درس خارج فقه آیت الله مظاهری
96/11/14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: چیزهایی که خمس به آنها تعلق می گیرد؛ گنج
أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.الثالث الکنز؛ و هو المال المذخور فی الأرض أو الجبل أو الجدار أو الشجر و المدار الصدق العرفی سواء کان من الذهب أو الفضة المسکوکین أو غیر المسکوکین أو غیرهما من الجواهر.سوم چیزی که خمس دارد، گنج است، و گنج مال نهفتهای در زمین است. اگر در زمین را نفرموده بودند، خیلی بهتر بود. مال مخفی گاهی در زمین است و گاهی در زمین نیست. مثلاً در دیوار قدیمی یا در سقف منزل باستانی شناسی است. در زیر زمین خصوصیت ندارد، لذا اگر این فرمایش نبود، خیلی بهتر بود. بعد ایشان میفرمایند: «والمدار الصدق العرفی». اگر عرف به آن گنج بگوید، این گنج است، حال در زیر زمین باشد یا در وسط زمین باشد یا در ظرفی باشد یا در اطاق زیر زمین باشد یا در عمارت قدیمی باشد. عرفاً به چیزی که گنج بگویند، خمس واجب است. چنانچه در معدن، بعد از آنکه هفت هشت قسم را فرمودند، گفتند «المدار الصدق العرفی»، آنچه عرف به آن معدن بگوید، خواه زیر زمین باشد، مثل زغالسنگ و نفت و یا خود کوه معدنی و قیمتدار باشد و یا زمینی پیدا شود که ارزش فوقالعاده پیدا کند. در آنجا فرمودند: «المدار الصدق العرفی» و اینجا نیز بعد از اینکه سه چهار مثال میزنند مثل ذهب و فضّه و جواهرات، اول میفرمایند «والمدار هو صدق العرفی». لذا این کلمۀ فی الأرض را مرحوم سید هم قبول دارند که دخالت ندارد و بگوییم از باب مثال است. گنج هم هرچه باشد، به چیز قیمتدار کنز میگویند. حال یک دفعه مسکوک است و مثلاً سکۀ صفویه است و گاهی مسکوک نیست و مثلاً شمش طلاست. به عنوان مثال خانهاش را خراب میکند و شمش طلایی در وسط دیوار پیدا شده است.
میفرمایند: سواء کان فی بلاد الکفار الحربیین أو غیرهم أو فی بلاد الإسلام فی الأرض الموات أو الأرض الخربة التی لم یکن لها مالک أو فی أرض مملوکة له بالإحیاء أو بالابتیاع مع العلم بعدم کونه ملکا للبایعین و سواء کان علیه أثر الإسلام أم لا ففی جمیع هذه یکون ملکا لواجده و علیه الخمس.
بیابان باشد یا دِهی که به طور کلی خراب شده و خانههایش خراب شده و مردم از آنجا به جای دیگر کوچ کردند. و یا در خانهاش است و خانه را خود ساخته باشد یا خریده باشد. سکهها یا جواهرات سکۀ اسلامی داشته باشد یا سکۀ کفر داشته باشد یا اصلاً سکه نداشته باشد. میفرمایند خمس واجب است اما کسی مالک است که این را یابیده است. این مشهور در میان اصحاب است و روایات هم روی آن هست و در رسالههای عملیه هم آمده که گنج از واجد است. بعد هم میفرماید این واجد هرکه باشد، ولو کافر حربی باشد. اما بنا بر مباحثهای که روی معدن کردیم، روی گنج نیز هست. اگر کسی زمینی را خرید و گنجی در زمین هست، این گنج نخریده بلکه زمین خریده است و گنج غیر زمین و زمین غیر گنج است. او هم زمین فروخته و هیچکدام خبر ندارند که گنجی در این زمین یا در وسط دیوار این خانه است؛ لذا مالک خصوصی ندارد، و اگر بگوییم مالک خصوصی دارد، باید روایتی بیاید و آن روایت بگوید که این گنج از یابنده است و فقها همینطور مشی فرمودند. فرمودند گنج از یابنده است. مرحوم سید در اینجا میفرمایند: «ففی جمیع هذه یکون ملکا لواجده و علیه الخمس»، در زمین خودش باشد یا در زمین غیر باشد، اراضی موات باشد یا اراضی خربه یا اراضی مفتوحة انور باشد.روایت 1 از باب 5 از ابواب مایجب فیه الخمس:صحیحه الْحَلَبِی أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْكَنْزِ كَمْ فِیهِ فَقَالَ الْخُمُسُ.سوال کردم در گنج چه چیز واجب است، حضرت فرمودند: خمس. ظهور روایت اینست که یعنی یک پنجم آن از امام «سلاماللهعلیه» و حکومت اسلامی و چهار پنجم هم از کسی که گنج را یافته است.
روایت 1 از باب 6 از ابواب کنز:صحیحه بنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) یقُولُ فِیمَا یخْرَجُ مِنَ الْمَعَادِنِ وَ الْبَحْرِ وَ الْغَنِیمَةِ وَ الْحَلَالِ الْمُخْتَلِطِ بِالْحَرَامِ إِذَا لَمْ یعْرَفْ صَاحِبُهُ وَ الْكُنُوزِ الْخُمُسُ.هرکه گنجی یابید از اوست الاّ اینکه باید یک خمسش را به حاکم شرع دهد و حاکم شرع پیغمبر باشد یا امام یا مجتهد جامعالشرایط باشد. مابقی هم از خودش باشد. حرف در این بود که این روایتها با سیرۀ عقلاء سازگار نیست و سیرۀ عقلاء در اراضی موات میگویند اگر کسی آباد کند از خودش است اما راجع به گنج در این زمین موات مثل بیابان نمیگوید بلکه میگوید گنج از حکومت اسلامی است. اگر کسی زمینی را آباد کند، از خودش است، و اما راجع به گنج روایت ندارد و میگوید اگر گنج پیدا کرد از خودش باشد و یک خمسش را بدهد و این با سیرۀ عقلاء نمیسازد. لذا روایات معدن را حمل کردیم بر اجازۀ خصوصی، و گفتیم در آن زمان امام «سلاماللهعلیه» فرموده است که اگر گنجی پیدا کردی، خمسش از تو باشد، چنانچه فرموده است اگر معدن پیدا کردی، خمسش را بده و مابقی از تو باشد. و الاّاگر روایات را حمل بر اجازۀ خصوصی نکنیم، باید بگوییم روایتها خلاف بنای عقلاست و روایتها حجت نیست. یعنی الان هرکس گنج پیدا کند و به دولت ندهد، دزد حساب میشود و او را میگیرند. در مورد معدن نیز همین است. یا اینکه کسی به بیابان رود و خودش نفت استخراج کند، این نبوده و نیست و نخواهد بود. لذا الان خود فقهاء هم وقتی به بحث خصوصی برسند، نمیگویند. مثلاً الان در میان رسالهها یک رساله نداریم که بگوید دولت نمیتواند جلوی معدن را بگیرد. اگر کسی معدن استخراج کند، مالک میشود. الاّ اینکه باید یک پنجمش را به دولت اسلامی بدهد. درحالی که در باب خمس وقتی برسند، به طور فشرده و بدون اینکه حرفها را جلو بیاورند، میفرمایند هفت چیز است که خمس دارد، یکی غنائم جنگی و یکی هم معدن و دیگری گنج و چهارمی هم قوص است که بعد صحبت میکنیم. لذا خانۀ شخصی و غیر شخصی هم ندارد و همینطور که مرحوم سید میفرمایند «سواء کان فی ملکه أو فی أرض موات، أو فی أرض خربة، أو فی أرض مفتوحة عن وطن». اما وقتی که از همین رسالهنویسها سوال کنند که کسی گنجی پیدا کرده، آیا مالک میشود یا نه! ندیدیم که کسی بگوید آری. مثلاً یک خمره جواهرات پیدا کرده و بگویند همۀ آن از این باشد و یک پنجمش را به مجتهد جامعالشرایط بدهد. بلکه گفتند همه از دولت اسلامی است و ربطی به این آقا ندارد. اگر دولت اسلامی بخواهد چیزی به او بدهد، منّت است و خوب است و الاّ حق این را ندارد که بگوید مال من است. در دولت غیراسلامی و شاهنشاهی نیز همین بوده است، در دولت صفویه و قاجاریه تا رسیده به دولت جمهوری اسلامی، همه معدن را از دولت میدانستند. گنج را نیز از دولت میدانستند. در اراضی موات هم میگوییم اراضی موات از دولت است. بله گاهی اجازه میدهند یک خانه بسازد یا یک محله ساخته شود و یا دولت میسازد و تقسیم میکند. دولت این حق را به خودش میدهد که مثلاً هزار متر زمین بگیرد و خانه بسازد، اما کسی بدون اجازه دولت بخواهد این کار را بکند، مجاز نیست و جلوی او را میگیرند و او را جریمه میکنند. راجع به معدن و گنج نیز همین است. دربارۀ روایتها هم بگویید روایتها هم خلاف عقل و خلاف عرف است و حجت نیست و یا بگویید اجازۀ خصوصی هست و برای شخص خاص است و برای همه نیست و مثل اباحۀ خمس است. روایاتی داریم که امام «سلاماللهعلیه» خمس را برای شیعه مباح کرده است. مثلاً امام صادق «سلاماللهعلیه» هفت هشت روایت دارند که خمس را برای شیعه مباح کرده است، اما همه میدانید که علی بن یقطین خمس میداده و از طرف موسی بن جعفر خمس میگرفته و موسی بن جعفر را به خاطر گرفتن خمس زندان کردند و گفتند از ماست و شما چرا در مالیات دخالت میکنید. یا اینکه نواب خاصه که امام زمان داشته عمده مربوط به وجوهات بریه و خمس بوده است. در زمان غیبت صغری در هفت و چهار سال، چهار نفر نایب خاص بودند و مابقی از طرف آقا امام زمان وکالت داشتند که به اینها وکیل ناحیه میگفتند. همۀ اینها خمس میگرفتند. حتی آمده بود خدمت امام جواد «سلاماللهعلیه» و گفته بود امسال وضع من بد است و خمس مرا به من ببخشید. آقا هم گفتند بخشیدم. وقتی رفت گله کردند و فرمودند این خمس مربوط به حکومت ماست و این میگوید خمس مرا ببخش و من هم در رودربایستی گیر میکنم و خمسش را میبخشم. چرا شیعیان ما این کار را میکنند. درحالی که امام صادق فرموده بود خمس مباح است اما موسی بن جعفر و امام رضا و امام جواد و امام هادی و امام حسن عسکری و بعد هم آقا امام زمان خمس میگرفتند. معلوم میشود که اباحه در یک زمان خاصی بوده که یا نمیتوانستند خمس را برسانند و یا وضع مالی آنها خیلی بد بوده است و امام «سلاماللهعلیه» نیز موقتاً خمس را به آنها بخشیده است. اما وقتی نوبت موسی بن جعفر و مابقی ائمۀ طاهرین رسیده، فرمودند باید خمس را بدهید. راجع به معدن و گنج هم بگوییم اجازۀ خاصی گفته شده و این اجازۀ خاص دلیل بر این نیست که اگر مردم گنج پیدا کردند مالک میشوند، الاّ اینکه یک خمسش را باید بدهند و یا اگر معدن پیدا کردند، مالک میشوند و یک خمسش را باید بدهند. یک چیز مشهور است که اینگونه چیزها مثل اراضی موات و معدنها و دریاها و هواها و زمینها و زیرزمینها و معدنها و گنجها، از دولت است، دولت اسلامی باشد یا غیراسلامی باشد. باید صرف دولت شود و دولت مالک اراضی موات است و میتواند اراضی موات را بفروشد و صرف مخارج دولت کند. همیشه چنین بوده است، لذا وقتی همیشه چنین باشد، چطور میتوان گفت که اگر گنجی پیدا کردی ولو اینکه یک خمرۀ جواهر باشد، همۀ آن از توست و تویی که به خواست خودت باید یک خمس بدهی و اگر ندادی یک خمس بدهکاری و مابقی آن از توست. روایتها هست و این اشکال من هم هست و ظاهراً جواب ندارد. و صلّی الله علی محمّد وَ آل محمّد