< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

96/07/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصولی یا کلامی بودن قطع

 

مقدمهبیان نمودیم که طبق نظر مرحوم آخوند، بحث قطع، خارج از علم اصول است و بیشتر به مباحث کلامی شباهت دارد، اما به جهت وجود مناسبت آن را در اصول فقه بررسی می کنیم.

 

نظریه امام خمینی(ره) و پاسخ آن

امام خمینی می فرماید مباحث قطع جزو علم کلام نیست، بلکه جزو علم اصول و مسئلهی اصولی است. آیت الله خوئی قائل به نظر مرحوم آخوند شده است و آن را پذیرفته است.

امام خمینی(ره) می فرماید مباحث قطع جزو علم کلام نیست، زیرا تعریف علم کلام شامل مباحث قطع نمی شود. علم کلام علمی است که از احوال موجود بما هو موجود مطابق شرع بحث میکند، اگر یک علمی از موجود با قطع نظر از شرع بحث کند، آن فلسفه خواهد بود، اما اگر این علم مراقب بود از چارچوب شرع خارج نشود، علم کلام خواهد بود. در حالی که بحث قطع، بحث از موجود نیست، بحث از علم است و ارتباطی به وجود و موجود ندارد، فلذا قطع جزو علم کلام نیست. بلکه مباحث قطع مربوط به علم اصول است، زیرا قطع مثل ظن است، همان گونه که احکام روی قطع و ظننمیرود، بلکه حکم شرعی روی عناوین واقعیه میرود، به عنوان مثال آیا خمر حرام است؟ یا مقطوع الخمر حرام است؟ یا مظنون الخمر حرام است؟ شارع آن چیزی را که حرام معرفی کرده، خمر است و شارع مقطوع الخمر را حرام نکرده است. احکام شرعی روی قطع و ظن نرفته، بلکه روی مقطوع و مظنون رفته است، و همانگونه که بحث ظن جزو علم اصول است، بحث قطع نیز جزو علم اصول است.

پاسخ به فرمایش امام خمینی(ره) این گونه است:

اولاً تعریف امام از علم کلام، یکی از تعاریف علم کلام است، و علم کلام تعریف دیگری نیز دارد، به عنوان نمونه برخی کلام را اینگونه تعریف نموده اند که "کلام علمی است که از مبدأ و معاد (ثواب و عقاب) بحث میکند." پس اگر کسی کلام را اینطور تعریف نماید، بحث قطع جزو علم کلام است.

ثانیاً اگر کسی بگوید کلام علمی است که از موجود بما هو موجود مطابق شرع، بحث میکند، باز میتوانیم مدعی شویم قطع جزو علم کلام است، زیرا کلام از موجود بحث میکند، یک قسم از وجود علم و قطع است. انسانی که عالم است، واقعا چیزی دارد که جاهل آن را ندارد، علم و قطع یک نوع نسبت نیست، بلکه از نظر ما علم یک وجود خارجی و یک شیء است.

 

نظر آیت الله خوئی(ره) و پاسخ آنآیت الله خویی معتقد است، نظر درست همان نظر کفایه است و مباحث قطع جزو علم کلام است و جزو علم اصول است.پاسخ آیت الله خویی این است که این فرمایش نیز صحیح نیست، زیرا ما دو جور بحث در مورد قطع داریم؛

گاهی از قطع بما هو یک صفت نفسانی (یقیـن، علــم و ...) بحث میکنیم.

گاهی نیز از قطع به عنوان مقطــوعٌ بِه (متیقن، معلوم و ...) بحث میکنیم.

آن چه که مرحوم آیت الله خویی آن را جزو علم کلام می داند، بحث از قطع به عنوان مقطوعٌ بِه است و مراد خود قطع نیست. یا بعباره اخری متیقن جزو علم کلام است و ما میخواهیم از یقین بحث کنیـم و در مقام بحـث از متیقـن نیستیم. این که آیت الله خویی میفرماید خمر مقطوعٌ به است، ما نمیخواهیم از مقطوعٌ به بحث کنیم، بلکه میخواهیم صفت نفسانی یقین را مورد بحث قرار دهیم. بعباره اخری گاهی از اشیاء خارجی بحث میکنیم، گاهی از خود علم بحث میکنیم، آن که جزو علم کلام است، بحث از معلوم است، نه بحث از علم.

 

نظر صحیح در مسئله

ما بر این عقیده هستیم که نظر درست در این مسئله، نظر امام خمینی(ره) است، اما نه با استدلالی که ایشان مطرح نمودند، بلکه با یک استدلال دیگری. امام فرمودند بحث قطع جزو علم اصول است، اما استدلال درست این است که در اصول فقه از چیزی که در طریق استنباط حکم شرعی قرار میگیرد بحث میکند، در قطع گاهی قطع طریقی است و گاهی قطع موضوعی. قطع موضوعی در طریق استنباط شرع قرار میگیرد و بنا به این مناسبت که قطع موضوعی در طریق استنباط شرع قرار میگیرد از قطع موضوعی نیز بحث میکنیم؛ بعباره اخری نتیجهی بحث از قطع قطاع، تجری، انقیاد و .... در طریق استنباط حکم شرعی قرار میگیرد. لذا بر خلاف نظر مرحوم آخوند در کفایه، فرمایش امام خمینی(ره) درست است و بحث قطع جزء مباحث علم اصول است.

 

نظریات شیخ و اشکالات آخوند(رحمت الله علیهما)

رسائل شیخ انصاری، چند رساله است که مجموع آنها را رسائل مینامند، این رسالهها شامل موارد ذیل است:

رسالهای در قطع و ظن

رسالهای در شک (البته در شک سه مبحث برائت و احتیاط و تخییر را مطرح نموده است.)

رسالهای در استصحاب

رسالهای در تعادل و تراجیح

البته در رسائل، شیخ رسالههایی در موضوع لاضرر و یا تسامح در ادلهی سنن و ... مطرح نموده، لیکن این موارد داخل در علم اصول نیست و جزو قواعد فقهیه است.

و مرحوم شیخ رسائل را با این عبارت آغاز میکند: "اعلم: أنّ المكلّف إذا التفت إلى حكم شرعيّ، فإمّا أن يحصل له الشكّ فيه، أو القطع، أو الظنّ ...." اما مرحوم آخوند به این فرمایش اشکالات بسیاری وارد میداند. مرحوم آخوند میفرماید:

اولاً این که شما گفتی: مکلف اذا التفت...، قید التفات یک قید زائد است. زیرا مکلف یعنی کسی که تکلیف دارد، کسی که تکلیف دارد، حواسش هم هست و التفات دارد؛ و حق این است که انسان غافل اصلاً تکلیفی ندارد. کسی که خواب مانده است، تکلیفی نسبت به نماز صبح ندارد، فلذا هر کس مکلف است، ملتفت هم هست، و اگر ملتفت نباشد غافل است ولذا مکلف هم نیست.

اشکال دوم هم این که شما فرمودید: مکلف اذا التفت الی حکم شرعی....، اینجا یک چیزی کم است و مطلب شما کامل نیست. (به عنوان مثال برخی احکام نزد امام زمان(عج) وجود دارد و من نیز آنها را میدانم و به آن ها یقین دارم، اما با آمدن امام زمان(عج) این احکام فعلی میشود، و الان فعلی نیست، فلذا با این که نسبت به آنها التفات دارم، اما تکلیفی ندارم. یا بعباره اخری گاهی من به حکم انشائی دسترسی دارم و به آن ملتفت هم هستم، اما تا فعلی نشود، تکلیفی متوجه من نیست.) بنابراین شیخ انصاری بایستی میفرمود مکلف هنگامی که به حکم شرعی فعلی التفات پیدا کرد.... .

اشکال دیگری که آخوند مطرح مینماید اینست که شما فرمودید مکلف یا قطع دارد که به قطع خود عمل کند، یا ظن دارد که به امارات عمل کند، یا شک دارد که به اصول عملیه مراجعه نماید، در صورتی که هر سه تای این موارد اشتباه است. زیرا :

برخی موارد قطع داریم و نباید به قطع عمل کنیم (مانند جایی که قطع قطاع حجت نباشد، یا مثل قطعی که از طریق ابوحنیفه حاصل شود و ...)

گاهی هم ظن داریم ولی باید به اصول عملیه عمل نماییم (مانند ظن مطلق انسدادی که حکم شک را دارد و یا زمانی که در نماز بین سجدهی اول و دوم شک میکنیم، حدود 70 درصد هم ظن دارم که سجدهی اول را به جا آوردهام؛ در حالی که اینجا ظن حکم شک را دارد.)[1]

گاهی هم شک داریم ولی باید به امارات عمل نماییم. (مانند جایی که در مسئلهای یک حدیث خبر واحد داریم، اما به حکم خدا شک داریم، در اینجا باید به خبر عمل کنیم.)

 

این موارد برخی اشکالات مرحوم آخوند در کفایه به مرحوم شیخ انصاری در رسائل است.

 


[1] . در رکعات نماز، ظن حکم یقین را دارد؛ ولیکن در اجزا نماز، ظن حکم شک را دارد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo