< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدجواد محمدی‌گلپایگانی

1402/02/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الصوم/مفطر ششم/

 

مفطر ششم:
چیزهایی که روزه را باطل میکند، السادس: إیصال الغبار الغلیظ إلی حلقه بل وغیر الغلیظ علی الأحوط...[1] . پس مرحوم سید در مورد غبار غلیظ فتوا می‌دهند که تعمد در رساندن غبار غلیظ به حلق، موجب ابطال صوم می شود و غبار غیر غلیظ و عادی هم بنابر احتیاط واجب آن هم موجب ابطال صوم است بنابراین مورد ششم از مبطلات صوم رساندن غبار غلیظ به حلق است. خب این هم یکی از موجبات فساد صوم است و مفصل هم در منابع فقهی در موردش بحث شده است، منتها چند نکته را من قبل از شروع بحث عرض کنم.

۱_ اینکه غباری که در اینجا مطرح می شود منظور غباری است که به حد أکل نمی رسد چون اگر غبار در حدی باشد که تبدیل به گل شود یعنی خاک آن قدر زیاد باشد که در دهان تبدیل به گل شود، دیگر آن مبطل جدایی نیست، بلکه تحت عنوان اکل و شرب قرار می گیرد. پس بنابراین وقتی که غبار را به عنوان یکی از مبطلات صوم جداگانه مطرح می‌کنند، منظور این است که مصداق اکل نباشد، چون اگر مصداق اکل باشد عنوان جدای دیگری لازم ندارد، در نتیجه محل بحث در این مطلب آن مقداری از گرد و غبار است که تبدیل مثلاً به خاک نشود زیرا هر چیزی که مصداق اکل باشد مبطل صوم است و اصلاً دیگر عنوان جدایی را نمیخواهد.

۲_ در این مسئله ما به بحث کفاره نمی پردازیم زیرا کفاره خودش یک عنوان مستقل و مفصلی است و مرحوم سید در آینده به این مطلب می‌پردازند که کدام یک از مفطرات کفاره دارد؟ و کدام یک کفاره ندارد؟ بنابراین در این مقام مرحوم سید آن چیزهایی را بحث می‌کنند که موجب ابطال صوم می‌شود، یعنی اصل مفطریة و ابطالیت صوم.

اقوال در مسئله: سه قول در این مسئله وجود دارد

۱_ یک قول که نسبت به مشهور داده شده است و مرحوم صاحب جواهر فرموده‌اند وفاقا للمشهور و آن قول شیخ مفید در مقنعه، أبوالصلاح حلبی در کافی و ابن ادریس در سرائر، و بسیاری از فقهای دیگر که وجوب قضاء است بدون کفاره. بنابراین روزه باطل است و قضا دارد، اما کفاره ندارد.

۲_ قول دوم که قول شیخ طوسی، سید مرتضی، و علامه در آثارشان می باشد وجوب قضا و کفاره است، مرحوم سید هم در عروه در ادامه همین قول را قبول دارند یعنی می‌فرمایند که ایصال غبار غلیظ هم روزه را باطل می‌کند وقضاء دارد و هم کفاره دارد، یعنی صوم شهرین متتابعین.

۳_ قول سوم، نه قضا دارد و نه کفاره و روزه هم باطل نیست. بعضی از متأخر المتاخرین مثل صاحب حدائق نظرشان این است در مراجع معاصر و فقهای معاصر هم این فرمایش طرفدار دارد تعداد قابل توجهی از آقایان می‌گویند ایصال غبار به حلق چه غبار غلیظ و غیر غلیظ اگر صدق اکل نکند مبطل صوم نیست، بنابراین عنوان جدایی برای ایصال غبار غلیظ اصلا قبول ندارند.
بررسی اقوال:
عمده دلیل ما در این مسئله دلیل روایی است زیرا اجماع که نداریم اگر هم می داشتیم حالت مدرکی بود که اعتباری نداشت بنابراین به روایات باید بپردازیم روایت اصلی ای که داریم روایت سلیمان بن حفص مروزی است: محمد بن الحسن بإسناده عن محمد بن الحسن الصفار، عن محمد بن عيسى، عن سليمان بن جعفر المروزي قال : سمعته يقول: إذا تمضمض الصائم في شهر رمضان أو استنشق متعمدا أو شم رائحة غليظة أوكنس بيتا فدخل في انفه وحلقه غبار فعليه صوم شهرين متتابعين، فان ذلك له مفطر مثل الاكل والشرب والنكاح[2] . _محمد بن الحسن _ یعنی شیخ طوسی در تهذیب _ باسناده عن محمد بن الحسن الصفار عن محمد بن عیسی عن سلیمان بن جعفر مروزی قال سمعته یقول إذا یتمضمض الصائم فی شهر رمضان أو إستنشق متعمدا أو شم رائحة غلیظة أو کنس بیتا _ شاهد مثال قسمت اخیر روایت است خانه و اتاق را جارو کند_ و دخل فی أنفه و حلقه غبار فعلیه صوم شهرین متتابعین فإن ذلک مفطر _ یعنی اینها مبطل و مفطر روزه هستند و غیر از این که قضا دارد کفاره هم دارد _ مثل الکل و الشرب _ که خود این تمثیل و تشبیه دلالت بر مغایرت دارد، یعنی اکل و شرب نیست زیرا وقتی چیزی را تشبیه می کنند به چیز دیگر این تشبیه دلالت بر مغایرت دارد، یعنی آن نیست ولی حکمش مثل آن است پس بنابراین این روایت را داریم که از نظر دلالت خیلی واضح و روشن است که حضرت تصریح هم می‌کنند به مفطریة آن و بعد می فرمایند باید شصت روز روزه بگیرد اما با این حال یک مشکل دلالی و سندی به این روایت وارد است، از اشکال سندی این روایت اولین مشکل سندی این است که ما اصلاً سلیمان بن جعفر المروزی نداریم و اصلاً وجود خارجی ندارد، زیرا غیر از این روایت شخصی است که کاملاً مجهول است البته سلیمان بن جعفر جعفری داریم که از اولاد جعفر طیار است و خیلی هم تعریف و تمجید شده است و جلیل القدر است و توثیق شده است که آن کس دیگری است ولی سلیمان بن جعفر مروزی نداریم پس بنابراین روایت از لحاظ سندی مشکل مهمی پیدا می‌کند و آن هم مجهول بودن بعض رواتش می‌باشد. اما در جواب گفته اند که این آقا سلیمان بن جعفر نیست بلکه سلیمان بن حفص است زیرا اینجا یک تصحیفی صورت گرفته است زیرا آن کسی که مکرراً محمد بن عیسی از او روایت می‌کند سلیمان بن حفص مروزی است جعفر با حفص در املا خیلی شبیه همدیگر هستند و سلیمان بن حفص جزو مشایخ محمد بن عیسی است زیرا تعداد زیادی روایت از او دارد، از طرفی مرحوم صدوق هم همین روایت را در مشیخه نقل کرده است و اشاره به همین سلیمان بن حفص مروزی میکند، بنابراین ما اینجا اطمینان داریم که این آقا سلیمان بن حفص است لذا مجهول بودنش برطرف می‌شود، میماند وثاقتش که مشکل این است که همان آقای سلیمان بن حفص هم توثیق صریح ندارد البته اشکالی هم ندارد زیرا جواب داده شده است به اینکه اگر توثیق خاص ندارد لیکن اسمش در اسناد کامل الزیارات آمده است که مرحوم ابن قولویه در مقدمه آن کتاب می فرمایند: (ما وقع لنا من جهة الثقات من أصحابنا) من روایاتی که از اصحاب ثقه از شیعیان بوده است را جمع‌آوری کرده‌ ام بنابراین ایشان شهادت می دهند بر تمام رجال موجود در کتابش، حالا یک بحث مفصلی اینجا است که آیا مقصود همه رجال کامل الزیارات است؟ یا صرفاً مشایخ بی‌واسطه ایشان است؟ اما جواب این است که عده‌ای می‌گویند این توثیق ناظر به همان کسانی است که خود مرحوم ابن قولویه بی‌واسطه از آنها روایت نقل کرده است که البته به این کلام هم جواب داده اند به اینکه اولاً ظهور کلام مرحوم ابن قولویه شامل تمام اصحاب میشود و فقط رجال بی واسطه نیست بلکه تمام علما و روات شیعه را می‌گویند. ثانیاً اصلاً برای چه ایشان این حرف را زده است؟ خواسته بگوید کتاب من کتاب معتبری است یعنی غرض از کلامش این بوده است. حالا اگر من از رجال قوی نقل کنم و او از ضعاف نقل کرده باشد چه فرقی می کند؟! باز کتاب می شود کتاب ضعیف؛ ایشان با این فرمایش خواسته اعتبار کتابش را مطرح نماید بنابراین این هم یک قرینه ای است بر اینکه خواسته تمام رجال این کتاب را توثیق نماید لذا اسناد کامل الزیارات را بسیاری از آقایان جزو توثیقات عام قرار می دهند، البته اگر یک جایی تضعیف خاص داشته باشیم تضعیف خاص مقدم بر توثیق است ولی خب در مورد سلیمان، تضعیف نداریم بنابراین وثاقت سلیمان را از این طریق عام می پذیریم.
اما نکته سوم حالا یک کسی هم دلگرم نیست یعنی تمامی اسامی کامل الزیارات را قبول ندارد حال آیا مشهور به این روایت فتوا داده اند یا فتوا نداده اند؟ درجواب باید گفت که البته مشهور فتوا داده اند یعنی مشمول قاعده انجبار هم می شود عمل اصحاب هم جابر ضعف سند است، بنابراین حتی در صورت ضعف سند هم همین شهرت باعث اعتبارش می شود، چرا ما می‌گوییم شهرت؟ به خاطر اینکه ما روایت دیگری درباره ایصال غبار غلیظ و مفطریتش نداریم، فقط همین یک روایت است که دلیل بر مفطریت ایصال غبار به حلق است، البته روایت دیگری داریم که با این روایت تعارض دارد ولی روایتی که مفطریت و ابطال را بخواهد ثابت نماید همین روایت است، بنابراین هر کسی که فتوا داده است به مبطل بودن ایصال غبار در واقع به این روایت عمل کرده است زیرا تنها مستند ما در این بحث همین یک روایت است پس بنابراین مشهور به این روایت عمل کرده‌اند، البته بعضی از آقایان هم گفته اند: خیر، مشهور به این روایت عمل کرده‌اند زیرا مشهور به کفاره فتوا نداده‌اند که این هم جواب دارد، جوابش این است که فقرات یک روایت این ها از یکدیگر متمایز هستند، ممکن است مشهور به تمام فقرات این روایت فتوا نداده باشند و اشکالی هم ندارد چون در این باب روایت مهم دیگری نداریم پس بنابراین به اصل مفطریة عمل شده است و از طرفی شهرت هم جابر ضعف سند است. مطلب دیگری که به لحاظ سندی قابل بحث است اضمار حدیث است حدیث مضمره است چون سلیمان می گوید(سمعته) از ایشان شنیدم؛ اسم امام معصوم را ذکر نمی کند این خودش یک خدشه ای است و از نظر سند یک اشکالی است در این روایت، جوابی که داده اند این است که آن مرحوم شیخ این روایت را از صفار اخذ کرده است و از طرفی صفار هم از بزرگان و أجلاء بوده است و شانش بالاتر از این است که در کتاب‌هایش روایات غیر معصوم را بیاورو لذا ما اضمار شخصیت های جلیل القدر را می‌پذیریم و برای اعتبار حدیث اضمار اینها را مشکلی نمیدانیم، مثل اضمار محمد بن مسلم، اضمار زراره، اضمار صفار، که اینها را منافی اعتبار حدیث نمیدانیم، بنابراین روایت از نظر مضمره بودن مانع ایجاد نمی کند و در مجموع می گوییم روایت از نظر سند خوب است و مفطریت را ثابت می‌کند البته از نظر سند، لیکن از نظر دلالت البته مناقشه هایی وجود دارد که ان‌شاءالله جلسه بعد مطرح خواهد شد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo