درس خارج فقه استاد احمد عابدی
1401/10/28
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بررسی فقهی قانون تجارت/ورشکستگی شرکتها /طرح اشکال پیرامون لزوم رعایت مصلحت و پاسخ آن
طرح اشکال پیرامون لزوم رعایت مصلحت و پاسخ آن
گفته شد ممکن است کسی اشکال کند اگر تصرفات حاکم منوط به مصلحت باشد، هرجومرج میشود چون هرکسی به خود اجازه میدهد که اطاعت نکند به بهانه اینکه حکم حاکم طبق مصلحت نبوده است.
این بحث یکی از واجبات نظامیه است. نظامی به معنای ارتشی و سپاهی نیست بلکه واجبات نظامیه یعنی واجباتی که مربوط به حفظ نظام یا حفظ معیشت مردم است. مثلاً رعایت قانون راهنمایی و رانندگی لازم است چون جزء واجبات نظامیه است.
باید بین حکم معصوم و حکم غیر معصوم فرق گذارد. صحابه یا اهل سنت فرقی بین معصوم و غیر معصوم قائل نیستند. اگر معصوم هم چیزی بگوید و آنها طبق مصلحت تشخیص ندهند، مخالفت میکنند. درباره معصوم دو روایت خوانده شد که حضرت امیر علیهالسلام فرمود: ما مصلحت شما را میدانیم و رعایت میکنیم. اگر چنین روایتی هم نبود بازهم همین معنا قابلاثبات است. معصومین علم غیب دارند پس مصلحت را میدانند و چون معصوم هستند مصلحت را رعایت میکنند.
هزار سال قبل از رسول خدا همین بحث مطرح بوده است. افلاطون این بحث را مطرح کرده است که اگر حکومت به دست پیامبران باشد اولاً علم غیب دارند پس مصالح مردم را میدانند و ثانیاً معصوم هستند و نمیشود مصلحت را بدانند ولی رعایت نکنند. به همین جهت افلاطون گفته است اگر لقمان حکیم یا ادریس نبی، رئیس حکومت باشد، دنیای ما بهتر خواهد بود ولو با آخرت کاری نداشته باشیم. اگر ادریس حاکم باشد، علم او به من از من بیشتر است و نیازهای مرا بهتر میداند و چون پیامبر خداست و عصمت دارد، نمیشود علم به چیزی داشته باشد ولی عمل نکند؛ اما من مصالح خود را درست تشخیص نمیدهم و معلوم نیست آن را عمل کنم. اگر حاکم، معصوم باشد، مصلحت را رعایت میکند و کسی هم نباید در مقابل او مصلحتاندیشی کند.
جنگ تبوک در تابستان و در اوج گرما اتفاق افتاد و پیامبر برای آن بسیار تعجیل داشت. این جنگ با رومیان بود و باید از مدینه به تبوک (اردن فعلی) میرفتند و در ذهن مبارک رسول خدا این بود که ازآنجا به استامبول و از استامبول به ایتالیا بروند. در این جنگ غنیمت و اسیر زیادی گرفته میشد. برخی گفتند پیامبر میگوید به جنگ برویم و اسیر بگیریم که رومی و چشم رنگی هستند. لذا گفتند اجازه بده به جنگ نیاییم تا قصد قربت و اخلاص ما به هم نخورد و ما را به فتنه نینداز. خدا میفرماید: اینها در فتنه هستند. منافق همین است که کسی در مقابل سخن رسول خدا حرف بزند. خدا در قرآن میفرماید: ﴿وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ائْذَنْ لي وَ لا تَفْتِنِّي أَلا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحيطَةٌ بِالْكافِرين﴾[1] .
﴿فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ وَ كَرِهُوا أَنْ يُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ في سَبيلِ اللَّهِ وَ قالُوا لا تَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ قُلْ نارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ كانُوا يَفْقَهُون﴾[2] .
مخلفون یعنی کسانی که مخالفت کردند و به جنگ نرفتند. اینها مصلحتاندیشی کردند و میگفتند که وقت گرما و چیدن خرما است و الآن موقع جنگ نیست.
﴿لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضاً قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الَّذينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنْكُمْ لِواذاً فَلْيَحْذَرِ الَّذينَ يُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصيبَهُمْ عَذابٌ أَليم﴾.[3]
کسانی که مخفیانه خارج میشوند و خود را کنار میکشند و فرار میکنند و پناه میبرند که به جنگ نروند، اینها مصلحتاندیشی میکردند که به جنگ نروند.
پس مصلحتاندیشی در برابر حکم رسول خدا نشانه نفاق اعتقادی است.