< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید محمدجواد علوی‌بروجردی

1400/11/05

بسم الله الرحمن الرحیم

تقریر فقه، جلسه64

بحث در نقل روایات مذکور در این مسأله بود.

روایت دوم:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ هَمَّامٍ الْمَكِّيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‌ فِي‌ الَّذِي‌ عَلَيْهِ‌ الْمَشْيُ‌ إِذَا رَمَى الْجَمْرَةَ زَارَ الْبَيْتَ رَاكِباً[1] .

بحث دلالی:

یک قرینه در عبارت«اذا رمی الجمرة» وجود دارد که مراد از«الجمرة» جمره روز دهم نمی باشد؛ چون امام(ع) می فرمایند: «زار البیت راکباً» و این کلام امام(ع) ناظر به این است که فرقی هم نمی کند که این فرد طواف و سعی حج را انجام داده باشد یا انجام نداده باشد؛ چون در زمانی که وقوف در منی دارد اعمال منی را باید انجام بدهد.

بحث سندی:

مرحوم کلینی(ره) این روایت را از محمد بن یحیی ذکر می کند.

نام ایشان محمد بن یحیی العطار ابو جعفر القمی است. مرحوم نجاشی و مرحوم علامه(رحمة الله علیهما) ایشان را توثیق می کنند. ایشان از روات طبقه هشتم هستند و ایشان از مشایخ مرحوم کلینی(ره) هستند.

ایشان روایت را از احمد بن محمد بن عیسی بن عبدالله بن سعد الاشعری نقل می کند.

مرحوم شیخ(ره) در رجالش و مرحوم علامه(ره) هم ایشان را توثیق می کنند. ایشان از روات طبقه هفتم هستند.

ایشان روایت را از اسماعیل بن همام نقل می کنند.

نام ایشان اسماعیل بن همام بن عبدالرحمان بن ابی عبدالله میمون البصری است. مرحوم نجاشی(ره) می فرمایند: «ثقة هو و ابوه و جده». مرحوم علامه(ره) ایشان را در رجالش توثیق می کنند.

ایشان از روات طبقه ششم هستند.

این روایت صحیحه است.

روایت سوم:

مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِيسَ فِي آخِرِ السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ نَوَادِرِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيِّ عَنِ الْحَلَبِيِ‌ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمَاشِي مَتَى يَنْقَضِي مَشْيُهُ قَالَ إِذَا رَمَى الْجَمْرَةَ وَ أَرَادَ الرُّجُوعَ فَلْيَرْجِعْ رَاكِباً فَقَدِ انْقَضَى مَشْيُهُ وَ إِنْ مَشَى فَلَا بَأْسَ[2] .

بحث دلالی:

در این روایت«فلیرجع راکباً» دارد و این عبارت دلالت می کند که تمام رمی جمرات تمام شده است و این اتمام در روز دوازدهم اتفاق می افتد و این مطلب برای ما(استاد) موضوعیت دارد؛ چون مرحوم صاحب عروة(ره) می فرمایند که رمی جمار انتهای مشی است.

بحث سندی:

مرحوم ابن ادریس از بزرگان فقهاء هستند و ایشان از فقهاء طبقه چهاردهم هستند و از اعلام فقهاء هستند. در اواخر کتاب سرائر یک بابی به عنوان نوادر وجود دارد و این روایات از کتب مختلف است. یک بحثی وجود دارد که آیا سندی که ابن ادریس به این روایات دارد سند صحیح و محکمی است یا خیر؟ برخی از اعلام(رحمة الله علیهم) سند مذکور را صحیح می دانند. بحثی که ما(استاد) کردیم عبارت از این است که برای تصحیح آن اسناد وجه قوی ای وجود دارد اما برخی از این کتاب ها از مسلمات در نزد اعلام(رحمة الله علیهم) می باشد که ابن ادریس(ره) سند صحیحی به آن کتاب ها دارد و از جمله آنم کتب کتاب نوادر احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی است که ایشان سند صحیحی دارد. بنابراین این نقلی که از نوادر ابن ادریس می کند ایشان هم عصر با محمد بن ابی نصر نمی باشد؛ چون محمد بن ابی نصر بزنطی طبقه هفتم هستند اما ایشان طبقه چهاردهم هستند اما طریق به کتابش داشته است. ابی نصر هم از اجلاء هستند و حلبی هم از اجلاء هستند. این روایت از نظر ما(استاد) صحیحه است.

در این مسئله فقط این روایات وجود ندارند و این روایات انتهاء مشی را رمی جمرة عنوان کرده اند.

روایت دیگر:

مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمُفِيدُ فِي الْمُقْنِعَةِ قَالَ: سُئِلَ ع عَنِ الْمَاشِي مَتَى يَقْطَعُ مَشْيَهُ فَقَالَ إِذَا رَمَى جَمْرَةَ الْعَقَبَةِ- فَلَا حَرَجَ عَلَيْهِ أَنْ يَزُورَ الْبَيْتَ رَاكِباً[3] .

مرحوم مفیداقدم بر مرحوم شیخ(رحمة الله علیهما) است و نقل روایاتش موضوعیت دارد و کتاب«المقنعة» از کتاب های دوره اول ما است.

بحث دلالی: عبارت«یزور البیت» دلیل برذ این می شود که«رمی الجمرة» در انتهاء رمی جِمار (سه روزه) واقع می شود.

روایت دیگر:

عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ مَتَى يَنْقَطِعُ مَشْيُ الْمَاشِي قَالَ إِذَا رَمَى جَمْرَةَ الْعَقَبَةِ وَ حَلَقَ رَأْسَهُ فَقَدِ انْقَطَعَ مَشْيُهُ فَلْيَزُرْ رَاكِباً[4] .

بحث دلالی:

امام(ع) فعل«حلق الرأس را اضافه کرده است و این حلق رأس از اعمال روز دهم است و رمی جمرة عقبه هم از اعمال روز دوازدهم است. طبق عبارت«حلق الرأس» به نظر می رسد که رمی جمرة عقبة در روز دوازدهم مد نظر است اما در انتهاء روایت«فلیزر» می فرمایند.

این عبارت دلالت بر اتمام افعال منی می کند. بنابراین در اینجا بگوئیم که مراد امام(ع) از عبارت«رمی الجمرة» همان رمی جمرة عقبة در روز دوازدهم است اما زمان خروج زمانی است که فرد از احرام محل شده باشد و این مُحِل شدن حلق رأس هم می خواهد یعنی هیچ فعلی عقب مانده ای در منی ندارد و از جهت احرام مُحِل شده باشد.

مرحوم خوئی(ره) در مورد این روایت می فرمایند که این روایت ضعیف است.

بحث سندی:

محمد بن یحیی العطار ثقه هستند.

احمد بن محمد بن عیسی اشعری ثقه هستند.

ایشان روایت را از علی بن حکم کوفی نقل می کنند و ایشان هم از ثقات هستند. ایشان از روات طبقه ششم هستند.

ایشان روایت را از علی بن ابی حمزه بطائنی نقل می کنند. اغلب اعلام(رحمة الله علیهم) ایشان را تضعیف می کنند؛ چون ایشان از رئوس واقفیه هستند اما ما(استاد) گفتیم که مرحوم نجاشی و مرحوم شیخ(رحمة الله علیهما) هیچ کدام تصریح به واقفیه بودن ایشان ندارند و ایشان را تضعیف می دانند و ما(استاد) فساد در مذهب را جدای از وثاقت می دانیم. صفوان بن یحیی و ابن ابی عمیر و احمد بن ابی نصر بزنطی از ایشان روایت را نقل می کنند و توثیق عام مرحوم شیخ(ره) شامل ایشان می شود و هیچ کس هم نگفته است که ایشان موثق نمی باشد اما مذهب ایشان واقفی است اما هیچ منافاتی با هم ندارند. بنابراین این روایت از نظر ما(استاد) موثقه است.

روایت دیگر:

عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع مَتَى يَنْقَطِعُ مَشْيُ الْمَاشِي قَالَ إِذَا أَفَضْتَ مِنْ عَرَفَاتٍ[5] .

بحث سندی:

عبدالله بن جعفر روایت را نقل می کند. مرحوم شیخ و مرحوم علامه(رحمة الله علیهما) ایشان را توثیق می کنند. ایشان از روات طبقه هفتم یا از بزرگان طبقه هشتم هستند. مرحوم بروجردی(ره)هم به این نکته اشاره کرده اند و ایشان می توانند از محمد بن ولید روایت را نقل می کنند؛ چون عمر هر دو طولانی بوده است و مطلبی که مرحوم بروجردی(ره) می فرمایند یعنی اینکه ایشان می توانند از طبقه ششم(محمد بن ولید) روایت را نقل بکند.

ایشان روایت را از محمد بن ولید الخزار البجلی نقل می کند. مرحوم نجاشی(ره) ایشان را موثق در نقل حدیث می دانند.

مرحوم کشی(ره) می فرمایند:

«فیه من اجلة العلماء العدول و انه من الفطحیة».

مرحوم نجاشی(ره) می فرمایند:

روى‌ عن‌ يونس‌ بن‌ يعقوب‌ و حماد بن عثمان و من كان في طبقتهما، و عمر حتى لقيه محمد بن الحسن الصفار و سعد. له كتاب نوادر أخبرنا محمد بن محمد قال: حدثنا جعفر بن محمد قال: حدثنا علي بن الحسين السعدآبادي، عن أحمد بن محمد بن خالد، عنه بكتابه[6] .

مرحوم شیخ(ره) ایشان را از اصحاب امام صادق(ع) و همچنین از اصحاب امام موسی کاظم(ع) می شمارند و می فرمایند: «يونس‌ بن‌ يعقوب‌،مولى نهد، له كتب (كتاب)، ثقة»[7] . و همچنین در ضمن اصحاب امام رضا(ع) محسوب می کنند و ایشان را موثق نمی دانند.

مرحوم علامه(ره) می فرمایند:

اختلف‌ علماؤنا فيه‌. فقال‌ الشيخ الطوسي رحمه الله: إنه ثقة مولى شهد له و عد له في عدة مواضع و قال النجاشي: إنه اختص بأبي عبد الله عليه السلام و أبي الحسن عليه السلام و كان يتوكل لأبي الحسن عليه السلام و مات في المدينة قريبا من الرضا عليه السلام فتولى أمره و كان حظيا عندهم موثقا و كان قد قال بعبد الله ثم رجع. و قال أبو جعفر بن بابويه: إنه فطحي هو و أخوه يوسف. قال الكشي حدثني حمدويه عن بعض أصحابنا أن يونس بن يعقوب فطحي كوفي مات بالمدينة و كفنه الرضا عليه السلام. و روى الكشي أحاديث حسنة تدل على صحة عقيدة هذا الرجل و الذي أعتمد عليه قبول روايته[8] .

ایشان از روات طبقه پنجم هستند.

این روایت موثقه است البته اگر قائل به صحیحه نبودن این روایت نباشیم؛ چون قطعیت نه در مورد یونس بن یعقوب و نه در مورد راوی قبلی ثابت نشده است و اگر فطحی بودن این فرد ثابت بشود ربطی به وثاقت ایشان ندارد.

بنابراین در اینجا سه دسته روایت داریم:

روایاتی که انتهاء مشی را رمی جمرة می دانند.

روایاتی که انتهاء مشی را رمی جمرة عقبة می دانند.

روایاتی که انتهاء مشی را افاضه کردن از عرفات می دانند.

مرحوم خوئی(ره) می فرمایند:

ثم ان المصنف ذكر أن الانتهاء يرمي الجمار، يستفاد من جملة من الأخبار. و الظاهر إن الاخبار على قسمين:

أحدهما: ما لم يذكر فيه رمي الجمار، و إنما المذكور فيه الجمرة و هي تنطبق على العقبة و غيرها، و في بعضها ذكر رمي الجمرة العقبة و لكنه ضعيف السند.

ثانيهما: ما ذكر فيه أن المنتهى هو الإفاضة من عرفات، و كلاهما على خلاف القاعدة، لأنها تقتضي العمل بالنذر حسب ما قصده الناذر، و أما إمضاء النذر بمقدار و إسقاطه بمقدار آخر، فيحتاج إلى الدليل، نظير التبعيض في الصوم فإن القاعدة تقتضي التكميل، و الروايات من الجانبين صحيحة، فتقع المعارضة بينها و تسقط، فيرجع‌ إلى ما تقتضيه القاعدة من كون المنتهى هو رمي الجمار، لأنه مما التزم به على نفسه، فالصحيح ما ذكره المصنف لا للاخبار بل للقاعدة[9] .

اشکال استاد به مرحوم خوئی(ره):

روایات زمانی به مرحله معارضه می رسد که قابلیت جمع وجود نداشته باشد و در غیر این صورت معارضه معنا و وجه ندارد؛ چون روایتی که«جمرة عقبة» در آن وجود دارد هیچ تنافی ای با روایت رمی جمره ندارد؛ چون بسبب عبارت«فلیرجع راکباً» واضح می باشد که مراد امام(ع) جمره عقبه بعد از رمی همه جمرة عقبه است.

نسبت به روایات افاضه:

مطلب ایشان از عجائب است؛ چون از امام(ع) در مورد انتهای مشی سوال می کنند و امام(ع) می فرمایند: «اذا افضت من العرفات» و این افاضه اطلاق دارد یعنی فرد داخل در منی شده باشد و رمی جمرات را انجام بدهد یا اینکه فرد داخل شده است که می فرمایند انتهاء این مشی رمی جمره است این اطلاق را تقیید می کند یعنی افاضه از عرفات زمانی است که فرد رمی جمرات کرده باشد. به این مطلب صاحب وسائل(ره) هم اشاره کرده است. بنابراین از نظر ما(استاد) روایات قابل جمع هستند؛ چون بین دو دسته روایات رمی جمره و جمره عقبه تنافی ای وجود ندارد؛ چون این روایات مطلق هستند و روایاتی که دلالت بر رمی جمرة می کنند این دسته از روایات را مقید می کند.

اشکال استاد به مرحوم خوئی(ره) که می فرمایند: «بعد از معارضه سراغ معنای عرفی و مقتضای قاعده می رویم»:

با رمی جمرة اعمال حج تمام نمی شود؛ چون غالب در آن زمان به این صورت بود که از منی نمی آمدند تا سعی و طواف حج را انجام بدهند بلکه در منی می ماندند و بعد از اعمال سعی و طواف حج بر می گشتند و آن چیزی که مقتضای قاعد ه است اتیان به تمام اعمال حج است. در این صورت طبق این روایات انتهاء مشی را از رمی جِمار مشخص می کند. این دسته از روایات هیچ تعارضی هم ندارن. مرحوم خوئی(ره) این مطلب و حکم را از باب مدلول روایات است فرمود نه اینکه این حکم مقتضای اصل و قاعده باشد.

یک حاشیه ای هم بر قولی که می فرماید: انتهای مشی افاضه از عرفات است و آن اعلام(رحمة الله علیهم) توجه نکردند که آن روایت مطلق است و روایت مطلق را زمانی بر طبقش فتوا می دهیم که مقید نداشته باشیم در حالی که در این مسأله مقید داریم. بنابراین بیانات مرحوم صاحب عروة(ره) در این مسأله تمام است و اطلاق و تقییدی که ما اشاره به آن کردیم مرحوم صاحب عروة(ره) به آن اشاره کرده است و فرمایش مرحوم خوئی(ره) در اینجا تمام است.


[1] . وسائل الشيعة ؛ ج‌11 ؛ ص89.
[2] وسائل الشيعة ؛ ج‌11 ؛ ص90.
[3] . وسائل الشيعة ؛ ج‌11 ؛ ص91.
[4] . وسائل الشيعة ؛ ج‌11 ؛ ص90.
[5] . وسائل الشيعة ؛ ج‌11 ؛ ص90.
[6] . رجال النجاشي ؛ ص345.
[7] . رجال الطوسي (جامعه مدرسين) ؛ ص345.
[8] . رجال العلامة الحلي ؛ ص185.
[9] . معتمد العروة الوثقى؛ ج‌1، ص: 450-451.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo