استاد سیدمنذر حکیم
درس خارج فقه
91/09/27
بسم الله الرحمن الرحيم
27/9/91
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین صلی الله علی سیدنا ونبینا ابی القاسم المصطفی محمد وآله الطاهرین.
ربنا لا تکلنا الی انفسنا طرفة عین ابدا.
بسم الله الرحمن الرحیم وننزل من القرآن ما هو شفاء ورحمة للعالمین ولا یزید الظالمین الا خسارا صدق الله العلی العظیم.
موضوع بحث ما دربارة منهج به دست آوردن نظریه و نظام اجتماعی بود که با مطرح کردن این که چنین کاری حد اقل سه رکن دارد و سه پایه دارد چون این استنباط و این اکتشاف توسط منابعی به نام قرآن و سنت انجام میگیرد این یک مقوم و یک رکن یعنی منبع شناسی و موضوع خاصی را ما داریم اینجا عنوان میکنیم به نام نظریة اجتماعی یا نظام اجتماعی خب این هم باید معلوم باشد که چه چیزی را ما به عنوان نظریه یا نظام میشناسیم و در شناخت نظریه و نظام یا برای به دست آوری نظریه و نظام دنبال چه سؤالاتی باید باشیم تا پاسخهای آن سؤالات مجموعا یک نظریه یا یک نظام را تشکیل بدهد پس موضوع شناسی هم شد رکن دوم و چون این کتاب و سنت مخاطبی دارد که انسان باشد انسان شناسی هم میشود رکن سوم خب تا اینجا ما بدون این سه رکن اگر بخواهیم حرکت کنیم بدون فهم ویژگیهای کتاب و سنت وبدون فهم روش بهرهبرداری از کتاب و سنت ما در استنباط نمیتوانیم ادعا کنیم که یک استنباط دقیق و واقعنگر و اکتشافی ما عمل داریم میکنیم اگر بدون منهای این ما بخواهیم حرکت کنیم شاید اگر کسی قصور داشته باشد تقصیر نداشته باشد بگوییم به یک منجز و معزر بیشتر نمیرسد اما اکتشاف میکند چون ویژگیهای این منبع را نمیداند و نحوة بهرهبرداری از این دو منبع را هم متوجه نشده است چند قاعدهای در ذهنش از صرف و نحو منطق و معانی بیان را یاد گرفته است حالا میخواهد این چند قاعده را به اجرا در بیاورد تطبیق کند تطبیق چند قاعدة محدود و معین به زمینة حالا جوان دان هم باشد زبان عربی هم مکالمهای یا با مراجعه به کتابهای لغت بتواند معنای کلمات را در بیاورد بدون این که روش بهرهبرداری از کتاب و سنت را خوب بداند این اصلا در اول راه میماند به همین خاطر اینجا بحث قرآن شناسی و روش صحیح بهرهبرداری از این دو را حتما ما باید در یک عین و چند علم مجموعهای از علوم به عنوان علوم مقدماتی یا ابزاری برای فهم کتاب و سنت یعنی همة آنچه که در بحثهای لغت فقه اللغة صرف نحو معانی بیان ومنطق اینها را میبینیم در مجموعة معتنی به از قواعد اصولی همة اینها دست به دست هم بدهند تازه یک بخشی را از این موضوع از این محور را فراهم میکنند بخش عمدهاش ویژگیهای خود کتاب و سنت است که در کتاب و سنت آمده است و آثار مترتب بر این ویژگیها داشتن روش خاصی برای فهم کتاب وسنت است که اینها ما را در بحث تفسیری یا مقدمات تفسیر مستقلا در چندین بحث مفصل شاید چیزی در حدود نوزده بحث داشتیم هنوز هم شاید ادامه داشته باشد تا این که ما به آن روش و منهج به دست آوردن حقائق قرآنی واسلامی از کتاب وسنت دست بیابیم خب شهید صدر وقتی فرمودند ما به روش تفسیر موضوعی کار کنیم در حقیقت یک بعد از این کار مدنظر قرار دادند و این بعد به خاطر این بود که این مورد غفلت قرار میگیرد در فهم یک مثلا مقولهای که در قرآن یا سنت آمده باشد در قرآن و سنت به طور مکمل هم مطرح شده باشد لذا روش استنطاقی یا استنباطی که در بحثهای شهید صدر آمده است در حقیقت اشاره به آن قلة آن کار است اشاره به آن آخرین خروجی که در بحث روش شناسی باید مد نظر باشد که معمولا مورد غفلت قرار میگیرد و معنای این حرف ایشان این نیست که بقیة مقدمات نادیده گرفته میشود بلکه به زمینة کل آنچه که آقایان در علم اصول میخوانند همة آنها را اگر در نظر بگیرید باز شما میبینید برای فهم کتاب و سنت و بهرهبرداری از کتاب وسنت باز گام استنطاق میماند و این استنطاق میآید به عنوان جزء مکمل یا آخرین جزء علت مطرح میشود تا اینکه مادر همین مرکز اول و رکن اول و مقوم اول بتوانیم اعتماد کنیم به تواناییهای خودمان برای فهم کتاب و سنت اما لوازم این حالا اگر بخواهیم اجراییش کنیم وت طبیقش کنیم اثبات شیء نفی ما عدی نکرده است خود ایشان تصریح داشتند پس شما باید موضوع شناسی هم بکنید لذا کسی که در بحثهای جامعه شناسی کار میکند باید اطلاعات جامعه شناسی مناسب هم داشته باشد یعنی دو تخصص داشته باشد یا اگر در یک نظریة روانشناسانه یا یک نظریة تربیتی کسی بخواهد استنباط کند از کتاب و سنت باید در همین زمینه هم بیگانه نباشد و اطلاع داشته باشد که چه نظریاتی وجود دارد قرآن کدام نظر را دنبال میکند یا جهت گیری میکند یا ترجیح میدهد بنابراین ما برای نظریه و نظام اجتماعی یا یک فقه جامعی اگر بخواهیم از قرآن و سنت به دست آوریم باید موضوع شناسی مناسب هم داشته باشیم که اینها مورد تصریح شهید صدر است خب آنچه که شهید صدر تصریح شاید نکرده باشد به طور ذهنی از کلام شهید صدر بتوانیم در بیاوریم این رکن سوم است که عبارت بود از مخاطب شناسی حالا این را شهید صدر با توضیحی که برای نظریة اجتماعی داشتند و آن مبانی نظریة اجتماعی را ذکر کردند در حقیقت آنجا ایشان حالا خواسته یا ناخواسته بیان کردند که اگر شما جامعه را نشناسید عناصر تشکیل دهندة جامعه را نشناسید روابط حاکم میان این عناصر وقوانین وسنتهای حاکم بر این روابط این چهار مقوله را اگر شما ندانید اصلا شما نمیتوانید به درد نظام اجتماعی برسید خب معنای این حرف این است که پس ایشان مفروغ عنه میگیرد حالا ما مخاطب عنوان کردیم میگوییم مخاطب قرآن چون اگر ما مخاطب هستیم و نیاز ما مطرح است برای قرآن که تأمین بشود پس خود شناسی هم باید داشته باشیم ما از این راه آمدیم شهید صدر فرمودند اگر کسی نظریة اجتماعی را نداند نمیتواند به نظام اجتماعی اسلام پی ببرد خب نظریة اجتماعی شهید صدر مبتنی است بر خود شناسی و انسان شناسی و جامعه شناسی در نظریة اجتماعی شهید صدر هم انسان را به خودش و هم جامعة انسانی را معرفی کرده است ونگاه قرآن را به فرد و جامعه بیان کرده است پس شهید صدر هم ضمنا این رکن سوم را هم مطرح کردند هر چند به عنوان شرط اکتشاف مستقیما در اوائل بحث تفسیر موضوعی نیاوردند ولی در آخر بحث تفسیر موضوعی به این قناعت رسیدند که تا نظریة اجتماعی شناخته نشود نظام اجتماعی قابل کشف نیست خب پس ما مدخلمان و ورودمان به این بحث میتواند ورود دیگر باشد از راه این که ما چون مخاطب هستیم و نیازهای ما در این کتاب و سنت در این منبع عنوان شده است به هر اندازهای که ما بیشتر به نیازهای خودمان پی ببریم به همان نسبت نگاه قرآن و موضع قرآن را به نیازهای خودمان بهتر خواهیم فهمید ومیتوانیم عمیقتر به مسائل مطرح شده در قرآن نگاه کنیم خب پس اینجا شد در این مقوم سوم ورکن سوم انسان در جامعه و جامعة انسانی باید مورد شناخت چون اینها هستند که ما بخواهیم نظریه و نظام برایشان به دست بیاوریم در حقیقت باز به یک نوعی موضوع شناسی است اما از یک بعد یعنی آنچه که موضوع بحث ما است نظریة اجتماعی است و نظریه اجتماعی برای جامعه است یعنی باید آن جامعه را مد نظر قرار بدهد و نظریهای بیاورد که بر اساس آن نظریه یک نظامی برای این جامعه مطرح شود خب میتوانید بگویید این یک نوع باز بعدی از موضوع شناسی میتواند باشد یا موضوع میتواند باشد یا میتوانیم بگوییم مخاطب شناسی قرآن چون ما مخاطبیم باید خودمان را هم بشناسیم تا بدانیم قرآن نسبت به ما چگونه دارد طرح ارائه میدهد خب اینها سه رکن بودند تا اینجا میتوانیم بگوییم این مطالب را شهید صدر به نوعی کوشش دادند اما از اینجا به بعد است که بین آن نظریة اجتماعی که شهید صدر اشاره کردند با این نظام اجتماعی که ما میخواهیم کشفش کنیم چند لایه داریم که این لایهها را قرآن مطرح کرده است و حالا خواهیم که این لایهها چگونه در قرآن مطرح میشوند و آن نظام هرمی که اشاره کردند در یکی از جلسات به طور خیلی روشن در قرآن مشهود است که ما بین این جامعهای که داریم این واقعیت خارجی و بین آن نظام اجتماعی یا نظام رفتاری اجتماعی بین اینها ما چند منظومه به طور ناخواسته و شاید نا آگاهانه اگر کسی بخواهد پل بزند از جامعه به نظام مطلوب آن جامعه یا باید از آنها غافل باشد یا اگر غافل نباشد باید آنها را مورد دقت قرار دهد وقتی انسان شناسی ما داشتیم و جامعه شناسی ما بر اساس در قرآن کریم میبینیم وشاید در جاهای دیگر هم همینطور باشد که ما بر اساس یک نظام ارزشی حرکت میکنیم برای ترسیم یک نظام رفتاری شما الآن میگویید در خیلی از جوامع فرهنگی که برایشان حاکم است این فرهنگ میآید و برای آنها تک ... را تأکید میکند یا الزاماتی برای آن جامعه خواهد داشت وقتی میگوییم فرهنگ این جامعه در این فرهنگ ما مجموعهای از ارزشها را میبینیم در فرهنگ این مجموعة ارزشی میتواند خودش را بر رفتار آن جامعه تحمیل کند و قاعدتا فرهنگ حاکم میشود بر رفتار انسانها در جوامعشان خب ما به جای این تعبیر میکنیم میگوییم یک منظومة ارزشی در اسلام وجود دارد این منظومة رزشی پشتوانة نامهایی است که تعریف میشوند همة نظامها هم از نظام تربیتی هم اجتماعی بعد نظام اقتصادی و سیاسی اینها بر یک سیری و بر یک مجموعهای از ارزشها متکی هستند بدون حرکت از این ارزشها و بدون ترجمة این ارزشها در یک مجموعة قوانین ما نمیتوانیم بدون لحاظ هیچ ارزشی بعد بیاییم یک نظام رفتاری ترسیم کنیم اینجاست که میبینیم در قرآن کریم درس اخلاق مکارم اخلاق ارزشهای اخلاقی حالا به صورت مجمل یا به صورت خیلی گسترده و تفصیلی که حالا بعد توضیح میدهم و نمونههایش را ؟؟ میکنم مطرح میشود در به عنوان پشتوانة تمام احکام الهی خصوصا احکام اجتماعی بحث تقوی به عنوان یک اصل یک زیر بنا یک هدفی که باید بشریت به آن برسد ان اکرمکم عند الله اتقاکم بعد در تمام لایههای مطرح شده در این نظام رفتاری مثلا فرض کنیم یک ؟؟ میفرماید کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون کتب علیکم الصیام لعلکم تتقون بسیار یا تمام احکام الهی که تبیین میشوند هدف آن حکم یا خاستگاه حرکت به سوی آن حکم را تقوی معرفی میکند و تقوی را به عنوان آن تبلور اخلاق مطلوب قرآنی معرفی میکند واتقوا الله لعلکم تفلحون تقوی میشود آن حلقة وصل بین روزه بین قصاص بین نماز بین مراعات عدل فرموده است اعدلوا هو اقرب للتقوی تمام این برنامههایی که ما میبینم اینها مقتضای عدل هستند و عدل اگر مراعات شد هو اقرب للتقوی یعنی عدل آمدیم تا آن تقوی را محقق کنیم و پشتوانة این عدل تقوی است تقوی انگیزة وادار کنندة مشرع برای حاکم کردن عدل و تطبیقات این عدل در یک نظام رفتاری مطرح میشود بنابراین منظومة ارزشی اگر شناخته شود ما یک فهمی از آن نظام رفتاری یا اجتماعی خواهیم داشت اگر این منظومه ارزشی مجهول باشد و مفهوم نباشد ما یک شناخت و نگاه سطحی به آن نظام رفتاری خواهیم داشت و این را در قرآن وقتی که دارد به تأکید با تکرار و با تفصیل این را بیان میکند نمیشود ما از آن چشم پوشی کنیم در استنباط این نظام یعنی این که منظومة اخلاقی این لایهای زیرین این نظام رفتاری است خب این نظام منظومة ارزشی اگر بخواهد به صورت عملیاتی در بیاید یعنی شما مجموعهای از ارزشها را بخواهید ترجمه کنید به رفتار باز اینجا میبینیم یک واسطة دیگر بین این تقوی که آن التقی رئیس الاخلاق است در حدیث شریف آمده است و ترجمه کرده است این مطلبی که ما داریم میگوییم به بیان بهتر در حدیث این چنین تعبیر شده است التقی رئیس الاخلاق خب حالا این اخلاق میخواهد عملی شود ترجمه شود در رفتار باز برای ان که از آن حالت کیفی به کمی تبدیل شود و به صورت فعل در بیاید باز میبینیم در منظومة اسلامی یک منظومة دیگر حد وسط قرار میگیرد و آن مفاهیم وحقائق کیفی را به صورتی کمی بخواهد در بیاورد در قوانین رفتاری اقیموا الصلاة آتوا الزکاة احسنوا ان الله یحب المحسنین اینها را به صورت کمی بخواهد در بیاورد باز بین آن دو بین آن کیف و بین آن کم یک منظومهای را من به نام منظومة حقوقی نامگذاری کردم که این حد وسط قرار میگیرد به این معنی است که وقتی مثلا میفرماید اطیعوا الله واطیعوا الرسول رسالة حقوق امام زین العابدین علیه السلام حق الله الاکبر ان تطیعه ولا تشرک به شیئا حق خداست این اطاعت ببینید واسطه شد بین آن ارزش وبین این اطاعت اطاعت شد چه قانون قانونی که ماباید به آن عمل کنیم میگوید این اطاعت حق خداست یا اطاعت رسول حق رسول است خب یک حقی را اینجا مفروض گرفته است واین حق ارضاء کنندة من و شما به این قانون هست لذا بعد میبینیم که امام سجاد علیه السلام این منظومة حقوقی را به صورت حقوق اشخاص یا حقوق افعال وحقوق اعضاء مطرح میکند سه منظومة حقوقی درست میکند که به هم ربط دارند اشخاص و اعضاء و افعال حق الصلاة و حق الصیام اینها حق افعال است حق بدن ان للبدنک علیک حقا حق سمع حق بصر حق چشم حق پا همة اینها را توضیح میدهد بعد شما میبینید این حقوق ترجمه میشود به صورت چه ولا تمشی فی الارض مرحا انک لن تبلغ الارض ولن تبلغ الجبال طولا ولا تصعر خدک للناس و یا میفرماید فرض کنید به صورت تکالیفی مانند اقیم الصلاة آتوا الزکاة اقرضوا الله قرضا حسنا و مجموعة تکالیفی که در ابعاد مختلف و انفقوا مما رزقناکم اینها را قرآن به صورت قانون الزامی یا استحبابی در میآورد آن وقت امام سجاد علیه السلام در آن منظومة حقوقی آن حلقة وصل و ربط میان این وظائف مقرر در شریعت و کتاب سنت و میان آن ارزشها اینها را این پل ارتباطی را برقرار میکند که این نشان میدهد ما اگر بخواهیم سلسلهوار یا بگوییم اگر بخواهیم این پشتوانههای این قوانین رفتاری را نگاه کنیم میبینیم قرآن کریم دارد بین این قوانین و بین تقوی دارد ارتباط برقرار میکند و در حدیث امام سجاد علیه السلام و رسالة الحقوق یا حالا در بعضی از آیات قرآن که این لها ما کسبت وعلیها ما اکتسبت که ؟؟وظیفه و؟؟ حق را اینجا میتوانید بیان کند یا حالا آیات دیگر حالا شاید مورد مناقشه قرار بگیرد در این جمع میبینم که قرآن کریم این بحث حق را به گونهای اشاره میکند البته حالا بحث حق در قرآن خیلی گسترده است ممکن است در چند رده و به چند معنی آمده باشد اما این معنایی که امام سجاد علیه السلام میفرماید قطعا از قرآن خارج نیست و چیزی نیست که در قرآن نباشد باید حتما ریشة قرآنی داشته باشد که دارد بنابراین همین بیان امام سجاد علیه السلام که در حقیقت اجمالی از تکالیف اما این تکالیف به صورت کلیاتی که در حقیقت میشود گفت مثل یک قاون اساسی است که بعد این قانون اساسی در یک آیین نامه تقنین میشود ان تعبده وان تطیعه ولا تشرک به شیئا خب این تطیعه ولا تشرک به شیئا مظاهرش و مصادیقش چیست میگوید اقیموا الصلاة آتوا الزکاة یعنی در قرآن یا در خود رسالة حقوق اشاره میکند حق الصلاة را وقتی اینجا بیان میکند چگونه نماز را باید انجام داد بعد میبیند این نماز چه چیزی را میخواهد محقق کند همان ارزشها را میخواهد محقق کند اگر بخواهد این نماز آن ارزشها را محقق کند چگونه باید باشد روی کیفیت نماز مؤثر است نمازی که فقط در حد لقلة زبان باشد دیگر این نماز آن نماز مطلوب نیست آن خاستگاهی که باعث شد این نماز تشریع بشود این نماز باید به گونهای باشد که آن هدف را محقق کند انسان را به تعبیر قرآن ان الصلاة تنهی عن الفحشاء والمنکر آثار رفتاری اختلال روانی وآثار اخلاقی دارد ولذکر الله اکبر یا الصلاة قربان کل تقی در حدیث آمده است نماز باید مقرب باشد الی الله تقرب الی الله باید از مسیر تقوی فقط در قرآن تصریح شده که انجام میشود وتزودوا فان خیر الزاد التقوی واتقونی یا اولوا الالباب شما میتوانید از اندختهای بهترین اندوختهای داشته باشید و آن تقوی است و بهترین راهی که شما را به خدا برساند و به قرب برساند همان تقوی است خب در اینجا ما میبینیم یک منظومة ارزشی یک منظومة حقوقی بعد یک منظومة رفتاری تعریف میشود که اینها نسبت به هم مثل آن کتاب احکمت آیاته ثم فصلت یعنی از اجمال به تفصیل محکمند اینها اساسند پایه هستند اما آنجا مجملند ما میخواهیم از کیف به کم برسیم از آن اجمال به تفصیل برسیم بعد میفرماید این تقوی باز میشود به صورت منظومهای از حقوق در میآید یعنی روابط در حقیقت چون تقوی گفتیم تقوی یعنی انضباط و التزام به حدود الهی چه چیزی حد آور است حق شما بر من حق من بر شما من را رابطة من وشما را چه کار میکند تنظیم میکند حقوق متقابل حق من بر خدا حق خدا بر من رابطة من وخدا را تنظیم میکند رابطة عبودیت و رابطة الوهیت حق اله من بر مألوه و حق عبد بر حق بنده بر رب او مربوب بر رب اینها در حقیقت تنظیم کنندة قوانین رفتاری هستند یا خاستگاه آن قوانین رفتاری هستند یعنی این حقوق در حقیقت آن نوع رابطه را تبیین میکند و بعد این نوع رابطه میآید در یک آیتم قابل اجرا در یک رفتار قابل تحقق که شریعت میآید میگوید الصلاة اولها التکبیر آخرها التسلیم الصلاة احتیاج به طهور دارد احتیاج به مکان دارد احتیاج به قبله دارد این تحدید کمی قبله چگونه باید باشد طهارت چگونه باید باشد قیام چگونه باید باشد قرائت چگونه باید باشد همه اینها را فقه بیان میکند فقه هم از حدیث میگیرد این که اینها به صورت کمی در میآیند اینها ترجمة آن حقی است که بر گردن من است برای خدا این حق اگر بخواهد عملی شود باید به صورت کمی در بیاید و به صورت یک قانون یک آیین نامه یک رفتار مشخص در بیاید الگو دارید صلوا کما رأیتمونی اصلی ترجمه شده آن صلاة که حق الله است حق الله الاکبر آن اطاعت است و این نماد آن اطاعت خداست بنابراین میبینیم که در این مسیر مسیر رفتار شناسی یا نظام شناسی نظام رفتاری برای جامعه ما ناگزیریم که آن لایههای متوسط و زیرین این نظام رفتاری را هم باید مد نظر قرار بدهیم تا به عمق این نظام رفتاری و نظام اجتماعی برسیم خب حالا در اینجا باز بحثی قابل طرح است قبلا هم اشاره کرده بودیم در بحثهای قبلی نظام استنباط گفتیم که باز ممکن است گفته بشود حالا این جای بحث هست که باز بین منظومة حقوقی و بین نظام رفتاری یک نظریه ونظام تربیتی هم ممکن است واسطه قرار بگیرد چون هر اهدافی که دنبال میکنند در این منظومة حقوقی اهداف تربیتی هستند که انسان را به آن کمال برسانند و نمیشود این نظام رفتاری جدای از نظام تربیتی باشد نظام رفتاری تبلور آن نظام تربیتی است و آن نظام تربیتی یک منظومهای است که کل ابعاد وجودی انسان را مد نظر قرار میدهد و برای این رشد وتکامل انسان یک شاه راهی ترسیم میکند که این کلیاتی است در این نظام تربیتی کلیاتی است که این کلیات باید عملی شوند یعنی آن حقوق بعد به صورت کلیاتی در میآید که این کلیات کلیاتی است که به صحنة رفتار کشیده میشوند اما تا بخواهند به صحنة رفتار کشیده بشوند باید باز بشوند مثل مثلا کلیات قانون اساسی خانواده باید مثلا مقدس است و خانواده باید تحکیم شود و حمایت شود خب این یک قانون کلی است از چگونه حمایت شود وجوه حمایت وجود تحکیم راه کارهای تحکیم خانه و نظام خانواده و تقدیس خانواده مقدس بودن خانواده جلوههایش چیست خب اینها به صورت چه ریز باید در بیاید در نظام رفتاری اینها ریز میشوند درنظام تربیتی کلیات این قوانین رفتاری گفته میشود که اینها خاستگاهشان یک خاستگاه تربیتی است در این خاستگاه تربیتی حقوق مراعات میشوند و در مراعات حقوق ارزشها تضمین میشوند و ارزشها متناسب با خود انسان فرد و جامعه میباشند پس ما یک سیکل بسیار طولانی را مجبوریم طی کنیم تا اینکه ما آن نظام اجتماعی رفتاری را و رفتاری اجتماعی را به دست بیاوریم و به این ترتیب هر جه ما تعمقمان و آگاهیمان به این در این لایهها بیشتر باشد ما فهممان برای آن نظام اجتماعی دقیقتر عمیقتر وگسترده تر خواهد بود و به این ترتیب ما یک مسیر طولانی را پشت سر خواهیم گداشت حالا آیات قرآن که در این زمینه قابل طرح هستند و این روابط را به گوهای خوب تبیین کنند فراوان هستند که ان شاءالله برای جلسة آینده این تطبیقات و این مصادیق را با هم مرور خواهیم کرد و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.