درس خارج فقه آیت الله جوادی
90/10/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: خیارات
گرچه تمام بحثها به بركت اهل بيت(عليهم السلام) است و ثواب را بايد به ذوات قدسي آنها اهدا كرد ولي بحث امروز مخصوصاً ثوابش نثار روح مطهر ممتحن ما مجتنبي(سلام الله عليه) و امام كاظم(سلام الله عليهما) است بعد از پايان بحث هم يك حديث نوراني درباره وجود مبارك امام مجتبي قرائت ميشود انشاءالله.
مرحوم شيخ انصاري و ساير فقها(رضوان الله عليهم) بعد از بيان خيار عيب مسقطات خيار عيب را ذكر كردند و چون خيار عيب داراي سه ضلع و سه طرف بود در اضلاع سهگانه اين خيار بحث كردند چون در خيار عيب هم مشتري حق الرد دارد و حق الامساك بلاأرش دارد و هم حق امساك مع الأرش بنابراين محور مهم خيار عيب همان آن رد و أرش است در بحث مسقطات هم در سه بخش بحث ميكنند بعضي از امور است كه مسقط رد است دون الأرش بعضي از امور است كه مسقط أرش است دون الرد بعضي از امور است كه مسقط الرد و الأرش است و محور بحث هم ملاحظه فرموديد الآن بحث كنوني در جايي است كه خيار عيب مستقر شد چون وقع العقد علي المعيب و قبض هم داده شد و اگر خيار ديگري بود نظير خيار مجلس خيار حيوان و مانند آن آن هم زمانش منقضي شد بعد از قبض و بعد از انقضاي زمان خيار ديگر يك حادثه اي پيش آمد عيبي پيش آمد آيا اين عيب جديد مانع رد به عيب قديم هست يا نه فرض مسئله هم جايي بود كه بين معيب و صحيح و تفاوت قيمتي نباشد آخرين مسئلهاي كه فرض شده بود اين بود كه اگر كالايي از خلقت اصلياش تغيير پيدا كرد و به اصطلاح معيب شد نظير خواجه شدن عبد و مانند آن يا حيوان ديگر و اين تغييري در خلقت هست ولي تفاوت قيمت را به همراه ندارد در اينجا خيار عيب هست يعني اين شخص ميتواند رد كند و اما أرش نيست چون بين صحيح و معيب تفاوتي نيست اگر در چنين خيار عيبي بعد از خريدن چنين معيبي تصرف اتفاق بيفتد بحثش گذشت كه در اينجا نه جاي رد است نه جاي تصرف أرش اما جاي رد نيست چون تصرف كرد جاي أرش نيست چون أرش ندارد فرعي كه اين جلسه مطرح است اين است كه اگر در چنين فرضي عيب جديدي پديد بيايد يعني اين كالايي كه معيب بود به عيب قبلي بعد از اينكه مشتري خريد يك عيب جديدي پيش بيايد چون گذشت كه عيب جديد مانع رد است در اينجا نه رد است و نه أرش اما رد نيست براي اينكه عيب جديد پديد آمد و اما أرش نيست براي اينكه بين صحيح و معيب تفاوتي نيست اين صورت مسئله و حكمهايي كه بزرگان گفتند در طرح اين مسئله يك نقدي بعضي از آقايان مثل مرحوم آقاي خوئي(رضوان الله عليه) دارند در استدلال مسئله برخي نظير سيدنا الاستاد(رضوان الله عليه) مطلبي دارند اما در طرح مسئله مرحوم آقاي خوئي و امثال ايشان ميفرمايند كه از مرحوم شيخ بعيد است اينگونه ايشان فقه را تبيين كند چرا براي اينكه الآن بحث در مسقطات الرد و الأرش است يعني يك چيزي كه هم رد را ساقط ميكند و هم أرش را نه جاي رد اين كالا است نه جاي أرشگيري اين محور بحث آنچه كه مسقط رد است و مسقط أرش است دوتايي هر دو را ساقط ميكند نظير تبرئه بايع كه فروشنده اگر كالاي معيبي را بفروشد و اعلان برائت بكند بگويد من عهدهدار عيبش نيستم و مشتري هم بپذيرد اين تعهد را در چنين صورتي نه حق رد دارد نه حق أرش يا فروشنده اعلام به عيب كند بگويد اين كالا اين عيب را دارد اين ظرف يك گوشهاش شكسته است و مشتري بپذيرد بعد از اعلام بايع و قبول مشتري ديگر مشتري نه حق الرد ندارد نه حق الأرش اينها را ميشود گفت مسقط امريناند يعني تبري مسقط امرين است اعلام به عيب مسقط امرين است اين راه فني است راه علمي هم هست اما شما بياييد دو تا مسقط مقطعي را جمع بكنيد اين را يك فرع جديدي تشكيل بدهيد اين در شأن شما نيست فرمايشات آقاي خوئي و امثال آقاي خوئي اين است بيان ذلك اين است كه تصرف در معيب تصرف عند الكالا مسقط رد است در مورد مسئله كه بين صحيح و معيب تفاوتي نيست أرش هم نيست اين دو تا فرع بود قبلاً گذشت كه در جايي كه بين صحيح و معيب تفاوتي نباشد أرش نيست اين يك فرع و اگر كسي خيار عيب داشت و تصرف كرد ديگر با تصرف حق الرد ساقط ميشود اين دو فرض شما آمديد دوباره اين دو تا فرع را به هم دوختيد يك فرع ثالث درست كرديد گفتيد از مواردي كه هم رد ساقط ميشود و هم أرش آنجايي است كه كالاي معيبي كه بين صحيح و معيب تفاوت نيست و مشتري تصرف كرده باشد اينكه حرف جديدي نيست شما آن دو تا فرع را آن دو تا مسئله را جمع كرديد شده مسئله ثالثه سيدنا الاستاد امام(رضوان الله عليه) بدون اينكه نسبت به مرحوم شيخ فرمايشي داشته باشد ميفرمايد «قد تقدم الكلام في ذلك» يعني اگر كالا معيب بود و بين صحيح و معيب تفاوت قيمت نبود در اينجا و شخص هم تصرف كرد در اينجا نه رد است نه أرش سيدنا الاستاد امام ميفرمايد كه «قد تقدم الكلام في ذلك» رد نيست چون تصرف كرده أرش نيست چون تفاوت قيمت نيست اين ديگر فرمود ما دليل ديگر نميآوريم اما مرحوم آقاي خوئي ميفرمود اين در شأن مرحوم شيخ انصاري نيست اين طور كتابنويسي كند اين طور فرعبندي كند خب شما دو تا فرعي كه حكمش روشن است اينها را به هم دوختيد يك فرع ثالث درست كرديد اين فرع ثالث حكم جديد ندارد كه تصرف در كالاي معيب مسقط رد است اين يك فرعي بود قبلاً گذشت جايي كه بين معيب و صحيح تفاوت قيمت نباشد أرش نيست خب اين هم بحثش گذشت آن وقت اين دو تا فرع را جمع كرديد گفتيد از موارد سقوط الرد و الأرش جايي است كه انسان معيب را بخرد كه تفاوت صحيح و معيب در قيمت مابه التفاوت نداشته باشد و شخص هم تصرف كرده باشد.
پرسش: ...
پاسخ: بله دو تا فرع را در طليعه بحث مطرح كرديم يكي اينكه تصرف در كالاي معيب مسقط رد است يك، يكي اينكه حدوث عيب جديد مسقط رد است اين دو، اين دو تا فرع را ايشان دوباره به دو امر به صورت دو امر ذكر كردند يكي اينكه يكياز جاهايي كه يكي از مسقطات رد و أرش آنجايي است كه تفاوت نباشد و مشتري تصرف كرده باشد اين فرع اول كه بحث ديروز بود بحث امروز اين است كه اگر كالايي بين صحيح و معيب او تفاوت نباشد بعد عيب جديدي رخ بدهد مسقط الرد و الأرش است اين دو اين دو تا فرع ميگويند فني نيست چه فرع ديروز چه فرع امروز خب به هر تقدير البته حكم روشن است راهي است كه شا امام(رضوان الله عليه) طي كرده بودند راه رفتني است خوبي است انسان بگويد «قد تقدم الكلام في ذلك» اما حالا اينجا كه مرحوم شيخ مطرح كرده بايد دليل خاص را هم بازگو كند دليل خاص همان مطالب گذشته است كه اينجا ذكر ميكنند پس صورت مسئله اين شد كالايي است معيب كه «وقع العقد علي المعيب» بين صحيح و معيب هم تفاوت قيمت نيست و مشتري اين كالا را تحويل گرفته و در زماني كه در اختيار مشتري است يك عيب جديدي پيش آمد مثل اينكه يك حيوان خسي را خريده بعد اين حيوان چشمش آسيب ديده و اعمي شده اين عيب جديد است آيا در اينجا ردو أرش هر دو ساقط است يا جا براي رد است أرش ساقط است فواصحٌ براي اينكه تفاوت قيمتي دركار نيست اما رد ساقط است يا نه دليل سقوط رد چهار تا است كه يكياش اصلاً دليليت ندارد سه تايش تام نيست آن ادله چهارگانه اين است اگر كسي بگويد در اينجا رد نيست يا براي آن است كه اطلاقات ادله رد قاصر است و از اينجا منصرف است يك، يا اگر دليل رد اطلاق داشته باشد مرسله جميل بن دراج مقيد آن است كه نميگذارد رد بشود اين دو، يا قاعده لاضرر مرجع است براي اينكه اين شخص بخواهد اين كالايي كه به عيب جديد معيب شده است به بايع برگرداند يك ضرري است به بايع قاعده لاضرر جلويش را ميگيرد اين سه، يا اجماع در مسئله است چهار، اجماع را ما قبول داريم يعني همه فقها يا مثلاً اكثر قريب به اتفاق اين فتوا را ميدهند كه اين نه رد است نه أرش اما اين اجماع تعبدي نيست حتماً مستند است به يكي از اين ادله پس اجماع را نميشود به عنوان دليل را.. مطرح كرد ميماند آن سه دليل آن سه دليلي كه به آن استدلال شده پس اجماعي در كار نيست تا انسان از مخالفتش بهراسد ميماند همين ادله سهگانه ادله سهگانه ميگويد كه اگر كالايي را خريديد و معيب درآمد مشتري حق رد دارد به چه دليل شما ميگوييد اين دليل قاصر است و منصرف است از جايي كه عيب جديد نيامده باشد اين دليل اطلاق دارد ميگويد كالايي كه شما خريديد و معيب بود حق الرد داريد چه عيب جديد بيايد چه عيب جديد نيايد هر دو صورت را ميگيرد شما چرا ميگوييد اطلاق قاصر است و از اين مورد منصرف است و جايي را كه عيب جديد بيايد نميگيرد اين را براي چه ميگوييد پس ما قبول نداريم كه اطلاق قاصر باشد و منصرف باشد و اما درباره مقيد بودن مرسله جميل كه بگوييد اگر روايات مطلق داشته باشيم اين ادلهاي كه ميگويد مشتري حق الرد دارد مطلق باشد با مرسله جميل تقييد ميشود زيرا مرسله جميل ميگويد كه اگر اين عين قائم به حال است اين مبيع قائم بعينه است ميشود رد كرد و اگر قائم به عين نيست كه نميشود رد كرد حالا شما اگر يك حيوان خسي را خريديد بعد اعمي شد اين ديگر قائم به عين نيست اين مردود عين مقبوض نيست آن روايات كه قسمت اول كه گفتيم اطلاق قاصر است و موردي را نميگيرد و منصرف است به جايي است كه عيب جديد نيايد براي اينكه معناي رد يا مورد انصراف رد آن است كه مردود عين مغبوض باشد يعني آنكه گرفتيد رد كنيد نه اينكه سالم گرفتيد كور برگردانيد پس
پرسش: ...
پاسخ: نه اگر به دست مشتري داده بشود كه مشمول «فاحدث فيه حدثاً» است ميافتد در آن فرع قبلي
پرسش: ...
پاسخ: بله حالا بالأخره مشتري بايع هم چه گناه كرده كه حيوان سالم دارد كور بايد تحويل بگيرد اين تنازع ضررين است
پرسش: ...
پاسخ:بله حالا ببينيم حرف نهايي چيست آيا ميتواند رد كند يا نميتواند پس اين چهار دليلي كه اقامه كردند دليل اول اين بود كه اطلاقات ادله رد قاصر است زيرا منصرف است به جايي كه مردود عين مغبوض باشد و عيب جديدي رخ نداده باشد دليل دوم اين است كه برفرض اطلاقات قاصر نباشد منصرف نباشد به وسيله مرسله جميل تقييد ميشود چون مرسله جميل دارد وقتي مشتري ميتواند رد كند كه عين قائم بحالها باشد اگر آن مبيع قائم به عينها نبود نميشود رد كرد اين هم تام نيست براي اينكه اگر مرسله جميل دارد كه رد در جايي است كه مردود عين مغبوض باشد در فضايي است كه آن ضرر با أرش جبران ميشود در همان مرسله دارد كه رد نكند و أرش بگيرد اما در جايي كه أرشگيري ممكن نيست چون تفاوتي در كار نيست چرا نتواند رد بكند پس مرسله اين مورد را شامل نميشود تا مقيد اطلاقات ادله ديگر باشد نه آن ادله رد اطلاق ادله رد منصرف است به جايي كه مردود عين مغبوض باشد في جميع الجهات نه مرسله جميل آن توان را دارد كه آن مطلق را مقيد كند ميماند قاعده لاضرر
پرسش: ...
پاسخ: انصراف يك امر عرفي است براي اينكهاين ضرر را ما چگونه جبران بكنيم
پرسش: ...
پاسخ: آخر چون در كنارش أرش است ديگر دارد كه اگر اين عين قائم به عينها نشد رد نكند و أرش بگيرد خب پس جايي كه أرش اصلاً نيست آن را شامل نميشود ديگر يا لااقل منصرف است اين مرسله جميل آنقدر توانا نيست كه بتواند جلوي اطلاقات را بگيرد مرسله جميل درصدد رفع ضرر مشتري است ميگويد اگر اين عين وضع سابق را دارد كه هيچ تغييري پيدا نكرده رد كنيد اگر تغييري پيدا شده أرش بگيريد پس جايي كه تغيير پيدا شده و مجالي براي أرش نيست آنجا را شامل نميشود بنابراين و لااقل من الشك.
پس بنابراين نميشود به مرسله جميل اكتفا كرد و آن اطلاقات را تقييد كرد ميماند دليل سوم كه قاعده لاضرر است شما ميخواهيد بگوييد كه اين كالايي را كه فروشنده به خريدار فروخت و دردست خريدار عيب جديد پيدا كرد اگر بخواهد به فروشنده برگردد ضرر است ميگوييم ضرر مشتري را چگونه شما جبران ميكنيد قاعده لاضرر در مورد تعدد ضررهاي متزاحم يا اصلاً جاري نيست يا برفرض انحلال و جريان با تعارض ساقط ميشود ما اينجا يك تزاحم داريم آن دو تا ضرر بايع و مشتري است يك تعارض داريم كه اين قاعده لاضرر برفرضي كه منحل بشود به صورت دو تا دليل درميآيد تزاحم اين دليلها را ميگويند تعارض تزاحم آن ملاكها و مصالح همان تزاحم مصطلح است تزاحم در ملاك است در عناوين محققه خارجيه است تعارض است كه مال ادله است خب اين قاعده لاضرر يا در مورد تنازع و تزاحم دو ضرر اينجا را اصلاً شامل نميشود يا بر فرض شمول در اثر تعارض ساقط ميشود چون مشتري هم اگر بخواهد صبر كند اين بيع را ما بگوييم لازم است او حق الرد ندارد متضرر ميشود ديگر و بنابراين فرمايشي كه برخيها داشتند كه لاضرر نسبت به مشتري جاري نيست براي اينكه ضرر مالي نيست اين هم ناتمام ماند براي اينكه ضرر اختصاصي به ضرر مادي ندارد ضرر غرضي و امثال ذلك را هم ميگيرد فتحصل در بين اين ادله چهارگانه اجماع كه دليليت ندارد و اين سه دليل قابل نقد است وقتي اين ادله سهگانه قابل نقد بود مرجع اطلاقات ادله رد معيب است در خيار عيب و اگر تنزل كرديم گفتيم دست ما از اماره كوتاه است نوبت به استصحاب ميرسد استصحاب ميكنيم خيار را چرا براي اينكه اين كالا معيب بود «وقع العقد علي المعيب» چون «وقع العقد علي المعيب» خيار عيب مستقر شد و اين خيار عيب بين رد و أرش بود و چون موضوع مسئله أرشپذير نيست مبحث در رد است اين حق الرد براي مشتري ثابت شده بود الآن يك عيب جديدي پيش آمد ما نميدانيم كه با حدوث عيب جديد آن حق الرد ساقط ميشود يا نه او را استصحاب ميكنيم راه اصلي همان امارات است ولي اگر كسي دستش كوتاه بود و نتوانست از امارات كمك بگيرد نوبت به استصحاب رسيد استصحاب حق الرد براي مشتري ساقط است حالا چون روز هفتم صفر است طبق بعضي از نقلها مصادف با شهادت وجود مبارك امام مجتبي(سلام الله عليه) است گرچه طبق بعضي از نقلهاي ديگر مصادف با ميلاد وجود مبارك امام كاظم(سلام الله عليهما) است و ثواب اين بحثها هم نثار روح مطهر اين دو امام همام هست يك بياني را درباره وجود مبارك امام مجتبي عرض كنيم محمد بن علي بن شهرآشوب اين از مورخان رجاليون و فهرستنويسهاي بزرگي است كه مورد اعتماد خيلي از مشايخ بعدي است مرحوم علامه حلي و خيلي از فقها به نوشتههاي رجالي اين بزرگوار بها ميدهد ايشان چندين كتاب دارد راه شيخ طوسي(رضوان الله عليه) را در يك بخشي طي كرده است مرحوم شيخ طوسي از نوارد موفقهاي علماي شيعه است مستحضري در بين در اين كتب اربعه دو تا مرحوم شيخ طوسي نوشته تهذيب و استبصار هم مال ايشان است در فن رجال و فهرست كه علما كارها را تقسيم كردند بعضي فن رجال را عهدهدار بودند رجال نوشتند بعضي فن فهرستنويسي را عهدهدار بودند و فهرست نوشتند مرحوم شيخ هم فهرست نوشت هم رجال مستحضريد فرق آنها هم اين است درباره رجال بحث ميكنند كه اين راوي كيست مروي عنهاش كيست راويان از او كه هستند اين شخص ثقه است يا غيرثقه اين را فن رجال به عهده دارد كه مرحوم شيخ اين كار را كرده يكي اينكه اصحاب ائمه(عليهم السلام) مشايخ ماضين چه كتابي نوشتند چند تا كتاب نوشتند اين را ميگويند فهرست فهرستنويسي از كارهاي دقيق بزرگان سلف بود كه منهم شيخ طوسي است رجال و رجالنويسي هم همين طور مرحوم شيخ طوسي هم رجال نوشت هم فهرست نوشت محمد بن علي بن شهرآشوب مازندراني(رضوان الله تعالي عليه) اين راه مرحوم شيخ طوسي را طي كرده اين بزرگواران هم معالم العلما نوشت هم در بخشي از مسائل رجالي حرفي براي گفتن دارد نوشتههاي فراواني دارد مناقب آل ابيطالب(عليهم السلام) كه از ايشان به يادگار مانده است يك كتاب متقني است كه در مناقب در حقيقت تاريخ اهل بيت(عليهم الصلاة و عليهم السلام) است ايشان در جلد چهارم از اين مجلدات پنجگانه مناقب جريان وجود مبارك امام مجتبي را كه ذكر ميكنند در جلد چهارم صفحه 34 شهادت حضرت را همان 28 صفر ميداند ميفرمايند كه روز 28 صفر وجود مبارك امام مجتبي رحلت كردند «و قبض بالمدينه بعد مضي عرش سنين من ملك معاويه عليه من الرحمن ما يستحق فكان في سني امامته» اول ملك معاويه «فمرض اربعين يوماً و مضا ليليتين بقيتا من صفر سنة خمسين من الهجرو قيل سنة التسع و اربعين» سال 50 هجري يا 49 هجري دو روز مانده به پايان ماه صفر يعني 28 صفر آن شد و رحلت كرده است اين بزرگوار رحلت وجود مبارك امام مجتبي(سلام الله عليه) را به اين صورت ذكر ميكند در صفحه 49 همين جلد چهارم شهادت و زمان رحلت وجود مبارك امام مجتبي را اين طور ذكر ميكنند «و حكي عن الحسن(عليه السلام) لما اشرف علي الموت» كه به حال احتضار رسيدند «قال له الحسين(عليه السلام) اريد ان اعلم حالك يا اخي» من بخواهم وضع شما را باخبر باشم كه در چه حالت هستيد «فقال له الحسن(عليه السلام) سمعت نبي(صلّي الله عليه و آله و سلّم) لا يفارغ العقل منا اهل البيت مادام الروح فينا» ما تا زندهايم همه مشاعر ما سالم است عقل ما سالم اين طور نيست كه به سهو نسيان مبتلا بشويم يا نشناسيم افراد را يا حرفهايي كه از ما شنيده ميشود معقولانه نباشد اين طور نيست پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود ما خاندان عصمت و طهارت تا زندهايم با عقل زندهايم «لا يفارغ العقل منا اهل البيت مادام الروح فينا» پس من همه امور را ادراك ميكنم شما ميخواهي وضع من را ببيني كه در اين حالت من چگونهام كي رحلت ميكنم كي مثلاً مفارغت روح از بدن حاصل ميشود براي اينكه خوب مسلم بشود براي شما كه رفتن كي است دستت را بده به من در دستم بگذار تا من اين جريان را با شما در ميان بگذارم «فضع يدك في يدي» دستت را در دست من بگذار «حتي اذا عاينت ملك الموت(عليه السلام) اغمز يدك» اين دستت را در دست من بگذار من وقتي فرشته موت(سلام الله عليه) را ديدم دستت را فشار ميدهم وقتي كه دستت را فشار دادم بفهم كه عزرائيل(سلام الله عليه) آمده «فضع يدك في يدي حتي اذا عاينت ملك الموت(عليه السلام) اغمز يدك» يعني اغمز يدك كه مجزوم به آن يد است آنگاه «فوضع يده في يده(عليهم السلام)» وجود مبارك سيد الشهداء دست مباركش را در دست مبارك امام حسن(سلام الله عليهما) گذاشت «فلما كان بعد ساعةٍ» بعد از يك لحظهاي يك مقداري كه وقت گذشت «قمض يده قمضاً خفيفا» وجود مبارك امام مجتبي يك فشار مختصري روي دست حسين بن علي(سلام الله عليه) داد «فلما كان بعد ساعةٍ غمز يده غمزا خفيفا» آنگاه «فقرب الحسين(عليه السلام) اذنه الي فمه» وجود مبارك سيد الشهداء(سلام الله عليه) گوشهاي مبارك را جلوي دهان وجود مبارك امام حسن(سلام الله عليهما) برد ببيند كه امام حسن چه ميفرمايد «فقال» وجود مبارك امام حسين فرمود امام حسن به امام حسين فرمود «قال لي ملك الموت ابشر» سيد الشهداء(سلام الله عليه) گوشهاي مبارك را برد جلوي دهان امام مجتبي(سلام الله عليه) ببيند امام حسن چه ميفرمايد امام حسن فرمود كه اين فرشته مرگ عزرائيل(سلام الله عليه) كه آمده به من گفت بشارت باد تبريك ميگويم «ابشر فان الله انك راضٍ و جدك شافع» خدا از تو راضي است و پيغمبر هم راضي است اين را گفت و رحلت كرد خب آنچه كه از اين بيان نوراني معلوم ميشود اين است كه تا آخرين لحظه اينها با درايت و عقل الهي اند و فرشته مرگ را هم ميشناسند و حرفهاي آنها را ميشنوند و باز ميتوانند آنچه را در لحظهاي كه عزرائيل آمد لحظهاي كه عزرائيل حرف زد لحظهاي كه حرف عزرائيل را شنيدند همان حرفها را به ديگري منتقل كنند اين خاصيت همه اين ذوات قدسي است همه اين بحثها ثوابش نثار روح مطهر امام ممتحن و امام كاظم(صلوات الله و سلامه عليهما و العقبائهما و ابنائهما).
«والحمد لله رب العالمين»