درس خارج فقه آیت الله جوادی
98/10/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: نکاح/ /قَسْم
مرحوم محقق در نظر سوم که راجع به «قَسْم» و «نشوز» و «شقاق» است،[1] درباره «قَسْم» یک سلسله مطالب علمی که ضابطهمند است آن را بیان فرمودند.[2] بخشی از فروعی را در ذیل ذکر کردند که اجمالاً اشاره میکنیم، [3] چون یک سلسله فروع نادر و غیر محل ابتلاست و برهان متقنی هم آنها را همراهی نمیکند؛ بخشی مربوط به کتابیه است، بخشی مربوط به امه است، بخشی مربوط به اجتماع کتابیه و امه است، بخشی مربوط به امه و حُرّه است که اگر این همسرها بعضیها آزاد بودند و بعضیها کنیز، «قَسْم» چگونه است؟ بعضیها کتابی بودند و بعضیها مُسلِم، «قَسْم» چگونه است؟ بعضیها کتابی بودند و بعضیها امه، تقسیم چگونه است؟ در بعضی از روایات است که مؤمن دو برابر کتابی سهم دارد یا حُرّه دو برابر امه سهم دارد، اینها برابر آن نصوص قابل حل است اما بخواهیم برای این مسئله که مسلمه نسبت به کتابیه حق بیشتری دارد به آن حدیث نورانی پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که فرمود: «الْاِسْلَامُ یَعْلُو وَ لَا یُعْلَی عَلَیْه»[4] تمسک کنیم، این روا نیست، آن یک قانون اساسی جهانی است. این روایت نورانی همتای آن سه آیه قرآن کریم است که فرمود قرآن آمده تا بر همه مکاتب دنیا پیروز باشد ﴿لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ﴾[5] [6] [7] باید حرف جهان را فقط قرآن بزند، خیلی این آیات پُر محتوا است! ﴿لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ﴾، ﴿وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ﴾،[8] [9] [10] یک؛ ﴿وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ﴾،[11] [12] دو؛ ﴿وَ کَفَی بِاللَّهِ شَهِیداً﴾،[13] [14] سه؛ در سه آیه با این سه ذیل فرمود اسلام آمده که جهانی باشد، نیامده که برای یک گروه مخصوصی به نام مسلمین یا عربزبان و فارسیزبان و مانند آنها باشد. این یک دید جهانی میخواهد، یک فکر جهانی میخواهد، یک زبان جهانی میخواهد، یک منطق جهانی میخواهد که ـ متاسفانه ـ در حوزهها باید رسمی باشد و رسمی نیست. ما نیاز داخلی خودمان را داریم حل میکنیم. ما از آن جهت که مسلمانیم یک سلسله فروعاتی را بحث میکنیم. خدا غریق رحمت کند امام و شهدا و سرداران ما را مخصوصاً شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی و سایر شهدا را و با شهدای کربلا محشور کند! اگر خوب پیشینه تاریخی حوزهها را بررسی کنید از زمان مشروطه به بعد که روحانیت به کمال ضعف رفتند حداکثر درسهایی که حتی برای شرح لمعه میخواندند تا پایان «حج» و «جهاد» بود مسئله «قضا»، مسئله «حدود»، مسئله «دیات» اینها را میگفتند محل ابتلا نیست؛ از اول «طهارت» شروع میشد تا آخر «حج» و «جهاد» ختم میشد، غالب درسها این طور بود. اما به برکت انقلاب الآن شما میبینید که دورههای فقهی کاملاً مطرح است؛ شرح لمعه تا آخر آن بحث میشود، سایر مسایل اختصاصی و سیاست و حکومت اینها هم کاملاً بحث میشود. اما آن نکته اساسی که قرآن آمده، برای جهانی بودن آمده است. شما این سُوَر مکی را ملاحظه کنید و عتائق آن را هم دستهبندی کنید، سُوَری که در مکه نازل شد حرفهای آن جهانیتر از حرفهایی است که در مدینه نازل شد، چون در مدینه بعد از استقرار حکومت نازل شد. سُوَر مکی را شما دستهبندی کنید سخن جهانی است ﴿نَذیراً لِلْبَشَر﴾[15] پس کتاب برای حقوق بشر آمده است. در همین سوره مبارکه «مدثّر» ـ که بارها به عرضتان رسید ـ سه بار کلمه «بشر» آمده است: یک بار محصول اتاق فکر نحس ولید و امثال ولید بود که اینها وقتی نشستند در برابر قرآن، محکوم و مطرود شدند گفتند ما چه بگوییم؟[16] گاهی میگویند سحر است گاهی میگویند شعر است گاهی میگویند کهانت است گاهی میگویند این جنون است، مگر میشود مجنون ـ معاذالله ـ حرفی بزند که همه فصحای عرب ناچار بشوند آن «سبعه معلّقه» را پایین بکشند؟! دیدند با اینها نمیشود، با فحش دادن نمیشود. گفتند قرآن دو ادعا دارد: یکی این که از آسمان به زمین سفیری آمده است به نام جبرئیل، یکی این که در زمین سفیری گرفته است به نام پیغمبر، ما هر دو را انکار میکنیم میگوییم نه از آسمان به زمین خبری رسید و نه در زمین کسی به نام پیغمبر است: ﴿اِنْ هذا اِلاَّ قَوْلُ الْبَشَر﴾[17] این حرفها را ـ معاذالله ـ خودش ساخته به ما میگوید. بعد از ﴿اِنَّهُ فَکَّرَ وَ قَدَّرَ ٭ فَقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ﴾[18] که قرآن در سوره «مدثّر» میگوید «مرگ بر او»، او چه توطئهای کرده؟ چه فکری کرده؟ چه نتیجهای گرفته؟ گفت ﴿اِنْ هذا اِلاَّ قَوْلُ الْبَشَر﴾ آن دو سفارت و رسالت را انکار کردند، تصمیم قریش این بود نه از آسمان به زمین سفیری آمده و نه در زمین کسی را به عنوان پیامبر گرفته است. در همان سوره مبارکه «مدثّر» ذات اقدس الهی بعد از چند آیه که رجزخوانی کرد، فرمود شما چه میدانید؟ ﴿اِنْ هذا اِلاَّ قَوْلُ الْبَشَر﴾، ﴿نَذیراً لِلْبَشَر﴾ ما از آسمان به زمین حقوق بشر آوردیم، جوامع بشری را میخواهیم آدم کنیم میخواهیم تربیت کنیم، این است! قبل از این که سخن از نماز و روزه باشد این حرفها بیان شد، نماز و روزه و مانند آن را بعد فرمود، از همان اول آمد فرمود که حقوق بشر را خدا باید تنظیم کند.
حوزه باید زبان جهان را بداند مکتبهای جهان را بداند ﴿لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ﴾ کارها را باید تقسیم کنند یعنی یک سلسله درسها مشترک باشد که همه ما بخوانیم این سطوح عالی را باید بخوانیم، یک دوره خارج را هم بخوانیم، این مشترک باشد؛ اما بعداً باید تخصصی بشود آن مکتبی که در غرب است چه میگوید؟ آن مکتبی که در شرق است چه میگوید، آن مکتب کمونیستی چه میگوید؟ بارها به عرضتان رسید دو نفر از همین آلمان بلند شدند یک میلیارد و ششصد میلیون جمعیت را بیست یعنی بیست! بیست برابر ایران را اینها کافر کردند. همین مارکس( کارلهاینریش مارکس متفکر، فیلسوف، جامعهشناس، تاریخدان، اقتصاددان آلمانی و از تاثیرگذارتریناندیشمندان است. مارکس همچنین مؤلّف «سرمایه» مهمترین کتاب این جنبش است. این آثار به همراه سایر تالیفات او و انگلس، بنیان و جوهره اصلی تفکّر مارکسیسم را تشکیل میدهد.) و اِنْگِلْس(. فریدریش انگلس در آلمان به دنیا آمد، وی فیلسوف و کمونیست آلمانی و نزدیکترین همکار کارل مارکس است، او به همراه کارل مارکس مانیفست حزب کمونیست و آثار تئوریک دیگری نوشته است.) که چین را کمونیست کرده یعنی چه؟ اینها که از آسمان نیامدند اینها دو دانشمند بودند که تئوری کمونیستی را طرح کردند دیدند برای اینها مسایل اقتصادی جاذبه دارد، بیست برابر ما شدند کافر! ما ندانیم که مکتب اینها چه خبر است؟ ندانیم مارکس کیست و چه گفته است؟ اِنْگِلْس کیست و چه گفته است؟ لنین(. ولادیمیر ایلیچ اولیانوف معروف به لنین تئوریسین و انقلابی کمونیست روسی، رهبر انقلاب 1917 روسیه و بنیانگذار دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود) و استالین( ژوزف استالین رهبر و سیاستمدار کمونیست شوروی بود که از اواسط دهه 20 تا مرگش در 1953 رهبر حزب کمونیست اتحاد شوروی بود.) نیروی فعّال و جرّار و اجرایی اینها بودند با بکش مسئله را در شوروی سابق پیش بردند. شما نقشه قبلی جهان را که ببینید میبینید که بخش وسیعی از آسیا و اروپا را همین شوروی سابق گرفته است؛ «اتّحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی» این قدر این خاک وسیع است که یک بخش مهمّ آن در آسیا است و یک بخش مهمّ آن در اروپا است، اینها را چه کسی کافر کرده است؟ چرا ما نتوانیم با داشتن این همه رسول آسمانی و زمین حرفمان را لااقل به اینها برسانیم؟! ما باید مکتب اینها را بدانیم، حرف دکارت را بدانیم، (. رنه دکارت، فیلسوف، ریاضیدان و فیزیکدان بزرگ عصر رنسانس در فرانسه زاده شد. دکارت را از جملهٔ بنیانگذاران فلسفهٔ جدید (فلسفهٔ پس از روزگار نوزایش) میدانند. او نخستین فیلسوف پس از سدههای میانه است و به همراه فیلسوفانی چون اسپینوزا و گوتفرید لایبنیتز به مکتب خردگرایی تعلق دارند.)(مکتبی که بر این بود: «به آنچه حواس انسان ارائه میدهند نمیتوان اطمینان کامل داشت، بلکه تنها از راه عقل است که شناخت حقیقی و یقینآور صورت میگیرد. ) حرف کانْت را بدانیم، حرفهایدگِر را بدانیم، (. مارتینهایدِگِر یکی از معروفترین فیلسوفان قرن بیستم بود. او با شیوهای نوین به تامل دربارهٔ وجود پرداخت. فلسفه او بر دیدگاههای بسیاری از فلاسفه بعد از او اثر گذاشت. هستی و زمان، سرشت حقیقت، پرسش تکنولوژی، نامهای در باب اومانیسم، در رهائی، زمان و بودن، و پایان فلسفه از جمله آثار او هستند. .) باید بدانیم تا با آنها بحث و گفتگو کنیم.
غرض این است که برای مصرف داخلیمان این روا نیست. «الْاِسْلَامُ یَعْلُو وَ لَا یُعْلَی عَلَیْه» را مثل صاحب جواهر بیاید به آن استدلال کند برای اینکه در مضاجعه سهمیه زن مسلمان بیش از زن مسیحی است![19] حیف این حدیث نیست که این طور به آن استدلال شود! غرض این است که این فروعات تقریباً یک ورق است که خیلی دقیق نیست، یک؛ محل ابتلا نیست، دو؛ این را مطالعه میفرمایید، مباحثه میفرمایید اگر مشکل بود ممکن است مطرح شود.
در بحث «قرعه» سابقاً اشاره شد که در اول امر ما نیازی به قرعه نداریم، چرا؟ برای اینکه کسی که مثلاً دو همسر دارد و میخواهد «قَسْم» کند، برنامهریزی کند، هیچ کدام حق روشنی ندارند تا ما بگوییم واقعی است منتها آن واقع روشن نیست که اول از کجا شروع کند؟ اول با کدام همسر به سر ببرد، بیتوته کند؟ چون نمیدانیم قرعه بزنیم! واقعیتی در کار نیست تا ما بگوییم برای کشف واقع، تشاحی هم نیست برای اینکه دین برای امور خانواده یک قیّم و قیّومی را ثابت کرده ولیّ درست کرده گفت این کارهای اجرایی و تقسیم امور خانواده به عهده مرد است: ﴿الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساء﴾،[20] یک؛ در پایان آن آیه معروف هم که فرمود: ﴿وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوف﴾ فرمود: ﴿وَ لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ﴾،[21] دو. پس نظم و مدیریت را قرآن مشخص کرده است در مرتبه اول، حالا مرتبه دوم تنظیم شده است این شخص قرار گذاشت که مثلاً شنبه با این همسر باشد و یکشنبه با آن همسر باشد این تنظیم شده است، از آن به بعد حق مشترکشان است حق معین است.
حالا در این بخش، یک قسمت سومی است که جا برای قرعه است و آن این است که اگر بعضی از زنها سهم خودشان را به خود زوج دادند خب او ولیّ کار است خودش میداند که چگونه مصرف کند؛ اما اگر گفتند سهم خودشان برای همسرهای دیگر باشد، اینجا احیاناً جای تنازع است، چرا؟ چون اختیار را به دست شوهر نداد، حق مسلّم را برای زنهای دیگر قائل شد، گفت این یک شب که نوبت من است من به سایر همسرها دادم؛ حالا به کدام یکی از این همسرها میرسد واقعی در کار نیست ولی تشاح است یک تنازعی است، اینجا جای قرعه است.
پرسش: ...
پاسخ: گفت که به بعضیها، یک وقت میگوید به این «الف» دادم این مشخص است، یک وقت میگوید به «باء» دادم این هم مشخص است، یک وقت میگوید که سهم خودم را به سایر خانمها دادم معین نمیکند و چون معین نمیکند تشاح در این طرف شروع میشود، این زن میگوید به من داده و آن زن میگوید به من داده است، اگر توافق کردند حل کردند حق مسلّم خودشان است اما اگر تنازع همچنان باقی بود چاره جز قرعه نیست. مرد که نمیتواند بگوید به اینکه فلان زن باشد برای اینکه این خانم سهم خودش را به آن دو نفر داد و معلوم نیست کدام یک از دو نفر باشد، آنها هم تشاح دارند، اینجا میتواند جای قرعه باشد؛ اما در آن دو فرع اول جا برای قرعه نیست.
مسئله دیگر آن است این حق که حقّ مسلّم است مشترک بین زن و شوهر است و اختصاصی به یک جانب ندارد، آن مسئله محبتهای قلبی قابل کنترل نیست چون بعضیها اخلاقشان، آدابشان، کمالاتشان، سیادتشان ـ یکی سید است و یکی غیر سید است ـ فرق میکند، فرمود اگر این طور شد، اگر میترسید که به هر حال در اثر این اختلافِ اوصافی که دارند نتوانید عادلانه رفتار کنید این کار را نکنید[22] ﴿وَ لَنْ تَسْتَطیعُوا اَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ﴾. بیش از یک همسر نگیرید ﴿فَواحِدَةً﴾[23] برای اینکه ﴿فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَة﴾[24] آن یکی که خیلی مورد علاقه شما نیست او مثل معلّقه و آویزان است و امثال آن.
گذشته از اینکه به عنوان فروع چند مسئله را ذکر کردند لواحقی را هم ذکر کردند به عنوان «و اما اللواحق فمسائل»[25] دَه مسئله را به عنوان لواحق ذکر کردند که آنها را هم ملاحظه بفرمایید اگر نکته علمی دقیقی بود و نیازی به همفکری بود بحث میشود.
حالا چون روز چهارشنبه است یک مقدار هم بحثهای مربوط به اخلاق یا اعتقادات یا حقوق که به ترتیب ذکر میکردیم مطرح شود و چون ایام متعلق به وجود مبارک فاطمه (سلاماللهعلیها) است از «خطبه فدکیه» ایشان شروع کنیم که بخشی از این خطبه قبلاً گذشت و شما بزرگواران هم سعی کنید در ایام فاطمیه این خطبه را تدریس کنید. وظیفه ما در ایام فاطمیه یک عرض ولایت و ارادت و روضهخوانی و مصیبت و اشک و آه و ناله و مانند آن است که این وظیفه اول ماست، وظیفه دوم ما تدریس و مباحثه و مطالعه این خطبه نورانی «فدکیه» است. این خطبه صدری دارد ـ که سه چهار سطر قبلاً بحث شد ـ که با حرفهای بعدی خیلی فرق میکند، صدر آن مطابق با همان خطبهای است که مرحوم کلینی (رضوان الله تعالی علیه) در کافی دارد که اگر تمام جنّ و انس جمع بشوند و در بین اینها پیغمبر نباشد کسی نمیتواند مثل این خطبه علی بن ابیطالب (سلاماللهعلیه) بیاورد[26] («فَلَوِ اجْتَمَعَ اَلْسِنَةُ الْجِنِّ وَ الْاِنْسِ لَیْسَ فِیهَا لِسَانُ نَبِیٍّ عَلَی اَنْ یُبَیِّنُوا التَّوْحِیدَ بِمِثْلِ مَا اَتَی بِهِ. ) که مرحوم صدر المتالهین در شرح اصول کافی این جمله را اضافه کرد فرمود همه پیامبران نه، اگر پیامبران بزرگ «اعاظم از انبیا» آنها باشند میشود مثل این حرف را زد اما اگر پیامبران عادی باشند هم نمیتوانند مثلی علی (سلاماللهعلیه) حرف بزنند، این اضافهای است که مرحوم ملاصدرا در شرح اصول کافی ذیل همین جمله دارد.[27] («ای من اعاظم الانبیاء کنوح و ابراهیم و ادریس ...» )
پرسش: «اولوا العزم» هم باشند هم نمیتوانند، فقط پیغمبر اکرم میتواند.
پاسخ: نه «اولوا العزم» را ایشان استثنا نمیکنند فرمود که پیامبران عادی اگر باشند نمیتوانند، حالا آن «اولوا العزم» مثل وجود مبارک ابراهیم خلیل و مانند او حساب دیگری دارند، حساب پیامبر خاتم که کاملاً جداست.
پرسش: مثل چنین جملهای را پیامبران «اولو العزم» نداشتند.
پاسخ: به ما نرسید، ما که نمیدانیم به وجود مبارک موسای کلیم در آن چهل شب که مهمان ذات اقدس الهی بود چه معارفی گفته شد. این چهل شب که «اربعین کلیمی» بود از اول ذیقعده تا دهم ذیحجه در کوه طور مهمان ذات اقدس الهی بود، بدون خواب، بدون غذا، بدون استراحت و آسایش، غذای او مناجات بود، خواب او مناجات بود، آسایش او مناجات بود، چه گفتند و چه شنیدند که برای ما روشن نشد و نقل نکردند لذا درباره انبیای بزرگ هیچ نمیشود به طور عادی حرف زد لذا مرحوم صدر المتالهین میفرماید اگر پیامبران بزرگ ـ تعبیر به «اولوا العزم» ندارند ـ در بین اینها نباشند.
غرض این است که آن شبهه مادیین را وجود مبارک حضرت امیر با این حل کرد که «خلق الاشیاء لا من شیء»[28] («... قَوْلِهِ لَا مِنْ شَیْءٍ کَانَ وَ لَا مِنْ شَیْءٍ خَلَقَ مَا کَان...» .) نقیض «من شیء»، «من لا شیء» نیست چون هر دو موجبه است، نقیض «من شیء»، «لا من شیء» است، آن وقت آن نکته دقیق فلسفی در خطبه نورانی حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) آمده که قبلاً هم خوانده شد. اما خطابه آن حضرت بعد از آن خطبه از چند جهت شروع میشود: قرآن را معنا میکنند، سنّت را معنا میکنند، حکومت را معنا میکنند، سیاست را معنا میکنند، بعد صریحاً به اولی خطاب میکنند و این آیه را میخوانند: «﴿اَ فَحُکْمَ الْجاهِلِیَّةِ یَبْغُون﴾[29] [30] یعنی وقتی غدیر به سقیفه تبدیل شد تو علناً داری غصب میکنی ـ که حضرت امیر فرمود فدک در دست ما بود «وَ مَا اَصْنَعُ بِفَدَکٍ وَ غَیْرِ فَدَکٍ»[31] ـ این مال در دست ما بود و فقرا از آن استفاده میکردند ما که خودمان بهره نمیبردیم ولی تو علناً هم آن هبه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را انکار میکنی و هم ارث را. ما بعد از تنزّل گفتیم حالا اگر آن هبه را قبول ندارید، مسئله ارث است «اَ تَرِثُ اَبَاکَ وَ لَا اَرِثُ اَبِی»؟[32] لذا فرمود: «﴿اَ فَحُکْمَ الْجاهِلِیَّةِ یَبْغُون﴾» یعنی اگر چنانچه نظامی داعیه خلافت داشته باشد و احکام و حِکَم الهی رعایت نشود جاهلیت است.
درباره عظمت قرآن و حضور قرآن وجود مبارک فاطمه (سلاماللهعلیها) بعد از آن جملههای نورانی اول فرمود: «ثُمَّ الْتَفَتَتْ اِلَی اَهْلِ الْمَجْلِسِ وَ قَالَتْ اَنْتُمْ عِبَادَ اللَّهِ نُصْبُ اَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ وَ حَمَلَةُ دِینِهِ وَ وَحْیِهِ وَ اُمَنَاءُ اللَّهِ عَلَی اَنْفُسِکُمْ وَ بُلَغَاؤُهُ اِلَی الْاُمَمِ زَعِیمُ حَقٍّ لَهُ فِیکُمْ وَ عَهْدٌ قَدَّمَهُ اِلَیْکُمْ وَ بَقِیَّةٌ اسْتَخْلَفَهَا عَلَیْکُمْ کِتَابُ اللَّهِ النَّاطِقُ وَ الْقُرْآنُ الصَّادِقُ وَ النُّورُ السَّاطِعُ وَ الضِّیَاءُ اللَّامِعُ بَیِّنَةٌ بَصَائِرُهُ مُنْکَشِفَةٌ سَرَائِرُهُ مُنْجَلِیَةٌ ظَوَاهِرُهُ مُغْتَبِطَةٌ بِهِ اَشْیَاعُهُ قَائِداً[قَائِدٌ] اِلَی الرِّضْوَانِ اَتْبَاعُهُ مُؤَدٍّ اِلَی النَّجَاةِ اسْتِمَاعُهُ بِهِ تُنَالُ حُجَجُ اللَّهِ الْمُنَوَّرَةُ وَ عَزَائِمُهُ الْمُفَسَّرَةُ وَ مَحَارِمُهُ الْمُحَذَّرَةُ وَ بَیِّنَاتُهُ الْجَالِیَةُ وَ بَرَاهِینُهُ الْکَافِیَةُ وَ فَضَائِلُهُ الْمَنْدُوبَةُ وَ رُخَصُهُ الْمَوْهُوبَةُ وَ شَرَائِعُهُ الْمَکْتُوبَةُ فَجَعَلَ اللَّهُ الْاِیمَانَ تَطْهِیراً لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ وَ الصَّلَاةَ تَنْزِیهاً لَکُمْ عَنِ الْکِبْرِ وَ الزَّکَاةَ تَزْکِیَةً لِلنَّفْسِ وَ نَمَاءً فِی الرِّزْقِ وَ الصِّیَامَ تَثْبِیتاً لِلْاِخْلَاصِ وَ الْحَجَّ تَشْیِیداً لِلدِّینِ وَ الْعَدْلَ تَنْسِیقاً لِلْقُلُوبِ وَ طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ» فرمود شما به هر حال پیامبر را دیدید و مدتها در محضر حضرت بودید و وجود مبارک حضرت هم این نمازهای پنجگانه را در مسجد میخواند شما هم به او اقتدا میکردید، سخنرانیهای حضرت را، نماز جمعه حضرت را همه را دیدید، من قرآن را برای شما معنا کنم، یک؛ فقه را برای شما تشریح کنم، دو؛ خصوصیت خودمان اهل بیت و امامت را تبیین کنم، سه؛ مطالب دیگر هم هست ولی فعلاً این سه مطلب را بیان میکنم. قرآن آنچه که مربوط به آسمانها است را گفته، آنچه که مربوط به زمین است را گفته، فقط نقل نکرده برهان اقامه کرده، نظم را تبیین کرده تا به ناظم پی ببرید، هدفمند بودنِ نظام خلقت را معین کرده تا رها بودن خود را خیال نکنید، اینها را قرآن بیان کرده است و فرمود آنچه که در ساختار سپهری است برای شما خدا مسخّر کرده است که از آن بهره بگیرید، بروید آسمان و از آسمان مثل زمین کمک بگیرید، اینها را فرمودند. بعد فرمود فقه از اول تا آخر برای این است که شما فرشته شوید. خدا غریق رحمت کند مرحوم صاحب جواهر (رضوان الله تعالی علیه) را! اینها اُنسشان با روایات خیلی بود مرحوم صاحب جواهر در اول، اول یعنی اول! وقتی که کتاب صوم را مراجعه کنید همین که ورق میزنید اول کتاب صوم جواهر نوشته است که روزه برای این است که انسان شبیه مَلَک شود، جهنم نرود و بهشت برود اینها جزء فواید ثانویه روزه است، فرمود اصلاً روزه برای این است که انسان فرشته شود منتها مرحوم آقا سید محمد کاظم (رضوان الله تعالی علیه) به جای اینکه این مطلب صاحب جواهر را در اول کتاب صوم عروة ذکر کنند این را ـ متاسفانه ـ در بحث روزههای مستحب در آن آخرها ذکر کرده است، وگرنه حقّش این بود که مرحوم صاحب عروة این مطلب دقیق علمی را در اول کتاب صوم عروه ذکر کند که اصلاً روزه برای این است که آدم فرشته شود «تشبیهاً للملک»، این کم مقامی است؟! [33] («الصوم الذی هو من اشرف الطاعات و افضل القربات و لو لم یکن فیه الا الارتقاء من حطیط النفس البهیمیة الی ذروة الشبه بالملائکة الروحانیة لکفی به منقبة و فضلا.)[34] («من انه لو لم یکن فی الصوم الا الارتقاء عن حضیض حظوظ النفس البهیمیة الی ذروة التشبه بالملائکة الروحانیة لکفی به فضلا و منقبة و شرفا. )
نسوختن که مهم نیست! تمام این بچهها در قیامت هیچ کدام را به جهنم نمیبرند، تمام این تیمارستانیها و مجانین هیچ کدام را به جهنم نمیبرند، نسوختن مهم نیست که ما کاری کنیم جهنم نرویم! خدا این همه دیوانههایی که در عالَم بودند و هستند هیچ کدام را نمیسوزاند، مگر کم بچه مُردند و میمیرند، هیچ کدام از این بچهها را جهنم نمیبرند، ما بکوشیم که نسوزیم، همین! یا بکوشیم که بهشت برویم! در بهشت جسمانی غیر از لذتهای جسمانی که خبر دیگری نیست. در روایات ما هست که اصلاً روزه برای این است که انسان شبیه فرشته شود، فقه این است.
نماز برای چیست؟ یک بیان نورانی وجود مبارک حضرت امیر در نهجالبلاغه دارد که آن قبلاً به یک مناسبتی خوانده شد، همان بیان را مرحوم مفید (رضوان الله علیه) در امالی خودشان ذکر کردند که به یک مناسبتی خوانده شد. آنها که در خانهشان نهر روان است حالا از قنات میآید یا از چشمه میآید یا از جای دیگر میآید یک حوضی هم داخل منزل دارند که این نهر از یک طرف وارد این حوض میشود و از طرف دیگر از این حوض خارج میشود آب این حوض همیشه تازه و با حلاوت و خوردنی است، مانده که نیست. آن که طبق نقل مرحوم شیخ مفید در امالی دارد و قبل از آن وجود مبارک حضرت امیر در نهجالبلاغه داشت یکی تشبیه به چشمه است یکی تشبیه به نهر.[35] («وَ شَبَّهَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص بِالْحَمَّةِ تَکُونُ عَلَی بَابِ الرَّجُل فَهُوَ یَغْتَسِلُ مِنْهَا فِی الْیَوْمِ وَ اللَّیْلَةِ خَمْسَ مَرَّاتٍ فَمَا عَسَی اَنْ یَبْقَی عَلَیْهِ مِنَ الدَّرَن)[36] المجلس الثالث و العشرون «اِنَّمَا مَثَلُ هَذِهِ الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ مَثَلُ نَهَرٍ جَارٍ بَیْنَ یَدَیْ بَابِ اَحَدِکُم. حضرت فرمود اصلاً نماز برای این است که انسان شبانهروز پنج بار شست و شو کند، آدم یک نهر روانی داشته باشد که شبانهروز پنج بار شست و شو بکند باز بدن او چرکی باشد! این شدنی نیست! فرمود نماز برای طاهر شدن است نه عادل شدن مگر شما نمیخواهید نزدیک ائمه بشوید؟! ائمه عادلاند یا مطهَّر؟ مطهَّر هستند شما به ائمهتان باید نزدیک بشوید تا طاهر شوید پاک شوید نه عادل، عادل یعنی کار خلاف نمیکند بله اینکه هنر نیست، نماز را «تطهیراً لکم»، نماز برای این است. زکات چه؟ این که ذات اقدس الهی فرمود به اینکه ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ﴾[37] وجود مبارک فاطمه (سلاماللهعلیها) این زکات را دارد توضیح میدهد حالا زکات مال یا زکات فطر هر دو همین طور است، این هم برای پاک شدن است، عادل شدن آن کف انسانیت است. ائمه به طهارت رسیدهاند ﴿وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً﴾[38] اینها در اوجاند ما در دشت هستیم، چرا ما در اوج نباشیم؟! خدا غریق رحمت کند مرحوم شیخ (طوسی) را! میبینید این آیه را چگونه معنا کرده است؟ ـ صدقه که میگویند معمولاً مصداق رایج صدقه همین زکات است ـ فرمود: ﴿خُذْ مِنْ اَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِم بِها﴾[39] استنباط مرحوم شیخ (طوسی) در تبیان[40] این است که این ﴿تُطَهِّرُهُمْ﴾ جواب امر نیست چون اگر جواب امر بود «مجزوم» بود «خذ من اموالهم صدقةً تُطهِّرْهُم» آیه که این طور نیست اگر جواب امر بود «مجزوم» بود نه «مرفوع»، آن وقت معنای آن این بود که ﴿خُذْ مِنْ اَمْوالِهِمْ صَدَقَةً﴾ این شرط، جزای شرط و جزای امر این است که تو اینها را پاک میکنی؛ اما فرمایش ایشان این است که این قرائت آیه «مرفوع» است نه «مجزوم» این جواب امر نیست و چون جواب امر نیست این جمله ﴿تُطَهِّرُ﴾ در محل «نصب» است تا صفت باشد برای صدقه «خذ من اموالهم صدقةً مطهرةً» که ﴿تُطَهِّرُ﴾ ضمیر «هی» در آن فاعل است نه «انتَ» زکات بگیر که این فعل این زکات این عبادت اینها را پاک کند، البته آن را هم دارد که مال برکت دارد وجود مبارک صدقه طاهره هر دو را ذکر کرده است فایده زکات این است که مال ترقی میکند، برکت دارد، چند برابر میشود اینها سرجایش محفوظ است اما حضرت که خصوص این را نگفته است فرمود برای اینکه شما پاک شوید: ﴿خُذْ مِنْ اَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ﴾ یعنی «صدقةً مطهرةً» اما دومی﴿وَ تُزَکِّیهِم﴾ البته که ضمیر «انتَ» به آن برمیگردد اما به هر حال حضرت فرمود نماز برای این است که شما پاک شوید زکات برای این است که جامعه پاک شود، روزه برای این است که انسان شبیه فرشته شود. این را میخواهد.
پرسش: تمام این فرمایشات نور هستند و این نورانیت در حوزهها برنامه ریزی میخواهد.
پاسخ: این درست است که ما فقه میخوانیم ولی حدیث نداریم، این درست است. ما همان طوری که درس تفسیر میخواهیم درس حدیث هم میخواهیم، فقه و اصول و سایر رشتهها را هم میخواهیم. حدیثی که اینگونه از مسایل را برای ما بیان کند این درسی است. خدا غریق رحمت کند مرحوم مجلسی (رضوان الله علیه) را! در بحار و سایر کسانی که جوامع روایی و مجامع را برای ما فراهم کردند اینگونه از روایات بله کمتر مطرح است اما برای خود ما هم باید مطرح باشد این روزهای تعطیلی لااقل برای همین باشد. قبلاً رسم بود یک درسهایی برای روز تعطیلی داشتند منتها تعطیلهای سابق پنجشنبه و جمعه بود و مثلاً ایام فاطمیه مشخص، در خود فروردین فقط یک روز حوزه تعطیل بود برای اینکه اطراف حرم شلوغ بود و جمعیت بود و نمیشد رفت، در بقیه ایام درس تعطیل نبود. فاطمیه هم روضه دارد هم این خطبه، مگر روضه چقدر وقت میخواهد؟ انسان که بیش از یک ساعت وقت صَرف روضه نمیکند، یک روضه، یک عرض ادب و یک اشک، بعد هم یک مباحثه، اینها که نباید زمین بماند! میفرماید اینها میخواهد شما را پاک کند به این فکر نباشید که جهنم نروید چون جهنم چیزی نیست که آدم اگر نرود خوشحال شود! هیچ دیوانهای را به جهنم نمیبرند، هیچ بچهای را به جهنم نمیبرند، هیچ کافر مستضعفی را هم به جهنم نمیبرند.
خدا حفظ کند بعضی از دوستان ما را میگفتند در همان اوایل انقلاب که به چین رفتیم، یک روستایی بود که مسلمان بودند اینها چون شنیدند ما از طرف امام آمدیم نام امام (رضوان الله علیه) را شنیده بودند، زن و مرد آمدند تا مرز این روستا به استقبال ما، تمام یعنی تمام! تمام اسلام آنها فقط همین یک کلمه بود که میگفتند «لا اله الا الله»، اصلاً نماز نشنیده بودند! یکی از همین مسلمانهای در بَند شوروی سابق به من میگفت به زحمت بعد از مرگ یکی از اعضای خانواده ما یک صفحه قرآن به هر وسیلهای است پیدا میکنیم که لای کفن او بگذاریم. آنها که دسترسی ندارند و کفّار مستضعف هستند آنها را خدا جهنم نمیبرد، آنها اصلاً پیغمبر نشنیدند که کیست! در همان محدودههای دوردست چین، این بزرگوار میفرمود تمام اسلام آنها همین «لا اله الا الله» بود! پیغمبر کیست؟ امام کیست؟ قرآن چیست؟ اینها را نشنیده بودند، خدا که اینها را جهنم نمیبرد.
بنابراین جهنم نرفتن هنر نیست، بهشت مشتاق انسان باشد هنر است، وجود مبارک حضرت آمده همه اینها را معرفی کرده است، نماز چیست؟ روزه چیست؟ برای این است که بهشتی شوید برای اینکه فرشته شوید صدقه برای زکات است البته برکات مالی را هر دو را ذکر فرمود، فرمود این برکات مالی را میآورد، طهارت روح را هم میآورد که ـ انشاءالله ـ امیدواریم همه ما جزء اینها باشیم و اینها هم جزء متن درسی ما هم قرار بگیرد.