درس خارج فقه استاد سیدمحمدجواد علویبروجردی
1402/08/27
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ادامه بیانات استاد
عرض کردیم که طبق روایات ثلاثه قول اول را اختیار میکنیم و قول اول همان قول مرحوم صاحب عروة(ره) میباشد و قائل قول دوم مرحوم صاحب جواهر(ره) میباشند و مقدئاری از کلامش را در جلسه قبل ذکرکردیم و اشکالاتی را هم در جلسه قبل ذکر کردیم و آن عبارت بود: حجی که ذات تفضلاً می دهد اگر حج اول باشد و واجب حج اول میباشد و اما اگر تفضل حج دوم باشد حجش را بجا آورده است و فقط فرض تفضّل در حج اول متصور میباشد و ذمه منوب عنه با این حج اول بری میشود اما ایشان(صاحب جواهر(ره)) معتقد به این معنا نمیباشد و معتقد است که ذمه منوب عنه با حج دوم بری میشود .
اشکال استاد بر مرحوم صاحب جواهر(اطلق علیه اسم الفاسد):
فساد در لغت بمعنای خرابی میباشد و این خرابی مقول به تشکیک میباشد یعنی این عمل فاسد و باطل میباشد(یک نمونه) یاع این عمل عمل خراب شد اما با عملی که بعد از این عمل انجام میدئهم تکمیل و صحیح میکنم. سهواً یک سجده را فراموش کرد در نماز خرابی واقع میشود اما این خرابی با سجده سهو و ... از بین میرود. علت این مطالب این است که ما علاوه بر اینکه در موارد این حرف را میزنیم و در کلام امام(ع) در اینت روایات ثلاث فساد نبود و شما میتوانید به مرحوم صاحب جواهر(ره) بفرمایید که دو روایت دیگر غیر از روایت اسحاق بن عمار اولی وجود دارند که هر دو صحیحه هستند و این دو روایت را مستند قرار می دهیم اما ایشان به این اعتبار که فساد باید در معنای مجازی استعمال بشود صراحت دو روایت دیگر را از بین میبرند . «فساد» از نظر ما(استاد) مقول به تشکیک میباشد و دلیل ما هم روایت میباشد و آن روایت عبارت است:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ كَانَ عَلَيْهِ طَوَافُ النِّسَاءِ وَحْدَهُ فَطَافَ مِنْهُ خَمْسَةَ أَشْوَاطٍ ثُمَّ غَمَزَهُ بَطْنُهُ فَخَافَ أَنْ يَبْدُرَهُ فَخَرَجَ إِلَى مَنْزِلِهِ فَنَقَضَ[1] ثُمَّ غَشِيَ جَارِيَتَهُ قَالَ يَغْتَسِلُ ثُمَّ يَرْجِعُ فَيَطُوفُ بِالْبَيْتِ طَوَافَيْنِ تَمَامَ مَا كَانَ قَدْ بَقِيَ عَلَيْهِ مِنْ طَوَافِهِ وَ يَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ لَا يَعُودُ وَ إِنْ كَانَ طَافَ طَوَافَ النِّسَاءِ فَطَافَ مِنْهُ ثَلَاثَةَ أَشْوَاطٍ ثُمَّ خَرَجَ فَغَشِيَ فَقَدْ أَفْسَدَ حَجَّهُ وَ عَلَيْهِ بَدَنَةٌ وَ يَغْتَسِلُ ثُمَّ يَعُودُ فَيَطُوفُ أُسْبُوعاً.
وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ مِثْلَهُ إِلَى قَوْلِهِ وَ لَا يَعُودُ[2] [3] .
بحث دلالی:
فساد در حج واقع شده است اما این فساد به حدی است که با یک بُدنة قابل جبران میباشد و حج «من قابل» هم لازم نمیباشد.
بحث سندی:
مرحوم کلینی(ره) این روایت را از عدة نقل میکند.
این عدة این روایت را از احمد بن محمد نقل میکندکه این احمد بن محمد مشترک بین احمد بن محمد بن عیسی و احمد بن محمد بن خالد برقی میباشد که هر دو ثقه هستند. و ایشان هم از سهل بن زیاد نقل میکنند و سهل بن زیاد هم موثق میباشد. هر سه از روات طبقه سوم هستند.
این دو نفر روایت را از ابن محبوب نقل میکنند.
ظاهراً نام ایشان حسن بن محبوب میباشد و ایشان از اجلاء و از اصحاب اجماع هستند. ایشان از روات طبقه ششم هستند. ایشان روایت را از علی بن رئاب نقل میکنند. مرحوم شیخ(ره) میفرمایند:«ثقة جلیل القدر» مثل ایشان مرحوم علامه(ره) میفرمایند و ایشان از روات طبقه پنجم هستند.
ایشان روایت را از حمران بن اعین نقل میکنند. ایشان برادر زاده زراره هستند و ایشان جلیل القدر میباشند و ایشان از روات طبقه چهارم هستند و جزء تابعین محسوب میشود. این روایت صحیحه است.
روایت دیگر:
بِالْإِسْنَادِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْعَبْدِيِّ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ طَافَ بِالْبَيْتِ- أُسْبُوعاً طَوَافَ الْفَرِيضَةِ ثُمَّ سَعَى بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ أَرْبَعَةَ أَشْوَاطٍ ثُمَّ غَمَزَهُ بَطْنُهُ فَخَرَجَ فَقَضَى حَاجَتَهُ ثُمَّ غَشِيَ أَهْلَهُ قَالَ يَغْتَسِلُ ثُمَّ يَعُودُ وَ يَطُوفُ ثَلَاثَةَ أَشْوَاطٍ وَ يَسْتَغْفِرُ رَبَّهُ وَ لَا شَيْءَ عَلَيْهِ قُلْتُ فَإِنْ كَانَ طَافَ بِالْبَيْتِ طَوَافَ الْفَرِيضَةِ فَطَافَ أَرْبَعَةَ أَشْوَاطٍ ثُمَّ غَمَزَهُ بَطْنُهُ فَخَرَجَ فَقَضَى حَاجَتَهُ فَغَشِيَ أَهْلَهُ فَقَالَ أَفْسَدَ حَجَّهُ وَ عَلَيْهِ بَدَنَةٌ وَ يَغْتَسِلُ ثُمَّ يَرْجِعُ فَيَطُوفُ أُسْبُوعاً ثُمَّ يَسْعَى وَ يَسْتَغْفِرُ رَبَّهُ قُلْتُ كَيْفَ لَمْ تَجْعَلْ عَلَيْهِ حِينَ غَشِيَ أَهْلَهُ قَبْلَ أَنْ يَفْرُغَ مِنْ سَعْيِهِ كَمَا جَعَلْتَ عَلَيْهِ هَدْياً حِينَ غَشِيَ أَهْلَهُ قَبْلَ أَنْ يَفْرُغَ مِنْ طَوَافِهِ قَالَ إِنَّ الطَّوَافَ فَرِيضَةٌ وَ فِيهِ صَلَاةٌ وَ السَّعْيَ سُنَّةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص قُلْتُ أَ لَيْسَ اللَّهُ يَقُولُ إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ[4] قَالَ بَلَى وَ لَكِنْ قَدْ قَالَ فِيهَا وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ[5] - فَلَوْ كَانَ السَّعْيُ فَرِيضَةً لَمْ يَقُلْ وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً[6] .
بحث دلالی:
ما می دانیم که طواف و سعی بعد از وقوف در مشعر واقع میشود و لذا این روایت منافات با جماعی که بعد داز حج واقع میشود با جماعی که بعد از وقوف در مشعر میباشد.
و حجش با مفسد باطل نمیباشد و موید بیان ما است که مساد مقول به تشکیک میباشد.
بحث سندی: سند این روایت تا حسن بن محبوب تمام میباشد.
حسن بن محبوب روایت را از عبدالعزیطز عبدی نقل میکند. ایشان ار روات امام صادق(ع) هستند. مرحوم نجاشی به نفل از ابن نوح ایشان را تضعیف میکند.
مرحوم نجاشی(ره) می فرماید:
« عبدالعزیز العبدی کوفی، روی عن ابیعبدالله (علیه الاسلام) ضعیف ذکره ابن نوح له کتاب یرویه جماعة. اخبرنا ابوالعباس احمد بن علی. قال: حدثنا الحسن بن حمزه الطبری قال: حدثنا ابن بطة قال: حدثنا محمد بن الحسن الصفار، عن احمد بن محمد بن عیسی عن الحسن بن محبوب عن عبدالعزیز بکتابه[7] .»
مرحوم شیخ(ره) در رجالش میفرماید:
« العبدی مولاهم الخزاز من اصحاب الصادق (علیه السلام) من یغر تعرض لحاله.
کما ان البرقی عدة من اصحاب الصادق (علیه السلام) مقتصراً علی قوله: عبدالعزیز العبدی کوفی.
بیانات استاد:
افرادی از روات که هیچ دلیلی بر ضعفشان وجود ندارد هر چند دلیلی هم بر وثاقتشان وجود ندارد ما به روایتشان عمل می کنیم. و نقل مرحوم نجاشی(ره) بصورت مطلق (لا یقال: ضعیف فی الرئوایة» میباشد و این نقل دلالت بر ضعف نمیکند؛ چون در بین فقهاء صدر اول کسی که دارای فساد عقیده بود او را ضعیف می دانند در این صورت ضعف بصورت مطلق را ضعف در عقیده حمل میکنیم این اعلام شهادت در ضعف را با شهادت در توثیق معارض نمیبینند و ما(استاد) عرض کردیم که این مبنای دوم را قبول داریم که ضعف در اینجا که وجه ضعف باید معلوم باشد-مثلاً شما میگوئید:«ثقة» لازم نیست که وجهش را بگوئید اما در«ضعف» اعم از «ضعف» در نقل میباشد و از طرفی حسن بن محبوب هم از ایشان روایت را نقل میکنند و ابن محبوب از روات کتاب ایشان میباشد و از اصحاب اجماع میباشد و از کسانی است که فقط از فرد ثقه روایت نقل میکند.
ایشان روایت را از حمران بن اعین نقل میکند.