درس خارج فقه استاد هادی عباسی خراسانی
1400/11/06
بسم الله الرحمن الرحیم
محتويات
1- حدیث اخلاقی (موانع عقل)1.1- مانع اول: طول امل
1.2- مانع دوم: کلام بیجا
1.3- مانع سوم: توجهکردن به شهوات
2- خلاصه جلسه گذشته
3- دستهبندی روایات تعیینکنندهی مسافت شرعی
3.1- دستهی اول: روایات دارای یک ملاک برای مسافت شرعی
3.1.1- ملاک هشت فرسخ برای مسافت شرعی
3.1.2- ملاک بریدان برای مسافت شرعی
3.1.3- ملاک بیست و چهار میل برای مسافت شرعی
3.2- دسته دوم: روایات دارای دو ملاک برای مسافت شرعی
3.2.1- ملاک بریدین و بیاض یوم
3.3- دسته سوم: روایات دارای سه ملاک برای مسافت شرعی
3.3.1- ملاک مسیرة یوم و بریدان و ثمانیة فراسخ
3.3.2- ملاک مسیرة یوم، بریدین و أربعة و عشرین میلا
4- وجه جمع بین این سه دسته از روایات
5- امکنهای که در روایات به عنوان مصادیق مسافت شرعی آمده
6- وجه جمع بین این امکنه
7- منظور از سیر زمانی، سیر معتدل است
8- اماره بودن سیر زمانی برای مشخصکردن مسافت شرعی در روایات
9- احتمالات در ملاک مسافت شرعی
10- مخالف بودن احتمال اول با نص روایت
11- بهترین احتمال، ملاک مسافت شرعیِ عرفی
12- روایات مسافت، بیانگر حکمتِ حکم، نه ملاک حکم
13- اشاره به بحث مبدأ مسافت شرعی
موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /دسته بندی روایات ملاک مسافت شرعی
1- حدیث اخلاقی (موانع عقل)
در فرمایشهای امام موسیبنجعفر (علیهالسلام) به جناب هشام بودیم. میطلبد همه ما - به ویژه روحانیت معزز و معظم - کافیِ شریف را کنار دست داشته باشند و مطالعه کنند. این روایت، عجیب است. در ادامه این روایت حضرت به جناب هشام میفرمایند:
«يَا هِشَامُ مَنْ سَلَّطَ ثَلَاثاً عَلَى ثَلَاثٍ فَكَأَنَّمَا أَعَانَ عَلَى هَدْمِ عَقْلِهِ مَنْ أَظْلَمَ نُورَ تَفَكُّرِهِ بِطُولِ أَمَلِهِ وَ مَحَا طَرَائِفَ حِكْمَتِهِ بِفُضُولِ كَلَامِهِ وَ أَطْفَأَ نُورَ عِبْرَتِهِ بِشَهَوَاتِ نَفْسِهِ فَكَأَنَّمَا أَعَانَ هَوَاهُ عَلَى هَدْمِ عَقْلِهِ وَ مَنْ هَدَمَ عَقْلَهُ أَفْسَدَ عَلَيْهِ دِينَهُ وَ دُنْيَاهُ».[1]
1.1- مانع اول: طول امل
«یا هشام من سلط ثلاثا علی ثلاث»؛ کسی که سه چیز را بر سه چیز دیگر مسلط سازد، «فکانما أعان علی هدم عقله»؛ گویا کمک کرده که عقلش از بین برود. ما باید خودمان مراقب خود باشیم.
به عبارتی حضرت هشدار میدهند که اگر میخواهید عقل خود را کمک کنید، به سراغ این سه چیز نروید؛
«من أظلم نور تفکره بطول أمله».
اندیشه، نورانیت دارد. «الْعِلْمُ نُورٌ يَقْذِفُهُ اللَّهُ فِي قَلْبِ مَنْ يَشَاءُ».[2] این نور، ظلمت دارد. ظلمتِ تفکر، امل و آرزو است. ما بارها در کلماتمان نوشتیم که عمل، انسان را راه میاندازد و امل، انسان را درجا نگه میدارد. انسان در تخیل میافتد و تخیل، با تعقل نمیسازد. باید نورانیت تفکر را بگیریم. آرزوی طولانی، نور تفکر را میگیرد. ما باید بر اساس واقعیت و حقیقت، حرکت کنیم، نه بر اساس تخیل و اینکه چهها خواهد شد. طول الأمل، تفکر را از بین میبرد. هدفمندی، نشانهگذاری آینده است، با استعداد وجودی انسان. هدف، یعنی اینکه انسان آنچه در استعدادش است، در نظر بگیرد. آرزو، فوق استعداد است. برای همین، هدفگذاری و همت عالی، آری، ولی طول امل، نه. «قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِهِ».[3] هدفدار باید حرکت کنیم. معلوم باشد کجا قرار است برویم. هدف، نشانهگذاری است. امل، بینشانه رفتن است. هدف، یعنی نشانهگذاری مسیر. امل، یعنی نشانهای نداریم. کجا قرار است بروی؟ نمیدانم.
1.2- مانع دوم: کلام بیجا
«و محا طرائف حکمته بفضول کلامه»؛
دومین کار این است که ریزهکاریهای حکمت و حکمتهای نغز را، گفتارهای بیمغز از بین میبرد. باید هر حرفی را نزنیم. اگر میخواهیم حکمت را نگه داریم، باید زبان را نگه داریم. «زبان سرخ، سرِ سبز دهد بر باد».
تا مراقبت زبان نداشته باشیم، به حکمت نمیرسیم. «من أخلص لله عزّ و جلّ اربعین صباحا جرت ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه».[4]
برای این دومین آسیب، باید برنامهریزی کنیم و زبانمان را کنترل کنیم. انگیزهی اکثر عبادات، برای کنترل زبان است. در نماز هیچ حرفی نباید بزنید، جز حرف با خدا.
1.3- مانع سوم: توجهکردن به شهوات
«و اطفأ نور عبرته بشهوات نفسه»؛
کسی که خاموش کند تابش نور عبرتش را به طوفان شهوتش. شهوت، طوفانبرانگیز است. از عبرت، نور بگیریم؛ جلوی ما و مسیر ما روشن میشود. چیزی که این نور را کم میکند، شهوت است. امل، حرف اضافی و هوس، سه چیزی است که عقل را از بین میبرد.
حوزویهای ما برای این فرمایشها، پایاننامههای علمی و عملی بنویسند.
«فکأنما أعان هواه علی هدم عقله و من هدم عقلَه أفسد علیه دِینَه و دنیاه»؛
کسی که چنین کند هوایش را کمک کرده، تا عقلش را به زمین بزند. میدان این مبارزه، خیلی وسیع است و طرفداران هوا، خیلی بیشتر از طرفداران عقل هستند؛ چون ﴿وَقَلِيلٌ مِّنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ﴾؛[5] عده کمی میتوانند در آن، پیروز شوند. «و من هدم عقله أفسد علیه دینه و دنیاه». کسی که عقل خود را از بین ببرد، نتیجهاش افساد دین و دنیا است. نکند دین و دنیا را فاسد کنیم؟ لذا گاهی فردی شکایت میکند که دنیایم پیشرفت نمیکند. در حالی که این شخص، اهل طول امل و حرف بود و اهل شهوت بود.
انشاءالله بتوانیم طول امل و حرف اضافی و هوای غالب نداشته باشیم. اگر عقل مغلوب شود، نه دین داریم و نه دنیا. انشاءالله خدا به ما کمک کند که آنچه حضرت فرمودند، مراقبت کنیم و در زندگی علمی و عملیمان، گرفتار اینها نشویم.
2- خلاصه جلسه گذشته
در صلات مسافر و مسافت شرعیه به این نتیجه رسیدیم که با توجه به روایات، سه چهار عنوان برای مسافت شرعی داریم: 8 فرسخ، بریدان، 24 میل و مسیرة یوم و بیاض یوم.
ما عرضمان این است که همهی این روایات، بازگشتشان به یک چیز است. مفهوم، متغیر، ولی مصداق، واحد است. ما حتی زمان را هم نشانهی مسافت میدانیم و جدای از مسافت نیست.
3- دستهبندی روایات تعیینکنندهی مسافت شرعی
3.1- دستهی اول: روایات دارای یک ملاک برای مسافت شرعی
در بعضی از روایات، یکی از این نشانهها و معیارها آمده است، در بعضی، دو معیار و در بعضی دیگر، حتی سه معیار هم آمده است.
روایت فضل بن شاذان در وسائل، أبواب صلاة المسافر، باب1، ح6 را ملاحظه بفرمایید:
3.1.1- ملاک هشت فرسخ برای مسافت شرعی
در بعضی از روایات، عنوان هشت فرسخ آمده است:
وفي (عيون الأخبار) (بأسانيد تأتي) عن الفضل بن شاذان، عن الرضا (عليهالسلام) في كتابه إلى المأمون: «والتقصير في ثمانية فراسخ وما زاد، وإذا قصّرت أفطرت».[6]
وعنه، عن أحمد، عن الحسين، عن الحسن، عن زرعة، عن سماعة قال: «سألته عن المسافر، في كم يقصّر الصلاة؟ فقال: في مسيرة يوم وذلك بريدان وهما ثمانية فراسخ».[7]
3.1.2- ملاک بریدان برای مسافت شرعی
در بعضی از روایات، عنوان بریدان آمده است:
وبإسناده عن الحسين بن سعيد، عن النضر، عن عاصم بن حميد، عن أبي بصير قال: «قلت لأبيعبدالله (عليهالسلام): في كم يقصّر الرجل؟ قال: في بياض يوم أو بريدين».[8]
وبهذا الاسناد مثله وزاد: «خرج رسولالله (صلىاللهعليهوآله) إلى ذي خشب فقصر وأفطر، قلت: «وكم ذي خشب؟ قال: بريدان».[9]
3.1.3- ملاک بیست و چهار میل برای مسافت شرعی
قال: «وقد سافر رسول الله (صلىاللهعليهوآله)، إلى ذي خشب وهو مسيرة يوم من المدينة يكون إليها بريدان: أربعة وعشرون ميلاً، فقصر وأفطر فصار سُنّة».[10]
وبإسناده عن (عليبنالحسن) بن فضّال، عن عبد الرحمن بن أبي نجران، عن صفوان بن يحيى، عن عيص بن القاسم، عن أبي عبدالله (عليهالسلام) في التقصير: «حدّه أربعة وعشرون ميلاً».[11]
3.2- دسته دوم: روایات دارای دو ملاک برای مسافت شرعی
3.2.1- ملاک بریدین و بیاض یوم
محمّد بن الحسن، بإسناده عن محمّد بن علي بن محبوب، عن يعقوب بن يزيد، عن ابن أبي عمير، عن أبي أيّوب، عن أبي عبدالله (عليهالسلام)، قال: «سألته عن التقصير؟ قال: فقال: في بريدين أو بياض يوم».[12]
3.3- دسته سوم: روایات دارای سه ملاک برای مسافت شرعی
3.3.1- ملاک مسیرة یوم و بریدان و ثمانیة فراسخ
وعنه، عن أحمد، عن الحسين، عن الحسن، عن زرعة، عن سماعة قال: «سألته عن المسافر، في كم يقصّر الصلاة؟ فقال: في مسيرة يوم وذلك بريدان وهما ثمانية فراسخ».[13]
3.3.2- ملاک مسیرة یوم، بریدین و أربعة و عشرین میلا
قال: «وقد سافر رسول الله (صلىاللهعليهوآله)، إلى ذي خشب وهو مسيرة يوم من المدينة يكون إليها بريدان: أربعة وعشرون ميلاً، فقصر وأفطر فصار سُنّة».[14]
4- وجه جمع بین این سه دسته از روایات
در همهی این روایات، عبارات، متعدد است، ولی مقصود، یک چیز است.
ما میتوانیم بگوییم این چهار عنوانی که در روایات خواندیم، یکی است.
بله، یک مطلب اینجا هست و آن اینکه بعضی از این روایات، شاید از روی تقیه صادر شده باشد؛ مثل روایت 5، 9 و 10 که مطابق نظر عامه است.
عرض ما این است که این بریدان، ثمانیة فراسخ، بیست و چهار میل و مسیرة یوم، همه علامت برای این تحقق مسافت شرعی هستند.
حالا در اینکه برید، ستة أمیال باشد، یا کمتر، بیشتر باشد، شاید به خاطر این است که راوی که سؤال کرده است، مسافتها به تعداد کسانی که سؤال کردند، در عرف آنها متفاوت باشد و میل خراسانی با غیر آن، متفاوت باشد.
پس ما عرضمان این است که یکی از این امور ثلاثه به عنوان قضیهی منفصلهی مانعةالخلو، شاید نشانهی مسافت شرعی باشد؛ یعنی همهی اینها با زمان یک روز که سَیر میکردند، مساوی بوده است.
5- امکنهای که در روایات به عنوان مصادیق مسافت شرعی آمده
مصادیقی که الآن در روایات آمده است، این است:
یک. حضرت در بین مسیر مدینه، یعنی ذیخُشُب نمازشان را شکسته خواندند.
دو. مسافت بین دو کوه در مدینه که عیر و بعیر است. الآن با مسافتهای فعلی، فاصلهاش نزدیک 21 کیلومتر است که شاید کمترین فاصله باشد.
سه. همان 24 میل شرعی باشد؛ که در روایات آمده است و همان مسیر بین بغداد قدیم و نهروان است.
6- وجه جمع بین این امکنه
ما عرضمان این است که همهی اینها که در روایات آمده است، به نحو قضیه مانعةالخلو است که رفعشان نشاید، ولی جمعشان، شایسته است.
7- منظور از سیر زمانی، سیر معتدل است
بحث مهمی که داریم این است که عنوانهای سه گانهای که در روایات داریم، یعنی 8 فرسخ، معادل دو برید و دو برید، معادل 24 میل است؛ البته این مسافت به سیر زمانی، مختلف است. معمولا به سیر متداول آن زمان که نه کند میرفتند و نه تند، این مقدار بود؛ چون ناهمواری زمین و خستگی افراد کاروان نیز در پیمودن مسافت، مؤثر بوده است؛ ولی اینها معمولا این مسافت را در طول یک روز می پیمودند.
8- اماره بودن سیر زمانی برای مشخصکردن مسافت شرعی در روایات
حالا بحثی که هست این است که آیا هر یک از اینها، مسافت شرعی است، یا سیر زمانی ملاک است؟
ما عرض میکنیم معیار، مسافت است؛ منتها هر یک از مسافت و سیر زمانی، کاشف از یکدیگر است.
9- احتمالات در ملاک مسافت شرعی
ما اینجا سه برداشت می توانیم داشته باشیم:
احتمال اول: هر یک از 8 فرسخ، بریدان و 24 میل، موضوع مستقل است. هر یک که محقق شد، قصر نماز، محقق میشود.
احتمال دوم: موضوع در قصر صلاة، مسافت است؛ ولی این مسافت در راههای مخلتف، به 8 فرسخ و 2 برید و 24 میل میرسد. و سیر زمانی، علامتی برای این مسافت است.
نتیجه اش در جایی است که اگر روزی شک کرد، باید به چه عمل کند.
احتمال سوم: موضوع در قصر صلاة، سیر زمانی است، ولی سه قسم دیگر، امارهی سیر زمانی است؛ همانطور که برخی از فقها میگویند که ما باید سیر زمانی را موضوع قصر صلاة قرار بدهیم.
10- مخالف بودن احتمال اول با نص روایت
در مورد احتمال اول ما عرضمان این است که در روایت سماعه داشتیم که وقتی سؤال کرد: «کم یقصر الصلاة»؟ حضرت فرمودند: «فی مسیرة یوم و ذلک بریدان و هما ثمانیة فراسخ»؛ پس موضوع مستقل نیستند.
11- بهترین احتمال، ملاک مسافت شرعیِ عرفی
ما عرضمان این است که بهترین احتمال، این است که موضوع قصرالصلاة را مسافت شرعیهی عرفیه قرار بدهیم؛ یعنی اینکه مسافت شرعی، تبیین آنچه که در عرف واقع شده است، بشود. ما گفتیم در اکثر موارد شارع، مُمضی است. آنچه شارع مقدس بیان کرده و مسافت شرعی است، مردد بین یکی از این سه احتمال است. و جمعشان هم مشکلی ندارد. و سیر زمانی هم، دلیل و اماره بر تحقق مسافت است.
موضوع حکم شکسته بودن نماز، پیمودن مسافت عرفیای است که شرع، آن مسافت عرفی را تأیید کرده است. این مسافت عرفی، گاهی در پیمودن یک روز، اتفاق میافتد و گاهی در بیاض یوم، اتفاق میافتد. و این بر حسب طولانی بودن روزها و طولانی نبودن روزها است؛ چون در هر سال دو روز، روزها مساوی است؛ در اعتدال ربیعی و اعتدال غیر ربیعی. و در غیر اینها، روز و شب مساوی نیستند و متفاوت هستند.
پس حد و حدود در مسافت، عرفی است. و سیر در یک زمان مخصوص، اماره و علامت مسافت است. در مورد آب کر هم همین می گوییم که مقیاس کُر، وزن و رطل است، ولی مساحت، امارهی این مقدار برای کر است که در روایات آمده است.
12- روایات مسافت، بیانگر حکمتِ حکم، نه ملاک حکم
آنچه در روایات مسافت آمده، حکمت حُکم است، نه ملاک حکم. و بین حکمت حکم با ملاک حکم فرق است. و این حکمت حکم، قابل جمع است و منافاتی با هم ندارند. اگر کسی بگوید در زمان سابق مسافتها حرجی بود، ولی الآن اینگونه نیست. ما عرض میکنیم که فرق است بین این که حکمت حکم باشد، یا ملاک حکم. و در حکمت حکم، این تعبیرهای مختلف، منافاتی ندارد.
در نتیجه میگوییم مسافت شرعی، همان مسافت عرفی است و مسافت شرعی و عرفی، مردد بین این چند عنوان است:
8 فرسخ، بریدان، 24 میل. و سیر زمانی هم، نشانه این خصوصیاتی است که در روایات آمده است.
در این روایات هم در برخی یک نشانه، در برخی دو نشانه و در برخی سه نشانه است و در برخی فقط صحبت از اماره است که نشانههای دیگر است.
13- اشاره به بحث مبدأ مسافت شرعی
بحث بعدی این است که باید دید مبدأ مسافت، از کجاست؟ از آخر شهر، یا منزل؟ آیا فرقی بین بلاد کبیره و صغیره هست، یا خیر؟