< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید محمدجواد علوی‌بروجردی

1400/09/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: كتاب الحج/مسأله 20 از مسائل حج نذری /بیانات استاد در مسأله 20 و نقل کلام مرحوم صاحب عروة و مرحوم حکیم(رحمة الله علیهما) در مسأله21

 

ادامه ذکر حواشی اعلام(رحمة الله علیهم) در مسأله 20

إذا نذر الحجّ حال عدم استطاعته معلّقاً على شفاء ولده مثلًا فاستطاع قبل حصول المعلّق عليه فالظاهر تقديم حجّة الإسلام، و يحتمل تقديم المنذور (1) إذا فرض حصول المعلّق‌ عليه (2) قبل خروج الرفقة مع كونه فوريّاً، بل هو المتعيّن (3) إن كان نذره من قبيل الواجب المعلّق (4).


بل هو المتعيّن لتحقّق سبب الوجوب بعد استقرار وجوب النذر و لقد أشرنا إلى وجهه كما أنّ الأمر بالعكس في عكسه نعم الإشكال في صورة تقارنهما فإنّه حينئذٍ لا بدّ من تقديم أهمّهما مناطاً لكونهما من المتزاحمين و من المحتمل كونهما من باب التكاذب في أصل المقتضي المرجع فيه تساقط العامّين و الرجوع إلى مقتضي الأُصول فتدبّر. (آقا ضياء).

هذا الاحتمال ضعيف و الظاهر تقديم حجّة الإسلام لأهمّيّتها بناءً على لزوم الفوريّة فيها. (الخوانساري).

(2) بل يقوى تقديم المنذور مطلقاً حينئذٍ إن لم يكن متعلّق النذر طبيعة الحجّ و إلّا تجزيه حجّة الإسلام كما مرّ في المسألة 17. (الشيرازي).

(3) لا مجال للفرق بين الصورتين من تلك الجهة أو كلّ واجب تعليقيّ بالنظر إلى مرحلة البعث الفعلي يرجع إلى المشروط و إن كان بينهما الفرق في لبّ الإرادة و لكنّه غير مجدٍ فيما هو المهمّ من الغرض. (آقا ضياء).

بل المتعيّن تقديم حجة الإسلام. (الخوئي).

(4) قد تقدّم أنّ المتعيّن خلافه و أنّه من قبيل الواجب المشروط. (الأصفهاني).

بل المتعيّن هو وجوب حجّة الإسلام و لو كان نذره كذلك. (البروجردي).

لا أساس لهذا المبنى كما تقدّم. (النائيني)[1] .

بیانات استاد:

مکلف نذر می کند که اگر فرزندش خوب شد حجی را بجا بیاورد و زمان انجام حج نامحدود است و اگر حج نذر مقید به سال شفاء مریضش باشد این نذر مضیق می شود و اگر قائل به وجوب فوریت حج شدیم(طبق نظر ما (استاد) قائل به فوریت حج نمی باشیم) یا قائل شدیم به اینکه فرد مستطیع برای حجة الاسلام شده است اما وثوق دارد که امسال زنده می ماند و سال بعد می تواند به حج برود. در این صورت حج یک واجب موسع و نذرش هم یک واجب موسع است. هیچ کدام(حج و نذر) با هم تنافغی ندارند. اگر حج واجب موسع باشد اما نذر مقید به سال شفاء مریضش باشد و مقید باشد. باز هم تزاحمی بوجود نمی آید؛ چون حج واجب موسع است و حج را در سال بعد می تواند انجام بدهد. مشکل در جائی است که هر دو مضیق باشند و این فرض نقطه نظر مرحوم صاحب عروة(ره) است؛ چون ایشان قائل به حجة الاسلام هستند و همچنین مکلف نذر می کند که در سال شفاء فرزندش به حج می رود و این قید و فرض باید مدنظر مرحوم صاحب عروة(ره) باشد و الا در غیر این صورت تزاحمی بوجود نمی آید. در صورت تضیق هر دو(حج و نذر) تقدم یا تأخر سبب تفاوت نمی کند؛ چون از نظر ما(استاد) استطاعت من جمیع الجهات در صورتی برای مکلف متصور است که فرد به میقات برشد و اعمال حج را انجام داده باشد و قبل از رسیدن به میقات هنوز فعلیت من جمیع الجهات محقق نشده است و این استطاعت در حد مقتضی است این مقتضی در نذر و در حجة الاسلام هم وجود دارد. دلیلی برای این قول که سبب نذر مقدم بوده مانع از تحقق مقتضی در حجة الاسلام می شود این مطلب وجود ندارد؛ چون این معنا (تقدم سببی) زمانی ثابت است آن سبب(نذر) در ذمه مکلف مستقر شد، باشد، مثلاً فرد نذر می کند و زمان اداء نذر هم رسیده است و مستطیع هم است و این فرد حج نذری ر ا انجام نداده است در این صورت حج نذری بر ذمه اش مستقر می شود. در این صورت استقرار در ذمه مانع از استطاعت حج حجة الاسلام در سال آینده می شود.

بنابراین فعلیت من جمیع الجهات حاصل نشده است و فقط در حد اقتضاء هست و همین اقتضاء هم در ناحیه استطاعت هم وجود دارد. این موضوع تزاحم است و در این صورت اهم ملاکاً مقدم می شود. از این مطالبی که ذکر کردیم روشن می شود که فرمایش مرحوم صاحب عروة(ره) در «یحتمل تقدیم...» این احتمال صحیح نمی باشند، چون اگر ما بگوئیم که حج نذری مقدم است (مراد مرحوم صاحب عروة(ره) است و تزاحم پیش نمی آید) در این صورت قبل یا بعد از خروج رفقه معنائی ندارد؛ فرد در میقات می تواند نیتش را از حج نذری تبدیل بهع نیت حجة الاسلام بکند. پس قید «قبل خروج الرفقة» موضوعیتی ندارد. این مطلب را مرحوم حکیم(ره) به آن توجه کردند. خروج رفقه موضوعیت ندارد بلکه انجام فعل حج موضوعیت دارد؛ چون حج نذری و حج حجة الاسلام هر یک نوع اعمال دارند و مکلف می تواند قبل از انجام اعمال می تواند نیتش را به حجة الاسلام متبدل بکند. بنابراین قبل یا بعد از خروج رفقه تفاوت ندارد. طبق نظر ما(استاد) که قائل به تقدم حج نذری هستیم اینجا تزاحم رخ می دهد و این تزاحم در همه احوال وجود دارد حال قبل یا بعد از خروج رفقه باشد حتی در صورتی که فرد به مکه رسید و می خواهد احرام ببندد آنجا هم این تزاحم وجود دارد اقتضاء در هر فعل سبب وجود دارد و آن جا حالت منتظره ای که حج نذری دارد از بین رفته است؛ چون معلق علیه حاصل شده است پس فعلیت من جهة در حج نذری قوی تر شده است و از طرف طرف دیگر حجة الاسلام هم وجود دارد و تا زمانی که مکلف تصمیم بگیرد فعلیت من جهة در حجة الاسلام هم وجود دارد و تا زمانی که مکلف تصمیم بگیرد فعلیت من جهة در حجة الاسلام قوی تر شده است. در این صورت هر دو با هم تزاحم می کنند. در این فرض اهم ملاکاً(حج) مقدم می شود. بنابراین تقدیم حجة الاسلام معین است.

مرحوم صاحب عروة(ره) در مسآله 21 می فرمایند:

إذا كان عليه حجة الإسلام و الحج النذري و لم يمكنه الإتيان بهما‌ إما لظن الموت أو لعدم التمكن إلا من أحدهما ففي وجوب تقديم الأسبق سببا أو التخيير أو تقديم حجة الإسلام لأهميتها وجوه أوجهها الوسط و أحوطها الأخير كذا إذا مات و عليه حجتان و لم تف تركته إلا لإحداهما و إما إن وفت التركة فاللازم استيجارهما و لو في عام واحد‌

توضیح استاد در مورد عبارت«علیه»:

«علیه» یعنی حج بر ذمه مکلف مستقر شده است. مثلاً فرد نذر کرده بود که اگر فرزندش خوب شد به حج برود سال قبل می بایست این حج را انجام می داد و حال آن را انجام نداد که در این صورت حج بر ذمه اش مستقر می شود و از طرفی فرد مستطیع هم شده بود و به حج نرفت.

مرحوم حکیم(ره) در ذیل کلام«ففی وجوب تقدیم الاسبق» می فرمایند:

تقدم السبب لا أثر له في مقام الترجيح العقلي بعد استقرار الوجوب بالنسبة الى كل منهما. و لذلك لا تكون هذه المسألة من قبيل ما سبق، من تقدم السابق من النذر و الاستطاعة، لأن ذلك التقديم إنما كان مع الترافع، فيكون التقديم شرعياً، بخلاف المقام، فان التقديم- على تقديره- عقلي لا غير[2] .

بیانات استاد:

فرض اسبقیت در صورتی است که فرد در اینجا ابتدائاً التزام نذری پیدا کرده باشد و این التزام نذری مانع از تحقق استطاعتی که بعد می آید بشود یا بالعکس اینجا اثر دارد البته برای کسانی قائل به اسبقیت هستند اما در صورتی که ما قائل به تزاحم هستیم برای ما اثر ندارد.

مرحوم حکیم (ره) در ذیل عبارت«اوجهها الوسط» می فرمایند:

يعني: التخيير. و وجهه غير ظاهر. و لا سيما بعد بيانه وجه الأخير، و هو الأهمية. فان الأهم إذا كان مقدماً في نظر العقل كان اللازم البناء عليه، إذ لا موجب لرفع اليد عنه. و هذا مما لا ينبغي التأمل فيه[3] .

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo