< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

1400/06/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: برّرسی مناقشات شهید صدر ره در دلیل سوّم محقّق خویی ره.

محصّل کلام این شد که در تنجّس ملاقیِ نجس، شرط است که متلاقیین یا یکی از آن دو مرطوب باشد عمده مستند آن، طبق بیان مرحوم استاد خویی ره، سه چیز است:

دلیل اوّل: ارتکار عرفی است به این معنی که در انتقال اثر نجاست به ملاقی، در ارتکاز عرفی، وجود رطوبت در یکی از متلاقیین شرط است و الا نجاست منتقل به ملاقی نمی‌شود.

دلیل دوّم: روایاتی است که حکم به طهارت ملاقی در فرض خشک بودن متلاقیین نموده است از جمله موثقه ابن بکیر که فرمود: «كُلُّ شَيْئٍ يَابِسٍ ذَكِيٌّ» و صحیحه محمد بن مسلم که امام در فرض ملاقات پا با عذرۀ خشک، حکم به عدم بأس نمودند از این دو روایت و روایات دیگر، برخی استظهار علیّت نموده‌اند به این معنی که وجود رطوبت در احدهما موجب برای انتقال

نجاست می‌شود و در صورت خشک بودن، ملاقی متنجّس نمی‌شود.

دلیل سوّم: روایاتی که به نحو مطلق، امر به تطهیر ملاقیِ نجس نموده است، امر به تطهیر در این روایات، برای ازاله ی اثرِ نجس از ملاقی بوده است و این فرع بر آن است که اثری از نجس به ملاقی منتقل شده باشد و در فرض خشک بودن متلاقیین، چون اثری از نجس به ملاقی منتقل نمی‌شود، روایاتِ مطلقه شامل فرض مزبور نمی‌شود و این روایات منصرف است از موردی که متلاقیین خشک باشند.

مناقشه مرحوم شهید صدر ره در دلیل سوّم مرحوم استاد خویی

مرحوم شهید صدر در دلیل سوّمی که مرحوم استاد خویی ره اقامه نموده، سه اشکال را مطرح نموده است:

اشکال اوّل: روایاتی که دلالت دارد بر تنجّس ملاقی نجس، منحصر به روایاتی نیست که امر به غَسل نموده است تا بگویید امر به غَسل برای ازاله اثر نجس بوده و چون در فرض خشک بودن اثری به ملاقی منتقل نمی‌شود این روایات منصرف از این مورد است... بلکه در مقام روایات دیگری وارد شده که در آن روایات سخنی از غَسل و شستن به میان نیامده و تنها نهی از نماز در لباسِ ملاقی نجس شده است.

اشکال دوّم: مجرّد امر به شستن ملاقی نجس، دلیل بر آن نیست که حتماً امر به تطهیر به جهت رفع نجاست عینیه خارجیه بوده است بلکه ممکن است امر به شستنِ ملاقی، به جهت رفع قذارت معنوی بوده باشد که این قذارت معنوی هنگام ملاقات با نجس در فرض خشک بودن هم، وجود دارد و هیچ منعی نیست که شستن ملاقی، آن قذارت معنوی را رفع نماید همچنان که غُسل، قذارت معنوی حاصل از جنابت را رفع می‌کند ضمن این که روایاتی که امر به غَسل ملاقی نجس نموده به اطلاق شامل می‌شود صِرف ملاقات با نجس را اعم از این که احد المتلاقیین مرطوب باشد یا نباشد همچنان که لزوم غسل مس میت، منوط نیست به این که احد المتلاقیین مرطوب باشد.

اشکال سوّم: روایاتی که امر به غَسل ملاقی نجس نموده به اطلاق شامل می‌شود موردی را که ملاقی مرطوب و شیء نجس خشک باشد در این فرض که ملاقی مرطوب و نجس خشک است اثر ملاقی منتقل به نجس می‌شود ولی اثر نجس به جهت خشک بودن معمولاً منتقل به ملاقی نمی‌شود ولی با این حال کسی در تنجّس ملاقی در این فرض اشکال نکرده است، حال اگر امر به شستن تنها در فرضی باشد که اثر نجس منتقل به ملاقی می‌شود چنان که شما فرمودید، لازمه این کلام آن است که در فرض مزبور تمسّک به اطلاق ادلّه لزوم تطهیر ملاقی، صحیح نباشد و لا یقول به أحدٌ از این امر معلوم می‌شود که امر به غَسل به جهت انتقال اثر نجاست نبوده است تا بگویید در فرض خشک بودن، چون اثری از نجس به ملاقی منتقل نمی‌شود اطلاقات ادلّه شامل آن نمی‌شود.

مناقشه استاد اشرفی در کلام مرحوم شهید صدر

1. اما این که فرمودید: ادلّه تنجّس ملاقی منحصر به روایاتی نیست که امر به غَسل نموده است بلکه در برخی روایات نهی از نماز در لباس ملاقی نجس شده است و از این امر معلوم می‌شود که تنجّس ملاقی تنها به جهت انتقال اثر نجاست نبوده است در جواب از این اشکال می‌گوییم: نهی از نماز در لباسی که با نجس ملاقات کرده است این نهی هم به جهت اثری بوده که از نجس به لباس منتقل شده است و الا وجهی برای لزوم احتراز از لباس وجود ندارد.

2. اما این که فرمودید: مجرّد امر به شستن ملاقی نجس، دلیل بر آن نیست که حتما امر به تطهیر به جهت رفع نجاست عینیه خارجیه بوده باشد بلکه ممکن است امر به شستن ملاقی به جهت رفع قذارت معنوی بوده باشد در جواب از این اشکال می‌گوییم نجاست معنوی نیاز به دلیل دارد و از طرفی قدرمتیقّن از تنجّس ملاقی و لزوم تطهیر در جایی است که یکی از متلاقیین مرطوب باشد تا منشا برای انتقال اثر شود.

3. اما این که فرمودید: روایاتی که امر به غَسل ملاقی نموده به اطلاق شامل می‌شود موردی را که ملاقی مرطوب باشد و شیء نجس خشک باشد و در این فرض که تنها ملاقی مرطوب است معمولاً اثر نجس منتقل به ملاقی نمی‌شود و لازمه کلام شما این است که در فرض مزبور حکم به طهارت ملاقی کنیم، در جواب از این اشکال می‌گوییم فرقی نیست بین این که نجس مرطوب باشد یا ملاقی مرطوب باشد در هر دو صورت، اثر نجاست منتقل به ملاقی می‌شود و این طور نیست که اگر نجس مرطوب باشد اثر نجس منتقل به ملاقی شود ولی اگر فقط ملاقی مرطوب باشد اثر نجس منتقل به ملاقی نشود.

قال السیّد ره فی العروة:... لكن الأحوط غَسل ملاقي ميت الإنسان قبل الغسل و إن كانا جافين.

تا اینجا گفتیم که در صورت خشک بودن ملاقی، تطهیر آن لازم نیست و اطلاقات ادلّه‌ای که امر به تطهیر ملاقی نجس نموده منصرف از این مورد است و در این جهت بین نجاسات یازده گانه فرقی نیست لکن بسیاری از فقها از جمله مرحوم شیخ طوسی ره در خصوص ملاقی میته مطلقا حکم به لزوم تطهیر نموده‌اند هر چند متلاقیین خشک باشند مرحوم علّامه این قول را منسوب به اصحاب دانسته است از این جهت مرحوم سید ره هم حکم به احتیاط نموده است.

لذا در خصوص ملاقی میته نمی‌توان گفت در صورت خشک بودن متلاقیین اثری از میته به ملاقی منتقل نمی‌شود شاید یک خصوصیتی در میته است و یا به قول صاحب مستند ره حکم تعبدی است و اجتناب از ملاقی میته مطلقا واجب است اگر چه برخی از فقها از جمله سیدنا الاستاد خویی ره روایات مطلقه‌ای را که امر به تطهیر ملاقی میته نموده، منصرف از موردی دانسته‌اند که متلاقیین خشک باشند و برخی دیگر حکم به استحباب تطهیر ملاقی با میته خشک، نموده‌اند لکن با توجه به این که قدما و جمعی از متاخرین مطلقا حکم به لزوم احتراز از ملاقی میته نموده‌اند ولو در فرض خشک بودن متلاقیین، احتیاط در اجتناب از آن است.

برخی گفته‌اند لزوم تطهیر ملاقی با میته به جهت قذارت معنوی میته بوده است که این قذارت در صورت خشک بودن هم قابل انتقال به ملاقی است و این مورد را تشبیه کرده‌اند به غسل مس میت که مطلقا واجب است هر چند ملاقی و میته هر دو خشک باشند لکن این تشبیه صحیح نیست زیرا در برخی روایات حکم به اجتناب لباس ملاقی با میته هم شده است و وجود قذارت معنوی در لباس معنی ندارد از این امر استفاده می‌شود که امر مزبور، ارتباطی به قذارت معنوی ندارد و نمی‌توان مورد بحث را تشبیه به مس میت نمود البته ممکن است لزوم اجتناب به جهت نجاست حکمیه باشد که بحث آن در جلسه قبل گذشت در هر حال اگر بپذیریم که تطهیر ملاقی میته مطلقا واجب است عموم دلیل «کلُّ شَيْئٍ يَابِسٍ ذَكِيٌّ.»[1] تخصیص می‌خورد.

قال السیّد ره فی العروة:... و كذا لا ينجس إذا كان فيهما أو في أحدهما رطوبة غير مسرية.

مرحوم سید ره در ادامه مسأله می‌فرماید اگر رطوبت در یکی از متلاقیین باشد ولی رطوبت مسریّه نباشد «یعنی فقط نمناک باشد» باز هم موجب انتقال نجاست به ملاقی نمی‌شود مثل دیواری که همجوار بئر الکنیف «چاه دستشویی» است که اگر بدن یا لباس انسان ملاقات با آن کند نجس نمی‌شود.

در لغت عرب رطوبت غیر از نداوت است در فارسی از رطوبت تعبیر به خیسی و از نداوت تعبیر به نم می‌شود نمی‌که از شیء

نجس ایجاد می‌شود عرفاً موجب انتقال نجاست نمی‌شود همچنان که تَه رنگ باقیمانده خون در لباس بعد از تطهیر آن نجس نیست و نیز رنگ باقیمانده از حنای نجس بعد از تطهیر دست، نجس نیست.

علت آن این است که موضوع نجاست، ملاقات با نجس است و عرفاً وقتی ملاقات موجب نجاست می‌شود که اثر نجس منتقل به ملاقی شود و در صورت خشک بودن و یا نمناک بودن چون اثر نجس منتقل به ملاقی نمی‌شود روایاتی که حکم به تطهیر ملاقی نموده شامل آن نمی‌شود و پر واضح است که نمناکی که در نجس وجود دارد عرفاً موجب برای سرایت نجس نمی‌شود زیرا از مصادیق جفاف است.[2]

مرحوم استاد شیخ حسین حلی ره معتقد است که رطوبت نجاست موجب نجاست ملاقی نمی‌شود ولی از روایاتی که نهی نموده از نماز در مقابل دیوار کنیف و یا امر نموده که پارچه‌ای روی آن بیندازید از این روایات استفاده می‌شود که در رطوبتِ نجس هم حزازتی وجود دارد.

رطوبت و نمی‌که از نجس مشاهده می‌شود به سه صورت است:

1. گاهی نم آن به قدری زیاد است که به صورت قطراتی از دیوار می‌چکد که به آن «نزیز» گویند در این فرض بلا شک ملاقی با آن نجس است و احتراز از آن لازم است.

2. گاهی نم به صورت بخار در می‌آید ولی قطرات آن در خارج دیده نمی‌شود این مورد مثل بخار بول است که اگر ملاقات با چیزی کند موجب تنجّس آن نمی‌شود و در مباحث قبل گذشت که بخار بول نجس نیست.

3. گاهی نم، به صورتی نیست که قطرات آب از آن خارج شود ولی اگر شیئی همجوار آن باشد به مرور زمان رطوبت به آن منتقل می‌شود و رطوبت آن را جذب می‌کند سوال این است که آیا این نوع از نم منشا برای نجاست می‌شود یا خیر؟ اکثر فقها گفته‌اند چنین رطوبتی موجب برای نجاست نمی‌شود تنها درصورتی موجب تنجّس ملاقی می‌شود که نجس اثری در ملاقی بگذارد مرحوم استاد فرض مزبور را مثل نمک و شکری دانسته‌اند که در سرداب گذاشته می‌شود و پس از چندی حالت رطوبت به خود می‌گیرد که این‌گونه نمناک اگر چه از شیء نجس باشد مسلّماً محکوم به طهارت است.

 


[2] الرطوبة غير المسرية الرطوبة التي يعتبر وجودها في السّراية انما هي الرطوبة المسرية، و هي ما تستقل بالوجود بحيث تحمل النجاسة من جسم الى آخر، و أما الرطوبة غير المسرية، المعبّر عنها بالنداوة، فهي بنظر العرف ليست من الأجسام القابلة للانتقال و ان سرت بنفسها من جسم الى آخر، فإنها في نظرهم من الاعراض المنتقلة كالالوان، و هي ليست من النجس، و لا موجبة لانتقال النجس إلى ملاقيه، و ان كانت بحسب الدقة الفلسفية جسما أيضا، لاستحالة انتقال العرض بلا محل، حتى في مثل صبغ الأجسام بالألوان فإن العرف يرون انتقال اللون من جسم الى آخر- كانتقال لون الحناء الى اليد- ممكنا، الا انه بحسب الدقة و البرهان العقلي يستحيل ذلك بدون انتقال الأجسام الصغار الحاملة للألوان الى جسم آخر.و عليه فلو وضع شي‌ء- كالملح و الفرش- في محل متنجّس مرطوب- كالسرداب و نحوه- فانتقلت الرطوبة منه الى ذاك الشي‌ء لم يحكم بنجاسته. كما ان المصبوغ بالحناء المتنجّس أو بالدم بعد زوال عينه محكوم بالطهارة.و بالجملة: الرطوبة اما مسرية للنجاسة الى ملاقيها و اما سارية بنفسها، و الاولى توجب انتقال النجاسة، دون الثانية، لأنها تحمل النجاسة في نظر العرف، فإنها في نظرهم من قبيل الاعراض لا الأجسام: و يقابل الاولى الجفاف، كما انه يقابل الثانية اليبوسة.. فقه الشيعة - كتاب الطهارة، ج‌3، ص: 328‌

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo