درس خارج فقه استاد سیدمحمدجواد علویبروجردی
1402/09/15
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ادامه ذکر حواشی در مسأله 23
مرحوم گلپایگانی(ره) در ذیلذ عبارت« محمولة علی صورة العلم بالرضا من المستأجر» می فرمایند:
« علی وجه یکشف عن وقوع العقد علی المطلق.»
بیانات استاد:
این مطلب که مقتضای اطلاق عقد مباشرت میباشد و اگکر بخواهیم از این اقتضاء صرف نظر کنیم قرینه یا یک دلیل قطعی بایدت وجود داشته باشد. بحث در روایت مطرح شده در این مسأله باشد و آن روایت عبارت است:
ما رواه الشیخ (قدس سره) باسناده عن محمد بن احمد بن یحیی، عن ابی سعید عن یعقوب بن یزید عن ابی جعفر الاحول عن عثمان بن عیسی قال:
قلت لابی الحسن الرضا: ما تقول فی الرجل یعطی الحجة فیدفعها الی غیره؟ قال: لا بأس.
و رواه الکلینی عن عدة من اصحابنا عن سهل بن زیاد عن یعقوب بن یزید.
و رواه الشیخ ایضاً باسناده عن محمد بن الحسین عن جعفر بن بشیر، عن الاحول عن وعیثم بن عیسی عن ابی الحسن.
و افاد صاحب الوسائل فی ذیل الروایة:
اقول: هذا محمول علی الاذن، قاله بعض علمائنا.
و لکنه ذکر فی عنوان الباب – الذی لایشتمل الا علی هذه الروایة – باب حکم من اعطی حجة، هل یجوز ان یعطیها غیره ام لا[1] ؟
بحث دلالی:
«اعطاء حج به فرد دیگر بهمراه پول میباشد که طبق مقتضای اجاره میباشد و این حج هم «حجة الاسلام» میباشد؛ چون بسبب مصیبتی که مکه رفتن در زمان قبل داشت اعطاء حج مستحبی اصلاً معنا و تصویری ندارد. طبق نظر ما(استاد) دلالت روایت یک دلالت قویای میباشد. و همه اعلام(رحمة الله علیهم) در ظهور بدوی همین مطلب را بیان میکنند(معنای ظاهری روایت) اما در مقام توجیه حملهائی را انجام دادند؛ چون این روایت خلاف قاعده میباشد؛ چون در اجاره فرد(اجیر) باید خودش انجام حج را انجام بدهد و در این صورت اعلام(رحمة الله علیهم) همه سعی در ساقط کردن ظهور دارند و حمل بعد از عدم عمل ما به روایت میباشد اما ظهور روایت ساقط نمیشود و این روایت همه اعلام(رحمة الله علیهم) را به زحمت انداخته است. مراد مرحوم صاحب عروة(ره) از «الحمل» این است که این روایت را بر معنای خلاف ظاهر حمل کنیم؛ چون این روایت خلاف ظاهر میباشد و باید حمل بر رضاء مستأجر باید یک توجیهی وجود داشته باشد تا بفهمیم که فرد مستأجر راضی میباشد یا خیر؟
بحث سندی:
برای این روایت سه طریق وجود دارد:
طریق اول مرحوم شیخ(ره): اسناد مرحوم شیخ(ره) به احمد بن یحیی در مشیخه تام میباشد.
.2اما نام احمد بن یحیی، محمد الاشعری القمی میباشد.
مرحوم نجاشی و مرحوم علامه(رحمة الله علیهما) در حق ایشان میفرمایند:«ثقة فی الحدیث»، ایشان از روات طبقه هفتم میباشند.
ایشان از ابی سعید روایت را نقل میکنند و نامشان محمد بن یحیی ابو سعید الرازی میباشد و ایشان همان سهل بن زیاد آدمی میباشد.
ایشان از روات اصحاب امام صادق و امام موسی کاظم(علیهم السلام) میباشند و ایشان ثقه هستند-علی الاقوی-و آن چیزی که دلالت بر ضعفش میکند بیشتر از اینکه دلالت بر غالی بودن آن فرد میکند نمیباشد و این مطلب ربطی به وثاقت ایشان در حدیث ندارد. ایشان از روات طبقه هفتم هستند.
ایشان روایت را از یعقوب بن یزید بن حماد الانباری الکاتب نقل میکند.
مرحوم شیخ(ره) در رجال در حق ایشان میفرمایند:«ثقة هو و ابوه». و در فهرست فرمودند:«انه ثقة». ایشان از اصحاب امام رضا و امام جواد و امام هادی(علیهم السلام) میباشد و از روات طبقه هفتم هستند.
ایشان روایت را از ابی جعفر احول نقل میکند.
نام ایشان محمد بن علی بن نعمان ملقب به «المومن الطاق» میباشد که از اصحاب امام صادق(ع) میباشد و امام موسی کاظم(ع) را هم درک کرده است. ایشان از اجلاء میباشند و مرحوم شیخ(ره) در هر دو کتابش و مرحوم علامه(ره) ایشان را موثق میدانند و ایشان از روات طبقه پنجم هستند.
اما صاحب الوسائل هر چند از مرحوم کلینی و شیخ(رحمة الله علیهم) نقل کرده است«ابی جعفر احول میباشد اما در دو کتاب کافی و تهذیب«جعفر احول» میباشد. مرحوم خوئی(ره) میفرمایند:
بانه لم یوثق و انه لیس الرجل ابوجعفر الاحول جزماً، فانه من اصحاب الصادق فکیف یروی عنه یعقوب بن یزید الذی هو من اصحاب الهادی.
محقق اردبیلی(ره) میفرمایند:
عنه ابوجعفر الاحول فی التهذیب فی باب الزیادات فی فقه الحج، یعقوب بن یزید عن جعفر الاحول عنه فی الکافی فی باب الرجل یأخذ الحجة فلا تکلیفه الظاهر ان لفظة (ابی) هنا سقطت من القلم بقرینة کون الراوی و الخبر متحدین والله اعلم.
و یمکن ان یقال:
ان الشیخ «قدس سره» عد الرجل تارة من اصحاب الصادق و اخری من اصحاب الکاظم و وثقة.[2]
مرحوم علامه(ره) میفرمایند:
محمد بن علی بن النعمان ابوجعفر الملقب بمؤمن الطاق ... من اصحاب الکاظم ثقة ... [3]
مرحوم شیخ(ره) در فهرست میفرمایند:
... هو من اصحاب الصادق (علیه السلام) و کان ثقة متکلماً حاذقاً.[4]
ایشان از اصحاب طبقه پنجم میباشند.
قبلاً بیان داشتیم که یعقوب بن یزید گاهی از اوقات از اصحاب امام موسی کاظم(ع) محسوب میشود و ایشان یعقوب بن یزید کاتب میباشد و ایشان و پدرشان هر دو ثقه هستند و گاهی از اوقات از اصحاب امام هادی(ع) محسوب میشوند. مرحوم شیخ(ره) ایشان را موثق می دانند و مرحوم علامه(ره) ایشان را از اصحاب امام رضا(ع) و همچنین از اصحاب امام جواد(ع) هم محسوب میکنند ایشان از روات طبقه هفتم میباشند.
مشکل از نظر ما این است که«یعقوب بن یزید»ای که در طبقه هفتم است چطور میتواند از کسی که در طبقه پنجم است روایت نقل کند؟ و در صورت نقل لازمهاش این است که مروی عنه اینقدر عمرش طولانی شده باشد که طبقه بعدی از او بتواند روایت را نقل کرده باشد. مشکل در «ابو جعفر احول» هم وجود دارد؛ چون ایشان اصلاً امام رضا(ع) را ادراک نکرده است و در این صورت نمیتواند «ابو جعفر احول» باشد. بنابراین در صورت وجود یا عدم وجود«ابو» غیر از «مومن الطاق» میباشد و در رجال از او اثری نمیباشد. بنابراین این روایت از جهت نقل یعقوب بن یزید از «ابوجعفر احول» البته اگر ابو جعفر مومن الطاق باشد و بعد اینکه اگر این ابوجعفر «مومن الطاق» باشد نمیتواند از امام رضا(ع) روایت را نقل کرده باشد؛ چون اصلاً این فرد امام رضا(ع) را درک نکرده است.
ایشان روایت را از عثمان بن عیسی نقل میکنند. ایشان از واقفی میباشند.
مرحوم خوئی(ره) در حق ایشان میفرمایند:
«لاینبغی الشک فی ان عثمان بن عیسی کان منحرفاً عن الحق و معارضاً و غیر معترف بامامته، و قد استحل اموال الامام (علیه السلام) و لم یدفعها الیه، و اما توبته ورده الاموال بعد ذلک فلم یثبت فانها روایة نصر بن الصباح و هو لیس بشئٍ و لکنه مع ذلک کان ثقة بشهادة ابن قولویه و الشیخ و علی بن ابراهیم و ابن شهرآشوب المؤیدة بدعوی بعضهم انه من اصحاب الاجماع.[5]
صفوان بن یحیی هم از ایشان روایت نقل میکند.
ایشان ثقه میباشند و مشکل فقط از جهت «احول» میباشد.
طریق دوم:
مرحوم کلینی این روایت را از «عدة» نقل میکند و «عدة» هم از سهل بن زیاد و ایشان هم از «احول» روایت را نقل میکند و بحث در سند این روایت هم مثل سند سابق میباشد.
طریق سوم:
مرحوم شیخ(ره) این روایت را به اسنادش از محمد بن حسین بن ابی خطاب میباشد. مرحوم شیخ(ره) در هر دو کتابش و همچنین مرحوم نجاشی(رحمة الله علیهما) ایشان را موثق میدانند. ایشان از روات طبقه هفتم میباشند.
طریق مرحوم شیخ(ره) به ایشان تمام نمی باشد؛ چون در این طریق «ابن ابی جید» میباشد اما نسبت به ایشان نه ذم و نه مدحی وارد نشده است البته اگر بگوئیم به روایت کسی که تضعیف نداشته باشد میتوانیم اعتناء کنیم.
ایشان روایت را از جعفر بن بشیر الوشاء نقل میکند. مرحوم شیخ(ره) در فهرست و مرحوم نجاشی(ره) ایشان را موثق میدانند و ایشان از روات طبقه ششم هستند. ایشان روایت را از عیثم بن عیسی نقل میکنند و ایشان مجهول هستند و در کتب رجالی ذکری از او نشده است.
بله، در هیثم بن ایشم وجود و ایشان مهمل میباشند.
و اما امکان دارد که سبب خبط رسم الخطی مراد از عیثم عثمان باشد. بنابراین در این روایت فقط مشکل از «ابو جعفر یا جعفر احول» میباشد.
این روایت مشکل دلالتی ندارد اما این روایت خلاف قاعده است و قاعده این است که در عقد اجاره مباشرت معتبر میباشد و در این صورت (خلاف قاعده بودن) باید یک تعبد محکمی وجود داشته باشد یا اینکه از این روایت بسبب خلاف قاعده بودن رفع ید بکنیم. حملهائی که اعلام(رحمة الله علیهم) انجام دادند در صورتی ارزش دارد که یک وجه حملی در خود روایت داشته باشیم و الا این حملها ارزشی ندارد.
مرحوم صاحب عروة(ره) در مسأله 24 میفرمایند:
لایجوز استیجار من ضاق وقته عن اتمام الحج تمتعاً – و کانت وظیفته العدول الی حج الافراد – عمن علیه حج التمتع.
و لو استأجره مع سعة الوقت، فنوی التمتع، ثم اتفق علیه ضیق الوقت، فهل یجوز له العدول و یجزی عن المنوب عنه او لا؟
وجهان:
من اطلاق اخبار للعدول.
و من انصرافها الی الحاج عن نفسه
و الاقوی: عدمه
و علی تقدیره، فالاقوی عدم اجزائه عن المیت. و عدم استحقاق الاجرة علیه، لانه غیر ما علی المیت، و لانه غیر العمل المستأجر علیه[6] .»