درس خارج فقه استاد موسوی جزایری
97/12/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: زمان احرام حج/احرام حج/اعمال حج/کتاب الحج؛
در مورد بحث جلسه گذشته با مراجعه به کتب دیگری، دیدیم که ظاهر کلام اصحاب نیز صحت عمره بوده و ایشان متعرض مطلب دیگری نشدهاند.
حکم حلق و تقصیر در عمره تمتعمسألة ۳۵۶: إذا قصّر المحرم في عمرة التمتّع حل له جميع ما كان يحرم عليه من جهة إحرامه ما عدا الحلق، أمّا الحلق ففيه تفصيل، و هو أن المكلف إذا أتى بعمرة التمتّع في شهر شوال جاز له الحلق إلى مضي ثلاثين يوماً من يوم عيد الفطر، و أمّا بعده فالأحوط أن لا يحلق، و إذا حلق فالأحوط التكفير عنه بشاة إذا كان عن علم و عمد.[1]
وقتی مکلف با تقصیر از احرام عمره تمتع خارج شد، تمام اموری که از جهت احرام بر او حرام بود، حلال میشوند. حال باید مقداری روایات در این باب بخوانیم؛ چون محقق خویی(ره) در این مورد هیچ بحثی ننموده و مطلب را به سمت به جواز و عدم جواز حلق برده است.
مفاد بعضی از روایات این است که پس از تقصیر، مکلف مٌحل شده و همه تروک احرام غیر از صید و کندن نبات حرم بر او حلال میشوند. این دو استثنا هستند و حرمت آنها از باب حضور در حرم بوده و ربطی به احرام ندارد. یکی از استثنائات خاص نیز حلق است که بحث از آن بعداً مطرح میشود.
صحیحه معاویة بن عمار راجع به احلال می فرماید: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي سَمَّاكٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثِ السَّعْيِ قَالَ ثُمَّ قَصِّرْ مِنْ رَأْسِكَ مِنْ جَوَانِبِهِ وَ لِحْيَتِكَ وَ خُذْ مِنْ شَارِبِكَ وَ قَلِّمْ أَظْفَارَكَ وَ أَبْقِ مِنْهَا لِحَجِّكَ فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ فَقَدْ أَحْلَلْتَ مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ يُحِلُّ مِنْهُ الْمُحْرِمُ وَ أَحْرَمْتَ مِنْهُ.[2]
همه تروکی که موقع احرام، حرام بود، حلال میشوند.
روایات دیگری نیز در این باب وارد شدهاست.
بحث درباره حرمت حلقنظر مشهور این است که حلق نیز مثل سایر امور جایز و البته مستحب است.
یکی از امور مستحب برای حج توفیر الشعر است. توفیر الشعر یعنی انسان موی سر خود را زیاد کند تا بتواند در حج حلق نماید و مبتلا به امرار الموص روی پوستی که هیچ مویی ندارد، نشود. فتوای مشهور هم همین مقدار است. لکن محقق خویی(ره) به استناد دو روایت معتبره در این مطلب اشکال کرده و میفرماید: مکلف باید با تقصیر محل شود و حلق بر او جایز نیست.[3]
بررسی دو روایت محل بحثبرای بررسی نظر محقق خویی ابتدا لازم است که دو روایت محل استدلال محقق خویی و خود استدلال ایشان را بیان نماییم.
روایت اول صحیحه معاویة بن عمار است.
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي سَمَّاكٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثِ السَّعْيِ قَالَ ثُمَّ قَصِّرْ مِنْ رَأْسِكَ مِنْ جَوَانِبِهِ وَ لِحْيَتِكَ وَ خُذْ مِنْ شَارِبِكَ وَ قَلِّمْ أَظْفَارَكَ وَ أَبْقِ مِنْهَا لِحَجِّكَ...[4]
میفرماید: از موی سرت کوتاه کن اما برای حج مقداری باقی بگذار؛ یعنی حق نداری همه موهایت را تهتراش کنی. بلکه باید مقداری را برای حج باقی گذاری. این کلام امر است و ظهور در وجوب دارد.
صحیحه دوم صحیحه جمیل بن دراج (از اصحاب اجماع) است.
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ مُتَمَتِّعٍ حَلَقَ رَأْسَهُ بِمَكَّةَ (سرش را در مکه تراشید.) قَالَ إِنْ كَانَ جَاهِلًا فَلَيْسَ عَلَيْهِ شَيْ ءٌ (اگر جاهل بوده چیزی گردنش نیست.) وَ إِنْ تَعَمَّدَ ذَلِكَ فِي أَوَّلِ شُهُورِ الْحَجِّ بِثَلَاثِينَ يَوْماً فَلَيْسَ عَلَيْهِ شَيْ ءٌ وَ إِنْ تَعَمَّدَ بَعْدَ الثَّلَاثِينَ يَوْماً الَّتِي يُوَفَّرُ فِيهَا الشَّعْرُ لِلْحَجِّ فَإِنَّ عَلَيْهِ دَماً يُهَرِيقُهُ.[5]
این روایت حکمی کلی را بیان کرده و نفرموده که تقصیر کرده یا نه. میگوید: برای انجام اعمال حج از ابتدای اشهر حج -که ماه شوال است- فقط تا یک ماه برای تراشیدن سر فرصت دارد. اما با اتمام ماه شوال و شروع ذیالقعده دیگر حق ندارد سرش را بتراشد؛ یعنی از اول ذیالقعده تا چهل روز که می شود دهم ذی الحجه و روز عید که روز سر تراشی است، حق دست زدن به موها را ندارد.
حال این سوال مطرح است که زمان عمره چه وقت است؟ اگر عمره در ماه شوال بود، آیا می توان تا اول ذیالقعده، سر را تراشید؟ در این صورت تنها اگر طبق متعارف عمره در ذیالقعده باشد، اجازه سر تراشیدن نخواهد داشت و باید با تقصیر از عمره خارج شود. بنابراین هرچند با خروج از احرام عمره همه چیز حلال میشود، لکن حرمت حلق ربطی به احرام عمره نداشته و باقی میماند. محقق خویی(ره) این طور استناد میکند.[6]
بنابر آنچه بیان شد محقق خویی در فتوا نیز تفصیل داده و میفرماید: حلق در ماه شوال جایز است. لکن این امر در ماه ذیالقعده و دهه اول ذیالحجه و تا روز عید -که باید سرش را بتراشد- مجاز نیست. البته ایشان بعدا از فتوای خود به احتیاط وجوبی عدول کرده است.[7] ایشان بحثی درباره مقصود روایات میآورد. لکن مفاد این روایات واضحند. حضرت(ع) در آنها میان ماه شوال و ماه ذی القعده تفصیل داده و میفرماید: تراشیدن موی سر درماه ذیالقعده فی نفسه جایز نیست و این امر ربطی به احرام ندارد؛ زیرا لازم است که موها را برای حلق در منی و روز عید، نگه دارد تا برای سر تراشی مو داشته باشد.[8]
بعد می فرماید: "و حمله علی الاستحباب کما صنعه المشهور مما لا وجه له"[9]
مشهور بین اصحاب، حمل این روایت بر استحباب است. اما محقق خویی(ره) میفرماید: حمل حلق بر استحباب ممکن نیست؛ زیرا هیچگاه برای ترک مستحبات کفاره تعیین نمیشود. پس با توجه به منصوص بودن کلام امام و نهی و تعیین کفاره برای تراشیدن سر، باید حکم به حرمت این عمل نمود. البته آقای خویی(ره) متعرض این مطلب نشدهاست.
البته گاهی هم برای ترک امری مستحب، کفاره وضع میشود. لکن پرداخت چنین کفارهای هم مستحب خواهد بود. اما در محل بحث، کفاره برای ترک استحباب نبوده و نهی ظهور در حرمت دارد.
شاید حکمت این نهی، وجود مو برای حلق در منی باشد. لکن حتی اگر در حکمت بیان شده اشکال شود، امکان انکار نهی وجود ندارد. نهی تعبدی و صریح است و کاری به حکمت ندارد. پس انجام این عمل در مدت مذکور، موجب کفاره است.
آقای خویی(ره) در انتها میفرمایند: حداقل قضیه احتیاط است؛ زیرا فتوای اصحاب حرمت نبوده و ایشان به این روایت عمل ننمودهاند. ما هم که نمیخواهیم با اصحاب مخالفت کنیم، فتوا نمیدهیم. لکن با این حال قول به احتیاط وجوبی موجه است.[10]
محقق خویی(ره) در ادامه مساله میفرماید: و أمّا بعده فالأحوط أن لا يحلق (احتیاط وجوبی است.) و إذا حلق فالأحوط التكفير عنه بشاة (این احتیاط هم وجوبیست.) إذا كان عن علم و عمد.[11]
ایشان نتیجه بحث استدلالی خود را در رساله نیز آوردهاست.
مختار ما در حرمت حلقنکتهای که به ذهن میآید این است که این مساله دو صورت دارد؛ یک صورت فرض وجوب حلق و صورت دیگر آنجاست که حلق واجب نیست.
همانطور که در خود صحیحه هم وارد شده: "وَ إِنْ تَعَمَّدَ بَعْدَ الثَّلَاثِينَ يَوْماً الَّتِي يُوَفَّرُ فِيهَا الشَّعْرُ لِلْحَجِّ فَإِنَّ عَلَيْهِ دَماً يُهَرِيقُهُ"[12] باید توفیر کند تا برای حلق در حج مو داشته باشد.
اختصاص حکم حلق به صروره قرینهای برای روایت شده و مانع میشود که اصل بر فرع زاید شود. اما در مورد غیر صروره مکلف میان حلق و تقصیر مخیر است. پس توفیر برای مکلفیست که باید حلق کند. اما در این حال، امر به توفیر موضوع نخواهد داشت. لذا اگر حلق واجب نبوده و بنا بر تقصیر است، اساساً توفیر موضوعیتی نخواهد داشت.
نتیجه حرف ما پذیرش روایات ولکن حمل و تخصیص آن به صروره است. در خود روایات آمده نهی از تراشیدن سر، مقدمه برای سر تراشی اعمال حج در مناست. اما حلق فقط برای صروره واجب است. لذا ما در کلام سیدنا الاستاذ(ره) قیدی وارد کرده و انصرافی از عبارت "أَبْقِ مِنْهَا لِحَجِّكَ" در صححیه معاویه و عبارت "الَّتِي يُوَفَّرُ فِيهَا الشَّعْرُ لِلْحَجِّ" در صحیحه جمیل درست میکنیم.
البته توفیر در غیر صروره نیز استحباب دارد. لکن چون بحث ما در احتساب حلق از تروک است، بحث از استحباب در ما نحن فیه وجهی ندارد.
عدم وجوب طواف نساء در عمره تمتعمسألة ۳۵۷: لا يجب طواف النساء في عمرة التمتّع و لا بأس بالإتيان به رجاء، و قد نقل شيخنا الشهيد (قدس سره) وجوبه عن بعض العلماء.[13]
در این مسئله میگوییم: طواف النساء از جمله اعمال عمره تمتع نبوده و انجام آن تنها رجائاً مقدور است. شیخ شهید(ره) در دروس از بعضی علمایی که نامشان را نیاورده، نقل کرده که در عمره تمتع نیز باید طواف النساء به جا آورد.[14] لکن نه تنها هیچ دلیلی بر آن نداریم؛ بلکه ادله بر خلاف آن قائم شدهاند.
یکی از ادله عدم جزئیت طواف نساء در عمره تمتع، صحیحه صفوان است.
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ الْعَبَّاسِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى قَالَ: سَأَلَهُ أَبُو حَرْثٍ عَنْ رَجُلٍ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَطَافَ وَ سَعَى وَ قَصَّرَ هَلْ عَلَيْهِ طَوَافُ النِّسَاءِ قَالَ لَا إِنَّمَا طَوَافُ النِّسَاءِ بَعْدَ الرُّجُوعِ مِنْ مِنًى.[15]
این روایت، صحیح السند و بسیار صریح است. میفرماید: در عمره تمتع طواف النساء نیست. مکلف هنگامی که برای انجام اعمال حج به مکه میآید، باید طواف النساء را انجام دهد.
روایت دیگر از سلیمان بن حفص المروزی[16] است.
وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ حَفْصٍ الْمَرْوَزِيِّ عَنِ الْفَقِيهِ ع قَالَ: إِذَا حَجَّ الرَّجُلُ فَدَخَلَ مَكَّةَ مُتَمَتِّعاً فَطَافَ بِالْبَيْتِ وَ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ خَلْفَ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ ع وَ سَعَى بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ وَ قَصَّرَ فَقَدْ حَلَّ لَهُ كُلُّ شَيْ ءٍ مَا خَلَا النِّسَاءَ لِأَنَّ عَلَيْهِ لِتَحِلَّةِ النِّسَاءِ طَوَافاً وَ صَلَاةً[17] .
البته تعبیر "لتحلة النساء" معنا ندارد و صحیح آن "لِتحِلَّهُ النساء" از "حَلَّ يَحِلُّ" است. معنای این عبارت "تا زنها بر او حلال شوند" است.
توهم شده که این روایت ناظر به عمره است. گفتهاند: این روایت معتبر نیست؛ چون سلیمان توثیق ندارد. اما محقق خویی(ره) میفرماید: نام سلیمان در اسناد کامل الزيارات آمده و این برای ما کافیست.[18] البته خود محقق خویی(ره) بعدا از این مبنا عدول کرده است. پس تکیه ایشان به این سند بدون وجه میشود. اما نام این راوی در اسناد نوادر الحکمة نیز وجود دارد که اسناد آن بسیار محکم و قابل دفاعند. ما هم را پذیرفته ایم. قبلا هم ذیل مباحثی موضوع اسناد نوادر الحکمه را شرح دادهایم. لذا سلیمان معتبر بوده و روایت اشکال سندی ندارد.
اما مشکل در دلالت روایت بر محل بحث است. روایت فرموده: "اذا حج الرجل فدخل مکه متمتعا"؛ همان ابتدای روایت میگوید: حج انجام داد. لکن در مورد کسی که احرام بسته و برای انجام عمره آمده، نمیگویند: "حج الرجل". این عبارت قرینه واضحی بر دلالت روایت بر اعمال حج است. لذا نمیتوان این عبارات را در مورد عمره دانست. پس روایت دلالتی بر مدعا ندارد.
علاوه بر آنچه گفتیم: این ادله توان تقابل با صحیحه صفوان را نیز ندارند.
دیگر اینکه محقق خویی(ره) میفرماید: هرچند عمره امری مبتلا به بوده، ولی احدی از اصحاب قائل به وجوب طواف النساء در آن نیست. بر این اساس یقین پیدا میکنیم که طواف النساء از اعمال عمره نبوده و در عمره واجب نیست. تنها به صرف یک روایت نمیتوان قائل به وجوب آن شد.[19] مطلب، قطعی و مسلم بوده و تردیدی در آن نیست.
اعمال حجپس از اتمام بحث از اعمال عمره، وارد بیان و بررسی اعمال حج میشویم.
1. احراماولین عمل از اعمال حج، احرام از مکه است. مستحب است که احرام از مسجد الحرام باشد و در مسجد الحرام نیز احرام از مقام ابراهیم و یا حجر اسماعیل استحباب بیشتری دارد.
زمان احرام و روایات آنافضل اوقات احرام، "یوم الترویة" بوده و مستحب موکد است که احرام در آن روز بسته شود. تنها شیخ طوسی (ره) در مبسوط قائل به وجوب احرام در آن روز است.[20] سایر علما فرمودهاند: احرام در روزهای دیگر بیاشکال است. اما احرام روز ترویه ثواب بیشتری دارد.
روایات این باب متعدد و در دسته های مختلفی هستند. در بعضی یوم الترویه آمده و در بعضی دیگر به روز ترویه در وقت نماز ظهر اشاره شده است. [21] و[22] بعضی هم فرمودهاند: عند الزوال -قبل از نماز ظهر- احرام ببندید.[23] در بعضی دیگر آمده که احرام در مسجدالحرام یا مکه، باید قبل از زوال باشد؛ تا نماز ظهر را در منی خواندهشود.[24]
محقق خویی(ره) میفرماید: "بل في بعضها لا ينبغي للإمام أن يصلي الظهر يوم التروية إلّا بمنى".[25]
در بعضی از روایات آمده که پسندیده نیست که امام نماز ظهر و عصر خودرا در منی نخواند.[26] لذا باید احرام، حدود دو یا سه ساعت قبلتر انجام شود تا برای نماز ظهر و عصر به منی برسند.
البته مقصود از امام در اینجا امیرالحاج است؛ نه امام معصوم(ع) و خلیفه. امیرالحاج هرساله از طرف خلیفه معین میشد. او شخص مهمی بود که اعمالش الگو قرار میگرفت. بنابراین امیر الحاج باید نماز ظهر و عصر را در منی بخواند تا مردم به او اقتدا کنند.
با توجه به این اختلاف روایات، باید این موارد را بر استحباب حمل نمود.
حکم احرام در یوم الترویهیوم الترویه روز هشتم ذیالحجه است و مقصود از آن روزی بوده که در آن آب را ذخیره سازی نموده، مشک ها را پر میکردند و بیشتر به عرفات و مقداری به منی میبردند. قبلا بر خلاف الآن که مستقیم به عرفات میرویم، مستحب بوده که ابتدا به منی میرفتند و شب در آنجا میخوابیدند و روز به عرفات بازمیگشتند. مستحب بوده که آب را از مکه در روز هشتم ببرند تا ذخیره سازی شود.
بحث ما درباره وجوب یا استحباب احرام در یوم التروية است. شیخ طوسی(ره) فتوا به وجوب احرام حج، در یوم الترویه داده است. اما قول مشهور استحباب این امر است.
در اشهر حج یعنی شوال، ذی القعده و ذی الحجه، هر وقت اعمالی از حج انجام شود، صحیح است؛ البته باید قبل از آن عمره انجام شود؛ زیرا در فرضی که عمره تمتع در ابتدای شوال انجام شود با حفظ ترتیب میتوان بعد از آن برای حج احرام بست و تا وقت رفتن به عرفات، در حال احرام ماند.
لکن محقق خویی(ره) در توجیه چند روایت دال بر محل بحث دچار مشکل شده است. این روایات همان استدلال هاییست که شیخ طوسی(ره) برای اثبات نظر خود میآورد.
سیدناالاستاد در انتهای مطلب میفرماید: إلّا أنّا لم نعثر على ما يدل على جواز التقديم بهذا المقدار من السعة بل المستفاد من الروايات الواردة في كيفية الحج وقوع الإحرام في يوم التروية و في بعضها الأمر للجواري بأن يحرمن للحج يوم التروية[27] .
حال به بررسی این چند روایت میپردازیم.
1. یکی از روایات، صحیحه معاویة بن عمار در باب اقسام حج است. وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ السِّنْدِيِّ وَ الْعَبَّاسِ كُلِّهِمْ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع: ... فَلَمَّا كَانَ يَوْمُ التَّرْوِيَةِ عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ أَمَرَ النَّاسَ أَنْ يَغْتَسِلُوا وَ يُهِلُّوا بِالْحَجِّ...".[28] " يُهِلُّوا " یعنی در روز ترویه احرام ببندند.
2. صحیحه معاویة بن عمار؛ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا كَانَ يَوْمُ التَّرْوِيَةِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَاغْتَسِلْ ثُمَّ الْبَسْ ثَوْبَيْكَ (یعنی ثوبی الاحرام) وَ ادْخُلِ الْمَسْجِدَ حَافِياً ... ثُمَّ قُلْ فِي دُبُرِ صَلَاتِكَ كَمَا قُلْتَ حِينَ أَحْرَمْتَ مِنَ الشَّجَرَةِ وَ أَحْرِمْ بِالْحَجِّ[29] (اول لباسها را در خانه بپوش تا آماده شوی. در يوم التروية به مسجد برو و این ادعیه را بخوان و این اعمال را انجام ده. سپس نیت کن و تلبیه نما تا در مسجدالحرام محرم شوی.)
پس این روایت یوم الترویه را معین نموده است.
3. در صحیحه عبدالصمد نیز آمده که "فاذا كان يوم التروية فاغتسل و أهل بالحج".[30] "اهِّل بالحج" یعنی در یوم الترویه احرام ببند.
روایات دیگری نیز در این باب داریم.
نظر محقق خویی(ره) در محل بحثمحقق خویی(ره) میفرماید: ما روایتی دال بر خلاف این مدعا ندیدیم و نمیتوانیم از روایاتی که به احرام در یوم الترویه امر کرده دست برداریم. امر ظاهر در وجوب است؛ مگر اینکه دلیلی با آن مخالفت کند، لکن ما چنین روایتی ندیدیم. لذا باید به روایاتی که ظهور در وجوب دارند، عمل کنیم.
بیان ایشان چنین است، "و ظاهر هذه الروايات وجوب الإحرام في يوم التروية و عدم جواز التقديم عليه و ليس بإزائها ما يدل على جواز التقديم، فان تم إجماع على الجواز فهو، و إلّا فرفع اليد عن ظاهر الروايات مما لا موجب له"[31]
میگوید: در مقابل این روایات، روایتی دال بر عدم وجوب احرام در روز ترویه نداریم. بعد ادامه میدهد که اگر اجماعی بر خلاف وجود داشت، میشد به آن عمل کرد.
عجیب است که محقق خویی(ره) در اینجا به فتوای شیخ اشاره نکرده. چون واضح است که با وجود فتوای شیخ طوسی(ره) بر لزوم احرام در یوم الترویه قطعا اجماعی شکل نمیگیرد. ایشان رئیس المجمعین است. البته ممکن است کسانی بگویند: ما به شهرت عدم وجوب احرام در یوم الترویه اکتفا کرده و طبق آن نظر میدهیم. لکن محقق خویی(ره) شهرت را کافی نمیداند.
سیدناالاستاد (ره) در ادامه فرموده: البته ما با جستجو روایت اسحاق بن عمار را نیز یافتهایم.[32] و[33] این روایت دلالت دارد که اگر شخص در یوم الترویه، به علت ازدحام زیاد یا مرض و یا ناتوانی معذور باشد، اجازه دارد تا سه روز قبل از آن محرم شود. راوی از امکان تقدیم در بیش از سه روز سوال میکند و حضرت پاسخ میدهد که تقدیم بیش از این مقدار مجاز نیست.
بنا بر مقتضای این روایات، باید گفت که احرام در یوم الترویه واجب است. اما کسی که معذور است، حق دارد احرام خود را تا سه روز جلو بیندازد. اما شخص غیر معذور، این مقدار نیز مجاز نخواهد بود. اما چون این قول مشهور نیست، احتیاط نسبت به آن اشکالی ندارد.