درس خارج فقه استاد سیدمحمدجواد علویبروجردی
1402/08/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: نقل روایت برای قول اول
روایت اسحاق بن عمار:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَمُوتُ فَيُوصِي بِحَجَّةٍ فَيُعْطَى رَجُلٌ دَرَاهِمَ يَحُجُّ بِهَا عَنْهُ فَيَمُوتُ قَبْلَ أَنْ يَحُجَّ ثُمَّ أُعْطِيَ الدَّرَاهِمُ غَيْرَهُ فَقَالَ إِنْ مَاتَ فِي الطَّرِيقِ أَوْ بِمَكَّةَ- قَبْلَ أَنْ يَقْضِيَ مَنَاسِكَهُ فَإِنَّهُ يُجْزِي عَنِ الْأَوَّلِ قُلْتُ فَإِنِ ابْتُلِيَ بِشَيْءٍ يُفْسِدُ عَلَيْهِ حَجَّهُ حَتَّى يَصِيرَ عَلَيْهِ الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ أَ يُجْزِي عَنِ الْأَوَّلِ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ لِأَنَّ الْأَجِيرَ ضَامِنٌ لِلْحَجِّ قَالَ نَعَمْ.
وَ رَوَاهُ الشَّيْخُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ مِثْلَهُ[1] .[2]
بحث دلالی:
عبارت«ان مات فی الطریق او بمکة» اشاره دارد به اینکه کسی اگر بعد از احرام فوت بشود نیازی به نائب دیگر نمیباشد و این خودش حساب میشود.
در این روایت عبارت«المفسِد» آمده است و در روایت قبلی و بعدی چنین عبارتی وجود ندارد.
بحث سندی:
مرحوم کلینی از ابی علی الاشعری که نامش احمد بن ادریس میباشد این روایت را نقل کرده است.
مرحوم نجاشی و مرحوم شیخ در فهرست و مرحوم علامه و ابن شهر آشوب (رحمة الله علیهم) ایشان را موثق می دانند و از روات طبقه هشتم هستند.
ایشان روایت را از محمد بن عبدالجبار (محمد بن ابی الصهبان) نقل میکند. مرحوم شیخ و مرحوم علامه(رحمة الله علیهما) ایشان را موثق می دانند و ایشان از روات طبقه هفتم میباشند.
ایشان روایت را از صفوان بن یحیی نقل می کند. ایشان اجل از توثیق هستند.
مرحوم شیخ(ره) ایشان را در رجال و در فهرست موثق می داند .مرحوم نجاشی(ره) میفرمایند:«ثقة ثقة».
ایشان از اصحاب اجماع کشی هستند و از روات طبقه ششم هستند.
ایشان روایت را از اسحاق بن عمار که نامش اسحاق بن عمار کوفی الصیرفی است، نقل می کند. مرحوم شیخ در رجال و ابن شهر آشوب ایشان را موثق می دانند. مرحوم نجاشی(ره) میفرماید:«ثقة هو و اخوته یونس و یوسف و قیس و اسماعیل».
ایشان غیر از اسحاق بن عمار ساباطی که فطحی مذهب هستند میباشد و اما وثاقت ایشان تمام میباشد و مرحوم شیخ(ره) در فهرست ایشان را موثق می داند و مرحوم علامه در روایت ایشان در موراد «ینفرد به» توقف می کند.
سند این روایت تام و صحیح میباشد.
مشکل اصلی در این روایت این است که عمار صیرفی این روایت را بصورت اضمار «سألته» آورده است اما بعید میباشد که غیر از امام(ع) روایت کرده باشد. اما اعلام(رحمة الله علیهم) توجه به این اضمار نفرمودند یا اینکه به نقل مرحوم صاحب عروة(ره) که«احدهما» فرموده است اعتماد کردهاند یا یک طریق یا نسخهای داشتند که«احدهما» داشته است.
صحیح در نزد ما با صحیح در نزد قدماء متفاوت میباشد؛ چون صحیح در نزد ما این است که تمام افراد نقله موثق امامی باشند اما صحیح در نزد قدماء این بود که متن روایت صحیح باشد. مرحوم شیخ(ره)عمده ترین ادله اعتبار خبر واحد را«الخبر الثقة الموثوق به» قرار داده است و این عبارت«موثوق به» وصف برای خبر میباشد یعنی خبر موثوق به باشد یعنی این خبر مطابق با سنت و کتاب و قواعد باشد و حتی حیثیات عقلیه و حیثیات عقلائیه(طبق نظر ما(استاد)). و این روایت با همه این جهات منطبق می باشد.
روایت دیگر:
وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ[3] عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الرَّجُلِ يَحُجُ عَنْ آخَرَ فَاجْتَرَحَ فِي حَجِّهِ شَيْئاً يَلْزَمُهُ فِيهِ الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ أَوْ كَفَّارَةٌ قَالَ هِيَ لِلْأَوَّلِ تَامَّةٌ وَ عَلَى هَذَا مَا اجْتَرَحَ.
وَ رَوَاهُ الشَّيْخُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ مِثْلَهُ[4] .