< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد ابوالفضل عادلی‌نیا

99/09/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/المشتق /دلیل چهارم اعمی ها

 

دلیل چهارم اعمی ها آیه شریفه ﴿لا ینال عهدی الظالمین﴾ است. یکی از آیاتی که در ارتباط با منصب شامخ امامت در قرآن آمده است آیه شریفه ﴿و إذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فأتمهنّ قال إنی جاعلک للناس اماماً قال و من ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین ﴾

در این آیه شریفه خداوند متعال به حضرت ابراهیم می فرماید من می خواهم تو را امام و پیشوای مردم قرار دهم. حضرت ابراهیم عرض میکند آیا ذریه من هم نصیبی از امامت دارد؟ خداوند تبارک و تعالی در جواب می فرماید این عهد من که همان امامت است به ظالمین نمی رسد.

در بعضی از روایات شده که ائمه معصومین علیهم السلام به این آیه شریفه استدلال کرده اند که خلفای ثلاثه از آن رهگذر که سابقه بت پرستی داشته اند شایستگی امامت و پیشوایی مردم را ندارند. زیرا بت پرستی از بزرگترین ظلمهاست ﴿إن الشرک لظلمٌ عظیم﴾ لقمان 13 . و کسی که سابقه بت پرستی دارد در حقیقت سابقه ظلم دارد و نمی تواند منصب شامخ امامت به او واگذار شود. تفسیر نور الثقلین ج 1 ص 120 .اصول الکافی ج 1 کتاب الحجه.

و قلئلین به وضع مشتق برای اعم می گویند به حسب ظاهر خلفای ثلاثه در زمان تصدی خلافت بت پرست نبوده اند بلکه اینها در زمان جاهلیت و قبل از اسلام بت پرست بوده اند. بنابراین ظلمی که مربوط به بت پرستی است در ارتباط با قبل اسلام و قبل از تصدی زمام امور مسلمین است. پس چرا ائمه علیهم السلام به این آیه تمسک کرده اند؟

معلوم می شود که عنوان ظالم که یک عنوان اشتقاقی است در منقضی عنه المبدأ هم به نحو حقیقت صادق است. بنابراین خلفای ثلاثه در همان زمان تصدی خلافت هم حقیقتا ظالم بوده اند. اگرچه ظلم مربوط به بت پرستی از آنها منقضی شده ولی همان ظلم سبب می شود که در زمان تصدی خلافت عنوان ظالم بر آنها حقیقتا اطلاق شود. و اگر عنوان ظالم حقیقتا بر اینها اطلاق نمی شود پس چرا ائمه علیهم السلام به این آیه شریفه برای ابطال امامت اینها اسندلال کرده اند؟

پس استدلال متوقف بر این است که اینها در زمان تصدی خلافت هم حقیقتا ظالم باشند. واین معنا مبتنی بر این است که مشتق حقیقت در اعم باشد چون اینها در زمان خلافت ت پرستی نداشته اند. و بت پرستی آنها مربوط به زمان جاهلیت بوده است. این دلیل را مرحوم آخوند ره ایضا به عنوان یکی از ادله قائلین به اعم ذکر کرده است.[1]

اما جواب دلیل چهارم اعمی ها:

مرحوم آخوند ره و دیگران در جواب استدلال اعمی ها فرموده اند: عناوینی که در موضوعات احکام و حتی آثار از قبیل لا ینال عهدی الظالمین قرار می گیرد بر سه قسم است.

قسم اول: عنوانی است که نفس عنوان هیچ گونه دخالتی نداردبلکه این عنوان صرفا جنبه مشیریت دارد و مشیر است. و واقعی که دخالت دارد عبارت از خصوصیتی است که در مشار الیه وجود دارد مثلا اگر شخصی مشغول نماز خواندن است و او پسر زید است شما به رفیقت می گویی برو پشت سر پسر زید نماز بخوان در اینجا پسر زید بودن هیچ مدخلتی در جواز اقتدا ندارد. آنچه که در جواز اقتدا بودن دخالت دارد مسأله عدالت است و پسر زید بودن عنوان مشیر است به همان عدالتی که دخالت در جواز اقتدا دارد.

قسم دوم: عنوانی که نفس عنوان دخالت در حکم و آثار دارد. و این خود به دو قسم تقسیم می شود. قسم الف دخالت عنوان به این کیفیت است که نفس تحقق مبدأ علیت برای حدوث و بقاء حکم دارد به عبارت دیگر نفس تحقق عنوان و ارتباط بین ذات و مبدأ کفایت می کند که حکم به دنبال آن بیاید اگر چه بعدا هم این ارتباط زایل شود و این تلبس از بین برود.

قسم ب که دخالت عنوان به این کیفیت است که حکم دائر مدار عنوان است تا عنان هست حکم هم هست و وقتی عنوان رفت حکم هم از بین می رود. یعنی تلبس به مبدأ حدوثا و بقائاً در حدوث و بقای حکم دخالت دارد. توضیحه.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo