< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد میرزا محمدحسین احمدی‌فقیه‌یزدی

1400/12/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: إذا فاتت منه الصلاة و كان في أول الوقت حاضرا و في آخره مسافرا أو بالعكس‌

 

العروة الوثقى (للسيد اليزدي)؛ ج‌2، ص: 163

10 مسألة إذا فاتت منه الصلاة و كان في أول الوقت حاضرا و في آخره مسافرا أو بالعكس‌

فالأقوى أنه مخير بين القضاء قصرا أو تماما لأنه فاتت منه الصلاة في مجموع الوقت و المفروض أنه كان مكلفا في بعضه بالقصر و في بعضه بالتمام و لكن الأحوط مراعاة حال الفوت و هو آخر الوقت و أحوط منه الجمع بين القصر و التمام‌

فوت اینجا را برخی می گویند منظور آخروقت است.

خویی ره می گوید اقوا مدار آخر وقت است لکن شایسته نیست احتیاط را ترک نکند

میرزای قمی ره گفت متعین مراعات فوت در آخر وقت است.

آقای میلانی ره همین را گفته اند.

واشکال کردن که تخییر را چرا عروه مطرح کرده است.

عروه می گوید ممکن است فوت شود از او نماز که اول وقت حاضر بوده ولی آخر وقت مسافر شده یاعک

او میگوید تخییر است چون نماز در تمام وقت فوت شده ودر برخی از وقت مکلف به قصر ودر برخی از وقت موظف به تمام بود وهردو جهت از او فوت شده است.

ولی احتیاط که حالت فوت آخر وقت را لحاظ کند.

ملاک حال وقتی است که از او فوت شده است که آن موقع تعین پیدا کرده است چه مسافر وچه حاضر باشد.

اول وقت یک حالت وآخر وقت هم یک حالت بوده وهرکدام حکم خودراداشته است.

عات اثر گذاری در نماز او مسافر یا حاضر بودن است وعروه در تعینش مخیر را می داند که جادارد بگوییم هردو جهت جنبه فوتی اش مساوی است در هردو جهت چون هم در اول وقت توجه نداشته وهم درآخر وقت ،اینجا مسئله ای پیش می اآید که گفتیم روی نیت است وهر طور فرد نیت کرد آثار روی آن است وتوجه او به نیت او بستگی دارد.

جور دیگری می شود گفت بجای نیت که مکلف به حسب علمش مکلف است اگر علم دارد که وظیفه اش دو رکعتی است باید به آن عمل کند واگر طوری که تمام بخواند تمام بخواند؛قوت این بحث قوی است ومکلف به حسب علم است.

اگر این شخص علم ندارد خواب است یا غفلت حاصل می شود اینجا چون علم ندارد پس نیت به آن معنا از او متمشی نمی شود چون علم ندارد یا بیهوش یا غفلت یا خواب بوده وعلم به اول وآخر وقت حاصل نشده است ؛علم متوقف است بر کسی که هوشیار است ودرسایه علم تکلیف معین می شود وبافرض عروه علم حاصل نمی شود ونیت هم متمشی نمی شود چون علم درصورتی بود نیت هم می بود ولی علم نیست نیت هم نیست پس نیتش به آخر وقت می خورد ومحل نیت آنجا است ولو غافل یا نائم بوده لذا بعد تخییر او احوط ر امی گیرد که آخر وقت باشد.علمی که به تکلیف پیدا نکرد عقل می گوید مخیر هستی واین تخییر عقلی است .

اول تخییر عقلی چون دوتا مساوی است وفرقی بین دووظیفه نیست واسباب دو تکلیف در عرض هم حاصل شده پس روی ادله نیت وعلم تخییر عقلی می شود.

چرا احتیاط گفته اند؟

احوط را به فرمایشات قبل عروه بر می گردانیم که تعین را حالتی که می خواهد ادا کند وقتی به اندازه یک رکعت وقت بوده همان را تعین می کند به صورت قصر در مسافرت یا تمام در حاضر .

اگر دورکعتی یاچهار کعتی آخروقت است همان یک رکعت که وقت دارد همان نیت ادا را می کند.

ولو سیدره نفرمود می گوییم اگر متذکر بود ونماز نخواند باید نماز راقضائا تمام بخواند یا اگر در سفر بود ومی توانست نماز بخواند ولی نخواند چون متذکر شد باید قضائادورکعت بخواند.

در حال ذکر وتوجه ونیت است که از اومتمشی می شود،پس توجه وعلم باعث می شودهمان گونه که علم دارد تعین پیدا می کند حال آخر وقت یا مسافر است که دورکعت قضاء می کند یا حاضر است که 4رکعت می خواند که ملا ک روی علم است ونیت از روی علم حاصل می شود.

حال اگر از روی غفلت نیت حاصل شود درروایت باب نیت می گوییم نیت کافی است چون نیت از او حاصل شده وبا قصد تقرب از او حاصل شده.

اما در این مسئله بعد تخییر می گوید احوط مراعات حال فوت است که تعین پیدا کرده است.

باید به لحاظ امر حقیقی حساب کنیم که می توانسته اول بخواند تا آخر وقت او مخیر بوده که در آن وسعت وقت بخواند واز تخییر استفاده کند ؛علم که نداشته ونیت هم نداشته حالا در آخر وقت تعین پیدا می کند که می توانسته نماز را بخواند وتکلیف ساقط شود پس بایدگفت قسمت اخروقت راباید داشته باشد چون تعین اجباری در آخر وقت دارد وخوب که قسمت آخر ر اانتخاب کند.

واقعیت تعین وقتی که علم داشته باشدونیت از اومتمشی شود ولی الان آخر وقت نظیر تعین است وادله علم ونیت برای این شخص که ازاو فوت شده حساب نمی شود ولکن الاحوط جا دارد که مرحوم سیدره فرموده است.

احوط دوم احوط کامل است که بلحاظ عقلی یا تکلیف به قصر است یا تمام،اجتهادا صورت اول شد که حالت تخییر بود ودوم آخر وقت را تعین حساب کند واحوط است از حالتی که اجتهاد تخییر حساب کردند.

اولی جنبه تخییر بجا است ودوم که احوط شده هم بجا است ودر هردو صورت احتیا ط جا دارد وجانشین تخییر شد.

احوط منه جمع بین قصر وتمام ،این احوط عقلی است که واقع را نه به اجتهادی اول ونه اجتهادی دوم نظر ندادم که یا تکلیف 2یا4رکعتی است وبیان عقلی کمک می کند که وظیفه یابه 2ویابه4رکعت است.

بحث اصولی از حرف سید برمی داریم:

در اصول جاهایی حکم ظاهری ایجاد می شود وکشف واقعی نیست ،اگر یقین شد در عمل به اصول کردیم مثل که عمل به استحصاب کردیم وبعد فهمیدیم وضودرست نبوده اینجا باید قضا شود.

لاتنقض الیقین بالشک بل انقضه بیقین آخر

برخی چیزها است که حکم ظاهری تا قیامت معلوم نمی شود واینجا به هرکدام عمل کند حکم اجتهادی است ونمی توان نظری غیر آن را داد که اول تخییر است ودوم احتیاط آخر وقت است وهردو اجتهادی است وسوم احوط عقلانی است،اگر سوم شد کشف خلاف معنا ندارد اما در صورت اول که تخییری بوده کشف خلافش پیدا نمی شود واجتهادا همین است.

صورت دوم که احتیاط است ورعایت آخر وقت می کردکه چگونه از او فوت شده است از روی غفلت یا ذکر بوده است ونیت داشته یا علم ونیت نبوده است که فرض این که علم ونیت نبوده است واین هم اجتهادی است تا قیامت همین است وتغییر نمی کند.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo