< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد هادی عباسی خراسانی

99/08/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: خارج اصول فقه/الفائق في الأصول /ادله دوم و سوم حجیت ذاتی سیره عقلائیة

 

1- خلاصه جلسه گذشته

در ادله حجیت سیره عقلاییه بودیم. یک دلیل را خواندیم که این بود که عقلای عالم که تعداد زیادی هستند و اهل ذکاوت و حکمت و دقت و گاهی اهل نبوغ هستند وقتی به چیزی اتحاد پیدا کنند و اتفاق، اتفاق و تبانی آنها بر کذب محال است. این معنای دلیل اول بر حجیت سیره عقلا است. چرا که عادة خطای اینها محال است.

نقد کردیم که شاید مراد ارتکازات عقلاییه و سیره عقلای مخصوص باشد و کاشف از سلیقه باشد نه اندیشه و بینش و دانش آنها. ما مرادمان سیره سلائق نیست در جواب گفتند؛ سیره عقلائیه‌ای که به فطرت عقلا به نظر ما برگردد. فطرت عقلائیه اختلاف و تخلف در آن نیست مانند فطرت انسانی است. دانش عقلایی خطا ندارد.

1.1- دلیل دوم بر حجیت ذاتی سیره عقلائیة

1.2- بیان دلیل دوم

اینکه سیره عقلایی حجت است. چرا؟ به خاطر اینکه رسول خدا صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم فرمودند: «إنّا مَعاشِرَ الأَنبياء أُمِرنا أَن نُكَلِّمَ الناسَ على قدرِ عُقُولِهِم»؛[1] ما با مردم به قدر عقولشان صحبت می‌کنیم. پس این عقول مورد تعلیم انبیای الهی هستند. فلذا نتیجه میدهد که «کُلَّما حَکَمَ بِه العَقل حکمَ به الشَّرع»؛ هر چه عقل به آن حکم کند، شرع هم به همان حکم خواهد کرد. البته حجیت عقل غیر از سیره عقلا، و دلیلی عقلی غیر از دلیل عقلائی است. در این صورت سیره عقلایی حجت است که کاشف از تعالیم انبیا صلواة‌الله‌علیهم باشد. سیره عقلائیه چنان‌که ما سراغ عرف و مردم می‌رویم می‌بینیم مثلا کسی در بازار مسلمین چیزی به دست گرفته بر اساس اماریت ید می‌گوییم ملک اوست. کار عقلا هم حجت است؛ چرا که کاشف از فطرت و غریزه آنها و تعالیم انبیاء الهی بر طبق آن‌ها است.

1.3- معنای دلیل دوم

پس معنای دلیل دوم این است که سیره عقلایی منشأ آن معتبر عقلائی و فطری و الهی است و همه مردم به آن اعتناء می‌کنند. و این منشاء این است که علاوه بر این که عقلائی است، بر اساس تعالیم پیغمبران است که بر عقلا مبعوث شدند و با ایشان حشر و نشر دارند و اگر کاری کردند مورد تایید شارع قرار گرفته است. پس بنای عقلا یعنی چیزی که به ذات آنها بر گردد. ذات و فطرت هم طریق الی الواقع است.

مثلا یکی از ادله مالکیت انسان، فطرت اوست. چیزی به بچه بدهید بعد بخواهید از او بگیرید نمی‌دهد. این را به کومونیست‌ها_ که قائل بودند مالکیتی در کار نیست_ می‌گفتیم که ملکیت امری فطری است.

1.4- مناقشه در دلیل دوم

همان مناقشه دلیل اول است. این سیره عقلایی که فرمودید منشأش معتبر است و بر می‌گردد به امور جِبلّی و عقلی و مانند آن، سیره عقلایی است که از منشأ خاصی نشأت گرفته است. روش خاص قومی باعث سیره عقلاییه جمعی شده است. اینجا به نحو کلی حجت نمی‌شود؛ چون منشأش معتبر است نمی‌تواند حجت باشد. به تعبیر دیگر اگر واقع نه امکان را در نظر بگیریم، همه عقلاء بر اساس فطرت، امور عقلی و جبلّی عمل نکرده‌اند و گروه مختصی از ایشان بوده‌اند که عقل و فطرت را در سیره زندگی خویش، منشاء قرار داده‌اند.

به عبارت دیگر اگرچه سیره عقلائیة ما منشاء معتبر عقلی و الهی داشته باشد _ به خاطر حشر و نشر عاقلین با انبیاء در طول زمان_ اما چون بر می‌گردد به امور جبلی و عقلی که خاص گروهی از عقلاء است، نمی‌توان آن را به آنگونه خودش است برای عموم عقلاء دانست و مورد تایید عملی، و صلاح کار ایشان فرض کرد.

1.5- جواب مناقشه در دلیل دوم

جواب این است که ما شبهه و بحث مصداقی نداریم. ما سیره عقلایی‌ای را می‌گوییم که از احساس و طایفه خاصی نباشد. اگر سیره عقلایی عام بود حجت است اگر نباشد که منتفی است. به عبارت دیگر ما همین جبلی را نام می‌گذاریم. نزاع ما لفظی است پس سیره عقلاء باز هم حجت است.

2- دلیل سوم بر حجیت ذاتی سیره عقلاییه

دلیل سوم بر حجیت سیره عقلاییه این است که سیره عقلایی شامل سیره شرعی هم هست.

چرا؟ چون سیره عقلا یعنی روش و طریق عقلای عالم؛ کسانی که عاقل هستند و نادان نیستند؛کارهای عاقلانه دارند. شارع مقدس هم از عقلا است و شارع هم از این سیره عقلایی خارج نیست.

پس دلیل سوم حجیت سیره عقلا است، چون مشمول آن سیره شرعیه است. سیره‌ای که مطابق واقع است.

2.1- مناقشه در دلیل سوم

شاید کسی بگوید که مراد به این سیره نفس سیره عقلایی است، نه سیره عقلاییه‌ای که شامل بر سیره شارع مقدس به عنوان عاقل باشد. سیره عقلاییه‌ای که در مقابل سیره شارع باشد، نه اینکه سیره شارع مشمول آن باشد.

2.2- جواب از مناقشه در دلیل سوم

جواب ما همان جواب دو دلیل قبلی است. که آن این است که ما تلازمی قائلیم بین سیره عقلاییة و سیره شرعیة. وقتی قائل به تلازم بودیم نمی‌توانید بگویید سیره عقلاییه جدای از سیره شرعیه و متشرعه و شارع مقدس است.

تکرار می‌کنم که گاهی صحبت از دلیل عقلی داریم و گاهی دلیل عقلایی. ما بحثمان از سیره عقلاییة و دلیل عقلائی است. از سیره عقلایی که بدون عاطفه و نسب و سبب است و با عاقل بما هو عاقل سر و کار دارد. این را بگذارید در کنار اینکه اعقل الناس شارع مقدس است؛ چرا که شارع مقدس منزه از انفعالات و احساسات انسانی فلذا قطعا داخل عقلاء و عاقل‌ترین ایشان است.

در نتیجه سیره عقلایی و متشرعه خلاف ندارد و حجت است. ما قائل به تلازم هستیم؛ خود خدای متعال عقل را آفرید؛ رسول خدا صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم فرموند: «أَوَّلُ ما خَلَقَ اللهُ العَقل».[2] علاوه بر اینکه ما شارع و اوصیای الهی را ملازم با عاقل بودن می‌دانیم. همچنین از شرط‌های متابعت عقل است؛ در انجام تکلیف هم عقل باید باشد. و گرنه قابل تکلیف هم نیست.

3- نظر نهایی

خلاصه نظر ما اینکه، ما سیره‌ای را حجت می‌دانیم که ملازم با سیره شارع مقدس باشد. لذا اگر به سیره‌ای رسیدیم که ردعی از شارع نداشت حجت است. اگر تنقیح مناط یا الغای خصوصیت کنیم که امروز هم نمونه‌ای داریم می‌گوییم حجت است. تغییر حالت اشکال ندارد. تغییر تمام یا بعض موضوع باعث تغییر حکم می‌شود. احکام لا یتغیر هستند و متغیرند. نقیض نیستند. احکام بما هی احکام متغیر نیستند. در روایت داریم : «إِذِ الرَّبُّ- عَزَّوَجَلَّ- وَاحِدٌ، وَ الرَّسُولُ مُحَمَّدٌ خَاتَمُ النَّبِيِّينَ- صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ سَلَامُهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ- وَاحِدٌ، وَ الشَّرِيعَةُ وَاحِدةٌ، وَ حَلَالُ‌ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ‌، وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ إِلى‌ يَوْمِ الْقِيَامَةِ»؛[3] حلال محمد حلال است و حرام او حرام است تا روز قیامت. ولی به لحاظ موضوع متغیر هستند. در نتیجه سیره‌ای که به نفس عقلا بر گردد شارع را هم می‌گیرد و حجت است.

4- تطبیق

الدلیل الثانی

الدلیل الثانی ؛ نشوء السیر العقلائیة عن سبب معتبر

قد یقال إنّ السیر العقلائیة تنشأ دائماً عن سبب من الأسباب المعتبرة و المطابقة للواقع کالأمور المرکوزة فی جبلّتهم أو أحکام استقلّت بها عقولهم أو ما وصل إلیهم من تعالیم الأنبیاء علیهمالسلام. بل یظهر من کلمات بعض الأعلام رحمهالله علی ما حکی عنه، نشوء السیرة العقلائیة دائماً عن أمور جبلّیة فی الإنسان.

فقد ورد فی کلامه المحکی، إنّ السیرة من باب الارتکاز العقلائی، کما فی أماریه الید ؛ فإنّ أماریّتها أمر جبلّی غریزی أودعه فیهم بارئهم لحکمته تعالی و رأفته علیهم حفظاً لنظام دینهم و دنیاهم، کسائر الغرائز و الطبائع و غیرهما مما بنوا علیه، بحیث لا یلتفتون إلی منشأ مرتکزهم، بل یعملون وفق ارتکازهم علی ما هم مجبولون علیه، و هذا هو المراد من بناء العقلاء فی کل مورد.

مناقشة الدلیل الثانی

یرد علی هذا التقریب ما تقدّم فی سابقة من أنّ المراد بسیرة العقلاء هو المعنی الأعمّ ، لا خصوص ما کان ناشئاً من أمور جبلّیة أو عقلیة أو نحوهما. نعم بالنسبة إلی السیره العقلائیة العامّة و ما یلحق بها یحصل العلم أو الاطمئنان بنشوئها عن أحد هذه الأسباب.[4]

الدلیل الثالث ؛ اشتمال السیر العقلائیة علی سیرة الشارع بما هو عاقل

ربما یقال ؛ إنّ المراد بسیرة العقلاء سیرة جمیعهم بحیث لا یشذّ منهم أحد، و من المعلوم أنّ هذا یستلزم اشتمال العقلاء علی الشارع بما هو عاقل، و حیث إنّ الشارع أعقل العقلاء و لا یجوز علیه الخطأ فالسیرة العقلائیة بملاحظة اشتمالها علی سیرة الشارع مطابقة للواقع.

المناقشة فی الدلیل الثالث

لیس المراد بالسیرة المبحوث عنها فی هذا الکتاب، السیرة المفروض اشتمالها علی سیرة الشارع. بل المراد بها سیرة الناس کما تقدم.[5]

الدلیل الثانی ؛ نشوء السیر العقلائیة عن سبب معتبر

دلیل دوم؛ نشأت گرفتن سیره عقلائیه از سبب و دلیل معتبر. شاید گفته شود همانا سیره عقلائیه دائما ناشی است از سببی از اسباب معتبره و مطابق با وقع است، مانند امور مرتکزه ای که در ذاتشان است و از آن برخواسته است، یا احکامی که عقل ایشان مستقلا دلالت بر اعتبار آن دارد، یا آنچه به ایشان رسیده است که از تعالیم انبیاء علیهمالسلام. بلکه ظاهر است از

کلمات برخی از بزرگان بنابر آنچه از ایشان نقل شده است که منشاء سیره عقلاء دائما و همیشگی از امور ذاتیه و فطری انسان است.

فقد ورد فی کلامه المحکی، إنّ السیرة

همانا که وارد شده است در کلام حکایت شده _از آقا سید ابولحسن اصفهانی_ همانا سیره از باب ارتکاز عقلائی است، مثل قاعده اماریت یده؛ این دلیل بودن قاعده ید، یک امر فطری و غریزی است که خدای متعال و حکیم به انسانها و عقلاء ودیعه داده است. مثل تمام اموری غریزی و فطری ایشان که مبنای کارشان قرار گرفته است به طوری که ملتفت منشاء ارتکاز ذهنی خویش هم نیست، ولی بر اساس آن عمل میکنند که مطابق فطرت ایشان هست. و مراد مراد ما از بناء عقلاء در هر موردی، همین است.

مناقشة الدلیل الثانی؛ یرد علی هذا التقریب ما تقدّم فی سابقة

ایراد می‌شود بر این تقریب همان چیزی که در اشکال قبلی گفتیم، از این که مراد از سیره عقلاء معنای اعم از امور فطری ایشان و احساسات و عواطف آنها است؛ فلذا وقتی احتمال دارد سیره بدست آمده، برخواسته از احساسات و هوای نفس عقلاء باشد، باطل است که استدلال کنیم بر حجیت سیره عقلاء بدست آمده بما هو هو. این مخصوص جایی نخواهد بود که نشأت بگیرد از امور ذاتی، عقلی یا مثل آن‌ها. بلکه به نسبت سیره عقلائیة عامه و آنچه از به آن ملحق میشود به آن، علم یا اطمینان به ایجادش از امور ذاتی و فطری حاصل میشود.

الدلیل الثالث ؛ اشتمال السیر العقلائیة

دلیل سوم؛ شامل شدن سیره عقلائیه، سیره شارعی را که خودش هم عاقل است؛ چه بسا گفته شود همانا مراد از سیره عقلاء، سیره همه آنها است به طوری که هیچ یک از آنها جا نیفتد، که معلوم است این سیره عقلاء لازم میآورد عنوان عقلاء شامل شارع که خودش هم عاقل بشود. در این صروت همانا شارع عاقلترین عاقلان است و جایز نیست که خطاء بکند. پس سیره عقلاء با توجه به اینکه شامل شارع - که عاقلترین است – است، مطابق واقع و حجت خواهد بود.

المناقشه فی الدلیل الثالث؛ لیس المراد بالسیرة المبحوث عنها

مناقشه بر دلیل سوم؛ مراد از سیرة در مورد بحث در این کتاب، سیره‌ای نیست که شارع را شامل آن بدانیم، مفروض ما باشد، بلکه مراد از آن سیره، سیره مردم است همان‌گونه که گذشت.

 


[4] الفائق في الأصول، ج1، صفحه 25.
[5] الفائق في الأصول، ج1، صفحه 26.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo