درس تفسیر استاد محسن فقیهی
98/09/20
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر قرآن کریم/تفسیر سوره بقره /تفسیر آیه 101
﴿وَ لَمَّا جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ نَبَذَ فَريقٌ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْکِتابَ کِتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لا يَعْلَمُونَ﴾[1]
صحبت در تفسیر آیه صد و یکم از سوره مبارکه بقره است. در این آیه که در ادامه مباحث گذشته است و برخوردی که پیامبر اسلام(ص) با قوم بنیاسرائیل و یهود داشتند و اوصاف یهود و علمای آنها مطرح است، خداوند متعال در این آیه شریفه میفرماید: زمانی که رسولی مانند پیامبر اسلام(ص) به رسالت مبعوث میشود، در حالیکه این پیامبر که از ناحیه خدا آمده، کتاب تورات را تصدیق میکند، در عین حال همین کسانی که معتقد به تورات و انجیل هستند، کتاب خدا را پشت سر میاندازند.معنای نَبَذَ، وراء و ظَهر: نَبَذَ به معنای پشت سر انداختن است؛ وراء به معنای پشت و ظهر هم به معنای پشت است. وراء ظهورهم تأکید است؛ یعنی کتاب خدا را با کمال بیاعتنایی پشت خودشان میاندازند. قرآن که کتاب خدا و مصدق تورات و انجیل است را به خاطر ریاست دنیا، پشت سر میاندازند. میدانند ولی خود را به تجاهل و ندانستن میزنند.قوم بنیاسرائیل اصولا از نظر قرآن دارای صفاتی هستند لکن قرآن در این آیه شریفه به ما دستوراتی میدهد و مطالب تربیتی را برای ما بیان میکند:یکی از مسائلی که از این آیه شریفه استفاده میکنیم این است که ما گاهی از دست گروه یا حزب و طایفهای ناراحت هستیم به همه آنها بد میگوییم در حالیکه در میان آنها انسانهای خوب هم وجود دارد، لذا باید دقت کرد و مواظب بود که به همه بد نگوییم. اینکه یک یا چند نفر از یک گروه بد اخلاق باشند نباید به همه آن گروه بد گفت، به عنوان مثال شخصی که از دو پزشک بد اخلاقی دیده نباید بد اخلاقی را به همه پزشکان نسبت دهد.خداوند به شما آگاهی میدهد که اگر با گروهی که اکثریت آنها فاسد هستند، برخورد کردید، فساد را به همه نسبت ندهید. لذا با اینکه خداوند متعال در آیات گذشته صفات ناپسند بنیاسرائیل را ذکر میکند اما در این آیه شریفه میفرماید «فریق» یک گروه از بنیاسرائیل اینگونه هستند.نکته دوم این است که وقتی انسان درس خواند و عالم و آگاه شد، اگر به علم و آگاهی خود عمل کند خیلی خوب است و در این صورت به درجه انبیاء نزدیک میشود. علم مقدمه عمل است اگر انسان عالم شد و به علم خود عمل نکرد، مقامش پایین آمده و پست میشود. علمای یهود که میدانستند پیامبر(ص) چه علائم و صفات و ویژگیهایی دارد ولی خود را به غفلت میزنند و مانند این است که ما نمیدانیم. این صفت بسیار بدی است.این صفت بدی است که متاسفانه گاهی در جامعه وجود دارد.
علما باید در مواقع لزوم حقایق را بیان کنند و برای مردم توضیح دهند و حق را به صورت واضح بیان کنند اما بعضی از علما از کنار قضیه رد میشوند، سکوت کرده و حقایق را بیان نمیکنند؛ یعنی خود را به جهالت و تغافل میزنند، اینها هم مشمول همین مشکل هستند.انسان باید در مرحله اول حق را بشناسد و در مرحله دوم باید از حق طرفداری کند. اینکه مقام معظم رهبری میفرماید بصیرت داشته باشید، بصیرت این است که اول آگاهی پیدا کنید و بعد از حق طرفداری کنید و حق را فریاد بزنید نه اینکه از کنار قضیه رد شوید و خودتان را به تغافل بزنید. انسان آگاه باید طرفدار حق باشد، اگر تمام انسانهای آگاه از حق طرفداری کنند همیشه حق پیروز میشود ولی اگر عدهای با سکوت خود از کنار حق بگذرند و عدهای هم از ظلم و ظالم طرفداری کنند، حق مغلوب میشود. اینکه در طول تاریخ مشاهده میکنید که معمولا حق مظلوم واقع میشود به خاطر این است که بسیاری از افراد یا از حق طرفداری نمیکنند و یا با سکوت خود از کنار حق میگذرند. این گناه بزرگی است، شما که بصیرت و آگاهی دارید باید حق را بیان کنید و از حق طرفداری کنید.نکته سوم: بنیاسرائیل که با قرآن برخورد میکنند و نسبت به آن بیاعتنا هستند، آیا واقعا به قرآن بیاعتنایی میکنند یا به تمام کتب آسمانی بیاعتنا هستند؟یکی از مشکلاتی که در تفسیر این آیه وجود دارد این است که ﴿نَبَذَ فَريقٌ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْکِتابَ کِتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ﴾ کتاب خدا را پشت سر میاندازند و نسبت به آن بیاعتنایی میکنند. در اینجا منظور از کتاب الله چیست؟ آیا منظور قرآن است یا تورات و انجیل و یا همه کتب آسمانی؟ بعضی از مفسرین گفتهاند که منظور از کتاب الله قرآن است و بعضی هم گفتهاند که منظور تورات است ولی به نظر ما منظور همه کتب آسمانی است؛ یعنی کسی که به قرآن بیاعتنایی میکند در حالی که این قرآن تورات را تصدیق میکند و نشانههای قرآن و پیامبر(ص) در تورات آمده، در حقیقت تورات و انجیل را پشت سر میاندازند، پس منظور از کتاب الله تمام کتب آسمانی است.
نقاط اشتراک قرآن و پیامبر(ص): در آیات قرآن دو مطلب به هم تشبیه شده و در کنار هم ذکر شده و اوصافی برای آنها بیان شده است، یکی قرآن و دیگری پیامبر(ص) ﴿مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ﴾ هم در مورد پیامبر(ص) بیان شده و هم در مورد قرآن؛ یعنی قرآن کتابی است که تورات و انجیل را تصدیق میکند و در بسیاری از آیات نیز این مطلب در مورد پیامبر(ص) بیان شده است؛ یعنی پیامبر(ص) تصدیق کننده حضرت موسی و عیسی(ع) و پیامبران گذشته است. پس ما دو مطلب در اینجا داریم یکی اینکه پیامبر(ص) مصدّق پیامبران گذشته است و دیگری اینکه قرآن مصدّق کتب آسمانی گذشته است. چرا قرآن و پیامبر(ص) در این صفت مشترک هستند؟ چون در چند مورد با هم اشتراک دارند: یکی اینکه هر دو از جانب خداوند هستند؛ یعنی قرآن از جانب خدا است و پیامبر(ص) هم ﴿رسول من عند الله﴾ چون هر دو من عند الله و از جانب خداوند هستند لذا هر دو ﴿مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ﴾ هستند. علاوه بر این، هم قرآن مصون از خطا و اشتباه است و هم پیامبر(ص)؛ یعنی همانطور که خطا و کذبی در قرآن وجود ندارد پیامبر(ص) هم صادق است و هیچ خطایی نمیکند و عصمت کامل دارد. نکته سوم که قرآن و پیامبر(ص) در آن مشترک هستند، مصدّق بودن است، قرآن مصدّق تورات و انجیل است و پیامبر(ص) هم مصدق انبیاء گذشته است لذا بعضی از مفسرین در این رابطه گفتهاند که پیامبر(ص) قرآن ممثّل و ناطق است یا گفته اند که قرآن رسول مدوّن است؛ یعنی همان رسول است ولی به صورت کتاب درآمده است.
نکته دیگر این است که در ذیل آیه بیان شده که: ﴿کَأَنَّهُمْ لا يَعْلَمُونَ﴾ یعنی اینها خود را به تجاهل و تغافل میزنند مثل اینکه نمیدانند، این مربوط به قوم یهود است یا مسیحیها هم اینگونه بودهاند؟ بعضی از مفسرین این قسمت را مربوط به قوم یهود دانسته و گروهی نیز اعم یهود و مسیحی دانستهاند.
خداوند به ما توفیق دهد که بتوانیم معارف و حقایق قرآن را درک کرده و به آنها عمل کنیم.