.
به نظر ما فرمایش ایشان درست است و هیچ اشکالی بر آن وارد نیست؛ زیرا ثمره نزاع ما نیز در همینجا است که اگر الفاظی مثل کر، آب قلیل، حد و... در آیات و روایات آمد، بر معنای لغوی حمل کنیم یا بر معنای جدید شرعی؟
آیتالله مکارم فرمایش دیگری نیز دارند که به نظر ما حرف خوبی است:
«يستظهر من بعض الكلمات من أنّ الأحاديث النبويّة ليست من المنابع الفقهيّة عند الإماميّة، حتّى تكون الألفاظ الواردة فيها داخلةً في نطاق البحث.
و لكنّه يرد عليه، أوّلاً: بوجود الخبر المتواتر فيها كحديث الغدير؛ فإنّه و إن لميكن حديثاً فقهيّاً و لكنّه يشتمل على مسألة أصوليّة و هي حجّيّة قول أمير المؤمنين(ع)، فتدبّر.
و ثانياً: كم من حديث نبويّ اشتهر الاستدلال به في الفقه مثل: «الناس مسلّطون على أموالهم»[2] [3] و «المؤمنون عند شروطهم»[4] [5] و في الأصول مثل: «ما لايدرك كلّه لايترك كلّه»[6] و «إذا أمرتكم بشيء فأتوا منه ما استطعتم» [7] [8] سواء قلنا بحجّيّة هذه المرسلات و أشباهها بسبب اشتهارها بين العلماء -كما هو كذلك في الجملة- أو جعلناها مؤيّدةً لإثبات بعض المسائل، فإنّ التأييد أيضاً نوع من الأثر.
ثالثاً: قد تجعل الأحاديث النبويّة مؤيّدةً لبعض الأدلّة، فهي و إن لمتكن حينئذٍ أدلّةً على إثبات المقاصد و لكنّها كجزء دليل»[9] .
بعضی از علما حقیقت شرعیه را فقط در لسان شارع میدانند و میگویند: با توجه به این که لسان شارع نداریم، حقیقت شرعیه به درد نمیخورد. بحث حقیقت شرعیه به الفاظی که در لسان پیامبر (ص) وارد شده، مربوط است. ما احکام شرعیه را در روایات پیامبر (ص) نمیبینیم. معمولاً سند روایات پیامبر (ص) درست نیست و ما در احکام به روایات ائمه (ع) استناد میکنیم؛ پس حقیقت شرعیه در روایات پیامبر (ص) است که به علت ضعف سند به درد ما نمیخورد. در روایات ائمه (ع) نیز حقیقت متشرعه است؛ نه حقیقت شرعیه.
آیتالله مکارم میفرمایند: اولاً ما خبرهای متواتری داریم که از لسان پیامبر (ص) هستند؛ مثل حدیث غدیر که ولایت و حجیت قول امیرالمؤمنین (ع) را اثبات میکند. ثانیاً روایاتی که از پیامبر (ص) نقل شده، علیرغم ضعف سند، مویداتی برای روایات ماست. مثل روایت نبوی «الناس مسلطون علی اموالهم» که همه علما آن را تلقی به قبول کردهاند؛ در حالی که سند این روایت ضعیف است. در کتاب مکاسب در موارد زیادی به این حدیث استدلال شده بود. مثال دیگر: «المؤمنون عند شروطهم». البته ما به آیتالله مکارم اشکال گرفتهایم که سند این روایت صحیح است. مثال دیگر: «ما لايدرك كلّه لايترك كلّه»[10] و «إذا أمرتكم بشيء فأتوا منه ما استطعتم»[11] .[12]
در فقه و اصول، تعدادی مؤیّد و تعدادی دلیل داریم. مؤید و دلیل، هر دو در اثبات چیزی برای ما مؤثر است. مؤیدات در اثبات مطلب و اعتماد تاثیرگذار است. کلمات پیامبر (ع) ممکن است گاهی سندشان ضعیف باشد؛ ولی میتوانند مؤیداتی برای ما باشند؛ هم در فقه و هم در اصول. به نظر ما فرمایش آیتالله مکارم درست است؛ فقط در مورد «المؤمنون عند شروطهم» که آیتالله مکارم آن را مرسله میدانند، به نظر ما سند دارد و سندش نیز درست است.