درس خارج اصول استاد محسن فقیهی
98/10/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/ وضع/حقیقت شرعیه
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در مسئله حقیقت شرعیه بود که حقیقت شرعیه ثابت است یا نه؟
ادامه دفع دوم اشکال نائینی (ره)
فرمایش مرحوم خوئی
«إنّ الكلام في ثبوت الحقيقة الشرعيّة يقع تارةً في الوضع التعيينيّ و أخرى في الوضع التعيّني.
أمّا الوضع التعييني، فإنشاؤه بنحو التنصيص بأن يقول الشارع: إنّي وضعت اللفظ للمعنى الفلانيّ ممّا يقطع بعدمه؛ ضرورة أنّه لو كان كذلك، لوصل إلينا بالتواتر؛ لقوّة الداعي إلى نقله و عدم المانع منه؛ فلايقاس ذلك بمثل النصّ على الخلافة؛ لوجود الداعي إلى الكتمان هناك دون المقام، كما هو ظاهر.
و أمّا إنشاء الوضع التعيينيّ بالاستعمال بأن يستعمل اللفظ في غير الموضوع له بداعي الوضع مع نصب القرينة على ذلك، كما قد يتّفق ذلك عند التسمية، فيقول الوالد (مثلاً) حينما تولّد له ولد: جئني بولدي الباقر و يكون غرضه من هذا الاستعمال هو الوضع و التفهيم بأنّي سمّيته بالباقر.
فوقع الكلام بينهم في إمكانه و عدمه و اختار صاحب الكفاية(ره) إمكانه[1] . و الإنصاف تماميّة ما ذكره صاحب الكفاية»[2] .
مرحوم خویی میفرمایند که ما اول وضع تعیینی را بررسی کنیم و ببینیم که وضع تعیینی در الفاظ از سوی شارع وارد شده است یا نه؛ یعنی آیا شارع لفظ «صلاة» را برای ارکان مخصوصه وضع کرده و آن را از دعا به ارکان مخصوصه نقل داده است؟ آیا این وضع تعیینی تحقق پیدا کرده است؟
احتمال اول: انشا وضع تعیینی به نحو تنصیص: مرحوم خویی میفرمایند که ما یقین داریم که این وضع تعیینی رخ نداده است و شارع الفاظ را از معنای لغوی به معنای جدید نقل نداده است؛ زیرا اگر شارع و ائمه (ع) این کار را میکردند، با تواتر برای ما نقل میشد. شخصی اشکال میکند که پیامبر (ص) کارهایی را انجام داده ولی برخی منکر اند؛ مانند خلافت امیرالمؤمنین (ع) و غدیر که دلائل متقن زیادی دارد. مرحوم خویی میفرمایند که این غیر از بحث خلافت است که یک مساله سیاسی بود و عدهای بخاطر منافع خودشان آن را منکر شدند. مساله نقل الفاظ صلاة، زکات و صوم از معانی لغوی به معانی جدید، چنین نبوده است و داعی برای کتمان وجود ندارد؛ لذا وضع تعیینی یقیناً محقق نشده است.
احتمال دوم: وضع تعیینی به وسیله استعمال: یعنی تحقق وضع تعیینی به وسیله استعمالات شارع؛ مثلاً شارع لفظ «صلاة» را صد مرتبه یا بیشتر در معنای ارکان مخصوصه تکرار کرده است و این تکرار معنایش این بوده که هرگاه این لفظ را از من شنیدید بر معنای ارکان مخصوصه حمل کنید و وضع تعیینی به وسیله استعمال تحقق پیدا کرده است. محقق خویی (ره) میفرمایند که این احتمالش وجود دارد و نمی نتوانیم منکر این شویم. مثلاً وقتی نوزاد تازه متولد شده را به دست پدر یا پدر بزرگ میدهند و او میگوید «إنّی سمّیته باقر»، اینجا میتواند بگوید «باقر را به من بدهید تا ببوسم» و با این جمله، هم وضع محقق میشود و هم استعمال. مرحوم خوئی تحقق وضع با استعمال را میپذیرند.
دفع سوم
آیتالله فاضل لنکرانی (ره) حرف جالبی در اینجا زدهاند و مثالهایی را بیان میکنند که وضع با استعمال مشکلی ندارد:
«إنّه لايوجد دليل على تعلّق اللحاظ الآليّ بالألفاظ في جميع الاستعمالات، بل تختلف الموارد باختلاف الأغراض؛ إذ سلّمنا تعلّق اللحاظ التبعيّ باللفظ في أكثر الاستعمالات، إلّا أنّ تعلّق اللحاظ الاستقلاليّ به في بعض الموارد لايكون قابلاً للإنكار؛ مثل: مقام أداء الخطابة و كتابة المقالة الأدبيّة؛ إذ الغرض في هذين المقامين يتعلّق بإفادة المقصود في ضمن الألفاظ الحسنة الجميلة و هكذا، فإنّ توجّه اللحاظ الآليّ أو الاستقلاليّ إلى اللفظ تابعاً لاقتضاء المناسبة لأحد منهما؛ فليس هنا قاعدة كلّيّة بأنّ اللفظ لابدّ فيه من اللحاظ الآليّ في جميع الاستعمالات. و حينئذٍ نقول: إنّ من الموارد المناسبة التي تقتضي النظر الاستقلاليّ إلى اللفظ هو الاستعمال المحقّق للوضع؛ فلايجمع بين اللحاظين الآليّ و الاستقلالي؛ فلايرد هذا الإشكال على المحقّق الخراسانيّ(ره) و كلامه في محلّه؛ إذ لا شبهة في وقوع الوضع التعيينيّ على النحو الذي ذكره خارجاً؛ بل لعلّه كثير بين العرف و العقلاء في وضع الأعلام الشخصيّة و المعاني المستحدثة»[3] .
آیتالله فاضل لنکرانی (ره) میفرمایند: شما این را مسلّم گرفتهاید که استعمال، لحاظ آلی است و وضع لحاظ استقلالی است. شما وقتی مقالهای مینویسید، سعی میکنید انشائتان خیلی عالی باشد، الفاظ زیبایی را استفاده کنید، فصاحت و بلاغت را در آن رعایت کنید و چندین بار آن را میخوانید که اشتباهی نداشته باشد و الفاظ را درست انتخاب کرده باشید. وقتی قرار است مقالهتان را پشت بلندگو در تلویزیون بخوانید، دقت میکنید که اشتباه نکنید و الفاظ را درست ادا کنید. تلفظتان قطعاً در این موارد استقلالی است و چنین نیست که همیشه لحاظ الفاظ آلی باشد. مثلاً در نماز برای ادای درست الفاظ از مخارج، دقت میکنید و این لحاظ استقلالی است؛ یعنی علاوه بر این که به معانی توجه دارید، در حروف نیز دقت میکنید که از مخرج ادا شوند. یعنی ممکن است توجه به معنا، لفظ و وضع استقلالی باشد و این اشکالی ندارد که لحاظها، همه استقلالی باشند و لحاظ آلیای وجود نداشته باشد. وقتی شما حرف میزنید، اگر به الفاظ توجه ندارید و فقط دنبال معنایی هستید، این لحاظ آلی است؛ ولی اگر خوب به الفاظ توجّه میکنید که آنها را درست ادا کنید و صحیح باشد، این لحاظ استقلالی است. پس در موردی که با استعمال، وضع انجام میشود (مانند مثال پدری که میگوید «حسن را به من بدهید») همه لحاظها استقلالی است.
فرمایشات آیتالله فاضل (ره)، فرمایشات خوبیست و مثالهای خوبی بیان کردهاند. البته به نظر ما حلّال مشکلات، همان آناتی است که قبلاً بیان کردیم؛ یعنی در استعمال آنات مختلفی داریم که ممکن است در یک آن لحاظ ذاتی باشد و در آن دیگری لحاظ استقلالی باشد؛ ولی به هرحال فرمایشات ایشان، فرمایشات خوبی است.
لکن به نظر ما خلطی واقع شده است که آن را در فرمایشات آخوند (ره) نیز میبینید. ایشان میفرمایند: «إنّ النزاع في ثبوت الحقيقة الشرعيّة يتمّ بناءً على أنّ المعاني الشرعيّة أمور مستحدثة في الإسلام. و أما بناء على كونها ثابتة في الشرائع السابقة كما هو قضية غير واحد من الآيات مثل قوله - تعالى: ﴿كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم ...﴾[4] و قوله - تعالى: ﴿و أذّن في الناس بالحج ...﴾[5] و قوله - تعالى: ﴿... و أوصاني بالصلاة و الزكاة ما دمت حيّاً﴾[6] إلى غير ذلك؛ فلا مجال لدعوى الوثوق بثبوت الحقيقة الشرعيّة؛ فألفاظها حقائق لغويّة، لا شرعيّة»[7] .
با توجه به این آیات، معلوم میشود که این عبادات در زمان انبیای گذشته نیز وجود داشتهاند. اینها حقایق لغویه هستند و همان معنای سابقشان را دارند؛ هرچند ممکن است قیدی به آنها اضافه شده باشد. این باعث میشود که ما حقیقت شرعیه را نپذیریم. در آغاز مرحوم آخوند (ره) حقیقت شرعیه را قبول میکنند؛ ولی در آخر این احتمال را هم بیان میکنند و میگویند که دیگر نیازی به حقیقت شرعیه نداریم و اینها در زمان انبیای گذشته نیز بودهاند و حقیقت لغویه اند.
به نظر ما فرمایش مرحوم آخوند درست نیست و حقیقت شرعیه ثابت است؛ چه قائل شوید که در ادیان گذشته بوده، چه قائل شوید در ادیان گذشته نبوده است. آنچه که برای ما مهم است، ثمراتی است که بر بحث حقیقت شرعیه مترتب است و آن عبارتست از اینکه اگر این الفاظ در کلمات پیامبر (ص) یا ائمه (ع) بدون قرینه استعمال شد، به معنای لغوی حمل میشود یا معنای اصطلاحی؟ در این صورت من فکر نمیکنم که کسی از بین علما بر معنای اصطلاحی حمل نکند. به نظر ما اینکه در ادیان گذشته بوده یا نه، تأثیری ندارد.