< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد هادی عباسی خراسانی

1402/02/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: بانکداری اسلامی/شرکت /ادله ی شرکت - اقسام شرکت

 

1- بحث اخلاقی (تفقه در دین)

«تفقهوا فی دین الله فإن الفقه مفتاح البصیرة و تمام العبادة».[1]

1.1- منظور از تفقه در این روایت

اگر از من حقیر بپرسند تابلو و نماد شما در فقه و فقاهت و درس‌خواندن‌های شما چیست؟ می‌گویم این روایت. امر فرمودند. فقه در اینجا به معنای دانایی است. دین هم مجموعه‌ی دستورهای الهی را شامل می‌شود. دستورهای اخلاقی و عبادی و اعتقادی و آنچه در مجموعه‌ی دین هست، به عنوان فقه مطلق، نه فقه اصطلاحی که قسمی از آن و احکام است. تمام عبادت و کلید بصیرت، فقه است. اینجا هم امر بیان شده و هم علت صدور آن.

یک. وظیفه‌ی ما تفقه است. در همه‌ی امور دین باید متخصص شویم. متخصص در احکام، بخشی از آن است.

دو. کلید بصیرت را باید در دست بگیریم و سراغ تمام عبادت برویم.

سه. کلید بصیرت و تمام عبادت در فقه است.

خدا را شکر که در محضر فقه آل محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هستیم. بدانید که همان‌طور که در مسیر فقه و فقاهتیم، ان‌شاءالله تا این‌گونه باشیم، مورد توجه اهل‌بیت (علیهم‌السلام) هستیم.

1.2- کلام امام زمان (علیه‌السلام) به آیت‌الله بهاءالدینی (رحمه‌الله)

آیت‌الله‌العظمی بهاءالدینی فرمودند: «زمان بمب‌باران‌های قم، محضر امام زمان (علیه‌السلام) مشرف شدم. حضرت سر مبارک‌شان را بالا آوردند. در فکر بودیم که چه بر قم خواهد گذشت. عده‌ای می‌آمدند که ما را از قم ببرند. ایشان فرمودند: ما هوای شما را داریم». ما اگر در مسیر اهل بیت (علیهم‌السلام) باشیم، مواظب ما هستند. افتخار کنیم که سید و سالار ما، شخصیتی مثل امام زمان (علیه‌السلام) هستند و در رتبه‌ی بعد از ایشان، نایب بزرگوار ایشان هستند. رب انعمت فزد. ﴿وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ﴾.[2]

2- خلاصه جلسه گذشته

در بحث مهم قسمت بودیم. در همه جای فقه، کاربرد دارد. ادله‌ی مختلف از جمله اجماع و ضرورت اجتماع، دلیل آن بود.

3- قسمت در نظر عامه

3.1- روایت نبوی در کتاب «سن نسائی»

اهل عامه هم قسمت را مطرح می‌کنند؛ با این تفاوت که برخی از آن‌ها، قسمت را بیع می‌دانند؛ ولی ما چنین نظری نداشتیم.

در کتاب «سنن نسائی»، روایتی را از رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل می‌کند. در این روایت آمده است: «دو نفر شریک هستند و حق شفعه دارند. تا جدا نشدند، شریکند، و وقتی جدا شدند، شراکت از بین می‌رود. این قسمت در شفعه مطرح است.

حضرت می‌فرمایند:

«الشُّفْعَةُ فِي كُلِّ مَالٍ لَمْ يُقْسَمْ، فَإِذَا وَقَعَتِ الْحُدُودُ، وَعُرِفَتِ الطُّرُقُ فَلَا شُفْعَةَ».[3]

«الشفعة فی ما لم یقسَم»؛ در مالی که تقسیم نشده است، شفعه هست.

«فإذا وقعت الحدود»؛ وقتی حدود مشخص شد که معمولا در زمین‌ها مطرح است. وقتی حد و مرز زمین‌ها مشخص شود؛ مثلا کشاورزانی، حد را معلوم کردند. «و عُرّفت الطرق»؛ طرق، همان مرزهای زمینی است که کشاورزها مشخص می‌کنند. در روستاها دیدید که مرزهایی را مشخص می‌کنند؛ یا مرز آب‌رو، یا مرز راه‌رو. آثاری هم دارد. «فلا شفعة»؛ حدود و مرزها که مشخص شد، شفعه نیست. این روایت نبوی، به صورت ضمنی، قسمت را معتبر می‌داند.

3.2- روایت نبوی در کتاب «معرفة السنن و الآثار»

بیهقی در کتاب «معرفة السنن و الآثار»، روایت دیگری نقل می‌کنند:

«أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَسَمَ سِهَامَ خَيْبَرَ عَلَى ثَمَانِيَةَ عَشَرَ سَهْمًا».[4]

رسول مکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، خیبر – یا خیر [یعنی اموالی] - را به چند سهم تقسیم کردند. غنایم جنگی بوده که به 18 قسمت تقسیم کردند. مال مُشاعی بوده که بین رزمندگان، تقسیم کردند.

4- نتیجه‌ی ادله

غرض اینکه قسمت، امری معتبر است. آیاتی که قسمت در آن مطرح بود گفتیم. روایات هم گفته شد. اجماع هم مطرح شد. ضرورت را نیز باید در نظر گرفت.

5- ادامه‌ی ادله‌ی قسمت

5.1- سیره‌ی مسلمین و ضرورت جامعه

وضع زندگی اجتماعی و مدنی بودن انسان، بدون قسمت نمی‌شود. از قدیم سیره‌ی مسلمین بوده که اموال مشترک را تقسیم می‌کردند. در ارث، در داد و ستدها و مال شفعه و غنایم را با هم تقسیم می‌کردند. تورهای صیادی را هم می‌توان اضافه کرد. با هم صیادی می‌کردند و بعد تقسیم می‌کردند. قسمت در این امور، مشارکت در اَبدان نیز نیست.

5.2- ارتکاز عقلا

ارتکاز عقلا و سیره‌ی عقلا هم مؤیِّد قسمت است. قسمت، وسیله‌ی رسیدن افراد به سهم خودشان است. مضاربه، مساقات، مزارعه، مرابحه، ارث، مشارکت و هرچه باشد، قسمت در آن راه دارد.

5.3- قاعده‌ی سلطنت مردم بر اموال خود

کتاب «شرایع» را در مباحث فقهی‌تان ملاحظه کنید. مرحوم محقق در کتاب «شرایع»، یک دلیل دیگر، اقامه می‌فرمایند. در بحث شرکتِ شرایع نمی‌آورند؛ بلکه در کتاب قضا آوردند:

«الناس مسلطون علی أموالهم». به این دلیل استناد می‌کنند.

به نظر ما ادله‌ی قسمت زیاد است. قسمت، امر مطلوبی است. یک بخش آن در شرکت است. قسمت، جداکردن چیزی که مشخص است، نیست؛ بلکه اگر معین نباشد و معین کنیم، می‌شود قسمت.

6- انواع قسمت

6.1- کلام حضرت امام (رحمه‌الله)

در تحریر مسأله 1 این گونه است:

«(مسألة 1): لا بدّ في القسمة من تعديل السهام: و هو إمّا بحسب الأجزاء و الكمّية؛ كيلًا أو وزناً أو عدّاً أو مساحة، و تسمّى قسمة إفراز، و هي جارية في المثليّات، كالحبوب و الأدهان و الأخلّ و الألبان، و في بعض القيميّات المتساوية الأجزاء، كطاقة واحدة من الأقمشة التي تساوت أجزاؤها، و قطعة واحدة من أرض بسيطة تساوت أجزاؤها.

و إمّا بحسب القيمة و الماليّة، كما في القيميّات إذا تعدّدت، كالأغنام و العقار و الأشجار إذا ساوى بعضها مع بعض بحسب القيمة، كما إذا اشترك اثنان في ثلاثة أغنام قد ساوت قيمة أحدها مع اثنين منها، فيجعل الواحد سهماً و الاثنان سهماً. و تسمّى هذه قسمة التعديل. و إمّا بضمّ مقدار من المال مع بعض السهام ليعادل الآخر، كما إذا كان بين اثنين غنمان قيمة أحدهما خمسة دنانير و الآخر أربعة، فإذا ضمّ إلى الثاني نصف دينار تساوى‌ مع الأوّل. و تسمّى هذه قسمة الردّ».[5]

قسمتِ اِفراز، یعنی جدا کردن که اولین قسم قسمت است و یعنی جدا کردن زمین یا امور دیگر. این نوع از قسمت در مثلیات راه دارد. چند گردو و هندوانه که مثل هم است، یا مانند: حبوبات و روغن و سرکه‌ها و شیرها و مایعات. اِفراز، فقط در مثلیات نیست؛ بلکه در برخی قیمیاتی که اجزایش مساوی است، صدق می‌کند؛ مانند طاقه‌ی واحدی از پارچه‌ها که اجزایش، یکی است، یا قطعه‌ای از یک زمین.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo