< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد هادی عباسی خراسانی

1402/02/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: بانکداری اسلامی/شرکت /ادله ی قسمت

 

1- بحث اخلاقی (توصیه‌ی امام رضا علیه‌السلام به شیعیان – قسمت سوم)

رُوِيَ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا (علیه‌السلام)‌ قَالَ: «يَا عَبْدَ الْعَظِيمِ أَبْلِغْ عَنِّي أَوْلِيَائِيَ السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُمْ أَنْ لَا يَجْعَلُوا لِلشَّيْطَانِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ سَبِيلًا وَ مُرْهُمْ بِالصِّدْقِ فِي الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ مُرْهُمْ بِالسُّكُوتِ وَ تَرْكِ الْجِدَالِ فِيمَا لَا يَعْنِيهِمْ وَ إِقْبَالِ بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ وَ الْمُزَاوَرَةِ فَإِنَّ ذَلِكَ قُرْبَةٌ إِلَيَّ وَ لَا يَشْتَغِلُوا أَنْفُسَهُمْ بِتَمْزِيقِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً فَإِنِّي آلَيْتُ عَلَى نَفْسِي‌؛ إِنَّهُ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ وَ أَسْخَطَ وَلِيّاً مِنْ أَوْلِيَائِي دَعَوْتُ اللَّهَ لِيُعَذِّبَهُ فِي الدُّنْيَا أَشَدَّ الْعَذَابِ وَ كَانَ‌ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ وَ عَرِّفْهُمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ غَفَرَ لِمُحْسِنِهِمْ وَ تَجَاوَزَ عَنْ مُسِيئِهِمْ إِلَّا مَنْ أَشْرَكَ بِهِ أَوْ آذَى وَلِيّاً مِنْ أَوْلِيَائِي أَوْ أَضْمَرَ لَهُ سُوءاً فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ لَهُ حَتَّى يَرْجِعَ عَنْهُ فَإِنْ رَجَعَ وَ إِلَّا نَزَعَ رُوحَ الْإِيمَانِ عَنْ قَلْبِهِ وَ خَرَجَ عَنْ وَلَايَتِي وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ نَصِيباً فِي وَلَايَتِنَا وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ ذَلِكَ».[1]

1.1- پرهیز از کوبیدن و نفی کردن دیگران

در سفارش‌های حضرت امام رضا (علیه‌السلام)، توسط حضرت عبدالعظیم حسنی به شیعیان و امت اسلامی بودیم. توصیه‌ی بعدی حضرت، فرمایش عجیبی است. حضرت می‌فرمایند: «به دوستان ما بگو خودشان را مشغول به تمزیق برخی نکنند». تمزیق، یعنی نفی کردن و کوبیدن و خرد کردن. یکی، دیگری را نکوبد. آسیبی که امروز جوامع، گرفتارش هستند، آن است که نفی‌ها و تفریق‌ها و تمزیق‌ها فراوان شده است. آن‌قدر شده است که کمتر مجلسی انسان می‌رود که یکی از مؤمنین یا مؤمنات، مورد هجمه قرار نگیرند. امر به معروف، اقتضا می‌کند که انسان اجازه ندهد این کارها انجام شود. بدتر، وقتی است که در این راه، احساس وظیفه کنند. به عنوان وظیفه و چیزی که مورد نظر حضرت حق است، این کار را انجام دهند.

1.1.1- کلام آیت‌الله حائری (رحمه‌الله) در مورد غیبت کردن طلاب

آیت‌الله حائری - مؤسس حوزه‌ی قم - فرمودند: «هر کس مرا غیبت کند، راضی‌ام، جز طلاب». گفتند: «این‌ها هم‌صنف شما هستند». فرمودند: «طلبه، اول انسان را واجب الغیبة می‌کند و بعد غیبت می‌کند». به تعبیر امام رضا (علیه‌السلام)، یکدیگر را نفی نکنید.

1.1.2- امتحان شاه‌عباس از شیخ بهایی و میرداماد (رحمهماالله)

از شیخ بهایی و مرحوم میرداماد، درس بگیریم. روزی شاه عباس صفوي از دو عالم جليل‌القدر، شیخ بهایی و ميرداماد در باغي كه در يك فرسخی اصفهان بود، دعوت كرد و براي احترام بيشتر، صبح‌هنگام با آنان حركت كرد. در بين راه كه هر سه بر مركب خود سوار بودند، به فكر شاه رسيد که اين دو عالم دينی را آزمايش كند، تا ببيند چه اندازه بين آن‌ها وحدت و صميميت وجود دارد. از اين‌رو نزد ميرداماد آمد و گفت: «شما بحمدالله در هر فني استاد هستيد و در اسب سواري هم مهارت شما از همه بيشتر است و به هر سو كه مي‌خواهيد، اسب را حركت مي‌دهيد؛ اما شيخ بهایی، گويا تابه‌حال سوار اسب نشده است و اسب را به حال خود گذارده و ركاب نمی‌زند؛ به طوری كه از ناآشنایی او به اسب‌سواری، همه می‌خنديدند». ميرداماد گفت: «شيخ بهائي در فن اسب‌سواری، يگانه‌ی عصر خود مي‌باشد؛ اما آن كوه علم و وقار كه بر پشت اسب قرار گرفته، مجال را از آن گرفته است كه بخواهد تند حركت كند و چه اندازه اسب او با قدرت و شوكت است كه آن كوه علم و وقار را بر پشت خود حمل مي‌كند»!

شاه، اسب خود را عقب كشيد و به نزد شيخ بهایی رسيد و گفت: «شما با چه وقار و بزرگی بر پشت اسب قرار گرفته‌ايد و مقام و عظمت روحانيت را حفظ كرده‌ايد؛ اما ملاحظه كنيد ميرداماد، چه اندازه اسب خود را به اين‌طرف و آن‌طرف می‌راند و مقام روحانيت را حفظ نمی‌كند». شيخ بهایی گفت: «ميرداماد نمی‌خواهد كه اسب را به هر سو براند؛ اما اسب كه فهميده است چه كوه علم و تقوایی بر پشت او قرار گرفته است، به وجد آمده است و ميرداماد نمي‌تواند جلوی اسب را بگيرد. باز هم اين قدرت ميرداماد است كه اسب را كنترل می‌كند؛ وگرنه اسب از خوشحالی مي‌خواهد در هوا پرواز كند»! شاه فهميد كه در بين آن‌ها يگانگی و صميميت وجود دارد.

1.2- وعده‌ی عذاب الهی برای اذیت کنندگان شیعیان و دوستان اهل‌بیت (علیهم‌السلام)

امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند: «کسی که این کار را کند و ولی‌ای از اولیای ما را اذیت کند، قسم خورده‌ام که خدا در دنیا عذابش کند و در آخرت نیز از خاسرین باشد». کسی که چنین کند مورد نفرین امام رضا (علیه‌السلام) است.

ان‌شاءالله از شیطنت شیطان در حوادث در امان باشیم.

2- خلاصه جلسه گذشته

در قسمت و ادله‌ی آن بودیم. گفتیم عنوان مستقلی است نه بیع است نه عقود دیگر. هرچند در ابواب مختلف سریان دارد. در کتاب‌های گوناگون مبتلا به است.

3- ادله‌ی قسمت

3.1- اجماع

اولین دلیل بر قسمت، اجماع است. ما اجماع را به عنوان دلیل مستقل نمی‌دانیم؛ بلکه دلیل ضمنی است.

3.2- وجه تشابه و تمایز قسمت با معاطات

دلیل دیگر اینکه قسمت، عقد نیست. حالا اگر کسی بگوید که چطور عقود معاطاتی با فعل انجام می‌شود، بگوییم قسمت هم، کاری است که مانند معاطات است. ما می‌گوییم که معاطات را وقتی تقسیم می‌کنند، انشاء و ایجاد ندارند؛ یعنی فعل هست، ولی فعل انشائی نیست، ولی در معاملات معاطاتی، فعل انشائی است. پس قسمت، انشاء ندارد و از انشائات فعلی نیست؛ و در نتیجه جزو عقود نیست.

3.3- تبادر

دلیل دیگر، تبادر است. آنچه به ذهن همه می‌آید، این است که قسمت، جزو افعال رایج و سیره‌ی مسلمین است. قسمت، خیلی از جاها قرعه را هم دارد. قرعه، اماره‌ی قسمت است، نه اینکه با آن، یکی شود. «القرعة لکل أمر مشکل».[2] گاهی حقوق، قاطی می‌شود و جدا کردن و قسمت و تعیّن آن، به قرعه است.

3.4- تفصیل شیخ طوسی (رحمه‌الله) در مورد حق خیار در قسمت

«مسألة 20 [دخول الخيار في القسمة]: القسمة إذا كان فيها رد، أو لم يكن فيها رد، لا يدخلها خيار المجلس إذا وقعت القرعة، و عدلت السهام، سواء كان القاسم الحاكم (مثل جایی که اختلافی هست.) أو الشريكين (در جایی که نزاع نیست و دو طرف راضی هستند.) أو غيرهما (مثلا کارشناس شرکت گفته که باید قرعه زده شود)، و يدخلها خيار الشرط (در قسمت، برخی خیارات، منتفی است؛ مانند خیار مجلس و حیوان، ولی خیار غبن و شرط اشکالی ندارد). و قال الشافعي: إن كان فيها رد فهو كالبيع سواء (ما چنین نظری نداریم)، يدخلها الخياران (خیار حیوان و خیار مجلس)، و إن كان مما لا رد فيه، فعدلت السهام، و وقعت القرعة، فإن كان القاسم الحاكم و وقعت القرعة، فلا خيار. و إن كان القاسم الشريكين، فان قالا: القسمة إفراز فلا يدخلها خيار المجلس، و إن قال: بيع دخله خيار المجلس، و لا يدخلها خيار الشرط.

دليلنا: إنه لا دلالة على دخول خيار المجلس فيه (دلیلی بر ورود خیار مجلس بر قسمت نداریم؛ چرا که دلیل خاص دارد: «البیّعان بالخیار»؛ یعنی بایع و مشتری، خیار دارند و «البیّعان»، شامل قسمت نمی‌شود)، و لا يمنع من دخول خيار الشرط فيه مانع، و كل شرط لم يمنع منه مانع فهو جائز، و خيار المجلس يختص بالبيع، و هذا ليس ببيع، بل هو إفراز محض.

و أما خيار الشرط، فعموم الأخبار الواردة في جواز كل شرط لا يخالف الكتاب و السنة».[3]

برخی از علمای اهل سنت، قائل به خیار حیوان و خیار مجلس در قسمت هستند.

مرحوم شیخ معتقدند خیارات بر دو قسم است. برخی مربوط به ادله بیع است مانند مجلس و حیوان و برخی ادله خیار مطلق است مانند خیار شرط و غبن و عیب و تدلیس که در قسمت هم می‌تواند راه داشته باشد.

3.4.1- نظر استاد در مورد قرعه

نظر ما در قرعه، این است که گاهی برای رفع تنازع است و گاهی برای مشخص شدن حق است و دو برادر نزاعی هم ندارند. مانند صلح که هم ابتدایی دارد و هم بعد از نزاع و تخاصم.

3.4.2- نظر استاد در مورد حق خیار در قسمت

پس عرض ما این است که آن خیاراتی که دلیل آن بیع است، قسمت در آن داخل نیست؛ چون قسمت بیع نیست و از عقود دیگر هم نیست، ولی منافات ندارد که خیارات دیگر، در قسمت بیاید. اطلاقات و عمومات، مانند: ﴿أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ﴾[4] و «المؤمنون عند شروطهم»،[5] شامل قسمت می‌شود؛ یعنی اگر شرطی در قسمت گذاشت، لازم الإجراء است.

حضرت امام (رحمه‌الله)، تعریف قسمت را فرمودند، ولی دلیل آن را نگفتند.

گفتیم صاحب جواهر برای قسمت، ادعای اجماع کردند.

3.5- قسمت، از ضروریات اجتماعی

غیر از ادله گفته شده، دلیل دیگری داریم:

به نظر ما قسمت از ضروریات است. در خیلی از معاملات و امور اجتماعی و اقتصادی و غیر آن، لازم است. ما ناگزیر از آن هستیم و لازم است. ادعا داریم اگر قسمت نباشد، اختلال در نظام رخ می‌دهد. از اموری است که باید سراغش برویم.

3.6- دلیل قرآنی بر قسمت

3.6.1- آیه‌ی اول

قسمت هم لفظش در قرآن آمده است و هم ماهیتش.

﴿وَإِذَا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُوْلُواْ الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينُ فَارْزُقُوهُم مِّنْهُ وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلًا مَّعْرُوفًا﴾.[6]

عناوینی در این آیه آمده است؛ مانند: أولواالقربی، یتامی و مساکین. امور اقتصادیِ بستگان باید عطا شود. حرف خوب بزنید و این، یعنی قسمت، نیاز به توجیه هم دارد. هم ضروری است و هم باید حرف‌هایی زده شود که طرفَین تن بدهند.

3.6.2- آیه‌ی دوم

﴿وَنَبِّئْهُمْ أَنَّ الْمَاء قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُّحْتَضَرٌ﴾.[7]

جریان ناقه حضرت صالح (علیه‌السلام) است.

3.6.2.1- شامل‌شدن اشخاص غیرذوی‌العقول و اعتباری در قسمت بر اساس این آیه

بیش از چهل سال است که تفسیر داریم. در تفسیر هم نظرمان این است که قسمت می‌تواند بین ذوی العقول و غیرذوی‌العقول نیز باشد. پس قسمت، شامل شخص طبیعی با شخص طبیعی، شخص طبیعی با شخص اعتباری و شخص اعتباری با شخص اعتباری می‌شود. دلیل شامل شدن قسمت برای شخص اعتباری و غیرذوی‌العقول، تقسیم آب برای ناقه‌ی صالح است که بیان شد که بخشی از آب را به شتر بدهید.

پس قسمت، مبنای قرآنی هم دارد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo