< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفی اشرفی‌شاهرودی

1402/06/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طهارت/ مطهّر چهارم استحاله/ ما هو المراد من الاستحاله المطهّره؟

قال السید الطباطبائی فی العروه: الرابع «من المطهرات» الاستحالة و هي تبدّل حقيقة الشي‌ء و صورته النوعيّة إلى صورة اخرى[1] فإنّها تطهّر النجس بل و المتنجّس، كالعذرة تصير تراباً و الخشبة المتنجّسة إذا صارت رماداً و البول أو الماء المتنجّس بخاراً، و الكلب ملحاً، و هكذا كالنطفة تصير حيواناً و الطعام النجس جزءاً من الحيوان و أمّا تبدّل الأوصاف و تفرّق الأجزاء فلا اعتبار بهما كالحنطة إذا صارت طحيناً أو عجيناً أو خبزاً و الحليب إذا صار جبناً و في صدق الاستحالة على صيرورة الخشب فحماً تأمّل[2] و كذا في صيرورة الطين خزفاً[3] أو آجراً؛ و مع الشكّ في الاستحالة لا يحكم بالطهارة.[4]

ترجمه: چهارم از مطهرات استحاله است. استحاله به معنای تبدّل حقيقت شى‌ء و تغییر صورت نوعيّه‌ آن به صورت ديگر است كه موجب طهارت نجس و بلکه متنجس مى‌شود مثل آن كه عذره تبدیل به خاك شود یا چوبِ نجس خاكستر شود یا بول يا آبِ متنجس، تبدیل به بخار شود یا سگ در نمك زار بیفتد و تبدیل به نمك شود یا نطفه تبدیل به حيوان طاهر شود یا غذای نجسی را حیوان ماکول اللحم بخورد و جزء بدن حيوان شود. اما تبدّل در اوصاف یا جدا شدن اجزاء ماهیت، حکم استحاله مطهّر را ندارد مثل آن كه گندم نجس تبدیل به آرد یا آرد نجس تبدیل به خمير يا نان شود و یا شير تبدیل به پنير شود. در صدق استحاله بر چوب در صورتی که تبدیل به زغال شود و در گِل در صورتی که تبدیل به سفال يا آجر شود تأمل است و در فرض شك در تحقق استحاله مطهّر، حکم به طهارت شیء مشکوک نمی‌شود.

اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الّلعین الرّجیم بسم اللّه الرَّحمن الرَّحيم و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلوة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا خاتم الانبیاء و المرسلین و علی آله الطیّبین الطّاهرین و العنة علی أعدائهم أجمعین من الأولین و الآخرین إلی قیام یوم الدّین، اللّهُمَّ وَفّقنا و جمیعَ المشتغلینَ للعلم و للعمل الصّالح.

به حول و قوه الهی اولین جلسه درسی سال تحصیلی 1402 ، 1403 را آغاز می‌کنیم. بحث ما در مطهرات بود. اولین چیزی که مرحوم صاحب عروه به عنوان مطهّر ذکر نمود آب است. مطهر دوم عبارت است از ارض. سومین مطهر خورشید است که گفتیم تابش خورشید بر زمین نجس و اشیای غیر منقول و ملحقات آنها با شرائطی که برای آن ذکر شده، موجب طهارت آنها می‌شود. چهارمین چیزی که مرحوم سید به عنوان مطهِّر مطرح نموده استحاله است. استحاله به معنای دگرگون شدن صورت نوعیه یک شیء به شیء دیگر است. استحااله به عنوان مستقل بما انه مطهّرٌ در نصوص و روایات ذکر نشده لکن فقها طبق اصول و قواعد فقهی حکم به طهارت نجاسات با تحقق استحاله در آنها نموده‌اند مثل این كه عذره تبدیل به خاك شود یا حیوان ماکول اللحمی بول حیوان غیر ماکول الحکم را بخورد و جزء بدن او شده و به صورت بول از او خارج شود و یا سگ در نمك زار بیفتد و تبدیل به نمك شود.

سوال این است که مراد از استحاله مطهّر در کلام فقها چیست و کدام قسم از اقسام استحاله موجب طهارت می‌شود؟ در جواب از این سوال می‌گوییم: تبدّل در اشیاء به سه صورت حاصل می‌شود:

1. تارة: تبدل در اوصاف و صورت ظاهریه شیء حاصل شده است «صورت عرضیه آن اعم از عرض عام و عرض خاص» با تحفظ بر ذاتیات شیء و لو به حسب عرف مثل این كه گندم تبدیل به آرد شود یا آرد تبدیل به خمير یا نان شود و یا شير تبدیل به پنير شود و یا پنبه تبدیل به لباس شود... تبدل اگر صرفا در صورت عرضی اشیاء باشد دون الذاتیات، اگر چه موجب تغییر در اسم ‌شود لکن چنین تغییری یقینا موجب تغییر حکم نجاست نخواهد شد در فرضی که از دیدگاه عرف و عقل تبدل حاصل نشده باشد و در فرض شک طبق استصحاب موضوعی محکوم به نجاست سابق است.

2. و اخری: تبدل در ماهیت و ذاتیات شیء حاصل شده و موجب تغییر صورت نوعیه شیء «نوع یا فصل آن» شده است مثل موارد ذیل: عذره تبدیل به کرم شود، بول يا مایع متنجس جزء بدن حیوان شود، سگ در نمك‌زار بیفتد و تبدیل به نمك شود، نطفه‌ تبدیل به حيوان طاهر شود، غذای نجسی را حیوان ماکول اللحم بخورد و جزء بدن حيوان شود. خلاصه آنکه از نظر عقلی و فلسفی ماهیت جدیدی حاصل شود در امثله مزبور علاوه بر تغییر در اسم، تغییر در صورت نوعیه آن عقلاً حاصل شده است.

در این قسم از استحاله، تغیّر در ذاتیات شیء حاصل شده است و شکی نیست که با تبدل در ذاتیات، موضوع جدید غیر موضوع سابق است. بنابراین اگر موضوع سابق عذره نجس بوده و الآن تبدیل به کرم شده و ذاتیات آن عقلاً تغییر کرده باشد حکم ماهیت اول به طور قطع برای ماهیت دوم ثابت نخواهد بود زیرا احکام روی موضوعات رفته و با انتفاء موضوع لا محاله حکم هم منتفی می‌شود این نوع از استحاله بلا شک موجب تغییر در حکم می‌شود.[5]

3. و ثالثه تبدل در صورت نوعیه عرفاً حاصل شده است نه در ذاتیات و صورت نوعیه عقلاً و فلسفیاً، لکن از دیدگاه عرف محال الیه غیر از محال منه است مثل خمری که تبدیل به خل شده یا خون انسان که در اثر مکیدن پشه جزء خون پشه شده است در این موارد اگر چه به دقت عقلی و فلسفی تغییری در ذاتیات و ماهیت شیء صورت نگرفته، لکن از دیدگاه عرف هر یک از این دو غیر از دیگری است. این صورت از استحاله هم موجب برای تغییر حکم می‌شود زیرا شارع مقدس حکم را روی موضوعات عرفی برده و تغییرات عقلی مورد نظر شارع نبوده است مثلا منی ترکیب شده از اسپرم مرد و أول زن.

از نظر فلسفی و دقت عقلی ممکن است بعد از تولد بچه همان اسپرم و أول زنانه در بدن بچه موجود باشد ولی در موضوعات احکام این دقت‌های عقلی مورد نظر شارع مقدس نیست بنابراین تنها آنچه از نظر عرف بول یا نطفه است نجس است و اگر نطفه حیوان مبدل به بزغاله شود یا بول حیوان غیر ماکول اللحم جزء بدن حیوان ماکول اللحم شود در مثال اول بزغاله متولد از نطفه حکم نطفه نجس را نخواهد داشت چنانکه در مثال دوم بول بزغاله حکم بول نجس را نخواهد داشت و حکم به طهارت آن دو به جهت استحاله می‌شود اگر چه از نظر دقت عقلی همان مولکول‌های بول نجس و نطفه در بزغاله موجود است چه آنکه احکام شرعی روی موضوعات عرفی رفته و در تشخیص موضوعات ملاک عرف است نه دقت‌های عقلی و چون در نظر عرف موضوع تغییر کرده، استصحاب نجاست هم جاری نمی‌شود لتبدّل موضوعه عرفاً.

ان قلت: اگر صورت نوعیه ماهیتی عرفاً تغییر کرده باشد ولی تبدل در صورت نوعیه عقلاً و فلسفیاً حاصل نشده باشد مثل بولی که تبدیل به بخار شده، مقتضای اصل عملیه در مساله چیست؟

قلت: در این صورت مرجع قاعده طهارت است زیرا از موارد شک در شبهه حکمیه است که نمی‌دانیم شیء مشکوک طاهر است یا نجس از طرفی استصحاب حکمی و موضوعی بقاء نجاست در مساله هم جاری نمی‌شود زیرا یکی از ارکان استصحاب اتحاد موضوع عرفاً و به تعبیر دیگر اتحاد قضیه مشکوکه با قضیه متیقنه است و با تبدیل و تغییر شیء در نزد عرف، چون اتحاد قضیه متیقنه با مشکوکه حاصل نشده، استصحاب جاری نمی‌شود.

بنابراین اگر تبدل در ذاتیات شیء حاصل نشده باشد لکن در نظر عرف ماهیت شیء تغییر کرده و محال الیه غیر از محال عنه باشد در این صورت هم حکم به طهارت محال الیه می‌شود و این نوع از استحاله هم ملحق به قسم دوم یعنی تغییر در ذاتیات شیء عقلاً است اما تبدل اگر از قسم اول و صرفاً در عرضیات شیء باشد و ذاتیات آن عقلا و عرفا تغییر نکرده باشد حکم به طهارت محال الیه نمی‌شود.

با این حال در برخی از مصادیق استحاله مطهر بین فقها اختلاف شده که داخل در کدامیک از اقسام ثلاثه فوق است مثل بخار متصاعد از روغن نجس. چنانکه مرحوم شیخ طوسی از روشن کردن روغن نجس زیر سقف به جهت نجاست آن منع نموده است.

مرحوم استاد حکیم بعد از ذکر تعاریف فقها درباره استحاله و مناقشه در آنها از نظر طرد و عکس، یک به یک مواردی را که در کلمات اصحاب حکم به طهارت آن به جهت استحاله شده مطرح نموده و به صورت جداگانه بررسی نموده است که بحث از آن در جلسه 124 سال قبل مفصلا گذشت.[6]

 

[1] الامام خمينى: عرفا؛ و في كونها مطهره مسامحة.مكارم الشيرازى: مقيدا بأن يراه العرف أمرا آخر متولدا منه، لا انه نفسه و قد تغير أوصافه‌.

[2] الخوئى: الظاهر عدم تحقق الاستحالة فيه و فيما بعده.

[3] الامام الخميني: الظاهر عدم الصدق فيهما‌.

[4] الخوئي: هذا فيما إذا كانت الشبهة موضوعيّة؛ و أمّا إذا كانت مفهوميّة فالأظهر هو الحكم بالطهارة‌مكارم الشيرازي: لا يخلو عن إشكال بعد عدم جريان الاستصحاب، و للشكّ في بقاء موضوعه‌.

[5] این صورت از استحاله خود به دو صورت است:الف: اگر محال‌الیه از موضوعاتی باشد که حکم آن در شرع مقدس معلوم باشد، حکم محال‌الیه دائر مدار موضوع جدید است بنابراین اگر محال‌الیه از موضوعی باشد که حکم به طهارت آن شده محکوم به طهارت است مثل اینکه سگ در نمکزار بیفتد و تبدیل به نمک شود چرا که نمک طبق دلیل محکوم به طهارت است همچنین اگر منی تبدیل به گوسفند و یا انسان شود انسان یا حیوان متولد از آن محکوم به طهارت است و اما اگر استحاله موجب شود که محال‌الیه داخل در موضوعی شود که حکم به نجاست آن شده محکوم به نجاست است. ب: و اما اگر موضوع یعنی محال‌الیه از چیزهایی باشد که طهارت آن در شرع مقدس به دلیل اجتهادی ثابت نشده است در این صورت مرجع قاعده طهارت است زیرا موضوع جدیدی است و از موارد شک در شبهه حکمیه است که نمی‌دانیم طاهر است یا نجس و طبق قاعده طهارت حکم به طهارت آن می‌شود و استصحاب حکمی و موضوعی بقاء نجاست در مساله جاری نمی‌شود زیرا یکی از ارکان استصحاب اتحاد موضوع و به تعبیر دیگر اتحاد قضیه مشکوکه با قضیه متیقنه است و با تبدیل و تغییر در ذاتیات شیء تبدل موضوع حاصل شده و استصحاب جاری نمی‌شود. از طرفی فرض آن است که محال‌الیه از چیزهایی نیست که حکم آن در شرع به ادله اجتهادی ثابت شده باشد تا مرجع دلیل اجتهادی باشد لذا مرجع قاعده طهارت است مثل این که چوب متنجس تبدیله به خاکسر شود و فرض آن است که حکم خاکستر علی الفرض به دلیل اجتهادی معلوم نباشد. آری اگر محال الیه دارای حکم مخصوص به دلیل اجتهادی باشد مثل این که منی تبدیل به خون شود لامحاله حکم موضوع جدید که نجاست باشد ثابت خواهد بود منتهی گاهی سنخ نجاست جدید از نظر آثار مثل نجاست قبل است به این صورت که هر دو نجس با غسل یکبار طاهر می‌شود در این صورت یکبار شستن کفایت است ولی گاهی چنین نیست مثل تبدل آب متنجس به بول که اگر حیوانی آب متنجسی را بخورد و تبدیل به بول شود تطهیر آن محتاج به دو بار شستن است. برگرفته از جلسه 122، چهارشنبه 10/3/1402.

[6] . کلام مرحوم حکیم در مساله: 1. استحاله بوسیله آتش و تبدیل شیء به دود اولین موردی که مرحوم حکیم به صورت مجزی بررسی نموده استحاله بوسیله آتش و تبدیل به خاکستر و دود است. سوال این است که اگر چیزی بوسیله آتش تبدیل به خاکستر یا دود شود آیا از مصادیق استحاله‌ی مطهر است؟ آیا این نوع از تبدل موجب طهارت می‌شود یا خیر؟ در سابق برای ایجاد گرما در منازل یا غیر آن، عذره حیوانات را در آتش می‌سوزاندند. فرض مساله آن است که عذره نجس و از حیوانات غیر ماکول اللحم است و با سوزاندن آن، عذره تبدیل به خاکستر شده و دود آن متصاعد به سقف و یا اشیای دیگر شده است. مرحوم استاد حکیم بعد از نقل اجماع بر طهارت در این مورد از مرحوم شیخ در خلاف و مبسوط، اقوال موافق در مساله را ذکر نموده است «فقد حكي الإجماع على مطهريتها عن الشيخ في الخلاف و المبسوط، و عن الحلي و المحقق في الشرائع و العلامة في جملة من كتبه و جامع المقاصد و غيرهم، نعم عن المعتبر التردد في الرماد» سپس می‌فرماید: مرحوم محقق در معتبر در مطهریت استحاله بوسیله آتش تردید کرده است «ربما يوهمه ما في أطعمة الشرائع أيضاً حيث قال: دواخن الأعيان النجسة طاهرة عندنا و كذا كل ما أحالته النار فصيرته رماداً، أو دخاناً، أو فحماً، على تردد» ولی این تردید محقق در صورتی محقق است که به همه موارد قبل از آن برگردد لکن مرحوم حکیم این برداشت از کلام ایشان را تخطئه نموده و می‌فرماید: ظاهر آن است که قید «علی تردد» به مورد اخیر «فحم» یعنی تبدل به زغال بر می‌گردد شاهد بر این برداشت آن است که مرحوم علامه در صدر کلامش ادعای اجماع بر طهارت دود متصاعد از اعیان نجسه نموده است «دواخن الأعيان النجسة طاهرة عندنا» در ادامه مرحوم حکیم ابتدا تعلیل مرحوم شیخ را در اثبات نجاست دود متصاعد از روغن نجس، بیان نموده و سپس استدلال مرحوم شیخ را بر طهارت آن بیان نموده است. اما استدلال بر نجاست دود متصاعد از روغن: چون برخی از اجزای روغن نجس در دود متصاعد از روغن هم وجود دارد از این جهت محکوم به نجاست است به نظر ما هم بعید نیست زیرا وقتی روغن را روی آتش قرار ‌می‌دهیم «مثل دنبه‌ای که آن را آب می‌کنند» می‌بینیم که همان اجزای روغن نجس به سرِ قابلمه منتقل شده است ولی با این حال مرحوم استاد خویی آن را از موارد تبدل عرفی در ماهیت دانسته و حکم به طهارت آن نموده است. همانطور که بخار متصاعد از عذره، عرفاً غیر از عذره است البته برخی هم از باب قاعده طهارت حکم به طهارت آن نموده‌اند. و اما استدلال بر طهارت: اولاً: اجماع بر طهارت دود متصاعد از روغن نجس داریم. ثانیاً: صحیحه حسن بن محبوب دلالت بر طهارت آن دارد طبق این روایت اگر کسی بوسیله استخوان مرده یا عذره، آتشی برافروزد و سنگ گچ را بپزد «تا تبدیل به گچ شود» و از عذره و استخوانِ نجس، بخاری متصاعد شود و به گچ منتقل شود آن گچ محکوم به طهارت است و اما متن روایت:صحيحه حسن بن محبوب: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِعَنِ الْجِصِّ يُوقَدُ عَلَيْهِ بِالْعَذِرَةِ وَ عِظَامِ الْمَوْتَى ثُمَّ يُجَصَّصُ بِهِ الْمَسْجِدُ أَ يُسْجَدُ عَلَيْهِ فَكَتَبَ إِلَيْهِ بِخَطِّهِ أَنَّ الْمَاءَ وَ النَّارَ قَدْ طَهَّرَاهُ. ترجمه: راوی از امام رضا پرسيد: گچى كه بواسطه عذره و استخوان مردگان پخته شده و مسجد را با آن گچ‌كارى کرده‌اند آيا سجده بر آن جائز است؟ حضرت به خطّ مبارک خود در پاسخ نوشت: همانا آتش و آب آن را پاك كرده‌ است.اشکال مرحوم محقق، صاحب شرایعمرحوم محقق اول در تحقق اجماع و سپس در مفاد روایت به جهت مخالفت با قواعد فقهی اشکال کرده است از این جهت که آبی که با گچ آمیخته می‌شود معمولا آب قلیل است «نه آب کر یا آب باران که موجب طهارت آن شود» از طرفی آب قلیل به ملاقات نجس منفعل می‌شود و نمی‌تواند مطهر گچ نجس باشد. آتش هم موجب تغییر صورت نوعیه بخار متصاعد از عذره یا استخوان نجس نمی‌شود تا این که از باب استحاله حکم به طهارت آن نماییم. بنابراین چون روایت مزبور با قواعد فقهی سازگار نیست، نمی‌توان برای مطهریت بخار متصاعد از عذره یا استخوان نجس به این روایت تمسک نمود. آری می‌توان برای طهارت آن به قاعده طهارت تمسک نمود با توجه به این که استصحاب نجاست هم در مساله جاری نمی‌شود زیرا عرفا موضوع تغییر کرده و با تبدل موضوع استصحاب جاری نمی‌شود.استحاله نجس به بخاراگر نجاستی مثل بول تبدیل به بخار شود معروف و مشهور بین اصحاب طهارت آن است لکن از نظر علوم آزمایشگاهی بخار بول همان اجزای بول را دارد همچنان که بخار گازی که از معادن گاز متصاعد شده و در محلی جمع می‌شود همان اجزای گاز را دارد و هکذا بخارهایی که از نفت جمع می‌شود. بنابراین این که از باب استحاله حکم به طهارت کرده‌اند قدری مشکل است با توجه به این که ذاتیات و صورت نوعیه آن تغییر نکرده است از این جهت برخی برای طهارت آن تمسک به سیره متشرعه نموده‌اند به این بیان که سیره متشرعه قائم شده بر عدم احتراز از بخار متصاعد از بول «خصوصا در فصل زمستان که به جهت سرما بخار غلیظی از بول متصاعد می‌شود» همچنین سیره قائم شده بر عدم احتراز از بخار متصاعد از حمام‌های عمومی با توجه به این که معمولا زمین آن نجس است خصوصا در سابق به جهت این که یهود و نصاری و افراد جنب خود را در آن تطهیر می‌کردند.مرحوم استاد خویی چون تغییر عرفی را کافی در استحاله می‌داند با توجه به این که بخار بول عرفا غیر از خود بول است از این جهت حکم به طهارت بخار متصاعد از بول نموده ‌است. برخی هم برای طهارت بخار متصاعد از بول به قاعده طهارت تمسک نموده‌اند بعد از این که استصحاب در مساله جاری نمی‌شود لتبدل موضوعه عرفاً با این حال از مرحوم شیخ در مبسوط نقل شده که ایشان در بخار متصاعد از بول توقف نموده است. مرحوم حکیم می‌فرماید: توقف ایشان مستندی ندارد مگر این که از باب استصحاب بقاء نجاست باشد که در مساله جاری نیست.استحاله سگ و خنزیر به نمکاگر فرضا سگ یا خوکی در نمک‌زار بیفتد و بعد از مدتی تبدیل به نمک شود این مورد را هم برخی از موارد استحاله‌ی مطهر دانسته‌اند. مرحوم حکیم ابتدا قائلین به طهارت را ذکر نموده «المحكي عن المدنيات و الإيضاح، و الدروس، و البيان، و جامع المقاصد، و كشف اللثام، و غيرها: الطهارة» و سپس قائلین به نجاست را ذکر نموده است «عن المعتبر، و التحرير، و المنتهى، و النهاية: النجاسة. و تردد في القواعد»دلیل قائلین به نجاست آن است که حقیقت شیء به ذاتیات آن است نه به عرضیات آن و چون اجزای ذاتی بدن سگ و خوک و صورت نوعیه آن دو با تبدیل به نمک تغییر نکرده و به حال خود باقی است نجاست آن دو هم بعد از تبدیل به نمک باقی خواهد بود. برخی هم برای نجاست آن تمسک به استصحاب نموده‌اند لکن چون تبدل در موضوع حاصل شده استصحاب قطعا جاری نمی‌شود و نهایتاً مرجع قاعده طهارت است. استحاله نطفه به حیوان طاهر و استحاله نجس به فضولات حیوانمورد دیگری که مرحوم حکیم به صورت مجزی بررسی نموده، استحاله و تبدیل نطفه به حیوان طاهر است و نیز غذا یا بول نجسی است که حیوان ماکول اللحم آن را خورده و به صورت بول یا غائط یا شیر و یا لعاب دهان حیوان از او خارج شده است. سوال این است که آیا این نوع از استحاله هم موجب طهارت می‌شود یا خیر؟ مرحوم حکیم می‌فرماید: از کلمات اصحاب و فتاوی آنان استفاده می‌شود که این نوع از استحاله هم بلا خلافٍ، مطهر شیء نجس یا متنجس است چرا که فقها در کتب فقهیه خود حکم نموده‌اند به این که اگر حیوانِ ماکول اللحم، عین نجس را به صورت اتفاقی بخورد همه فضلات آن حیوان اعم از بول و غائط و شیر و لعاب دهان حیوان طاهر است و گوشت آن حیوان هم حلال است و خوردن نجس موجب نجاست فضلات حیوان نمی‌شود مگر این که حیوان جلال باشد که در خصوص آن حکم به نجاست خصوص بول و غائط آن حیوان شده است.و اما روایاتی که حکم به طهارت جمیع فضلات حیوان ماکول اللحم به نحو مطلق نموده بعض اعلام در اشکال به تمسک به این روایات گفته‌اند: این روایات حکم مساله را لو خلی و طبعه بیان نموده است یعنی در فرضی که نجس نخورده باشد لذا برای طهارت فضلات حیوانی که نجس خورده نمی‌توان به اطلاق این روایات تمسک نمود و اگر حیوانی غذای نجسی را خورده و به صورت بول یا شیر و یا دیگر فضلات حیوان از او خارج شده، این روایات شامل چنین موردی نمی‌شود و معلوم نیست روایات از این جهت اطلاق داشته باشند و شامل شود فرضی را که حیوان عین نجس مثل بول حیوان غیر ماکول اللحم را خورده و به صورت بول از او خارج شده است زیرا اطلاق این روایات منصرف از این مورد است «و إطلاق ما دل على طهارة فضلاته كافة، فإنه يشمل ما لو تغذى بعين النجاسة. لكن الإشكال في ثبوته، لانصراف دليل طهارتها إلى حيثية كونها فضلة لذلك الحيوان، في قبال نجاسة فضلة غيره، لا من حيث كونه متغذياً بالنجاسة أو بغيرها، فقوله: «بول ما يؤكل لحمه و خرؤه طاهر» ظاهر في الطهارة من حيث كونه مضافاً إلى ما يؤكل لحمه في مقابل ما لا يؤكل لحمه و لا نظر فيه إلى حيثية كونه متغذياً بالنجاسة أولا، فتأمل.» بنابراین حکم به طهارت فضلات چنین حیوانی تمسکاً لاطلاق الادلة مشکل است. آری می‌توان بواسطه اصاله الطهاره حکم به طهارت فضلات چنین حیوانی نمود. مستمسك العروة الوثقى، الحكيم، السيد محسن، ج2، ص88.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo