درس خارج فقه استاد مقتدایی
88/08/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب القصاص (معانی و مشروعیت قصاص:)
در کتاب قصاص عنوان بحث طبق کتاب شریف تحریرالوسیلة حضرت امام خمینی; است.
[1]
از کتاب تفصیل الشریعة تألیف مرحوم آقای فاضل که تقریبا مبانی مسائل را ذکر میکنند نیز استفاده میکنیم. البته به موقع جواهر، مسالک، مجمع الفائده، مبانی تکمله مرحوم آقای خویی را نیز ملاحظه میکنیم و اگر مطلب اضافهای داشتند عنوان میکنیم.
قبل از اینکه وارد بحث قصاص شویم دو مطلب را باید بگوییم:
مطلب اول: معنای لغوی قصاص
[2]
قصاص بر وزن فعال مصدر است هم از باب ثلاثی مجرد گرفته میشود هم از باب ثلاثی مزید قَصَّ یَقُصُّ قِصاصاً مثل کتب یکتب کتابا مصدر کتب یکتب الکتاب است اینجا هم مصدر قص یقص قِصاصا القصاص است از ثلاثی مزید هم آمده است باب مفاعله قاص یقاص مقاصة و قصاصا مثل ضارب یضارب مضاربة و ضرابا.
معنای قصاص: قص یعنی تبع، از گفتار یا کردار دیگران متابعت کرد یعنی یک کسی یک فعلی انجام میدهد شما هم مثل آن فعل را انجام میدهید یک حرفی میزند شما هم عین آن را نقل میکنید. معنای قصه نیز همین است یعنی یک حادثهای واقع شد شما مینشینید عین آن واقعه را تعریف میکنید. قرآن میفرماید: «نَحنُ نَقُصُّ عَلَیکَ اَحسَنَ القَصَصِ بِمَا اَوحَینَا اِلَیکَ هَذَا القُرءانَ وَ اِن کُنتَ مِن قَبلِه لَمِنَ الغَافِلِینَ»
[3]
یعنی قضایایی که در داستان حضرت یوسف واقع شده را برایت نقل میکنیم. قصاص به معنای این است که کسی که فعلی را نسبت به کسی انجام داده است عین همان فعل را نسبت به خودش انجام بدهیم.
[4]
برای مثال یک نفر را کشته است قصاص میکنند یعنی متابعت میکنند فعل خودش را و همان کار که کشتن است را نسبت به خودش انجام میدهند و او را میکشند یا به کسی چاقو زده است قصاص میشود یعنی عین همان کار با خودش انجام میشود یک چاقو به او میزنند یا یک سیلی به کسی نواخت یک سیلی به او میزنند یا اگر دست کسی را قطع کرده است دستش را قطع میکنند اگر پای کسی را قطع کرده است پایش را قطع میکنند. قصاص یعنی انجام عین همان کاری که با طرف مقابل انجام شد یعنی به کسی که سیلی زده است برای قصاص چاقو نمیزنند بلکه به او سیلی میزنند.
صاحب جواهر میفرماید: «فیفعل مثل فعله»
[5]
اگر قتل بود کشته میشود و اگر قطع بود قطع انجام میشود و اگر ضرب بود ضرب انجام میشود.
مطلب دوم: دلیل بر مشروعیت قصاص؛
الف: گروهی از آیات با عنوان قصاص ذکر شده است
[7]
:
1-« يَأَيهُّاَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فىِ الْقَتْلى»
[8]
قتلی جمع قتیل است. و قتیل (فعیل به معنای مفعول) بمعنای مقتول است. نوشته شد بر شما یعنی حتم و فرض شد که در برابر خون ریخته شده مقتولین قصاص انجام شود «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ» نظیر «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ»
[9]
است که به عنوان دلیل بر وجوب روزه در ماه مبارک رمضان آمده است «يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلىَ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ» کتب گفته میشود یعنی نوشته شده است. و در معاملات عرفی نیز مرسوم است دو نفر برای معامله اول مقاوله و گفتگو میکنند تا سر قیمت و دیگر شرائط به توافق برسند وقتی قطعی و مشخص شد و به قول عرف دست به هم دادند سند مینویسند و امضا میکنند. در اینجا نیز « كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فىِ الْقَتْلى» یعنی حکم قصاص قطعی شد و در مورد مقتولین وظیفه اولیاء دم قصاص است.
قرآن کریم میفرماید
[10]
«الحُرُّ بِالحُرِّ» اگر انسان آزاد شخص آزادی را کشت به عنوان قصاص کشته میشود «وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ» عبد قاتل نیز در مقابل عبد مقتول به عنوان قصاص کشته میشود «وَ الْأُنثىَ بِالْأُنثى» و اگر یک زنی زن دیگر را کشت قصاص میشود. البته تقابل ایجاد شده بین دو حر و دو عبد و دو انثی به این معنا نیست که اگر زنی مردی را کشت یا برعکس و یا اگر حری عبدی را کشت قصاص ندارد. زیرا حکم دیگر موارد؛ از آیات دیگر استفاده میشود نظیر آیه شریفه «النَّفْسَ بِالنَّفْسِ»
[11]
یک نفس در برابر نفس قصاص دارد که کلی است و شامل زن و مرد و عبد و حر میشود.
نکته مهم این است که در ذیل آیه میفرماید «فَمَنْ عُفِىَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شىَْءٌ»
[12]
هرکس که از ناحیه برادر دینیاش مورد عفو قرار گرفت.
مراد از «مَن» قاتل است یعنی اگر قاتل از ناحیه ولی دم مورد عفو قرار گیرد. و «شیئ» یعنی حق القصاص، به اینصورت که ولی دم حق قصاص دارد اما بجای اینکه قصاص کند عفو میکند نکته جالب این است که در آیه عنوان «من اخیه» آمده است یعنی بین قاتل و ولی دم اخوت و برادری دینی برقرار است و گرچه قاتل یک نفر را کشت اما بین قاتل و ولی دم مقتول اخوت دینی از بین نرفته است و این جنبه عاطفی دارد و میگوید گرچه قاتل مرتکب جرم شد اما برادر دینی است دو برادر هستید باهم کنار بیایید عفو کنید «فَاتِّبَاعُ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ» وقتی قاتل از طرف برادر دینیاش عفو شد مثلاً اگر ولی دم گفت من این مقدار میگیرم عفو میکنم دو نکته مطرح است:
1- «فَاتِّبَاعُ بِالْمَعْرُوفِ» قاتل چانه نزند و از پیشنهاد ولی دم پیروی کند.
2- «وَ أَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ» با نیکی و برادری و دوستی و صمیمیت بنشینند قضیه را حل کنند.
«ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَ رَحْمَةٌ» یعنی حکم اولیه قصاص است و این اجازه عفو تخفیفی است که خداوند داده است که قاتل کشته نشود و اولیاء مقتول با نکشتن قاتل ثواب ببرند و آنهم زندگی را از سر بگیرد. «فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَالِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ» اگر از عفوش بگذرد و دوباره تقاضای قصاص بکند گرفتار عذاب الیم خواهد شد.
به هر حال اینگونه نیست که ولی دم مخیر باشد یا قصاص کند یا عفو کند بلکه حکم اولیه قصاص است و ولی دم حق دارد مجاناً عفو کند یا با مصالحه و گرفتن پول عفو کند بستگی به توافق طرفین دارد یا با کمتر از دیه یا با بیشتر از دیه مصالحه میکنند.
2- «وَ لَكُمْ فىِ الْقِصَاصِ حَيَوةٌ يَأُوْلىِ الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»
[13]
انجام این قصاص مایه حیات و زندگی شماست (و به تقاضای لکم منفعت به دست میآید)
پرسش: به حسب ظاهر پرسشی به ذهن میآید که در آیه تناقض وجود دارد زیرا قصاص یعنی کسی را که آدم کشته است بکشند و آیه میگوید در کشتن انسان قاتل حیات است.
پاسخ: پاسخ پرسش فوق با دو مقدمه بیان میشود:
مقدمه اول: حیاة به این معناست که اگر میگفت مجازات قاتل مثلاً ده سال زندان است ممکن بود شخصی که میخواهد اقدام به قتل کند با خود بگوید فلانی را میکشیم یک مقدار میرویم زندان بعد یا عفو میخوریم یا زندان را میخریم و آزاد میشویم و به اصطلاح از این ستون تا آن ستون فرج است و یا اگر مجازات قتل عمد جریمه مالی بود خیلیها آمادگی دارند میگویند میکشیم و پولش هرچه باشد میپردازیم. و این بازدارندگی ندارد و یا اگر جریمه شلاق باشد شلاقش را هم تحمل میکنیم و هیچ بازدارندگی ندارد اما اگر بگویند در قتل قصاص است و قاتل کشته میشود اینجا نمیتواند بگوید تحمل میکنم و حکم قصاص بازدارندگی پیدا میکند. در نتیجه جرات پیدا نمیکند آدم بکشد زیرا اگر خواست کسی را بکشد باید جان خودش را از دست بدهد و لذا حاضر نیست و ارتداع حاصل میشود جلوی خودش را میگیرد که آدم نکشد.
مقدمه دوم: وقتی ترسید و نکشت در خارج قتلی واقع نمیشود و حیات بقیه محفوظ میماند آیه در ادامه میفرماید «یا اولی الالباب» یعنی این بیان حکم خطاب به شما است ای صاحبان عقل پس فکر کنید یک چنین نتیجه مهمی در قصاص هست.
پس آیه هم بیان مشروعیت قصاص را دارد هم فلسفه قصاص و فایده مترتب بر قصاص را بیان میکند که حیات جامعه است و لذا در اول قصاص الف و لام میآورد «وَ لَكُمْ فىِ الْقِصَاص»
[14]
همین قصاصی که گفتیم «کتب علیکم القصاص» اما «حیاة» را بدون الف و لام آورده است و نفرمود الحیاة (حیات مشخص و معروف) بلکه حیات گسترده در بین تمام مردم ایجاد میشود.
مرحوم علامه طباطبایی; در المیزان وقتی این آیه را مطرح میکند میفرماید: «ان الآیة من ابلغ آیات القرآن»
[15]
بلیغترین و با فصاحت و بلاغتترین آیه از آیات قرآن همین آیه است و میفرماید در صدر جاهلیت فصحای عرب اشعار میگفتند و به پرده درب کعبه آویزان میکردند و معلقات سبع نام داشت و هر یک به فصیحترین جملهای که انشاء میکردند افتخار داشتند. در آن فضای فصاحت و بلاغت قرآن معجزه بالغه خداوند نازل شد که یکی از آیات همین آیه قصاص است. در آن زمان مسابقه بیان کوتاهترین کلام با رساترین معنی برقرار بود و در همین مورد قتل ایشان چند مثال میزند:
1- عربی از همان بلغا گفته بود «قتل البعض احیاء للجمیع» اگر یک نفر که آدم کشته است را بکشید همه را زنده نگه داشتید این عبارت معروف و سر زبانها بود.
2- عربی دیگر گفته بود «اکثِر القتل لیقل القتل» زیاد بکشید تا کشتن کم بشود یعنی قاتلان را بکشید تا دیگر کسی کشته نشود.
3- تعبیر سوم که از همه بهتر و کم عبارتتر و اعجب من جمیل بود؛ عبارت «القتل انفی للقتل» است یعنی قتل بیشتر از هر چیزی نفی قتل میآورد.
مرادش از قتل اول همان قصاص است که از زندان، شلاق، جریمه مالی بیشتر نفی قتل میکند. وقتی آیه شریفه «وَ لَكُمْ فىِ الْقِصَاصِ حَيَوةٌ يَأُوْلىِ الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» نازل شد همهی عبارات فصحاء عرب فراموش شد و همه کلماتشان را جمع کردند و بردند.
این آیه امتیازاتی بر نقلهای دیگر دارد
1- اقل حروفا؛ مثلا بهترین عبارت عرب القتل انفی للقتل بود که 14 حرف است اما «فىِ الْقِصَاصِ حَيَوةٌ» 10 حرف است حروفش اقل است.
2- اسهل فی التلفظ؛ تلفظ این آیه آسانتر است آنجا میگوید القتل انفی للقتل اینجا میگوید «فىِ الْقِصَاصِ حَيَوةٌ».
3- عنوان قتل در عبارت نیامده است و اسمی از قتل نیست.
مرحوم علامه در ذیل میفرماید: «و هی مع ذلک متضمنه للحث و الترغیب للحیاة»
[16]
این آیه در عین بیان حکم؛ تشویق بر حیات را نیز میرساند. (در مجمع البیان هم وجوهی آورده است) مرحوم علامه در ادامه میفرماید: «والآیة کلما زدت فیه تدبرا» هرچه بیشتر در آیه تدبر بکنید «زادتک فی تجلیاتها بجمالها» بیشتر به شما تجلیات خودش را ظاهر میکند «غلبتک عبور نورها» نورش بر شما غلبه میکند و باید اینگونه باشد چون «و کلمة الله هی العلیا» کلمه خدا نسبت به کلام بشر دست بالا دارد در ذیل آیه مرحوم علامه در ادامه شبهاتی که امروز در دنیا نسبت به قصاص مطرح است را مطرح میکند و پاسخ میدهد مثلاً میگویند:
1- این حکم خشونت دارد اگر یک انسان کشته شد چرا یکی دیگر را بکشیم.
2- یک حالت روانی به قاتل دست داد باید او را معالجه کنیم اصلاح کنیم.
همین شبهاتی که در عصر حاضر نیز هست انشاءالله مراجعه کنید.
تا اینجا دو آیه مورد بررسی قرار گرفت آیات دیگری نیز داریم که انشاءالله ذکر میکنیم.
و صلی الله علی سیدنا محمد و ال محمد
[1] بحثهای مربوط به کتاب القضاء و شهادات و حدود نیز بر اساس تحریرالوسیلة حضرت امام انجام شد.
[2] مطلب دوم: دلیل مشروعیت قصاص است که بیان میکنیم به چه دلیل قصاص در شرع مقدس اسلام ثابت است.
[3] یوسف(12): 3.
[4] گفتنی است مجازات هر عملی عمل متقابل نیست بلکه اعمال خاصی نظیر ایجاد نقص عضو یا کشتن، مجازات قصاص و عمل متقابل دارد.
[5] الشیخ الجواهری، جواهر الکلام، ج42، ص7.
[6] علاوه بر دلیل قرآنی از روایات و اجماع و نیز فعل پیامبر که آنحضرت در زمان خودشان قصاص کردند را در بحثهای بعدی به عنوان دلیل مورد بررسی قرار خواهیم داد.
[7] گروه دوم آیاتی هستند که عنوان کلی دارند و شامل قصاص هم میشوند که در مرحله بعد مورد بررسی قرار خواهند گرفت.
[8] البقرة(2): 178.
[9] البقرة(2): 183.
[10] البقرة(2): 178.
[11] المائدة(5): 45.
[12] البقرة(2): 178.
[13] البقره(2): 179.
[14] البقرة(2): 179.
[15] علامه طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، 1، ص434، ذیل آیه179 سوره مبارکه بقره.
[16] علامه طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، 1، ص434، ذیل آیه179 سوره مبارکه بقره.