« فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله ناصر مکارم‌شیرازی

امر به معروف و نهی از منکر

99/12/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع عام: امر به معروف و نهی از منکر

موضوع خاص: مراتب امر به معروف و نهی از منکر

موضوع اخص: قبول هدایای ظلمه و بحث رضایت و اکراه قلبی

امام قدس سره می فرماید:

مسألة 6 - لو كان في قبول هداياهم تقوية شوكتهم وتجريهم على ظلمهم (اگر قبول کردن هدایای سلاطین جور موجب تقویت شوکت آنها شود و اینکه بر ظلم خود جرأت یابند) أو مبتدعاتهم (یا بر بدعت هایی که دارند جسور شوند) يحرم القبول، ومع احتمالها فالأحوط عدم القبول، (حتی اگر یقین نداشته باشیم بلکه احتمال دهیم این امور ایجاد شود احوط این است که آنها را قبول نکنیم) ولو كان الأمر بالعكس (یعنی اگر قبول هدایا موجب تخفیف ظلم آنها و موجب تقویت اسلام شود) تجب ملاحظة الجهات (باید یک سری جهات مانند عدم سوء ظن مردم به علماء و مانند آن را لحاظ کرد) وتقديم الأهم (و آنچه مهمتر است را اخذ نمود).[1]

نقول: این مسأله با مسأله ی سابق هیچ فرقی ندارد و نمی دانیم امام قدس سره چه داعی ای بر این تکرار داشته است. به هر حال، از آنجا که ایشان به این مسائل اهمیت می دادند موجب شده است که همان مسأله را از باب تأکید تکرار کنند.

 

مسألة 7 - يحرم الرضا بفعل المنكر وترك المعروف، بل لا يبعد وجوب الكراهة عنهما قلبا وهما غير الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر.[2]

در این مسأله فرع جدیدی مطرح می شود و که مربوط به مسأله ی رضایت قلبی است و ربطی به امر به معروف و نهی از منکر ندارد. یعنی اگر کسی امر و نهی نکند ولی در قلب به انجام منکر و ترک معروف راضی باشد، کار حرامی را مرتکب شده است و حتی اضافه بر آن بعید نیست که کراهت از انجام منکر و ترک معروف هم واجب باشد.

این مسأله حتی معروف و منکری را که در زمان ما هم وجود ندارد شامل می شود مثلا در سابق، عالمی را شهید کرده اند اگر کسی الآن به آن فعل راضی باشد حرام است و حتی واجب است نفرت قلبی هم داشته باشد.

محبت و کراهت امری اختیاری است و البته در جایی که امری اختیاری نباشد، فرد معذور است.

 

اقوال علماء:

حرمت رضا به معاصی در کلمات اصحاب به عنوان یک موضوع مستقل مطرح نشده است و آنها صرفا این فرع را در یکی از مراتب امر به معروف و نهی از منکر ذکر کرده اند. (آن را در مرحله ی اولی از مراحل سه گانه ذکر کرده اند).

صاحب جواهر می فرماید: وكذا زيادة عدم الرضا بالمعصية معه ، فإن الرضا وإن كان محرما في نفسه لكن عدمه ليس أمرا ولا نهيا (رضا به معصیت هرچند حرام است ولی این، ارتباطی به امر به معروف و نهی از منکر ندارد)، وكذا البغض ما لم يظهر.[3]

ایشان در جای دیگر می فرماید: وبالجملة الإنكار القلبي بمعنى الاعتقاد ونحوه ليس من الأمر بالمعروف بل وكذا عدم الرضا (عدم رضا به معصیت) أو البغض أو نحو ذلك مما هو في القلب من دون إظهار منه وإن قلنا بوجوبه في نفسه لبعض النصوص (این در حالی است که نصوص در این مورد متعدد و مستفیض است) ، وأما الإظهار ونحوه فهو منه ، لدلالته على طلب الفعل أو الترك (به همین دلیل، امام قدس سره نیز هنگام ذکر مرحله ی اولی که انکار قلبی است فرمودند که انسان باید آثار آن را در چهره اش ظاهر کند. مثلا اخم کند و یا چشمش را ببندد).[4]

مرحوم سبزواری نیز می فرماید: و يجبان بالقلب مطلقاً بأن لا يرضى بفعل المنكر و بترك الواجب، و الظاهر أنّه يجب عليه إظهار ما يدلّ على إرادته ترك المنكر من فاعله و فعل المأمور من تاركه بأن يُظهر الكراهة في وجهه و يعرض عنه حين التكلّم و يهجره، و يدلّ عليه الأخبار الدالّة على تحريم الرضا بالحرام.[5]

دلیل مسأله:

افرادی هستند که بر جنایاتی که در کربلا واقع شده است راضی هستند. این رضایت یقینا قبیح است ولی آیا عقل دلالت می کند که این رضایت قلبی حرام هم هست (یا فقط در حد کراهت و قبح باقی می ماند) یا اینکه برای حرمت باید به روایات مراجعه کرد؟

به هر حال، آیات و روایات در این مورد متعدد است و همین، مدرک برای حرمت می باشد:

دلالت آیات:

در داستان ناقه ی صالح آمده است که یک نفر آن را پی کرد ولی خداوند پی کردن آن را به همه نسبت می دهد و می فرماید: ﴿فَعَقَرُوها[6]

در اقوام دیگر مانند قوم فرعون نیز هنگامی که عذاب بر آنها وارد می شد به سبب این بود که رضایت به ظلم داشتند و همین رضایت سبب تعمیم عذاب شده است.

یا مثلا در مورد اصحاب سبت هم می توان گفت که وقتی عذاب آمد، نه تنها کسانی که در روز شنبه ماهی می گرفتند را شامل شد حتی کسانی که ساکت بودند و نهی از منکر نمی کردند را نیز در بر گرفت و فقط کسانی که نهی از منکر می کردند نجات یافتند.

 

دلالت روایات:

صاحب وسائل این روایات را تحت بابی به عنوان بَابُ وُجُوبِ إِنْكَارِ الْمُنْكَرِ بِالْقَلْبِ عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ تَحْرِيمِ الرِّضَا بِهِ وَ وُجُوبِ‌ الرِّضَا بِالْمَعْرُوف‌ مطرح کرده است.[7] یعنی نه تنها رضا به منکر حرام است ولی رضا به معروف نیز واجب است. (البته بعضی از روایات باب بر این مدعا دلالت دارد نه تمامی آنها)

 

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ شَهِدَ أَمْراً فَكَرِهَهُ كَانَ كَمَنْ غَابَ عَنْهُ وَ مَنْ غَابَ عَنْ أَمْرٍ فَرَضِيَهُ كَانَ كَمَنْ شَهِدَهُ (یعنی کسی که شاهد صحنه ای نباشد ولی به آن راضی باشد همانند کسی است که در آن صحنه بوده و فعالیتی داشته است).[8]

 

وَ فِي عُيُونِ الْأَخْبَارِ وَ فِي الْعِلَلِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَذَانِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع- يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِي حَدِيثٍ رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ ع- قَالَ إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ- قَتَلَ ذَرَارِيَّ قَتَلَةِ الْحُسَيْنِ ع بِفِعَالِ آبَائِهَا فَقَالَ ع هُوَ كَذَلِكَ فَقُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‌ وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‌ مَا مَعْنَاهُ قَالَ صَدَقَ اللَّهُ فِي جَمِيعِ أَقْوَالِهِ وَ لَكِنْ ذَرَارِيُّ قَتَلَةِ الْحُسَيْنِ ع- يَرْضَوْنَ بِفِعَالِ آبَائِهِمْ وَ يَفْتَخِرُونَ بِهَا وَ مَنْ رَضِيَ شَيْئاً كَانَ كَمَنْ أَتَاهُ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا قُتِلَ بِالْمَشْرِقِ فَرَضِيَ بِقَتْلِهِ رَجُلٌ بِالْمَغْرِبِ لَكَانَ الرَّاضِي عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شَرِيكَ الْقَاتِلِ وَ إِنَّمَا يَقْتُلُهُمُ الْقَائِمُ ع إِذَا خَرَجَ لِرِضَاهُمْ بِفِعْلِ آبَائِهِمْ الْحَدِيثَ.[9]

 

وَ فِي الْعِلَلِ وَ التَّوْحِيدِ وَ عُيُونِ الْأَخْبَارِ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ لِأَيِّ عِلَّةٍ أَغْرَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الدُّنْيَا كُلَّهَا فِي زَمَنِ نُوحٍ ع- وَ فِيهِمُ الْأَطْفَالُ وَ مَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ فَقَالَ مَا كَانَ فِيهِمُ الْأَطْفَالُ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَعْقَمَ أَصْلَابَ قَوْمِ نُوحٍ وَ أَرْحَامَ نِسَائِهِمْ أَرْبَعِينَ عَاماً (چهل سال زنان و مردان را عقیم کرد تا کودکی در میان آنها نباشد) فَانْقَطَعَ نَسْلُهُمْ فَغَرِقُوا وَ لَا طِفْلَ فِيهِمْ (البته باید دید این مخصوص قوم نوح است یا سایر اقوام مانند عاد و غیره هم همین گونه بودند. بعید است این خصوصیت در تمامی اقوام بوده باشد از این رو علماء می گویند که خداوند در روز قیامت در مورد بچه هایی که از بین رفته اند جبران می کند تا عدالت بر قرار شود.) مَا كَانَ اللَّهُ لِيُهْلِكَ بِعَذَابِهِ مَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ وَ أَمَّا الْبَاقُونَ مِنْ قَوْمِ نُوحٍ ع- فَأُغْرِقُوا بِتَكْذِيبِهِمْ لِنَبِيِّ اللَّهِ نُوحٍ ع- وَ سَائِرُهُمْ أُغْرِقُوا بِرِضَاهُمْ بِتَكْذِيبِ الْمُكَذِّبِينَ وَ مَنْ غَابَ عَنْ أَمْرٍ فَرَضِيَ بِهِ كَانَ كَمَنْ شَاهَدَهُ وَ أَتَاهُ.[10]

ذیل روایت شاهد بر مدعاست.

 

أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ فِي الْمَحَاسِنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ‌ رَفَعَهُ قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع‌ إِنَّمَا يَجْمَعُ النَّاسَ الرِّضَا وَ السَّخَطُ فَمَنْ رَضِيَ أَمْراً فَقَدْ دَخَلَ فِيهِ وَ مَنْ سَخِطَهُ فَقَدْ خَرَجَ مِنْهُ.[11]

 

وَ قَالَ ع‌ الرَّاضِي بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدَّاخِلِ مَعَهُمْ فِيهِ وَ عَلَى كُلِّ دَاخِلٍ فِي بَاطِلٍ إِثْمَانِ إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ الرِّضَا بِهِ.[12]

 

به هر حال، رضا به فعل منکر در روایات به شکل مستقل ذکر شده است ولی در کلمات اصحاب در اثناء مباحث امر به معروف و نهی از منکر مطرح شده است.

همچنین باید دقت شود که مسأله ی تجری ارتباطی به این بحث ندارد زیرا تجری نسبت به امری است که تحقّق نیافته است.

دیگر اینکه بحث تبری و تولی مربوط به عقائد است نه اعمال و ارتباطی به بحث ما ندارد.

 


logo