درس خارج فقه استاد مقتدایی
88/12/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب القصاص (شرائط قصاص)
القول فی الشرایط المعتبرة فی القصاص:
بحث در شرایطی است که اگر محقق شود قصاص ممکن است و اگر یکی از این شرایط مفقود باشد قصاص جایز نیست. شرائط تحقق قصاص پنج امر است.
امر اول: التساوی فی الحریة و الرقیة:
[1]
قصاص در جایی است که شخص قاتل با کسی که بنا است قصاص شود تساوی در حریت و رقیت داشته باشند و هم شأن باشند يعني اگر یک انسان حر عبدی را کشت در مقابل عبد یک انسان حر قصاص نمیشود. دليل مسأله روایات است. ولی عکس آن را جایز دانستند يعني اگر عبد حر را بکشد اولیاء دم میتوانند عبد را قصاص کنند ولو شأن آن خیلی پایین تر است اما در عین حال یک انسانی را کشته است چرا بگذارند روی زمین راه برود چرا قصاص نشود اگر اولیاء دم خواستند میتوانند قصاص کنند دليل اين مورد نيز روایت است در اینجا علاوه بر آن دو صورت قاتل يا مقتول واقع شدن عبد چهار صورت تصور میشود؛
صورت اول: قاتل و مقتول مردان حر.
صورت دوم: قاتل و مقتول زنان حره.
صورت سوم: قاتل حره و مقتول حر.
صورت چهارم: قاتل حر و مقتول حره.
صورت اول: قاتل و مقتول هر دو مرد و حر باشند: مرحوم صاحب جواهر
[2]
فرمود حر اگر حری را بکشد قصاص میشود «کتابا» كه قدر متيقن از آيه «ولكم في القصاص حياة»
[3]
همين صورت اول است «وسنتا بل الاجماع بقسمیه علیه بل وضرورتا» مطلب اینقدر واضح است كه علاوه بر دلالت آيات و روايات و وجود اجماع فقهاء؛ ضروری دين نيز هست كه اگر انسانی انسانی را کشته است باید قصاص بشود.
دلیل صورت اول:
1- كتاب: «کتب علیکم القصاص فی القتلی الحر بالحر»
[4]
آيه خیلی صریح در قتیلها و کشتهها میفرماید اگر کسی کسی را کشت بر شما نوشته شده است قصاص کنید حکم الهی قصاص است سپس طی مواردی توضیح میدهد
مورد اول: «الحر بالحر»: حر در مقابل حر قصاص میشود.
[5]
2- روایات: تقریبا روایات به نحو متواتر نه یک باب و دو باب بلكه به مناسبتهای متعدد ذکر شده است که انسان در مقابل انسان قصاص میشود اکنون یکی از آنها را از باب نمونه بررسی میکنیم؛
«یونس
[6]
عن ابی عبدالله(ع) قال من قتل مؤمنا متعمدا فانه یقاد به» اگر یک انسانی انسان مؤمنی را عمدا بکشد قصاص میشود «الا ان یرضی اولیاء المقتول ان یقبل الدیة» روایت نشان میدهد قصاص مشروع است و میتواند قصاص بکند مگر اینکه اولیاء دم بر گرفتن دیه راضی شوند «تراضوا باکثر من الدیة» حق اولیه قصاص است اولیاء دم ميتوانند این حق خود را به پول حتي با بيش از ديه و يا كمتر از ديه مصالحه کنند.
در این باب روایات دیگری هم هست که میتوانید مراجعه کنید كه راوي از امام ميپرسد امام براي جواب بعضی وقتها ارجاع میدهند به قرآن و بعضی وقتها هم خودشان حكم الهي را بیان میکنند.
[7]
صورت دوم: اگر مرد حر زن حرهای را بکشد برای کشته شدن یک زن مرد قاتل را قصاص ميکنند منتهی اولياء زن باید نصف دیه مرد را بپردازند چون دیه زن نصف ديه مرد است یک زن را کشته که از نظر دیه مطابق نصف نفس او است اگر اولیاء دم آن زن بخواهند این مرد را قصاص کنند گرچه يك نفس در برابر يك نفس است اما بیش از حق خود استیفا میکنند چون جنایتي که محقق شد اندازه نصف جنایت به یک مرد است اگر بخواهند یک مرد را که دو برابر دیه او ارزش دارد قصاص کنند باید به اندازه یک دیه زن که نصف دیه مرد است بپردازند.
مرحوم صاحب جواهر
[8]
میفرماید «بلاخلاف فیه» مخالفی نیست که مرد را در مقابل زن قصاص میکنند اما با آن شرط كه نصف دیه را باید بپردازند «بل الاجماع بقسمیه علیه مضافا الی النصوص المتواترة أو المستفیضة» به علاوه نصوص متواتر يا در حد استفاضه که اصل قصاص را جایز میدانند وجود دارند و اجماع محصل و منقول نيز داريم كه میگوید به شرط پرداخت نصف ديه مرد؛ مرد را در مقابل زن ميتوان قصاص كرد. بیشتر با عنایت به اينكه آن قید و شرط را ثابت بکنیم چند روایت را میخوانیم:
[11]
نیز مرحوم شیخ نقل می کند «فی رجل قتل امراته» زنی را کشته است اما در نقل مرحوم کلینی
[12]
آمده است «قتل امرأة» زن خودش را کشته است) فرق نمیکند یا زوجه خودش یا زن دیگری و اجنبی علی ای حال مردی زنی را کشته است و حكمش را از امام پرسيدند امام فرمودند «ان شاء اهلها ان يقتلوه قتلوه ویؤدوا الی اهله نصف الدیة» اگر اولياء دم زن خواستند قصاص كنند ميتوانند اما به اهل آن مرد قاتل که میخواهند به عنوان قصاص او را بکشند نصف دیه باید بپردازند «وان شاؤوا» اگر نخواستند بکشند و میخواهند دیه بگیرند «اخذوا نصف الدیة خمسة آلاف درهم» دیه یک انسان مرد ده هزار درهم است نصف دیه میتوانند بگیرند كه پنج هزار درهم است.
پس روايت هم اصل جواز قصاص را بیان میکند و هم شرط آن را كه باید نصف دیه بپردازند (در مورد دیه زن و اينكه نصف دیه مرد است و فلسفه آن در جاي خودش بحث ميشود)
2- صحیحه عبدالله ابن مسکان
[13]
«عن ابی عبدالله(ع) قال اذا قتلت المرئة رجلا قتل به» این عکس فرض ما است كه بعداً بحث ميشود «واذا قتل الرجل المرئة» اگر مردی زنی را بکشد «فان ارادوا القود» اگر اولیاء دم قصد کردند که قصاص کنند «ادوا فضل دیة الرجل علی دیة المرئة وأقادوه بها» باید مازاد دیه مرد بر زن را بدهند یک زن را کشته است میخواهند یک مرد را قصاص کنند کسان این زن باید فاضل دیه آن مرد بر دیه زن را بدهند و آن مرد را قصاص کنند «وان لم یفعلوا» اگر نخواستند قصاص بکنند بلكه میخواهند از آن مرد ديه بگیرند «قبلوا الدیة دیة المرئة كاملة» دیه یک زن را باید بگیرند درست است که مرد دارد میپردازد و قاتل است اما یک زن را کشته است دیهای که باید بپردازد دیه یک زن است «ودیة المرئة نصف دیة الرجل» و ديه مرئه نصف ديه مرد است.
3- صحیحه حلبی
[14]
عن ابی عبدالله(ع) «قال قال فی الرجل یقتل المرئة متعمدا» در مورد مردی که یک زنی را عمدا می کشد «فاراد اهل المرئة ان یقتلوه» کسان آن زن اراده کردند قصاص کنند از امام پرسيدند آيا حق دارند اولیای آن زن از آن مرد قصاص بگیرند «قال» امام فرمود «ذاک لهم» حق دارند میتوانند قصاص کنند. اولیاء دم میتوانند بگویند این مرد قاتل دخترمان است و میخواهیم قصاص کنیم «اذا ادوا الی اهله نصف الدیة» اما به این شرط حق دارند قصاص کنند كه نصف دیه را بپردازند «وان قبل الدیة» اگر نخواستند قصاص کنند قبول کردند دیه بگیرند «فلهم نصف دیة الرجل» میتوانند نصف دیه يك مرد را بگیرند «وان قتلت المرئة الرجل ليس لهم الا نفسها» عکس این فرض است یعنی اگر یک زن یک مرد را بکشد اولیای آن مرد میتوانند این زن را قصاص کنند ولی چیزی نباید بدهند (ذیل روایت بحث بعدی ما است).
4- روایت ابی مریم
[15]
عن ابی جعفر(ع) «قال اتی رسول الله(ص) برجل» مردی را آوردند نزد پیغمبر که «قد ضرب امراة حاملا بعمود الفسطاط فقتلها» كه با چوب ستون خيمه بر زن حاملهاي زد و او را كشت «فخیر رسول الله(ص) اولیائها ان يأخذوا الدية» پيامبر اولیاء آن زن را مخير كرد كه میتوانید پنج هزار درهم نصف ديه يك مرد به عنوان دیه این زن از اولیاء مرد بگیرید و علاوه بر آن يك وصيف یعنی پسر بچه يا وصيفه یعنی دختر بچه يا وقره یعنی يك عبد «للذی فی بطنها» بخاطر آن بچهای که در شكم زن بود و کشته شد از اولياء مرد ميگيريد (عنوان وصيف مثال است يعني مقدار قيمت و پول آنرا دريافت ميكنند) «او یدفعوا الی اولیاء القاتل خمسة آلاف ویقتلوه» یا پنج هزار درهم مازاد دیه آن مرد را بدهند و آن مرد را قصاص کنند.
روایات صحيحه تصریح دارد که؛
اولا: اگر مرد زني را كشت قصاص مشروع است و ميتوانند نصف ديه مرد را بدهند و قصاص كنند.
ثانيا: اگر اولياء زن خواستند ديه بگيرند نصف ديه يك مرد را ميگيرند.
بررسي روايات معارض:
در مقابل این روایات یک روایت مخالف داریم كه ميگويد مرد را به خاطر كشتن يك زن قصاص نميكنند.
«اسحاق بن عمار
[16]
عن ابی جعفر(ع) يا عن جعفر(ع)
[17]
) ان رجلا قتل امراة» مردی زنی را کشته امام پنجم یا امام ششم فرمود «لم یجعل علی(ع) بینهما قصاص» بین زن و مرد امیرالمومنین قصاص قرار نداد که اگر مرد زن را کشت حق داشته باشند مرد را قصاص کنند «والزمه الدیة» فرمودند مرد را نمیتوانند در مقابل زن بکشند ملزم هستند بروند دیه آن زن را از این مرد بگیرند.
توجيه روايت اسحاق بن عمار: مرحوم شیخ
[18]
رضوان الله تعالی علیه دو وجه در توجیه اين روايت بيان کرده است:
توجیه اول: فرمودند «لم یجعل علی(ع) بینهما قصاص» یعنی قصاص مجانی قرار نداد بلكه اگر بخواهند قصاص کنند باید نصف دیه بدهند پس یک قید باید به آن بزنیم «لم یجعل قصاص بلا اداء نصف الدية» یعنی قصاص مجانی بدون اینکه نصف دیه بخواهند بدهند قرار نداد اما اگر نصف دیه حاضر بشوند بدهند قصاص اشکال ندارد.
توجیه دوم: مرحوم شیخ میفرماید چون قتل عمد نبوده است «لم یجعل بینهما قصاص» يعني شايد موردی خاص آوردند نزد امیرالمؤمنین سؤال کردند قصاص کنیم مردی زنی را کشته فرمود نه قصاص نیست خوب برای اینکه قتل عمد نبوده است.
مرحوم صاحب وسائل
[19]
در ذيل روايت میگوید «اقول یمکن حمله علی امتناع الولی من رد فضل الدیة». بعيد نيست حمل كنيم روايت را بر آنجایی که اولیاء دم مرئه امتناع میکردند از اینکه فاضل دیه را بدهند وقتی آمدند گفتند این زن کشته شده میخواهیم قصاص کنیم امام فرموده باشد نصف دیه بدهید میگویند ما نداریم نمیخواهیم نصف دیه را بدهیم و قصاص میخواهیم حضرت حكم قصاص ندادند چون اولیاء دم از اداء نصف دیه مرد امتناع كردند.
[20]
اقول: به نظر ميرسد توجيهات مناسب است و اگر اين توجيهات را هم كسي قبول نكند و بگويد قابل توجيه نيست ميگوييم اين يك روايت در مقابل روايات متعدد و شهرت و عدم خلاف بين اصحاب و اجماع محصل و منقول، مطرود است پس يا راه جمع با دو توجيه و يا طرح روايت مخالف.
وصلی الله علی سیدنا محمد وآل محمد
[1] مورد عبد و امه چون محل ابتلاء نيست وارد بحث نميشويم.
[2] جواهر الکلام 42: 83، ط دارالکتب الاسلامیة.
[3] بقره(2): 179.
[4] بقره(2): 178.
[5] موارد دیگر به صورت اول مربوط نیست و لذا فعلا از ذکر آن صرف نظر می شود.
[6] وسائل الشیعة 29: 52، کتاب القصاص، ابواب قصاص نفس، باب19، ح1، ط آل البیت.
[7] گفتنی است علاوه بر روایت یونس در باب 19 از ابواب قصاص نفس، ده روایت دیگر ذکر شده است.
[8] جواهر الکلام 42: 82، ط دارالکتب الاسلامیة.
[9] وسائل الشیعة 29: 80، کتاب القصاص، ابواب قصاص نفس، باب33، ح1، ط آل البیت.
[10] تهذیب الاحکام 10: 181، ح707، ط دارالکتب الاسلامیة.
[11] الاستبصار 4: 265، ح999، ط دارالکتب الاسلامیة.
[12] الکافی 7: 299، ح4، ط دارالکتب الاسلامیة.
[13] وسائل الشیعة 29: 81، کتاب القصاص، ابواب قصاص نفس، باب33، ح2، ط آل البیت.
[14] وسائل الشیعة 29: 81، کتاب القصاص، ابواب قصاص نفس، باب33، ح3، ط آل البیت.
[15] وسائل الشیعة 29: 82، کتاب القصاص، ابواب قصاص نفس، باب33، ح5، ط آل البیت.
[16] وسائل الشیعة 29: 84، کتاب القصاص، ابواب قصاص نفس، باب33، ح16، ط آل البیت.
[17] استبصار 4: 266، ح1002، ط دارالکتب الاسلامیة.
[18] الاستبصار 4: 266، ح1002، ط دارالکتب الاسلامیة.
[19] وسائل الشیعة 29: 85، کتاب القصاص، ابواب قصاص نفس، باب33، ذیل ح16، ط آل البیت.
[20] در مسأله بعد بحث ميكنيم كه اگر اولياء دم ميخواستند قصاص كنند و بخاطر فقر نتوانستند فاضل ديه را بپردازند تكليف چيست؟