درس خارج فقه استاد اشرفی
1400/06/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: شرط تنجّس ملاقی نجس و ملاقی متنجّس.
در بحث دیروز گفتیم وجود رطوبت مسریّه در احد المتلاقیین شرط تنجّس ملاقِی نجس است و قدر متیقّن در تنجّس شیءِ طاهر که با یکی از نجاسات یازده گانه[1] و یا شیء متنجّس، ملاقات کرده، آن است که متلاقیین یا لا اقل یکی از آن دو مرطوب به رطوبت مسریّه باشد ولی اگر هر دو خشک باشند یا رطوبت مسریّه نداشته باشند موجب نجاست ملاقی نمیشود برخی از متاخرین از جمله مرحوم محقّق اوّل در معتبر، ادعای اجماع بر این مطلب نمودهاند.
قال ره فی المعتبر: إذا لاقى الكلب و الخنزير أو الكافر المحكوم بنجاسة عينه ثوبا أو جسدا و هو رطب، غسل موضع الملاقاة وجوبا، و ان كان يابساً رش الثوب بالماء استحبابا، و هو مذهب علمائنا أجمع لأن ملاقاة النجاسة الرطبة أو الموضع الرطب موجب نجاسته فيكون الرطوبة منجسة لمحلها و مع تحقق النجاسة يجب إزالتها، أما البدن فيصب عليه الماء كما سلف. [2]
دلیل ذلک: دلیل عدم تنجّس ملاقی در صورت خشک بودن متلاقیین، با قطع نظر از روایات، امر اعتباری و ارتکاز عرفی است زیرا در فرض خشک بودن متلاقیین، عند العرف اثری از نجس به ملاقیِ سرایت نمیکند تا تطهیر آن لازم باشد و به قول مرحوم استاد شیخ حسین حلی ره «جافٍ بِجافٍ طاهرٌ بِلا خلافٍ» در فرض مزبور معروف و مشهور فقها، بین نجاست یازده گانه هیچ فرقی نگذاشتهاند ضمن این که روایات متعدّدی وارد شده که حکم به عدم لزوم تطهیر در صورت خشک بودن متلاقیین نموده است برخی از این روایات در جلسه قبل گذشت مثل موثقه ابن بکیر که به طور مطلق فرمود: «كُلُّ شَيْئٍ يَابِسٍ ذَكِيٌّ» صحيحه البقباق که فرمود: «إِذَا أَصَابَ ثَوْبَكَ مِنَ الْكَلْبِ رُطُوبَةٌ فَاغْسِلْهُ وَ إِنْ مَسَّهُ جَافّاً فَاصْبُبْ عَلَيْهِ الْمَاءَ» صحيحة على بن جعفر، حدِيث الْأَربَعِمِائة و صحيحه محمد ابن مسلم که وقتی راوی دید امام باقر در هنگام عبور، پا بر روی عذره خشک گذاشتند به امام عرض کرد که از روی عذره عبور کردید! حضرت فرمود: «أَ لَيْسَ هِيَ يَابِسَةً؟ فَقَالَ بَلَى؛ فَقَالَ لَا بَأْسَ».[3] و اما برخی دیگر از روایات که در مقام وارد شده است:
الْحِمْيَرِيُّ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ، بِسَنَدِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَكَانِ يُغْتَسَلُ فِيهِ مِنَ الْجَنَابَةِ أَوْ يُبَالُ فِيهِ يَصْلُحُ أَنْ يُفْرَشَ فَقَالَ نَعَمْ إِذَا كَانَ جَافّاً. [4]
صحیحه عليّ بن جعفر: قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَمُرُّ بِالْمَكَانِ فِيهِ الْعَذِرَةُ فَتَهُبُّ الرِّيحُ فَتَسْفِي عَلَيْهِ مِنَ الْعَذِرَةِ فَيُصِيبُ ثَوْبَهُ وَ رَأْسَهُ يُصَلِّي فِيهِ قَبْلَ أَنْ يَغْسِلَهُ قَالَ نَعَمْ يَنْفُضُهُ وَ يُصَلِّي فَلَا بَأْسَ.[5]
از این روایات استفاده میشود که در صورت خشک بودن متلاقیین، ملاقی متنجّس نمیشود لکن در برخی از روایات در فرض خشک بودن متلاقیین امر به رش الماء و یا نضح الماء «پاشیدن آب» شده است در فرضی که ملاقی با سگ و خنزیر و میته ملاقات کرده باشد سوال این است که این روایات آیا اختصاص به ثوب دارد یا غیر ثوب را هم شامل میشود؟ آیا رش الماء در خصوص میته و سگ و خنزیر مستحب است یا وجوب تعبدی دارد؟ و اما نمونهای از روایات که امر به رش الماء نموده است:
صحيحه البقباق: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنِ الْفَضْلِ أَبِي الْعَبَّاسِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ إِذَا أَصَابَ ثَوْبَكَ مِنَ الْكَلْبِ رُطُوبَةٌ فَاغْسِلْهُ وَ إِنْ مَسَّهُ جَافّاً فَاصْبُبْ عَلَيْهِ الْمَاءَ.[6]
حَدِيثِ الْأَرْبَعِمِائَةِ: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي الْخِصَالِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيٍّ فِي حَدِيثِ الْأَرْبَعِمِائَةِ قَالَ: تَنَزَّهُوا عَنْ قُرْبِ الْكِلَابِ
فَمَنْ أَصَابَ الْكَلْبَ وَ هُوَ رَطْبٌ فَلْيَغْسِلْهُ وَ إِنْ كَانَ جَافّاً فَلْيَنْضِحْ ثَوْبَهُ بِالْمَاءِ.[7]
صحيحة على بن جعفر: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَمْرَكِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُصِيبُ ثَوْبَهُ خِنْزِيرٌ فَلَمْ يَغْسِلْهُ فَذَكَرَ وَ هُوَ فِي صَلَاتِهِ كَيْفَ يَصْنَعُ بِهِ؟ قَالَ إِنْ كَانَ دَخَلَ فِي صَلَاتِهِ فَلْيَمْضِ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ دَخَلَ فِي صَلَاتِهِ فَلْيَنْضِحْ مَا أَصَابَ مِنْ ثَوْبِهِ إِلَّا أَنْ يَكُونَ فِيهِ أَثَرٌ فَيَغْسِلُهُ.[8]
صاحب مستند معتقد است که نمیتوان امر به رش الماء را در این روایات حمل بر استحباب نمود زیرا امر ظهور در وجوب تعبدی دارد و این روایات میتواند دلیل بر نجاست ملاقی با نجسِ یابس باشد[9] لکن اکثر فقها این روایات را حمل بر استحباب نمودهاند زیرا پاشیدن آب بر روی شیء متنجّس یکی از اسباب طهارت نیست و موجب طهارت نمیشود تا از آن استفاده کنیم که در صورت خشک بودن هم ملاقی نجس میشود بلکه امر به نضح الماء خود دلیل بر عدم نجاست ملاقی در صورت خشک بودن متلاقیین است زیرا با نضح نه تنها اثر نجاست از ملاقی زائل نمیشود بلکه موجب توسعه نجاست میشود ضمن این که در بسیاری از روایات، حکم به عدم نجاست ملاقی در صورت خشک بودن متلاقیین شده است«كُلُّ شَيْئٍ يَابِسٍ ذَكِيٌّ» از این روایات استفاده میشود که امر به نضح در این روایات امر ندبی بوده و برای رفع قذارت معنوی بوده است.
مرحوم علّامه در نهایه امر به نضح را در این روایات حمل بر نجاست حکمیّه[10] نموده است فقال ره: «إذا مس الميت رطبا، نجس نجاسة عينية، لأن الميت عندنا نجس.و إن مسه يابسا فظاهر كلام الأصحاب ذلك، مع احتمال كون النجاسة حكمية. فلو لاقى ببدنه بعد ملاقاته للميت رطبا، لم يؤثر في تنجيسه، لأصالة الطاهرة السالمة عن دلالة التنجيس.»[11] تعبیر به نجاست حکمیه اوّلین بار توسّط مرحوم علّامه مطرح شده است و اما این که مراد ایشان از نجاست حکمیه چیست، چهار تفسیر برای آن ذکر شده است:
1. مراد از نجاست حکمیه، قذارت معنوی است که بواسطه جنابت یا مس میت یا حیض در فرد جنب یا حائض حاصل میشود این نجاست معنوی، قابل سرایت به غیر نیست هر چند بدن مرطوب باشد و تنها با غسل به همراه نیت مرتفع میشود. «بمعنى ما لا تتعدى بان يكون المحل الذي قامت به معها طاهرا لا ينجس الملاقي له و لو مع الرطوبة و يحتاج زوال حكمها إلى مقارنة النية
كنجاسة بدن الجنب و الحائض و نحوها المتوقف على الغسل.»
2. معنای دوّم از نجاست حکمیه، نجاستی است که مثل بول خشک شده، جرم ندارد یعنی در صورت ملاقات با شیء طاهر، اثری در ملاقی دیده نمیشود «ما لا يكون له جرم و لا عين يشار إليها كالبول اليابس في الثوب» اگر چه موجب تنجّس ملاقی میشود در مقابل نجاساتی مثل عذره که علاوه بر تنجّس ملاقی، آثار آن هم در ملاقی قابل برای مشاهده است.
3. معنای سوّم از نجاست حکمیه، نجاستی است که قابل برای تطهیر است مثل میته انسان که یکی از نجاسات است و طهارت آن بوسیله اغسال ثلاثه محقّق میشود «هو ما يقبل التطهير كالميت» در مقابل نجاساتی مثل خون و بول که به هیچ عنوان قابل برای تطهیر نیست.[12]
4. مرحوم حلی ره معنای دیگری را ذکر نموده است و آن این که مراد از نجاست حکمیه، قذارت معنوی است که در هنگام ملاقات با نجاسات ولو در صورت خشک بودن آن، عرفاً حاصل میشود به این معنی که اگر مثلا دست فردی با خون یا عذره یابس ملاقات کند اگر چه دست او نجس نیست ولی طبع انسانی نسبت به آن مشمئز شده و از آن احتراز میکند و هیچ منعی نیست که پاشیدن آب روی آن قذارت معنوی آن را رفع نماید تا به اینجا ثابت شد که دلیلی نداریم که متلاقیین اگر هر دو خشک باشند موجب نجاست ملاقی میشود ضمن این که ارتکاز عرفی هم بر عدم سرایت اثر نجس است و رش الماء در ایجاد طهارت اثری ندارد.