< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدجواد محمدی‌گلپایگانی

1401/07/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب الصوم/تعریف صوم/

مقدمه:

مباحثی که در این جلسه بیان می شود عبارتند از: اهمیت «کتاب الصوم»، تعریف صوم لغتاً و اصطلاحاً.

اهمیت «کتاب الصوم»

در ابتدا باید بیان شود چرا «کتاب الصوم» موضوع درس خارج فقه در سال جدید قرار گرفته است؟ علت انتخاب «کتاب الصوم» به خاطر مزایایی هست:

    1. «صوم» از عبادات اصلی اسلام است. یعنی از نظر سلسله مراتب اهمیت، بعد از «صلاة» قرار گرفته است.

    2. «صوم» در بین مسلمانان به جهت ابتلاء مکلفین، بعد از «صلاة» قرار دارد. در قدیم بعضی عبادات محلّ ابتلاء بوده ولی الان کمتر مورد ابتلا واقع شده است، مثل زکات که مورد ابتلا بوده و الان دیگر کمتر مورد ابتلاء است. یا مثلاً عبادتی نظیر «حج» که به جهاتی، عبادت بسیار مهمی است ولی در طول سال دو تا سه میلیون مسلمان مشرف به حج می‌شوند. ولی در مقابل «صوم»، شاید بتوان گفت با وجود جمعیت الان مسلمانان، سالی 200 الی 300 میلیون روزه می‌گیرند. این بدان معناست که به جهت ابتلاء نسبت به احکام و لزوم دانستن احکام آن، قابل مقایسه با عبادات دیگر -به استثناء صلاة- نیست. پس بعد از «صلاة» کتابی بالاتر و مورد ابتلاء‌تر از صوم به نظر نمی‌رسد.کتاب «الصوم»، به جهت فروعاتش، بسیار کتاب پر فروع و در این زمینه تمام عیار است. برخی بحث‌ها، مواردی است که در خود «کتاب الصوم» مطرح می‌شود. برخی بحث‌ها، مواردی است که مربوط به دیگر ابواب فقهی است. مثلاً احکامی وجود دارد که هم در بحث‌ صلاة، و هم در صوم مطرح می‌شود. این امر به دلیل تلازماتی است که میان صوم و صلاة است (مثل صلاة قصر و اتمام که در روزه هم بحث می شود)؛ یا مثلا مواردی که در مسائل حج مطرح می‌شود (صوم های کفاره در حج)؛ یا مسائلی که در طهارت مطرح می‌شود (طهارت جزء مقدمات صوم است).

    3. درگیری با ابواب مختلف فقهی یعنی انحصار یک باب نیست، کتابی است که تنوعش بالاست.

    4. در «كتاب الصوم» از همه ادله اربع بحث و استفاده می‌شود. اما دیگر ابواب فقهی، یا از همه ادله استفاده نمی‌شود و یا برخی ادله کمتر و یا بیشتر استفاده می‌شود. مثلاً «کتاب الارث»، کتاب کم روایتی است، ولی آیه زیاد دارد.

با توجه به مطالب ذکر شده و نظرداشت این موارد، انسان ترغیب می‌شود «کتاب الصوم» را جهت بحث درس خارج، مبنا قرار دهد.

اهمیت صوم از منظر آیات و روایات

در باب اهمیت صوم، آیات و روایات بسياری وجود دارد. آیاتی كه در قرآن آمده، همگی ناظر به اهمیت این امر عبادی است. مرحوم شیخ حرّ عاملی در کتاب شریف وسائل الشیعة در ابواب اول کتاب الصوم این مطالب را نیاورده اما در ابواب صوم مندوب روایاتی را ذکرکرده که نشان دهنده اهمیت صوم است.

«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: بُنِيَ‌ الْإِسْلَامُ‌ عَلَى‌ خَمْسَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَايَةِ وَ قَالَ رَسُولُ الله ص الصَّوْمُ جُنَّةٌ مِنَ النَّارِ»[1] .

ویا روایت دیگر که آمده است:

«وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ الله بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ أَبِي زِيَادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ الله عَنْ آبَائِهِ ع‌ أَنَّ النَّبِيَّ ص قَالَ لِأَصْحَابِهِ أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِشَيْ‌ءٍ إِنْ أَنْتُمْ‌ فَعَلْتُمُوهُ تَبَاعَدَ الشَّيْطَانُ مِنْكُمْ كَمَا تَبَاعَدَ الْمَشْرِقُ مِنَ الْمَغْرِبِ قَالُوا بَلَى قَالَ الصَّوْمُ يُسَوِّدُ وَجْهَهُ وَ الصَّدَقَةُ تَكْسِرُ ظَهْرَهُ وَ الْحُبُّ فِي الله وَ الْمُؤَازَرَةُ عَلَى الْعَمَلِ الصَّالِحِ يَقْطَعُ دَابِرَهُ وَ الِاسْتِغْفَارُ يَقْطَعُ وَتِينَهُ وَ لِكُلِّ شَيْ‌ءٍ زَكَاةٌ وَ زَكَاةُ الْأَبْدَانِ الصِّيَامُ»[2] .

در برخی روايات تعبیر «الصوم لي» داریم. دراصول کافی مرحوم کلینی این طور آورده است:

«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ سَلَمَةَ صَاحِبِ السَّابِرِيِّ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ الله ع قَالَ: إِنَّ الله تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ الصَّوْمُ لِي وَ أَنَا أَجْزِي عَلَيْه‌»[3] .

امام صادق علیه السلام می‌فرماید: روزه، مخصوص من است، و من خودم روزه را پاداش می‌دهم.

مرحوم صاحب جواهر در رابطه با این روایت کلام دقیق و جالبی را مطرح کرده‌اند. ایشان می فرمايند[4] : پاداش همه اعمال از جانب خداست، چطور خداوند می‌فرماید «الصوم لی و انا اجزی علیه»؟ ایشان این مسئله را مطرح کرده که درجه اخلاصی که در روزه هست در عبادات دیگر نیست. همه عبادات بروز و ظهور خارجی دارند. بالاخره آدم یک جایی نماز می‌خواند، حج مشرف می‌شود و اعمال مخصوص آن را انجام می‌دهد، جهاد، خمس، زکاه و دیگر فروعات فقهی، همه مجموعه افعال است. در حالی که صوم مجموعه تروک است. جنبه فعلی صوم، فقط فعل نفسی و باطنی است که نیت است. بنابراین یک نفر می‌تواند روزه باشد و احدی هم متوجه نشود. ولی باقی عبادات بالاخره یک افعال ظلاهری دارد که این افعال ظلاهری انسان را وسوسه می‌کند، وچون انسان ضعیف است، ممکن است به خودنمایی و ریا وسوسه شود. ولی روزه، بروز و ظهور بیرونی ندارد. بنابراین صاحب جواهر می‌فرماید: چون درجه اخلاص روزه از همه عبادات بالاتر است خداوند می‌فرماید این عمل، عملی است که مخصوص من است.

تعریف لغوی صوم

«صوم» در لغت به معنای امساک است مطلقا. این قید امساک یعنی چه در انسان، چه در حیوان و چه در اشیاء؛ در مورد همه اشياء نیز «صام» به کار رفته است.

در مورد انسان، ابن منظور در لسان العرب آورده است: «الصَّوْمُ‌: تَرْكُ‌ الطعامِ و الشَّرابِ و النِّكاحِ و الكلام»[5] . صوم از نظر لغوی یعنی ترک، ترک فعل، ترک عمل؛ حال می‌تواند ترک خوردن و آشامیدن باشد که همان صوم شرعی است؛ و هم می‌تواند ترک نکاح باشد که در بعضی ادیان پسندیده است؛ و نیز می‌تواند ترک کلام باشد یعنی روزه سکوت همچنانکه در قرآن آمده است: ﴿ فَقُولي‌ إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنْسِيًّا﴾[6] این آیه در مورد حضرت مریم گفته بیان شده است که در اینجا منظور از «صوم» روزه سکوت است. موارد ذکر شده، استفاده کلمه «صوم» در مورد انسان بود.

این تعبیر در حیوان هم استفاده شده است. جوهری در کتاب صحاح آورده است: «صَامَ الفرسُ صَوْماً»[7] اسب صیام کرد، «أى قامَ على غير اعتلاف‌»[8] حرکت کرد و اعتلاف هم نکرد یعنی علوفه هم نخورد. وی در اینجا به شعری استشهاد می‌کند:

خيلٌ صِيَامٌ و خيلٌ غيرُ صَائِمَةٍ تحت العَجَاجِ و أخرى تَعْلُكُ اللُجُمَا

ترجمه شعر:

این تعبیر در مورد اشیاء هم به کار رفته است. اشیائی که تحرّک ندارند این تعبیر برای آنها استفاده شده است مثل «الصَّوْمُ: ركود الرِيح‌»[9] ، هوا ساکن است. یا مثلا «صام النهار»[10] ، خورشید از اول صبح در حال اعتلا است. وقتی خورشید به نقطه اوج خود می‌رسد، قبل از افول چند لحظه‌ای به نظر بیننده در وسط روز حالت سکون پیدا می‌کند. «صام النهار» نشان از این سکون دارد. یا عبارت «والبکرات شرّهنّ الصائمة»[11] که به صورت شعر آمده است می‌گوید: «بدترین چرخ قرقره‌ها آنی است که حرکت ندارد»، یعنی آن چاه آبی ندارد.

پس به همین خاطر همه گفته‌اند صوم در لغت «هو الإمساک مطلقاً»؛ صوم در لغت یعنی ترک، حالا ترک هر اثری که مقتضی طبیعت همان شی یا انسان یا حیوان باشد. هر چیزی که آثار طبیعی دارد اگر در موردش «صوم» به کار رود، نشان از این دارد که که آن اثر طبیعی از او القاء شده است. حتی ما در مورد کلمه «ماء» هم عبارت «صام الماء» داریم که مرحوم شیخ در مبسوط[12] بیان می‌کند صوم ماء یعنی چه؟ یعنی آب راکد شد، آبی که در جریان نباشد.

ابن درید در جمهرة اللغة[13] -از لغوین معروف قرن سوم و چهارم - می‌گوید: «الصوم‌: الإمساك عن المأكل و المشرب، وكلّ شي‌ء سكنت حركتُه‌» هر چیزی که از حرکت باز ایستد به آن صائم می‌گویند.

پس به همین دلیل، انسانی که از مجموعه افعالی که به طور طبیعی انجام می‌دهد – که مهمترینش خوردن و آشامیدن است- توقف و اجتناب کند، به او صائم می‌گویند.

تعریف شرعی صوم

[الصوم] و هو الإمساك عما يأتي من المفطرات بقصد القربة[14]

صوم از نظر شرعی یک حقیقت شرعیه نیست، یعنی مفهوم شرعی صوم به مفهومی مباین با معانی لغویش نیست، بلکه یکی از اقسام و اصناف همان معانی لغوی است، به جای اینکه از همه حرکات و افعال اجتناب کند، از بخشی از حرکات -که شارع آنها را نهی کرده- صوم شرعی گفته می‌شود.

فقها با سه تعبیر صوم شرعی را تعریف کرده‌اند:

    1. قدما: بیشتر صوم را به امساک معنی کرده‌اند.

    2. متاخرین: بیشتر صوم را به کف النفس (خود داری و امتناء) معنی کرده‌اند.

    3. متأخرین المتأخرین: برخی از آنها صوم را توطین النفس (واداشتن، وادار کردن نفس) معنی کرده‌اند.

از جمله کسانی که صوم را به «امساک» معنی کرده‌اند، شیخ طوسی در «المبسوط» است. ایشان اینطور آورده‌اند: «[الصوم] في الشرع هو إمساك مخصوص على وجه مخصوص ممن هو على صفة مخصوصة»[15] .

شهید اول هم نزدیک به همین معنا را ذکر کرده‌اند. «الإمساك عن المفطرات مع النية»[16] .

همین تعریف را هم صاحب العروة الوثقی دارد. این تعریف همان تعریف معروف شرعی است. «وهو الإمساك عما يأتي من المفطرات بقصد القربة»[17] . بسیاری از فقها نیز همینطور تعریف کرده‌اند.

اشکالی که در این تعریف وارد شده این است که امساک امر عدمی است و تعریف نباید به امر عدمی باشد. چرا؟

اول اینکه چون تعریف باید به ماهیت باشد. امر ماهوی، جنس و فصل داشته و از امور وجودی هستند.

دوم اینکه عدم یک امر مقدور نیست (خارج از قدرت است)، زیرا عدم سابق بر خود مکلف است، و عدم یک امر ازلی است. در واقع ما چیزی را اعدام نمی‌کنیم، یعنی ما نمی‌توانیم عدم را محقّق کنیم، بلکه عدم خارج از قدرت انسان است، چون قبل از انسان سابقه دارد (عدم یک امر ازلی است). پس بنابراین تکلیف به امر مقدور تعلق می‌گیرد نه به امر غیر مقدور.

حال به خاطر اینکه این دو اشکال وارد شده است، باید روزه را به امر وجودی معنا کنیم. یعنی با یک تعابیری مثل «کف النفس» یعنی خودداری کردن، که خودداری کردن یک عمل است. این خودداری یک عمل ایجابی و باطنی است. انسان اراده کند و جلوی خودش را بگیرد.

مرحوم محقّق حلّی در کتاب شریف شرایع الاسلام[18] ، و نیز در المختصر النافع[19] ، شهید ثانی در مسالک الافهام[20] ، ابن فهد در المهذب البارع[21] ، مرحوم طباطبایی در ریاض المسائل[22] و عده زیادی از بزرگان صوم را این گونه معنی کرده‌اند: «هو الکفّ عن المفطرات مع النیّة». امساک را تعریف به یک امر وجودی کرده‌اند. کفّ یعنی خودداری، که یک فعل باطنی و نفسی است.

عده‌ای از فقها هم یک مقدار شدید بحث کردند؛ مثل سید مرتضی که ناقل کلامش ابن ادریس در سرائر[23] است و علّامه حلّی در کتاب قواعد[24] ، و مرحوم کرکی در جامع المقاصد[25] . این فقها فرموده‌اند: روزه عبارت است از اینکه انسان خودش را وادار کند که از مفطرات اجتناب کند و قصد قربت هم داشته باشد».

جواب از اشکالات:

جواب اول: اینکه احتیاج به این تکلّف نیست. چرا تکلّف؟ به دو دلیل:

دلیل اول اینکه مسائل را نباید به صورت عدمی تعریف کرد. امر عدمی در امور تکوینی صحیح است. تعریف‌های منطقی و ماهوی در امور تکوینی بلا مانع است. هرچیزی که در این عالم وجود دارد یکسری خصوصیات وجودی دارد، و آدم باید همان خصوصیات وجودی را پیدا کند. نباید در تعریف پرتقال بگوییم «پرتقال آن چیزیست که سیب نیست» ویا «آن چیزی است که موز نیست». نباید ماهیات وجودی را با عدمیات تعریف کنیم، در حالی که چیزی مثل پرتقال خودش یک ماهیتی دارد. پس این کلام فقها در مورد عدم تعریف به امر عدمی درست است اما در امور تکوینی ولی در امور اعتباری صحیح نیست. چرا؟ چون مسائل شرعی مسائلی هستند که ماهیتش را خود شارع معلوم می‌کند. یک سری عبادات هستند که شارع ماهیت اینها را به صورت ترک اعتبار و جعل کرده است. یعنی شارع از ما ترک خواسته است. شرع یک مجموعه‌ای از اعتبارات شارع مقدس است. حالا اگر شارع مقدس در یک عبادتی از ما ترک خواست، ما باید برویم دنبال امر وجودی بگردیم!؟ در حالی که شارع خودش از ما امر عدمی خواسته است. در مسائل واقعی عالم وجود و عالم تکوین این حرف درست است. چون ماهیت‌ها در عالم وجود دارند، ولی در عالم تشریع و اعتبار این حرف حرف درستی نیست. به دلیل اینکه ماهیت بعضی عبادات عدمی است. خوب ما این همه نواهی داریم مثل ترک غیبت، ترک این همه معصیت‌ها که عبادت‌های بزرگ هستند. «تَرْكُ‌ الْغِيبَةِ أَحَبُّ إِلَى الله عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عَشَرَةِ آلَافِ رَكْعَةٍ تَطَوُّعاً»[26] پس عبادت ترکی داریم. یا مثلا تروکی که حاجی در زمان احرام انجام می‌دهد. احرام هم قوام اصلی‌اش مجموعه‌ای از ترکها است. پس بنابراین در عالم اعتبار و تشریع اگر شارع عبادتی را جعل کرد که آن عبادت همه‌اش ترک‌ها بود، این اشکالی ندارد، زیرا خود شارع این ماهیت را ایجاد کرده است. خلاصه اینکه این اشکال به تعریف‌های واقعی است نه به تعریف‌های اعتباری شرعی و تشریعی.

دلیل دوم: درست است که عدم غیر مقدور بوده و در قدرت قرار نمی‌گیرد. ولی استمرار عدم در قدرت مکلّف قرار می‌گیرد. یعنی شما یک امری را که معدوم بوده در استمرار می‌توان ایجاد کنیم. بعدا شارع از ما این را می‌خواهد که آن معدوم سابق را استمرار ببخش، یعنی ایجاد نکن. یعنی شماهایی که تا حالا این کارها را نمی‌کردید از طلوع فجر به بعد هم این کارها را نکن و ادامه بدهید. پس درست است که اصل عدم و یا عدم محض، که هیچ است، و قدرت به آن تعلّق نمی گيرد، ولی استمرار عدم در قدرت انسان است. چون انسان می‌تواند عدم را در یک جایی، با ایجاد یک کاری قطع کند و تبدیل به وجود کنید. از آنجایی که می‌توانید تبدیل به وجود کنید، خداوند می‌فرماید: «تبدیل به وجود نکن». یعنی آن عدم سابق را استمرار ببخش. بنابراین عدم خودش مقدور نیست ولی استمرار عدم مقدور است. پس ترک‌ها در واقع جلوگیری از استمرار از عدم است که در قدرت انسان قرار می‌گیرد و هیچ اشکالی هم نیست.

جواب دوم: آن عدمی که خارج از قدرت انسان است، عدم محض است. در اصطلاح یک عدم محمولی داریم و یک عدم نعتی و مضاف. عدم محمولی، آن چیزی است که بر ماهیت حمل می‌شود. مثلاً می‌گویند: «شریک الباری معدوم» یا هر چیزی که در عالم نیست، اینها عدم محض هستند. ولی ما یک عدم نعتی و مضاف داریم. این نوع عدم، در واقع عدم محض نیست، عدم صفات و افعال است. مثلا عدم اکل، عدم شرب. عدم محض است که مقدور انسان نیست اما عدم نعتی و مضاف مقدور انسان است.

با توجه به این دو جواب، نباید تعریف صوم را مسئله پیچیده‌ای کنیم.همان تعریف قدما تعریف خوبی است. تعریف مرحوم محقق در المعتبر[27] ، تعریف علّامه در المنتهی[28] که عبارت است از: «هو الامساک مخصوص». تعریف هر چه مختصرتر، بهتر. روزه یک نوع امساک خاصی است.

حال چرا این تعریف، که قید مفطرات در آن وجود ندارد، بهتر است؟ به خاطر اینکه وقتی شما می‌گویید: «مفطرات»، در تعداد مفطرات و انواعش، اختلاف نظر است. مثلا «غمس رأس» در آب، بعضی از فقها، مفطر می دانند، بعضی‌ها خیر. حال مفطرات خودش یک بابی هست به جای اینکه مفطرات را بیاورد فرموده یک امساک خاصی است. در این تعریف «نیت» هم ذکر نشده است. در اینجا، بحث نیت نیست، زیرا خودش یک بحث مفصلّی است. وقتی شما می‌گویید صوم یک امساک خاصی است، همان کلمه «خاص» و یا «مخصوص» تمام شرایط روزه در آن هست. وقتی میگوییم: «امساک خاص» همه شرایط روزه، در کلمه «خاص» وجود دارد. دیگر لازم نیست مثل مرحوم شیخ طوسی بفرمایید: «الصوم في الشرع هو إمساك مخصوص، على وجه مخصوص، ممن هو على صفة مخصوصة»[29] . کلمات «امساک» و «مخصوص» که گفته شد، همه اینها در دلش وجود دارد.

نظر استاد: پس همان تعریف قدیمی سنتی مرسوم فقها که عبارت است از «الصوم هو الامساک المخصوص»، تعریف خیلی خوبی است.

ضمن اینکه تعریف به کف و توطین نفس، اشکالات دیگری هم بوجود می‌آورد. در واقع این تعریف را می‌توان گفت جامع افراد نیست. یک سری روزه‌ها هست که روزه، بر آن صدق می‌کند ولی در آن کف نفس و توطین نفس وجود ندارد. این این روزه در کجا واقع می‌شود؟ جایی که انسان نمی‌خواسته روزه بگیرد و تا نزدیک غروب، چیزی نخورده است. این شخص می‌تواند نیت روزه مستحبی کرده، و روزه اش صحیح است، ولی نه توطین نفس و نه کف نفس داشته است. یعنی اگر پیش می‌آمد غذا و آب میخورد، لکن تا الان پیش نیامده بود. پس در نتیجه به هر علتی که باشد امساک را داشته است. پس اگر ما روزه را به کف نفس و توطین نفس معنا کنیم روزه‌های مستحبی گفته شده خارج می‌شود. آن روزه‌هایی که انسان، نه کف نفس داشته، چون اصلاً نیت نداشته است. یا مثلاً مسافری که قبل از ظهر به وطنش رسیده است و چیزی هم نخورده است، ولو اینکه میتوانسته بخورد، و اگر پیش می‌آمد، می‌خورد.

پس در این موارد شخص امساک دارد ولی کف نفس و توطین نفس ندارد. در نتیجه تعریف به توطین و کف نفس غیر از اینکه یک تکلّف زائدی است. پس تعریف «امساک خاص أو مخصوص» بهترین تعریف است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo