< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید محمدجواد علوی‌بروجردی

1401/02/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع:

 

بحث در روایت دوم «المیسور لا یسقط بالمعسور» بود.

دو تا اشکال در این روایت وجود دارد:

1.خروج مستحبات از این روایت بدون مخصص است؛ چون اگر مستحبات داخل بشود این روایت به واجبات نمی باشد.(استاد) این مطلب را جواب دادیم و گفتیم که ما بحث از واجب و مستحب را نداریم بلکه بحث بر سر تعلق تکلیف به مکلف از جانب خداوند است و حال آنم تکلیف واجب یا مستحب باشد. بنابراین معیار«ما تعلق به المکلف» است.

اشکال دوم:

زمانی که تکلیف مکلف یک کل باشد(نماز). مرکب حاصل مجموع اجزاء و شرائط است و اجزاء نماز متصف به وجوب هستند و این نوع وجوب وجوب ضمنی است. تفاوت بین وجوب نفسی و ضمنی این است که خودش متعلق برای وجوب شده است اما سوره به تنهائی واجب نمی باشد بلکه سوره در ضمن نماز واجب می باشد. اگر مکلف نماز را بدون سوره اتیان بکند وجوب نفسی به کل ساقط می شود. باقی اجزاء دارای وجوب ضمنی هستند و دلیلی هم بر اتیان باقی اجزاء نداشته باشیم اتیان به باقی اجزاء واجب نمی باشد. اگر دلیل قائم بشود مبنی بر اینکه وجوب نفسی را به اجزاء اجزاء دیگر بله غیر از سوره ببرد با وجوب نفسی که در کل وجود داشت با هم مباین هستند. در این صورت چگونه بر این نه جزء(مثلاً) میسور صادق می باشد؟ بنابراین قاعده میسور در مرکبات شرعیه متصور نمی باشد.

جواب:

اگر عنوان (میسور و معسور) بر روی وجوب رفته باشد این اشکال وارد می باشد؛ چون شخص وجوبی که بر کل مترتب می شود غیر از وجوبی است که بر نه جزء(مثلاً) مترتب می شود اما اگر این دو وصف «المیسور و المعسور» را بر وجوب مترتب کردیم و این ترتب به اعتبار منشأ وجوب می باشد. منشأ حکم جعل مولا است و. این در صورتی است که ملاک وجود داشته باشد. بنابراین این بحث را به این صورت بررسی بکنیم که آیا جزئی که غرض مولا بر آن قائم شده بود و الآن معسور شده است غرض مولا با اتیان نُه جزء ساقط می شود یا خیر؟

تباین بین این دو وجوب وجود دارد اما نسبت به جعل و غرض از وجوب این دو با هم تباین ندارند؛ چون غرض مولا با ده جزء غرضش حاصل می شود اما مکلف نمی داند که با اتیان ده جزء غرض مولا ساقط می شود یا خیر؟ روایت «المیسور لا یسقط بالمعسور» ناظر به این است که اگر غرض مولا که قائم بر یک فعلی شده است و آن فعل دارای ده جزء باشد مکلف می تواند با اتیان ده جزء غرض مولا را اتیان بکند.

اما غرض باید در ضمن نه جزء محفوظ باشد، مثلاً در نماز با دلیل برای مکلف ثابت شد که اجزای نماز به دو صورت هستند:1.اجزای رکنیه 2.اجزای غیر رکنی.

اجزای رکنی باید اتیان بشوند؛ چون در صورت سقوط رکن قوام نماز ساقط می شود و اگر فرد قادر به انجام رکوع نباشد فرد باید با اشاره این رکوع را انجام بدهد یا در مثل نماز غرقاء فرد می تواند با اشاره نماز را انجام بدهد و در غیر این صورت فرد می تواند بجای هر رکعت یک تکبیر بگوید. در این صورت این قاعده جاری می شود و الا این قاعده جاری نمی شود. اگر فرد رکوع را انجام داد اما ذکر را نگوید اشکال بسیاری از اعلام(رحمة الله علیهم) در این قاعده بر این نکته است که هر چیزی از نماز را نمی تواند بیاورد انجام ندهد. خیر، چنین چیزی ثابت نمی باشد، مثلاً در حج طواف از ارکان است و اگر این عمل ترک بشود حجش ساقط می شود. بنابراین معنائی که از این قاعده می کنیم عبارت از این است که آن میسوری که قوام عبادت در ضمن او محفوظ باشد این قاعده جاری می شود در غیر این صورت این قاعده جاری نمی شود؛ چون باید صادق باشد که این میسوری از آن است اما عنوان مأموربه از بین نرفته باشد و این عنوان زمانی محفوظ است که غرض مولا محفوظ باشد. مثل ارکان نماز که در نماز باید محفوظ باشند و در صورت عدم تحفظ این ارکان نماز ساقط می شود.

بنابراین مدلول این قاعده تمام است و همچنین قید تحفظ بر عنوان مأموربه و داعی از جعل این واجب محفوظ باشد.

روایت سوم: «مات لا یدرک کله لا یترک کله»:

این روایت هم مثل روایت قبل می توانیم به تبعیض در افراد یا در اجزاء سرایت بدهیم یعنی«ما لا تدرک کل الاجزاء او الافراد لا تترک کل الاجزاء او الافراد».

اشکالاتی که در روایت سابق وجود دارد در این روایت هم وجود دارد اما دلالت این روایت تمام است. معنای «جبر سند» توسط اصحاب» این نیست که عمل اصحاب روات روایت را موثق می کند بلکه این عمل و فتوا بر طبق روایت آن روایت را همانند روایت صادر قرار می دهد یعنی این روایت از امام(ع) صادر شده است؛ چون عمل اصحاب به مدلول روایت بر می گردد یعنی این مدلول صادر شده است؛ چون در بین فقهاء صدر اول اگر امری بینشان مشهور بود یا استناد به روایتی در بین آنها مشهور باشد کشف می کنیم که این شهرت متصل به عصر ائمه(علیهم السلام) بوده است. علاوه بر این مطلب فتوائی که اصحاب ائمه(علیهم السلام) می دادند به صورت نقل روایت بود. مثلاً زرارة در جواب سوال از مسأله جواب را بصورت روایت می داد و روش فقهاء صدر اول هم روششان به همین صورت بود مثل مقنعه..

بنابراین اگر یک روایتی در بین فقهاء ما مخصوصا فقهاء صدر اول مشهور باشد این اشتهار حاکی از شهرت این روایت در بین اصحاب ائمه(علیهم السلام) است. این نوع روایت با عمل اصحاب جبر می شود. با این بیان ما(استاد) جبر ضعف حدیث منحصر به جبر سند حدیث نمی باشد بلکه دلالت حدیث را هم درست می کند یعنی گاهی از اوقات ظاهر حدیث یک دلالت دارد اما اصحاب دلالت دیگر را از حدیث فهمیدند؛ چون قرینه ای در روایت وجود دارد که مراد امام(ع) با این قرینه فهمیده می شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo