< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی هادوی‌ هرانی

1402/07/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مکتب ونظام قضایی اسلام / تبیین مفهوم منطقةالفراغ شهید صدر / عناصر جهان شمول یا عناصر موقعیتی

 

اولین مبنایی که در مکتب قضایی اسلام داریم، ضرورت وجود قانون است. و این مساله ضرورت وجود قانون نیاز به بحث ندارد.

مفهوم منطقةالفراغ شهید صدر مفهومی به عنوان منطقة الفراغ توسط شهید صدر مطرح شده، شهید صدر معتقد است که تشریع اسلامی تمام مجالات حیات را در برنمی‌گیرد. جاهایی هست که تشریع نیست. در اصطلاح به آن منطقة الفراغ می‌گویند؛ یعنی منطقه فارغ از تشریع است. از کتاب اقتصادنا ایشان این‌ گونه برمی‌آید که منظور او آن‌چه که ابتداءاً به نظر می‌رسد، مورد نظرش نیست، نمی‌خواهد بگوید در آن‌جا (منطقة الفراغ) اصلاً حکمی نیست (که از نظر شرعی تبعیت از آن لازم است، وجود ندارد. به این معنا مورد نظرش نیست). شهید صدر به مناسبتی این بحث را در اقتصادنا مطرح می‌کند. می‌فرماید: مذهب اقتصادی (مذهب همان به معنای مکتب است، مکتب به عربی همان معنای مذهب است) در اسلام مشتمل بر دو جنبه است، یک جنبه پر شده از مکتب اسلام به صورت تنجیزی که تغییر وتبدیل نمی‌پذیرد. جنبه دیگر منطقه فراغ در مذهب را شکل می‌دهد. منطقةالفراغ:‌ آن منطقه‌ای که عناصر جهان شمول ندارد و براساس موقعیت وشرایط برایش حکمی جعل می‌شود. که پر کردن آن بر عهده دولت یا ولی امر گذاشته است. که بر اساس شرایط ومقتضیات آن را پر کنند. علت این کلام شهید صدر این است که او مکتب را از نظام جدا نکرده است. کلام او در بحث نظام معنا دارد.

استاد: اسلام فلسفه، اخلاق مکتب، نظام در هر زمینه‌ای از زمینه‌های حیات بشر دارد که آن عناصرش جهان شمول است (لایقبل التغییر والتبدیل). فقط آن نظام (نه مکتب ونه فلسفه واخلاق...) که اسلام داده جهان شمول است ولی در موقعیت ومقتضیات شکل آن موقعیت را می‌گیرد. یعنی موقعیت فقط روی نظام می‌آید. در مبانی واهداف اصلاً عنصر موقعیتی نداریم.

در نتیجه شهید صدر به آن معنا قائل نیست که شارع یک جاهایی را خالی گذاشته است، آ‌ن‌چه که می‌گوید خالی گذاشته، در واقع موقعیتی است که ما در اندیشه مدّون توضیح دادیم که آن عناصر موقعیتی به این معنا نیست که شارع یک جاهایی را خالی گذاشته است. چون (انّ الله قد جعل لکلّ شئء حدّاً)[1] ، ولی چون آن حدّی که قرار داده مربوط به موقعیة نیست وقتی می‌خواهد در یک موقعیت قرار گیرد، یک رنگ ولون موقعیت را پیدا کند.

«و نحن حین نقول «منطقة فراغ» فإنّما نعنی ذلک بالنسبة إلى الشریعة الإسلامیة و نصوصها التشریعیة، لا بالنسبة إلى الواقع التطبیقی للإسلام، الذی عاشته الأمة فی عهد النبوة، فإن النبی الأعظم (ص) قد ملأ ذلک الفراغ بما کانت تتطلبه أهداف الشریعة فی المجال الاقتصادی، على ضوء الظروف التی کان المجتمع الإسلامی یعیشها.»[2] شهید صدر می‌فرماید: ما نسبت به ادّله ونصوص منطقه فراغ را می‌گوییم، نه نسبت به واقع که اسلام در آن تطبیق وتعیین پیدا کرده است. بعد می‌فرماید که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) که آن منطقه الفراغ را پر کرد، به عنوان ولی پر کرده است (نه به عنوان نبی). به حیثیت ولیّ (ولایت) این کار رو کرد. بنابراین هر کسی که ولی هست چنین شرایطی را دارد.

«غیر أنّه (ص) حین قام بعملیة ملء هذا الفراغ، لم یملأه بوصفه نبیا مبلغا للشریعة الإلهیة، الثابتة فی کل مكان و زمان، لیكون هذا الملء الخاص من سیرة النبی لذلک الفراغ، معبّرا عن صیغ تشریعیة ثابتة، و إنّما ملأه بوصفه ولی الأمر، المكلف من قبل الشریعة بملء منطقة الفراغ وفقا للظرف.»[3]

 

عناصر جهان شمول یا عناصر موقعیتی عناصر دینی یا عناصر جهان شمول هست یا عناصر موقعیتی. وقتی به ادله مراجعه می‌کنیم دلیل یا عقلی هست یا نقلی. نقلی قرآن است یا سنت. سنت یا قولی هست یا فعلی. عناصر عقلی همه جهان شمول است. عقل به زمان ومکان کار ندارد. عناصر نقلی (قرآن، سنت) هم جهان شمول و هم موقعیتی دارد، اما میزان عناصر موقعیتی در قرآن کمتر از سنت قولی است، میزان عناصر موقعیتی در سنت قولی کمتر از سنت فعلی هست. یعنی وقتی پیامبر یا ولی کاری را انجام می‌دهد به شدت به موقعیت مربوط می‌شود.

عناصر یا جهان شمول هست یا موقعیتی؛ جهان شمول‌ها یا ناظر به حقایق عالم هست یا ناظر به اعتبارات شرعی هست (اصطلاحاً قضایا هست یا باید). آن قسمتی که ناظر به حقایق هست به آن‌ها فلسفه واخلاق می‌گوییم، وآن قسمتی که ناظر به باید هست به آن مکتب ونظام می‌گویند.

عنصر موقعیتی سازوکار هست که در واقع تطبیق نظام در شرایط خاص هست.

 

کلام علامه طباطبایی درباره کنترل اجتماع توسط دین علامه طباطبایی در المیزان در ذیل بعضی آیات مباحثی را خارج از تفسیر مصطلح مطرح کرده است. در تفسیر آیه ۱۷/بقرة بحثی را مطرح کرده که می‌فرماید: یک سری مسائل خرافه‌هایی در ذهن مردم هست. یکی از خرافه‌ها این است که گفته‌اند: انسان باید تلخی قانون را تحمل کند، صبر کند تا اجتماع حفظ شود.

«و هذه خرافة، فإن کمال الاجتماع إنما هو کماله فیما یتطابق الكمالان و أما غیر ذلک فلا فأیّ موجب على فرد بالنسبة إلى کماله أو اجتماع قوم بالنسبة إلى اجتماع الدنیا إذا قدر على نیل ما یبتغیه من آماله و لو بالجور و فاق فی القوة و الاستطاعة من غیر مقاوم یقاومه أن یعتقد أن کمال الاجتماع کماله و الذکر الجمیل فخارة؟»[4]

البته مقصود علامه این است که لولا دینٌ، چیزی نمی‌تواند مرز تعیین کند؛ یعنی اگر دین را بردارید، نمی‌توانید به بشر بگویید که مثلا دیگر تجاوز نکن... . چون اگر دین نباشد دلیلی ندارد تجاوز نکند... . علامه می‌فرماید: قرآن کریم سبک دیگری دارد، چون دین آفاق دیگری را مطرح می‌کند، فعلاً در این دنیا این کارها را نکن، در آخرت آن بهره‌ها را داشته باشی وتوفیقات دیگری در دنیا داشته باشی.

ذیل آیه ۲۱۳/بقرة بحث مفصلی دارد که از آن نتیجه می‌گیرد که باید قانونی باشد تا جلوی تعدّیّات را بگیرد. بعد می‌گوید این روش فقط در دین ممکن می‌شود. کنترل واقعی فقط در دین است.

 

استاد: چون در دین دو عامل داریم؛ یکی خارجی: مثل نیروی انتظامی، قوه قضاییه... . یکی درونی؛ مهم‌ترین عامل باور هست که اگر باور تقویت شود جرم اتفاق نمی‌افتد.

 


[2] اقتصادنا، ص380.
[3] اقتصادنا، ص380.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo