< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدباقر تحریری

1402/10/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: فقه السیاسه/حکومت فقیه /بررسی ادلّه ولایت سیاسی و ولایت امامت

 

ولایت سیاسی و زمامداری و آیات دالّ بر آن

بحث در اقسام جزئی ولایت و حاکمیت در حکومت دینی و نظام دینی است. چند نوع ولایت را بیان کردیم. کلام امروز به آن ولایت سیاسی و زمامداری سیاسی برمی‌گردد که مطالبش را قبلاً عرض کرده‌ایم، ادله‌اش را که آن حاکمیت دینی، حقّ تصرّف در شئون گوناگون جامعه اسلامی، اوّل برای نبیّ اکرم (ص) اثبات شده است و با بیانات دیگر و آیات دیگر برای غیر ایشان. آیه ﴿النّبیّ اولی...﴾[1] در این راستا بود. آیه ولایت در همین راستا بود که اطلاقش حاکمیت سیاسی را دلالت می‌کند که خدای متعال مستقیماً آن حاکمیت سیاسی را ندارد و آن حاکمیت سیاسی الهی، از طریق پیامبر ﴿و الذّین آمنوا﴾[2] تحقّق پیدا می‌کند.

 

تفکیک میان مقام ثبوت ولایت و مقام فعلیّت آن

همین طور آیاتی لازمه این ولایت را دلالت می‌کند. آیه اطاعت، لازمه این ولایت را بیان می‌کند. ولایت در مرحله اوّل برای پیامبر اکرم (ص) ﴿و الذین آمنوا﴾[3] آمده است؛ ولو این که زمانی باشد که این ولایت را اعمال نکرده باشد. در زمانی که در مکّه بودند، اصلاً جای اعمال این ولایت نبود؛ اما اصل این ولایت بود. این طور نیست که بگوییم که این زمان که آمد این ولایت به او داده شد؛ خیر، این ولایت مانند سایر مناصب الهیه برای او هست منتها شرایط ظاهری، زمینه فعلیت آن ولایت را نشان می‌دهد که در این شرایط فعلیت پیدا کرده است. این نکات را باید توجّه داشته باشیم. هر منصبی که از خدای متعال اعطاء می‌شود و از دلیل عقلی می‌گوییم که باید از آن طریق بیاید، این منصب از ابتدا برای شخص هست اگر به شخصی داده شود؛ لذا در بین انبیاء اولوا العزم و غیر اولوا العزم در این جهت فرق است. بین رسول و نبی در این جهات فرق است. محدوده کارش همین است. مثل ملائکه دیگر؛ ملائکه از ابتدای وجودشان یک حیطه وساطت در فیض را دارند و این طور نیست که به آن ها زیاد شود. مناصب الهیه به این صورت است که البته این غیر از آن اموری است که در این عالم رخ می دهد؛ این جا عالم، عالمِ محو و اثبات است امّا آن جنبه ای که به جعل الهیه مربوط می شود، از ابتدا هست. این را حال به صورت ضمنی عرض کردم.

 

روایات دالّ بر ولایت سیاسی و زمامداری نبیّ و امام

به هر حال، روایاتی که دلالت بر این نحوه از مقام امیرالمؤمنین علیه‌السلام دارد، مثل روایت منزلت «أنتَ مِنّی بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسی، اِلّا أنـّه لانَبیّ بَعدی»[4] و روایت غدیر«مَن کنتُ مولاه فهذا علیٌ مولاه»[5] ، دلالت بر این جایگاه دارد و حیطه این ولایت را علی علیه السلام به طور اجمال در فرمان به مالک اشتر بیان فرمودند که همه ابعاد را دلالت می کند. می‌فرماید: «حينَ وَلَّاهُ مِصْرَ جِبَايَةَ خَرَاجِهَا وَ جِهَادَ عَدُوِّهَا وَ اسْتِصْلَاحَ أَهْلِهَا وَ عِمَارَةَ بِلَادِهَا»[6] ؛ این در واقع آن رهبریت سیاسی را که نحوه اداره جامعه در شئون گوناگوش باشد را دلالت می کند؛ بعدش در قسمت های مختلف، آن فرمانش را حضرت به صورت مبسوط بیان می کنند؛ با مسائل مختلف که باید این حاکمیت سیاسی با آن امور همراه باشد از مسائل اخلاقی و معنوی و ... چون سیاست دینی است دیگر؛ سیاست معنوی است لذا باید با این امور همراه باشد.

این سیاست عرض کردیم که در هر جامعه‌ای به صورت طبیعی هست. بعد از پیامبر اکرم (ص) هم که انحراف پیدا شد، انحراف در این جنبه پیدا شد و آن‌ها مسئله زمامداری را غصب کردند و شئون زمامداری را به نظر خودشان باید داشته باشند که مخالف را در آن جایگاه خودش برخورد کنند و هر کدام با نحوه خاصّی و اموال را تصرّف کنند برای نحوه اداره شان و امثال این ها. این ها که ورود پیدا کردند، این غاصبان از ابتدا تا انتها، این ها همه‌اش به خاطر این جایگاه است که این جایگاه این مسائل را نیاز دارد و امیرالمؤمنین علیه‌السلام که با همه وجود و اعلی صوتش می‌فرمود که «إنّی احقُّ بهذا الأمر»[7] و فریاد صدّیقه کبرا سلام‌الله‌علیها هم برای این جهت بود که این جنبه مورد توجّه قرار بگیرد. در فرمایش امام رضا (ع) که دیروز یک قسمتش را برای آن ولایت قسم هشتم که ولایت اذن و حقّ نظاره باشد عرض کردیم، آن قسمت بعدی‌اش ولایت سیاسی را دارند بیان می‌کنند. جایش را عرض کردیم بحار، جلد 23، صفحه 32، روایت 52.

«وَ مِنها أنّا لا نَجِدُ‌ ‌فِرْقَةً مِنَ الْفِرَقِ و لامِلَّةً مِنَ الْمِلَلِ بَقَوْا و عاشُوا اِلاّ بِقَیِّمٍ وَ رئیسٍ لِما لابُدَّ لَهُمْ مِنْهُ فی أَمْرِ الدّینِ وَ‌ ‌الدُّنْیٰا. فَلَمْ یَجُزْفِی حِکَمةِ الْحَکیم أَنْ یَتْرُکَ الْخَلْقَ مِمّا یَعْلَمُ أَنَّهُ لابُدَّ لَهُمْ مِنْهُ»[8] ؛ که ما از این قسمت ها، آن مبانی توحیدی را استفاده کردیم که آن پشتوانه های عقلی حاکمیت دینی است و حضرت هم دارند به آن ما را متوجّه می‌کنند و راهنمایی می‌کنند، به آن مباحث عقلی. این ها مباحث ارشادی می‌شود. این قسمت، ارشاد به آن احکام عقلیّه است که «لَم یَجُز فی حکمَة الحکیم» معنایش این است که عقلاً که ما ثابت کردیم خدای متعال حکیم است، حکمت او اقتضاء می‌کند که وقتی که نظام دنیایی را برای انسان بر پا کرد و این نظام دنیایی منجر به نظام اجتماعی می‌شود و نظام اجتماعی هم به اداره نیاز دارد، پس باید از جانب خودش یک مدیری را بیاورد. غرضم آن جنبه های استفاده از این فرمایشات است. «أَنْ یَتْرُکَ الْخَلْقَ مِمّا یَعْلَمُ أَنَّهُ لابُدَّ لَهُمْ مِنْهُ»؛ این علم، علم فعلی است؛ یعنی ما را این گونه آفریده است و این گونه آفریدن یک اقتضائاتی دارد. این ها را دقّت داشته باشید. «وَ لاقِوامَ لَهُمْ إِلاّ بِهِ»‌؛چه کار کنند؟ «‌فَیُقٰاتِلُونَ بِه عَدُوَّهُم وَ یَقْسِمونَ بِهِ فَیْئَهُمْ وَ یُقیمُون بِهِ جَمْعَهُم وَ جَمٰاعَتَهُمْ»؛ این مربوط به خودشان می‌شود. «وَ یُمْنَعُ ظٰالِمُهُمْ مِنْ‌ ‌مَظْلُومِهِمْ»[9] .

یک منهای دیگر هم دارد، این منهای دیگر به نظر می‌رسد که آن ولایت عاشره را دارند بیان می‌کنند که عرض می‌کنیم. پس مقتضای این ولایت، همان مسئله سیاست مداری و اداره شئون گوناگون زندگی است که مسئله قضاوت و امثال این ها از اجزائش خواهد بود.

 

ولایت امامت و رهبری دینی و مقتضای آن

ولایت دهمی که با تفکیک این مباحث در متون دینی به دست می‌آید، ولایت امامت یا رهبری دینی است که این هم در مرحله اوّل بر عهده پیامبر است و بعد هم بر عهده ولیّ که آیاتی که بیانگر الگو بودن نبیّ اکرم(ص) که ﴿یعَلِّمهم و یُزَکّیهم، یتلوا علیهم...﴾[10] این ها مناصب آن ولایت امامت را دلالت می‌کند که از مراحل ولایت تشریعی به حساب می‌آید که معنایش این است که از جانب خدای متعال، این جنبه‌های دینی که هدایت مقتضایش است، آمده است از جانب کسی که همه سخنانش و عملکردش حجّت است. مقتضای این ولایت حجّت بودن سخنان پیامبر و ولیّ است در جهت هدایت بشر که آن چه را که خیر و صلاح آن‌هاست، بر عهده اوست که او قدوه به حساب می‌آید، امام و مقتدا به حساب می‌آید که در همه شئون دینی، آن اقتدا خواهد بود.

 

رابطه ولایت امامت با ولایت سیاسی به لحاظ خارج و در دیدگاه دین

بین این ولایت و ولایت قبلی عموم و خصوص من وجه است. ممکن است که آن سیاست و ولایت سیاسی باشد؛ اما ولایت امامت نباشد. ممکن است که ولایت امامت باشد که نوعاً تحقّق پیدا کرده است؛ اما ولایت سیاسی نباشد؛ اما آن که مقصود دین است هر دو با هم بودن است. در خارج را گفتیم. این که گفتیم عموم خصوص من وجه به لحاظ خارجش است؛ اما به لحاظ دیدگاه دین، این دو با هم است؛ اما حیثیت‌هایش فرق می‌کند؛ لذا حضرت ابراهیم بعد از آن مراحل، خدای متعال فرمود:﴿إنّی جاعِلُک للنّاسِ إماماً﴾[11] ؛ این امامت معنوی و قیادت دینی که در همه شئون مقتدا قرار می‌گیرد؛ مقتدای دینی قرار می‌گیرد. به انبیاء بنی اسرائیل هم خدای متعال فرمود: ﴿و جعلنا منهم أئمَّةً یهدون بأمرنا﴾[12] که یک سلطه ای بر اعمال مردم و افکارشان در جهت دینی شدن دارد که آن جنبه سلطه ای باید این جا مقصود باشد که آن کسی که سلطه تکوینی خدای متعال را پذیرفته است، سلطه تشریعی خدای متعال را پذیرفته است، باید این سلطه را هم بپذیرد که این ولایت هم در طول آن ولایت است.

 

روایتی دالّ بر ولایت امامت و رهبری

این کلام امام رضا علیه‌السلام را در این جهت عرض کنم که سه مطلب را حضرت بیان فرمودند: «و مِنْهٰا أنَّهُ لَوْ لَمْ یَجْعَلْ لَهُمْ إِمٰامٰاً قَیِّماً أَمیناً حافِظاً مُسْتَوْدَعاً، لَدَرَسَتِ الْمِلَّةُ وَ ذَهَبَ الّدینُ‌ ‌وَ غُیِّرَتِ السُّنَنُ وَ الأحْکامُ»[13] ؛ آن قیادت و امامت را حضرت دارند بیان می‌کنند. خیلی دقیق است این جزئیات را که تحلیل کنیم، می‌بینیم که یک نواخت حضرت سخن نفرموده‌اند. «وَ لَزٰادَ فیهِ الْمُبْتَدِعُونَ»؛ باید دفاع از دین کند. «و نَقَصَ مِنْهُ الْمُلحِدُونَ و شَبَّهُوا ذلِکَ عَلی‌ ‌الْمُسْلِمینَ»؛ بعد فرمودند که علّت همه این ولایت ها این است که ما ناقص هستیم. «لأنّا قَدْ وَجَدْنَا الْخَلْقَ مَنْقُوصینَ مُحْتٰاجینَ غَیْرَکٰامِلینَ، مَعَ اخْتِلاٰفِهِم وَ اخْتِلافِ أَهْوٰائِهِمْ وَ‌ ‌تَشَتُّتِ أنحائِهم، فَلَوْ لَمْ یَجْعَلْ قَیِّماً حٰافِظاً لمٰا جٰاءَ بِهِ الرَّسُولُ، فَسَدوُا عَلی نَحْوِ ما بَیَّنَّاه»؛ خودشان فاسد می شوند. و‌ «غُیِّرَتِ الشَّرائِعُ وَ السُّنَنُ وَ الأحْکامُ و الأیمانُ وَ کٰانَ فی ذلِکَ فَسادُ الْخَلْقِ أجْمَعینَ»[14] ؛ یعنی غرض از خلقت آن هدایت یافتن است و خلق هم یعنی آفرینش و غرض از آفرینش عالم هم این است که انسان به آن عبودیت برسد و عبودیت هم با این مقدّمات شکل می گیرد، پس اگر این مراحل رخ ندهد، به آن غایت خودش نرسیده است. فساد معنایش این است.

إن شاء الله این نکات را دقّت داشته باشیم و بعد در بحث بعدی در ادامه همین مباحث که ببینیم اقسام ولایتی که گفته شد، چقدر جریان دارد؟ البته یک نوع ولایت هم هست که فردا إن شاء الله عرض خواهم کرد که آن‌ها از ولایت‌های اختصاصی نبیّ اکرم و اهل بیت است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo