< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد احمد عابدی

1402/09/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: بررسی فقهی قانون تجارت/ورشکستگی شرکتها /اثبات ادعای افلاس

 

اثبات ادعای افلاس

استدلال به روایات در حجیت قضاوت قاضی به علم خود

حدیث دوم: «وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْمَحْمُودِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ يُونُسَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ‌ الْوَاجِبُ عَلَى الْإِمَامِ إِذَا نَظَرَ إِلَى رَجُلٍ يَزْنِي أَوْ يَشْرَبُ الْخَمْرَ أَنْ يُقِيمَ عَلَيْهِ الْحَدَّ وَ لَا يَحْتَاجُ إِلَى بَيِّنَةٍ مَعَ نَظَرِهِ لِأَنَّهُ أَمِينُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ وَ إِذَا نَظَرَ إِلَى رَجُلٍ يَسْرِقُ‌ أَنْ يَزْبُرَهُ وَ يَنْهَاهُ وَ يَمْضِيَ وَ يَدَعَهُ قُلْتُ وَ كَيْفَ ذَلِكَ قَالَ لِأَنَّ الْحَقَّ إِذَا كَانَ لِلَّهِ فَالْوَاجِبُ عَلَى الْإِمَامِ إِقَامَتُهُ وَ إِذَا كَانَ لِلنَّاسِ فَهُوَ لِلنَّاسِ»[1] .

این حدیث می‌فرماید وقتی امام جرمی را ببیند، احتیاجی به بینه ندارد و علم امام حجت است.

ولکن این استدلال صحیح نیست، زیرا: 1- احتمالاً این حدیث درباره امام معصوم است زیرا فرمود «لِأَنَّهُ أَمِينُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ» و قاضی چنین نیست و این کلمه درباره امام معصوم به کار می‌رود.

2- باید این احکامی که شرعی‌اند و مسائلی که دولت یا حکم به عنوان حکم سیاسی بیان می‌کنند، فرق گذارد. امام خمینی حدیث لاضرر را حکم سیاسی می‌داند و در مورد مشابه حدیث نمی‌توان درخت را قلع نمود بلکه فقط می‌توان گفت اسلام احکام سیاسی دارد. در قرآن در مواردی می‌فرماید: از خدا، رسول خدا و اولی الامر را اطاعت کنید که مربوط به احکام شرعی است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ﴾[2] . (نساء/59) در مواردی هم می‌فرماید: رسول خدا و اولی الامر را اطاعت کنید که مربوط به احکام سیاسی است: ﴿وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُوْلِي الأَمْرِ مِنْهُمْ﴾[3] .

احتمالاً حدیث موردبحث نیز مانند لا ضرر است و امام معصوم می‌فرماید حاکم یا ولی‌فقیه باید سیاساتی داشته باشد و یکی از سیاست‌ها این است که در برابر زنا چنان عمل کند و در برابر سرقت چنین عمل کند.

3- مراد حدیث روشن نیست؛ اینکه می‌فرماید «اگر دید کسی سرقت می‌کند» چه چیزی را قصد کرده است؟ سرقت امر ممتد نیست و آیا سرقت یعنی قصد و اراده سرقت که اراده و قصد، حرام نیست تا نهی از منکر کند یا یعنی سرقت کرده است که در این صورت هم منکر واقع شده است و دیگر نهی از منکر معنا ندارد.

4- این حدیث می‌فرماید اگر قاضی منکری را به چشم خود ببیند و علم قاضی در حدیث نیامده است درحالی‌که بحث ما درباره علم قاضی است. شاید بین علم قاضی و حس و مشاهده قاضی فرق بگذاریم. علم امری باطنی و اعم است ولی رؤیت امری حسی و ظاهری است که یکی از اسباب علم است. حدیث فقط در مورد مشاهده و رؤیت است که حس خاص است و شامل بقیه حواس نمی‌شود.

5- امروزه در دادگاه‌ها بین جرم مشهود و جرم غیر مشهود فرق می‌گذارند. جرم علنی و حرمت‌شکنی با جرم مخفی فرق دارد. این حدیث درباره جرم علنی و حرمت‌شکنی است که قاضی در جرم مشهور می‌تواند به علم خود عمل کند و این اخص از مدعاست.

بنابراین اگر سند حدیث را هم قبول کنیم، قابل استدلال نیست.

«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ ع‌ أَنَّ نَبِيّاً مِنَ الْأَنْبِيَاءِ شَكَا إِلَى رَبِّهِ فَقَالَ يَا رَبِّ كَيْفَ أَقْضِي فِيمَا لَمْ (أَرَ وَ لَمْ أَشْهَدْ) قَالَ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِكِتَابِي وَ أَضِفْهُمْ إِلَى اسْمِي فَحَلِّفْهُمْ‌ بِهِ وَ قَالَ هَذَا لِمَنْ لَمْ تَقُمْ لَهُ بَيِّنَةٌ»[4] .

«اضفهم الی اسمی» یعنی آن‌ها را به نام خدا وادار کن. این حدیث دلالت دارد که این پیامبر خدا اینکه اگر چیزی را بداند می‌تواند به آن حکم کند را مسلم گرفته است و شکایت می‌کند که وقتی علم ندارم، چه کنم.

«وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَمَّنْ أَخْبَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ ع‌ أَنَّ نَبِيّاً مِنَ الْأَنْبِيَاءِ شَكَا إِلَى رَبِّهِ الْقَضَاءَ فَقَالَ كَيْفَ أَقْضِي بِمَا لَمْ تَرَ عَيْنِي وَ لَمْ تَسْمَعْ أُذُنِي فَقَالَ اقْضِ بَيْنَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ وَ أَضِفْهُمْ إِلَى اسْمِي يَحْلِفُونَ بِهِ‌ وَ قَالَ إِنَّ دَاوُدَ ع قَالَ يَا رَبِّ أَرِنِي الْحَقَّ كَمَا هُوَ عِنْدَكَ حَتَّى أَقْضِيَ بِهِ فَقَالَ إِنَّكَ لَا تُطِيقُ ذَلِكَ فَأَلَحَّ عَلَى رَبِّهِ حَتَّى فَعَلَ فَجَاءَهُ رَجُلٌ يَسْتَعْدِي عَلَى رَجُلٍ فَقَالَ إِنَّ هَذَا أَخَذَ مَالِي فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى دَاوُدَ- أَنَّ هَذَا الْمُسْتَعْدِيَ قَتَلَ أَبَا هَذَا وَ أَخَذَ مَالَهُ فَأَمَرَ دَاوُدُ بِالْمُسْتَعْدِي فَقُتِلَ وَ أُخِذَ مَالُهُ فَدُفِعَ إِلَى الْمُسْتَعْدَى عَلَيْهِ قَالَ فَعَجِبَ النَّاسُ وَ تَحَدَّثُوا حَتَّى بَلَغَ دَاوُدَ ع- وَ دَخَلَ عَلَيْهِ مِنْ ذَلِكَ مَا كَرِهَ فَدَعَا رَبَّهُ أَنْ يَرْفَعَ ذَلِكَ فَفَعَلَ ثُمَّ أَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ أَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ وَ أَضِفْهُمْ إِلَى اسْمِي يَحْلِفُونَ بِه‌»[5] .

«وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ نَبِيّاً مِنَ الْأَنْبِيَاءَ شَكَا إِلَى رَبِّهِ كَيْفَ أَقْضِي فِي أُمُورٍ لَمْ أُخْبَرْ بِبَيَانِهَا قَالَ فَقَالَ لَهُ رُدَّهُمْ إِلَيَّ وَ أَضِفْهُمْ إِلَى اسْمِي يَحْلِفُونَ بِهِ»[6] .

«وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ فَضْلٍ الْأَعْوَرِ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: إِذَا قَامَ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ ص- حَكَمَ بِحُكْمِ دَاوُدَ ع لَا يَسْأَلُ بَيِّنَةً»[7] .

در این احادیث این مطلب مسلم و مفروض است که اگر قاضی به چیزی علم داشت می‌تواند طبق آن قضاوت کند و درجایی که علم ندارد از خدا درخواست می‌کند.

در این روایات آمده است که «فی کتاب علی». امیرالمؤمنین علیه‌السلام چند کتاب دارد: کتاب علی، مصحف علی، جامع علی، جفر جامع. این کتاب‌ها مختلف هستند.

کتاب علی، کتابی است که املاء رسول خدا و خط امیرالمؤمنین علیه‌السلام است. مصحف فاطمه یعنی کتابی که املاء حضرت زهرا و خط امیرالمؤمنین علیهماالسلام است. کتاب علی درباره احکام است اما مصحف علی احادیث است.

سند حدیث اول: محمد بن یعقوب کلینی از محمد بن یحیی ابوجعفر عطار اشعری قمی نقل می‌کند که موثق است. احمد بن محمد بن عیسی یا احمد بن محمد بن خالد که هر دو موثق هستند. حسین بن سعید اهوازی موثق است. نضر بن سوید در سند تفسیر قمی هست و معتبر است. هشام بن سالم بااینکه در روایات آمده است که «لَيْسَ الْقَوْلُ مَا قَالَ الْهِشَامَان‌»[8] و تعابیر تندی هم هست ولی هشام مشکلی ندارد چون مذمت هشام به دلیل مطلبی اعتقادی است. سلیمان بن خالد نخعی: ابن غضائری درباره او گفته است «کذاب النخع[9] ». ولی چون ابن غضائری بسیار سخت‌گیر بوده است، قدح او ایرادی ندارد و دیگران او را توثیق نموده‌اند.

سند حدیث دوم: ابان بن عثمان مسلماً ناووسی بوده و مذهب ایشان فاسد است ولی چون از اصحاب اجماع است لذا احتمال دارد که بگوییم اگر عمّن اخبره بگوید، حدیث مرسله است ولی معتبر است زیرا او از هرکسی حدیث نقل نمی‌کند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo