< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدعلی ‌بهبهانی

1401/12/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الخمس/ارباح المكاسب /فروعات فقهی مساله59؛ فرع18ام: ملاک ارتفاع قیمت

 

فروعات فقهی

فرع هجدهم: ملاک ارتفاع قیمت: طلا، یا عمله، یا بضایع

بحث ما رسید به قسمت آخر رأس‌المال که در مورد فروعات است، فرع هجدهم فرع بسیار مهم در محاسبۀ خمس است و معمولاً هم در کلمات أعلام نبوده است، البته در کلمات آقای سیستانی هست و بعض‌الأساطین هم جواب می‌دهند امّا مکتوب نیست نه در منهاج و نه در استفتائات موجود است، و خیلی از مردم که می‌خواهند خمس بدهند مشکل دارند، چون قبلاً آقایان خمس تورم را می‌گرفتند، قبلاً زیادتر بود امّا اخیراً بهتر شده، خمس تورم مسئلۀ مهمی است و ربطی به رأس‌المال ندارد و مسئلۀ کلی است، در هدیه هم است لذا در این‌جا بحث نمی‌کنیم، این فرع بحثی است که در حقیقت فقط جزء مسائل رأس‌المال نیست یعنی باید در جای دیگر بحث شود، امّا مشکل مردم این بوده که وقتی جنسی قیمتش بالا می‌رفت و در اثر تورم بوده می‌گفتند: سوده کرده و باید خمس بدهد، در حالی که ارزش پول پایین آمده است.

برخی مثل بعض‌الأساطین اخیراً فتواء دادند و فرمودند: تورم خمس ندارد، امّا هنوز برخی مثل آقای سیستانی احتیاط دارند و می‌گویند: شخص باید خمس تورم را علی‌الاحوط پرداخت کند، این باعث شده که این مسئله خیلی پیش بیآید که برخی بگویند: آیا می‌توان خمس را بر اساس قیمت طلا بدهیم؟ یا بر اساس ارز دیگری مثل دلار بدهیم؟ حال وقتی می‌خواهند قرض بدهند چون می‌بینند تورم پیش می‌آید و ارزش پول از بین می‌رود می‌گویند: من چند سکه طلا قرض می‌دهم یا دلار قرض می‌دهم و دلار پس می‌گیرم، چون می‌گوید: وقتی تومان قرض دادم وقتی می‌خواهد پس بدهد ارزشی ندارد، قبلاً مثلاً پولی که قرض می‌داد پول یک خانه بود بعد که می‌خواهد پس بگیرد ارزش موتور دارد، الان به همین صورت است غالباً پول خانه را قرض می‌دهد و موقع پس‌دادن نمی‌تواند چیزی خریداری کند، ارزش پول از بین می‌رود، حال آقایان نمی‌گویند: کلاً ارزش از بین رفته بلکه می‌گویند: هنوز ارزش دارد و می‌تواند چیزی خریداری کند، بلکه نظرشان این است که ما وقتی می‌گوییم: کلاً از بین رفته که از اعتبار ساقط شود مثل دولتی که منهل شود، امّا این‌که هنوز از اعتبار ساقط شده یک میلیون بدهی داشته برو یک میلیون را بده، برخی به این صورت فتواء می‌دهند، امّا این فتواء خیلی خلاف عرف است لذا برخی از أعاظم اوائل مثل بعض‌الأساطین مثل آقای بهجت می‌فرمودند: در اختلاف فاحش احتیاط واجب این است که مصالحه شود،امّا اخیراً در مسئلۀ خمس می‌فرمودند: خمس تورم را نگیرید، این شخص سود نکرده چون در بحث خمس می‌گویند: اصلاً سود نکرده، امّا در آن‌جا می‌گوید: احتیاط واجب این است که در اختلاف فاحش مصالحه شود، ما می‌گفتیم: احتیاط واجب ندارد اصلاً واقعاً این‌جا باید ارزش را مشخص کرد.

این مسئله باعث شده بود یک عده‌ای چون می‌دیدند برخی هنوز خمس تورم می‌گیرند می‌گفتند : اجازه بدهید ما به دلار یا بر اساس طلا حساب کنیم، خصوصاً طلا فروشان که عرض کردیم این افراد مرتب خمس طلا را می‌دهند و قیمت بالا می‌رود، عمده هم بر اساس تورم بالا می‌رود (شخصی خدمت آقای بهجت آمد و گفت: من بیست کیلو طلا دارم، یا صد کیلو طلا دارم ما بر اساس طلا کیلویی خمس را دادیم صد کیلو مخمّس است دیگر قیمت بالا رفت خمس ندهیم چون صد کیلو مخمّس است، اگر صد و ده کیلو شد خمس آن ده کیلو را بدهیم، آیا به این صورت می‌شود؟ ایشان فرمودند: بله اشکال ندارد، این به‌خاطرمسئلۀ تورم است)، الان ملاک را برای فائده که شخص فائده و سود برده باید چه چیزی گرفت؟ پول شهر و دیار خودش که با آن معامله می‌کند و اطرافیان همه با آن خرید و فروش می‌کنند را بگیرد؟ عرف بلد باشد مثل تومان؟ یا می‌تواند یک عملۀ دیگری باشد؟ حال این عمله چه صعبه باشد چه غیر صعبه، مثل دلار عملۀ بلد یا اجنبی، آیا عمله بوده باشد یا خیر؟ یا این‌که طلا باشد؟ پس ملاک پول بلد باشد یا عملۀ اجنبی باشد، یا طلا باشد یا بضایع بوده باشد، خود جنس را هم برخی اجازه دادند، در فتاوای آقای گلپایگانی می‌آوریم و لو ما می‌گوییم: یک‌مقدار مشکل دارد که شخص بگوید: مثلاً من یخچال را مخمّس کردم و دیگر خمس نمی‌دهم، چون یخچال ارتفاع قیمت دارد و قابل تصویر است، و ملاک در سود و ضرر خود جنس یخچال نیست، یک ملاک دیگری را به‌عنوان ثمن داریم یا طلاست یا پول است، این ملاک است که شخص سود کرده یا ضرر، ارتفاع قیمت در بضایع هست. لذا ما در این‌که خود کالا را شخص ملاک بگیرد و بگوید هزار یخچال را مخمّس کردم ما در این‌جا ایراد داریم و این کلام تمام نیست. امّا نسبت به طلا مثلاً بگوید: من ده میلیارد یخچال دارم اگر به دلار بگیرد باز هم می‌تواند باشد یا به طلا بگیرد، خلاصه مسئلۀ سوال این است، برخی از آقایان می‌گویند: نمی‌شود باید به تومان حساب کرد، بحث تورم را اخیراً فتواء را عوض کردند، یا برخی هنوز عوض نکردند و احتیاطی هستند و باید احتیاطاً خمس بدهد الّا این‌که به شخص دیگر رجوع کند، امّا ما می‌گوییم: ملاک در صدق فائده عند العرف (عند العرف که صدق کند شخص فائده برده) ملاکات ثابت تکوینی است، یا آن اسکناسی که یک امر ثابتی باشد، اسکناسی که متغیر است و مرتب ارزش آن پایین می‌آید ملاکیت آن ضعیف است، حتماً باید تورم را بگویید خمس ندارد و الّا بی انصافی در حق شخص است چون واقعاً فائده نبرده است، لذا ما می‌گوییم: ملاک در صدق فائده یا طبق روایاتی که در چند بحث قبل مطرح کردیم (دو روایت بود که در مورد سند هم مفصل بحث کردیم، که یک روایت در مورد دینار و درهم بود، و دیگری در مورد ذهب و نقره بود، روایت توحید مفضل بود و روایت دیگر از احتجاج بود) ما عرض کردیم طبق آن روایات ما می‌گوییم: ملاک طلاست و بر اساس طلا سنجیده شود، یا این‌که می‌گوییم: ملاک را اگر طلا نگرفت می‌تواند به یک عملۀ اجنبی هم این کار را کند، ملاک عمله است منتهی عمله را ما رایج بگیریم یا اجنبی این بحث دیگری است و یک نکته به عنوان توضیح بعد عرض می‌کنیم، در مورد طلا می‌گوییم: طلا ملاک عرفی و عقلائی و شرعی و قانونی است، چون واقعاً یک نفر در بازار در عرف بازار، وقتی ببیند مثلاً قیمت به‌حسب ظاهر می‌خواهد ببیند سود برده یا خیر، می‌گوید پول من قدیم معادل فلان مقدار طلا یا سکه بود مثلاً بیست سکه سرمایه داشتم، هنوز هم همان بیست سکه را دارم و چیزی بالا نرفته است، می‌خواهد بگوید تورم باعث شده، روی مثال طلا بیان می‌کند، وقتی واقعاً می‌خواهد بگوید سود برده یا نبرده و می‌خواهد مطمئن شود تومان را نمی‌گوید، چون تومان از همه بالاتر رفته می‌خواهد ببیند این کار مناسب است یا خیر، می‌خواهد ببیند روز اول چه‌مقدار طلا سرمایه بود، الان چه‌مقدار طلاست، نمی‌گوید آن‌موقع یک میلیارد بود و الان پنج میلیارد شده، هیچ‌وقت این حرف را نمی‌زند چون می‌داند ارزش پول پایین آمده است، وقتی می‌خواهد فائده را وجداناً بسنجد که این کار مناسب بود یا خیر، مثمر ثمر بود یا خیر می‌گوید: من قبلاً سرمایه‌ام معادل بیست سکه طلا بود، الان هم بیست سکه طلاست، یا اصلاً می‌گوید: الان نوزده سکه شده و ضرر کردم پس این شغل مناسب نیست و عوض می کند. ببینید ملاک را گاهی‌اوقات طلا می‌گیرد، تومان را می‌داند اعتبارش ساقط می‌شود و ارزشش پایین می‌آید، خود بازاری در وجدان وقتی حساب می‌کند که چه شغلی انتخاب کند به این صورت عمل می‌کند، یا معیار را روی دلار حساب می‌کند، خلق الله در بازار یا بر اساس طلا می‌گویند سود بردم یا ضرر کردم یا روی ارز خارجی می‌گویند: البته روی سائر ارز‌ها هم می‌توانند بگویند امّا متداول دلار است (دلیلش را هم بعداً عرض می کنیم)روی این حساب می‌کنند و می‌گویند: پول من معادل این‌مقدار دلار بود و الان معادل این‌مقدار است پس من سود نبردم و ضرر کردم و سرمایه کم شده، حسابشان بر اساس ارز خارجی است.

مسئلۀ پنجاه و نهم

آیا شخص می‌تواند ملاک را غیر عملۀ بلد مثل طلا، یا عملۀ اجنبیه قرار دهد؟

تحقیق در جواب

ملاک در صدق فائده یا طلاست یا عملۀ رایج است چه عملۀ بلد باشد چه عملۀ اجنبیه باشد چه صعبه باشد یا غیر صعبه باشد.

امّا طلا:

ملاک عرفی و عقلائی و شرعی و قانونی است (روایت را قبلاً عرض کردیم) چون این پولی که ملاک گرفته قرار بود اعتبارش به طلا باشد، پس قانونی هم هست (البته قانون را عوض کردند و الان این قانون هست یا خیر فعلاً چون دیدند مشکل دارند جواب نداشتند گفتند قانون را عوض می‌کنیم، قانون پولی و بانکی کشور را ماده اول را عوض کردند که مادۀ اول می‌گفت: تفسیر پول بر اساس طلاست).

امّا عمله:

عمله‌ای که عند العقلاء معتبر است خصوصاً عملۀ صعبه، دو قسم است (خیلی این مطلب مهم است) حال این را بر چه اساس می‌گوییم اول باید توضیح را عرض کنیم: هزار و نهصد و چهل یک (همین حدود ها بود) برخی کشور‌ها گفتند: یک پول بین‌المللی در تمام کشور‌ها درست کنیم، اقتصاد‌دان‌هایی دنبال این بودند که واحد پولی بین‌المللی و پول واحد در دنیا درست کنند، این‌طور نباشد که هر کشوری برای خودش پول داشته باشد حال مشکلی هم ندارد که این‌کار را کند امّا دنیا یک واحد پول مشترک داشته باشد، که اگر کسی خواست از یک کشور به کشور دیگری برود این مشکلات پیش نیاید، می‌گفتند: یک مرکزی را درست کنیم یک پول جهانی باشد و هرکسی پول را بتواند تبدیل به واحد پول جهانی کند و در دنیا حرکت داشته باشد، یک سری اقتصاددان‌های انگلیسی مثل کینز پیگیر این قضیه بودند، کشور‌های دنیا جمع شدند یک کشور اقتصاددان‌هایش وایستادند سیاست‌دان‌های آن‌ها مقابل این حرف ایستادند و گفتند: چرا چیز جدیدی با مرکز جدید که معلوم نیست دست چه کسانی است می‌خواهید درست کنید؟ گفتند: ما ذخایر طلا به‌مقدار کافی داریم بیاید همین دلار را قرار دهید، به چه صورت کشور‌ها را خریدند چه باجی دادند و به چه صورت سرشان کلاه گذاشتند که آن‌ها هم آخر تسلیم شدند و دلار پول جهانی شد، وقتی اقتصاددان‌های آمریکایی این کار را کردند نتیجه این شد که الان ما در کشور خودمان هر مقدار تومان اضافه‌تر چاپ کنیم، مثلاً دوبرابر چاپ کنیم، گاهی نمی‌گوییم دو برابر به دست می‌آوریم، می‌گوییم گاهی یک چک مسافرتی زدیم پنجاه هزار تومان، این پول است و اسمش را چک مسافرتی گذاشتین، پول چاپ کردند و صد هزار تومانی مثلاً و پنجاه هزار تومانی چاپ کردند، که بقیۀ پول‌ها جمع شدند، یک کاغذ چاپ کردند یک دفعه به اندازۀ حجم پول بالا می‌رود، حجم پول دوبرابر بالا رفت و تمام پول‌ها ارزشش پایین آمد، وقتی حجم پول دوبرابر شد قاعدتاً قیمت اجناس دو برابر می‌شود چون حجم پول نصف می‌شود، چیزی که ارزشش یک میلیون بود بعد چاپ دو میلیون می‌شود، چون در سطح جامعه مقدار پول دو برابر شده، تورم باید صد در صد شود. حال آمریکا هم همین کلاه را سر دنیا گذاشت، یعنی اگر آمریکا دوبرابر دلار چاپ کند پول دست خود آمریکاست، امّا پول تمام مردم دنیا نصف می شود (قبلاً این مسئله را توضیح دادیم)، نصف دیگر چه می‌شود؟ شخصی که هزار دلار نگاه داشته که مسافرت برود یک دفعه ارزش هزار دلار، پانصد دلار می‌شود پانصد دلار باقی چه می‌شود؟ پانصد دلار دیگر در جیب بانک مرکزی آمریکاست که پول چاپ کرد و ارزش را پایین آورد، و از آن سال تا حالا حدوداً پنجاه و یک برابر بیشتر پول چاپ کردند یعنی آن‌موقع یک انس طلا معادل سی و پنج دلار بود، الان حدوداً هزار و هشتصد دلار است (کمی قیمت‌ها بالا پایین است) از جیب چه کسی رفته؟ از جیب مردم دنیا که دلار داشتند در هر کشوری هر شخصی که دلار داشته در دراز مدت مثلاً اگر پنجاه دلار از هشتاد سال پیش داشته و ذخیره کرده، هر پنجاه دلارش تبدیل به یک دلار شده، در طول هشتاد سال چهل و نه دلار دیگرش در بانک مرکزی آمریکا رفته، یعنی آرام آرام این کار را کردند و سرمایۀ ملت‌های دنیا را در جیب بانک مرکزی خودشان آوردند، این سیاستی بود و کلاهی بود که سر مردم دنیا گذاشتند.

امّا کاری به جنبۀ سیاست نداریم دنیا نباید به این‌ها اجازه می‌دادند و می‌گفتند: همان دلار و همان انس طلا همیشه سی و پنج دلار باشد و الّا ما پول را به‌عنوان پول جهانی قبول نداریم، این مشکل را هم حل کرد یعنی اقتصاددان‌ها را آوردند و اول ریشۀ مبناء این تفکر را زدند (ما هم اشتباهاً همان مسئله را می‌رویم) آمدند برای این‌که کارشان را توجیه کنند با اقتصاددان‌ها جلو آمدند به این بهانه که ما به‌آن‌مقدار در بانک مرکزی طلا نداریم پشتوانه را به آن معنا گفتند امکان‌پذیر نیست، امّا روی معنای دوم ریشۀ پشتوانه را زدند (گفتیم پشتوانه دو معنا دارد: یک معنا این بود که معادل آن پولی که چاپ می‌کنند در بانک مرکزی طلا باشد این معنای ظاهری است، اصل معنای پشتوانه این است که به طلا تفسیر شود چون معنای اول پشتوانه امکان‌پذیر نبود معنای دوم را هم زدند) و گفتند: از این به بعد پشتوانۀ دلار قدرت اقتصادی و نظامی کشور‌هاست، نظامی را کم‌رنگ‌تر گفتند، هر‌چه قدرت بیشتر ارزش دلار بیشتر، این کلاه را سر دنیا گذاشتند.

علی‌ایّ‌حال در این قضیه کلاه‌برداری بود که دولت آمریکا انجام داد، امّا در کنار این کلاه‌برداری یک امر دیگری هم بود که خیلی مهم است، این است که تمام کشور‌های دنیا قبول کردند که دلار پول بین‌المللی باشد یعنی رایج در تمام بلاد باشد، به همین دلیل پول دیگری در بلد شما غیر تومان رایج نیست، یعنی شخص با دینار عراقی سود و ضرر را حساب نمی‌کند، بلکه با دلار می‌سنجد وقتی که می‌خواهد قرض بدهد اگر بداند دیر پس می‌دهد یا سکۀ بهار آزادی که طلاست را می‌دهد، یا می‌گوید دلار می‌دهم، اتحادیۀ اروپا بعد مدت‌ها که فهمید این سیاست را، برای خودش یورو را درست کرد (در همین سی سال یورو درست شد) امّا این کار آمریکا از هزار و نهصد و هفتاد و یک انجام داده بود یعنی حدود پنجاه و دو سال این کلاه را سر آمریکا گذاشته بود، نیکسون این کار را به سفارش اقتصاددان‌ها کرد امّا این‌ها دیر به فکر این افتادند یعنی بیست سال طول کشید تا اتحادیۀ اروپا خواست بیش از این ضرر نکند چون دید مرتب دلار دارد چاپ می‌کند مرتب در بانک مرکزی دلار چاپ می‌کند و منابع کشور‌ها را خریداری می‌کند، آن‌ها هم به فکر این افتادند که برای خودشان یورو چاپ کنند مانند آمریکا، به دو دلیل که اولاً آمریکا کمتر سود ببرد دوماً خودشان بتوانند یورو چاپ کنند، کشور‌های اسلامی گفتند ماهم برای خودمان دیناری چاپ کنیم که به توافق نرسیدند، پنجاه سال گذشته آن‌ها به توافق رسیدند و چند کشور برای خودشان پول چاپ کردند تا کلاه سر بقیه بگذارند، امّا ما پنجاه سال گذشته هنوز پول واحدی نداریم که اختیارش دست خودمان باشد.

علی‌ایّ‌حال الان پول رایج در کل دنیا دلار است، فقط تومان نیست و از جهت ثابت بودن هم دلار است، در این پنجاه و دو سال پنجاه برابر چاپ کرده امّا تومان در این ده سال پیش باز بیشتر از دلار است، یعنی در پنجاه سال خیلی بیشتر تومان چاپ کردند، دلار صد تومان الان می‌سنجیم می‌بینیم افت ارزش پول ما خیلی بیشتر است، معادل دلار خیلی بیشتر افت کرده، علی‌ایّ‌حال الان پول رایج در بلد ما برخی از آقایان می‌گویند: تومان است، در عراق می‌گویند: دینار است، این را ما قبول نداریم، وقتی اصلاحات جهانی را بررسی می‌کنیم، می‌بینیم رایج هم تومان است هم دلار است، پول رایج بین‌المللی دلار می‌شود، این خیلی واضح است پول رایج نباید بگویید فقط تومان است پول رایج دلار هم هست، لذا این‌که بین عرف عقلاء و بازاری‌ها یک چیز مسلّم است را ما نباید زیر پا بگذاریم، شخص می‌خواهد خمس را با پول رایج حساب کند نباید بگویید پول رایج در مملکت شما تومان است چون شما معاملات را به تومان انجام می‌دادی، یک پول رایج شخصی ممکلت است هیچ الزامی ندارد شخص باید با پول رایج انجام دهد و پول رایج شامل دلار هم می‌شود، این را باید در آینده عوض کرده امّا الان شاملش می‌شود، الان پول رایج هست یا خیر؟ نباید فریب داد پول رایج بین‌المللی هست، در عراق هم گاهی به‌جای دینار دلار می‌خرند، هیچ‌وقت ریال عربستان را خریداری نمی‌کنند یا یوهان چین یا یورو را خریداری نمی‌کنند قاعدتاً دلار را خریداری می‌کنند، پول رایج بین‌المللی است.

پس وقتی کسی می‌خواهد با دلار حساب کند این تورمی که در تومان بوده در دلار خیلی کمتر است، الان تورم دلار دو درصد بود، رئیس بانک مرکزی آمریکا چند وقت گذشته این را گفته بود (این اصطلاحات عقلائی را قبلاً در مسئلۀ اقتصاد بیان می‌کردیم یک بحثی آن‌جا داشتیم به نام انتظارات عقلائی که خیلی در اقتصاد اثر دارد)، اثر انتظارات عقلائی این است؛ اگر مردم تصورشان این باشد که تورم پنج درصد خواهد شد تورم پنج درصد می‌شود، امّا اگر تصورشان بر این باشد که دو درصد خواهد شد دو درصد می‌شود، خودش أعلام کرد که تورم دو درصد است مردم چون قبولش داشتند گفتند بله پس تورم دو درصد است. ببینید قبول داشتند یک نفر توسط مردم، در رأس امور اقتصادی وقتی قبول داشته باشند خیلی اثر دارد، یعنی انتظاراتشان به حرف آن شخص است و می‌گویند: این شخص درست می‌گوید برنامۀ اقتصادی دارد حرفش دو تا نشود، اگر حرفش دو تا نشود مردم برنامه اقتصادیشان را با او انجام می‌دهند، می‌گویند: فلانی گفت سال دیگر تورم بیست و پنج درصد است و روی آن برنامه‌ریزی می‌کنند، الان گفته سال دیگر دو درصد است ما روی دو درصد برنامه می‌ریزیم، برنامه اقتصادی را روی دو درصد می‌گذارند، این انتظارات عقلائی اگر با مسئول امور اقتصادی یا رئیس بانک مرکزی جلو برود، اقتصادشان ناپایدار نمی‌شود و روی برنامه‌ریزی است، مردم می‌فهمند سیستم بانک مرکزی روی دو درصد گذاشته ما هم روی دو درصد می‌گذاریم، امّا اگر دو تا شود مثلاً بانک مرکزی بگوید دو درصد امّا انتظار مردم پنج درصد باشد، اقتصاددان‌ها بگویند: خیر تورم پنج درصد است مردم حرف اقتصاددان‌های قوی را باور کنند تورم پنج درصد خواهد شد، چون برنامه روی پنج درصد جلو می‌رود، قیمت‌گذاری روی پنج درصد جلو می‌رود، بازار خودش روی پنج درصد می‌چیند، وقتی روی پنج درصد بود، رئیس بانک مرکزی هر کاری بکند این دو درصد را نمی‌تواند حفظ کند الّا این‌که تراز خودش را بر هم بزند و کاری نمی‌تواند کند. امّا اگر قبول داشته باشند و بگوید دو درصد، روی دو درصد جلو می‌رود، فقط سیستم را باید درست بچیند.

پس پول رایج در کشور ما أعم از تومان است، یک پول رایج کشوری داریم و یک پول رایج بین‌المللی داریم، در مسئلۀ فائده عرف و عقلاء سود و ضرر را الان بیشتر روی پول رایج بین‌المللی می‌گیرند، چون پول رایج کشوری تورمش وسیع‌تر است، تورم پول رایج کشور گاهی پنجاه درصد است و گاهی چهل درصد، امّا دلار الان دو درصد، در دلار هم تورم هست امّا دو درصد است. عرف و عقلاء وقتی می‌خواهند حساب کنند سود کردند یا ضرر روی کدام حساب می‌کنند؟ مسلّم روی دلار حساب می‌کنند، حتماً که نباید به تومان حساب کند رایج این است.

این‌که می‌گوییم عملۀ صعبه؛ یعنی ثابت است و خیلی قیمتش تغییر نمی‌کند این عملۀ صعبه است تورم در آن کم است، خیلی تورم پذیر نیست، امّا پولی است که صعب نیست که خیلی تورم‌پذیر است، این پول هم در عرف عقلاء می‌تواند ملاک باشد امّا باید فتواء بدهند که خمس تورم را حساب نکند، آن بزرگوارانی که احتیاط می‌کنند این عقلائی نیست، عقلائی نیست که بگویید خمس تورم را باید بدهند بلکه غیر عقلائی است، با قائده جور در نمی‌آید چه فتواء بدهید چه احتیاط کنید چون این شخص واقعاً سود نکرده است، سود مسئله‌ای تکوینی است باید سود کند امّا این شخص سود نکرده است، دیگر واضحات را نباید زیر پا گذاشت، نه جای فتواست نه جای احتیاط، این مشخص است و بنابر احتیاط واجب هم نباید بگویید که یک عده خمس بدهند، نباید تورم را خمس بگیرید چون این شخص سود نکرده و این واضح است که سود نکرده است، بدیهیات را نباید زیر پا گذاشت، بدیهیات عقلائی است تورم سود نیست، تورم یعنی کاهش ارزش تومان، بگویید فقط با این تومان باز حرف اشتباهی است.

لذا نسبت به عمله، دو قسم است:

قسم اول:

عملۀ اجنبیه رایج داریم «العملة الأجنبیة الرائجة و هي یمکن أن تکون ملاکاً عقلائياً لمن کان الحساب بها رائجاً في بلده» مثل دلار، در آمریکا رایج است و در تمام دنیا رایج است به‌خاطر اتفاق دولت‌ها بر این امر متاسفانه (کلاه‌برداری دولت آمریکا بود)، و اشکالی ندارد خمس را طبق عملۀ رایج بلد محاسبه کرد مثل دلار، فرقی در رأس‌المال نیست که طلا فروش باشد یا صراف باشد یا نقدی بوده باشد که می‌خواهد نگاه دارد، چه رأس‌المال بایع ذهب و صراف باشد یا ریالی که می‌خواهد ذخیره کند و رأس‌المال نباشد این را می‌تواند به دلار حساب کند.

قسم دوم:

سائر پول‌های غیر رایج است، این‌جا را باید چه کرد؟ یعنی شخصی خواست به یورو حساب کند یا خواست به دینار عراق حساب کند می‌تواند یا خیر؟ نظر آقای سیستانی را بعداً بیان می‌کنیم، امّا این‌که فعلاً نظر ماست این است که؛ می‌گوییم: سائر عمله‌هایی که غیر رایج است می‌توان با آن محاسبۀ خمس کرد به‌مقداری که «بالمقدار الذي یقتنيه منها عادةً فقط.» مثلا شخص صراف است چون آقای سیستانی بین صراف و غیر صراف فرق گذاشته بین طلا فروش و صراف فرق گذاشته، می‌گوییم: صراف که می‌خواهد خمس را حساب کند باید ببیند از پول‌های دیگر چه‌مقدار برای خودش نگاه می‌دارد، چون صراف معمولاً یک‌مقدار برای خودش نگاه می‌دارد، علاوه بر این‌که تومان دارد دلار دارد، یورو دارد، یک‌مقدار یوهان چین دارد و یک‌مقدار ریال عربستان دارد، هر کدام ملاک خودش را دارد و خمسش را می‌تواند بدهد، برای صراف این حرف را می‌زنیم چون رأس‌المال از پول‌های مختلف است و به حسب شغلش می‌تواند خمس را بدهد.

امّا محاسبۀ خمس جمیع رأس‌المال بر اساس عملۀ اجنبیه غیر رایج، می‌خواهد جمیع دلار و تومان را بر اساس یورو محاسبه کند، این مورد را می‌گوییم: قبول نداریم این مبتنی بر این است که آن ارز خارجی آن عملۀ خارجی که شخص می‌گوید ملاکیت برای ربح و خسران مقبول نزد عرف بلد باشد، یعنی اگر یورو را عرف بلد ملاک خسران و ضرر و ربح می‌گرفت؛ می‌تواند با یورو محاسبه کند امّا اگر عرف بلد قبول ندارد نمی‌تواند بر اساس یورو محاسبه کند که سود کرده یا خیر و خمس را با یورو بدهد، ملاک این است که فائده در بلد شخص بر اساس چه چیزی حساب می‌شود، اگر فائده بر اساس یورو محاسبه شود -حال چه دربلد چه در سوق- می‌تواند بر اساس یورو محاسبه کند، امّا اگر حساب نشود نمی‌تواند بر اساس یورو محاسبه کند، چون ملاک نیست باید دید ملاک عند العرف چیست؟ الان در ایران ملاک عند العرف ملاکی داریم که خیلی‌ها ناراضی هستند که تومان است، دو ملاک دیگر داریم که بازاری‌ها سود و ضرر را واقعاً بر اساس آن حساب می‌کنند طلا (خود سکه یا گرم طلا) و دلار است، با یورو متعارف نیست عرف هنوز قبول نکرده است. بله اگر در جایی در بازار خاصی عرف قبول می‌کند می‌تواند محاسبه کند.

امر دوم این است که با معاملات بلادی بوده باشد که این عمله در آن رایج است، مثلاً معاملۀ تجاری با یک بلدی دارد یک مثالی بزنیم اول نسبت به خود دلار بعد نسبت به این امر: الان برخی از تجّار سوال می‌پرسند که قیمت اجناس ما اصلاً روی تومان نیست که شما بگویید: خمس را بر اساس تومان حساب کن، تاجر می‌گوید: من آهن‌فروشم صبح به صبح که قیمت دلار بالا پایین می‌شود قیمت اجناس من هم بالا پایین می‌رود، یعنی قیمت آهن جهانی است در بازار هم الان هست برخی قیمت‌ها جهانی است و برخی قیمت‌ها جهانی نیست (مثل همان مثال گوجه و خیاری که برخی می‌زدند برخی مثل میوه‌ای که داخل تولید می‌شود بر اساس قیمت جهانی نیست که صبح به صبح که قیمت‌ها عوض شد آن هم عوض شود، امّا برخی موارد لحظه‌ای آهن را روی قیمت جهانی می‌سنجند یعنی اصلاً بر اساس قیمت کارخانۀ داخلی نیست)، قیمت آهن بر اساس دلار است و با تغییر کوچکی قیمت آن هم تغییر می‌کند، اصلاً عرف محاسبۀ سود و ضرر و قیمت هم و لو ظاهر تومان است امّا به حسب دلار است به حسب دلار می‌سنجد تبدیل به تومان می‌کند و به مشتری می‌فروشد، این بر اساس دلار محاسبه می‌کند، حال اگر بازاری دیگری بود که رابطۀ تجاری با چین داشت، اجناس چین را می‌فروخت فرض کنید عمده‌فروشی است در تهران تمام اجناسش را از جنس چینی می‌فروشد، قیمت‌ها روی قیمت چینی است بالا پایین که می‌شود به تومان تبدیل می‌کند و می‌گوید این‌مقدار قیمت دارد، شخصی می‌خواهد از او وسائل منزل خریداری کند مثلاً لباس‌شویی یا یخچال خریداری کند و اجناس چینی است، این شخص تعامل با کارخانۀ چینی دارد، این شخص می‌تواند بر اساس یوهان چین معامله کند و خمس را حساب کند، این امر دومی است که عرض کردیم.

پس یا باید عملۀ رایجه باشد یا در عرف خاصی بوده باشد که ملاک آن باشد، یا عرف عام است که دلار عرض کردیم عرف عام است تومان هم عرف عام است، یک عرف خاص داشته باشد مثل تاجری است که جنس چینی می‌فروشد. این حرف عقلائی که می‌گوییم این است.

امّا اگر عملۀ اعتباری بلد مبتلاء به تورم بوده باشد به گونه‌ای که ثبات ندارد، اولی این است که شخص فائده و ضرر را بر اساس امر ثابتی حساب کند مثل طلا یا عملۀ صعبه مثل دلار. دلیلش هم مقبولیت عند العرف است.

این مسئله خیلی مهم است چون خلاف این فتواء را أعاظم می‌فرمایند: امّا این عقلائی است و صد در صد فقه هم بر این اساس است و باید اصطلاح شود. مثل تورم که الان می‌گویند تورم خمس ندارد، که برخی هم هنوز احتیاط دارند این صد درصد عقلائی است و کاملاً واضح است ملاک عملۀ رایج باید باشد یا طلا است، ما شرعی را طلا می‌گوییم (بنده می‌گویم شرعی طلاست و روایت را هم خواندیم، یکی را عرض کردیم سند درست است و یکی حسنه است، ملاک طلاست و این کار‌های دیگری که می‌کنند و ملاک تورم بانک مرکزی ملاک نیست، تمام دادگاه‌ها باید ملاک را عوض کنند، مثلاً مهریۀ قدیم را می‌خواهند حساب کنند تورم بانک مرکزی را نگاه می‌کنند، در کشور ما قیمت اجناس و خدمات را اضافه کردند، کسی کولر را تعمیر کند اضافه کردند، این‌ها را جمع کردند همه را با هم تورم را در آن حساب کنند، بانک مرکزی به این صورت حساب می‌کند، در کالا‌ها دارو‌هایی که زیاد مصرف می‌کنیم استامینیفن، یا غیره همه را جمع‌بندی می‌کنند در لوازم آرایشی جمع‌بندی می‌کنند، همۀ این‌ها را جمع می‌کنند و تورم را می‌سنجند، به نظر ما ملاک این‌ها نیست، ملاک طلاست که روایات را بیان کردیم، با این ملاک درست می‌شود، عرض کردیم حتی قیمت گاو و شتر و گوسفند در زمان شارع باید نگاه کرد که چه‌مقدار بوده، الان بسنجیم قیمت گاو و شتر تغییر چندانی نکرده است، یعنی هزار و چهار صد سال که گذشته قیمت شتر نسبت به طلا یا قیمت مرغ نسبت به طلا تغییر چندانی نکرده است، خیلی مهم است امّا چند سال پیش فرض کنید که پنج میلیون می‌شد و به قیمت آن‌زمان الان هفت میلیون می‌شد تغییر چندانی نکرده و هنوز این هم متغیر است و بالا پایین می‌شود گاهی هم همان پنج میلیون هزار و چهارصد سال پیش می‌شود، شارع یک ملاکی برای ما گذاشته و وقتی عوض شده چه اتفاقی افتاده، یک دلاری را بر این کشور حاکم کردند، پشتوانۀ اسکناس را برداشتند و به تبع دولت آمریکا این کار را کردند، پشت سر دولت آمریکا اقتصاد‌دان‌های یهود است، به تبع آن‌ها چه کردند، ملاک طلاست شارع فرموده: ملاک دینار و درهم، طلا و نقره که پیش برویم پول عوض نشده، این ملاک بحث ماست، بر اساس طلا و نقره و دینار و درهم باید حساب کرد، روی این ملاک راحت می‌توان جلو رفت، بر اساس این ملاک قیمت بانک مرکزی آمریکا نیست، ملاک قیمت تورمی که خودشان أعلام می‌کنند نیست، مثلاً سیصد جنس را جمع بندی می‌کنند در خارج از کشور برخی از کشور‌ها چهار هزار قیمت کالا و خدمات را برای سنجش تورم جمع‌بندی می‌کنند، برای این‌که دقیق‌تر حساب کنند، این‌ها هم متغیر است و قدیم سیصد بود شاید الان تعداد بالاتر رفته باشد، امّا علی‌ایّ‌حال این ملاک نیست و ملاک همان طلائی است که شرعاً گفتیم).

رسیدیم به نظر آقای سیستانی که ایشان هم قشنگ بیان کردند امّا به نظر ما نظر ایشان ناقص است که در جلسۀ آینده بیان می‌کنیم.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo