درس خارج فقه استاد اشرفی
1400/06/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حکم ملاقیِ نجس در فرض نمناک بودن متلاقیین
قال السیّد ره فی العروة:... و كذا لا ينجس إذا كان فيهما أو في أحدهما رطوبة غير مسريّة.
این امر مسلّم است که اگر در متلاقیین یا دریکی از آن دو، رطوبت مسریّه باشد، موجب انتقال نجاست به ملاقی میشود ولی اگر متلاقیین هر دو خشک باشند نجاست منتقل به ملاقی نمیشود و اما اگر رطوبت در متلاقیین به صورت نَم باشد مثل دیوار نمناکی که کنار بئر ِکنیف «چاه توالت» واقع شده و در اثر رطوبتِ کنیف، مقداری از دیوار،نمناک و متمایل به رنگ زرد یا قهوهای شده باشد سوال این است که در این فرض آیا دیوارِ نمناک نجس است و موجب انتقال نجاست به ملاقیِ دیوار میشود یا خیر؟
مرحوم سیّد ره میفرماید: اگر رطوبت متلاقیین مسریّه نباشد «یعنی به صورت نم باشد» موجب نجاست ملاقی نمیشود اکثر فقها «رضوان الله تعالی علیهم» در این فتوی با مرحوم سید ره موافقت نمودهاند مرحوم سیّدنا الاستاد خویی ره این امر را پذیرفته و در مقام استدلال، رطوبتِ نمناکِ نجس را تشبیه کرده به ته رنگِ باقیمانده از خون و یا حنای نجس که در امثال این موارد، به عرف رجوع میشود نه دقّت عقلی مثلا اگر لباس فرد ملوّث «آلوده» به خون یا غائط شود و آن را تطهیر کند و بعد از تطهیر، ته رنگ خون یا غائط بر روی لباس باقی بماند در اینجا حکم به طهارت لباس میشود اگر چه نجاست در لباس به دقّت عقلی و فلسفی باقی است زیرا انتقال عَرَض بدون معروض و موضوع محال است و بقای زردی و یا قرمزی نجس در لباس خود نشانه آن است که مقداری از اصل غائط و خون در لباس باقیمانده است زیرا رنگ، عَرَض است و عَرَض بدون ذات موضوع منتقل به شیء دیگر نمیشود چنان که گفتهاند «العَرَضُ ما اذا وُجد وُجد فی موضوع مستغن عنه و الجوهر ما اذا وُجد فی الخارج وّجد لا فی موضوع مستغن عنه».[1]
بنابراین زردی که در لباس باقیمانده به دقّت عقلی، بخشی از اتمها و اجزای کوچک اصل غائط و یا خون است، طبق این دقّت عقلی فلسفی، نجاست باقی است و تطهیر لباس لازم است ولی با این حال فقها حکم به لزوم تطهیر لباس تا زائل شدن کامل رنگ خون و یا حنایِ نجس، ننمودهاند بلکه اگر بعد از تطهیر، ته رنگ خون و یا ته رنگ حنای نجس، در لباس ودر دست باقی بماند حکم به طهارت لباس و نیز طهارت دستِ حنا شده، نمودهاند از همین قبیل است نمیکه از شیء نجس منتقل به ملاقی میشود که موجب نجاست ملاقی نمیشود مثل دیوار همجوار چاه توالت که به دقّت عقلی اتمهای نجس در دیوار وجود دارد ولی چون این نم در نظر عرف عام، موجب انتقال اثر نجس نمیشود حکم به نجاست دیوار و ملاقی با دیوار نمیشود.
سوال: ملاک در طهارت و نجاست آیا دقّتهای عقلی و فلسفی است یا ملاک تشخیص عرف است آیا در انفعال آب مضاف ملاقی با نجس، بین آب مضاف کثیر «بیشتر از کر» و آب مضافِ قلیل فرق است یا خیر؟ در مسأله دو نظریّه مطرح است:
نظریّه اوّل: آن است که به مجرد ملاقات بخشی از آب مضاف با نجس تمام آب مضاف متنجّس میشود چنان که مرحوم محقّق
همدانی بر اساس خاصیت میعان و ذائب بودن مضاف، قائل به آن شده است و صاحب عروة ره و همچنین بسیاری از فقها از جمله مرحوم سیدنا الأستاد ره آن را پذیرفتهاند.
نظریّه دوّم: عدم نجاست بخشهای دور از محل ملاقات نجس است یعنی تنها اطراف نجس متنجّس میشود نه بخشهای دیگری که نجاست به آنها سرایت نکرده است البته در صورتی که مایع مضاف بیشتر از مقدار متعارف باشد مثل نفتی که در لولههای طولانی از چاههای نفت به شهرهای دیگر منتقل شده است.
قبل از برّرسی مطلب برای واضح شدن مسأله چند مثال را در این جهت ذکر میکنیم:
1. اگر باران شدیدی ببارد و زمین وسیعی کاملا مرطوب شود سپس قسمتی از زمین ملاقات با نجسی مثل بدن سگ کند آیا به صِرف اتصال رطوبت مسریّه در مجموع زمین، بخشهای دیگر زمین هم که با بدن سگ ملاقات نکرده، نجس میشود یا خیر؟ در اینجا قطعاً احتراز از بخشهای دیگر زمین لازم نیست.
2. اگر ده بشکه بزرگ داشتیم و در هر کدام مایع مضافی باشد که به وسیله لوله کوچکی متصل به هم شدهاند چنانچه قطرهای نجاست در یکی از آنها واقع شود آیا به صِرف اتصال به یکدیگر میتوان حکم به نجاست همه آنها کرد یا خیر؟
3. اگر مقداری نجاست به بخشی از نفتی که در آبادان است اصابت کند آیا به مجرد نجاست نفت آبادان میتوان گفت، تمام نفتهای متصل به لوله آبادان ولو در فاصله بسیار طولانی مثل مشهد، نجس شده است در مثل ظرفهای بزرگ آبگوشت و یا روغن که در آن نجس واقع شده میتوان طبق روایات حکم به نجاست مجموع آن نمود ولی امثال مورد فوق که فاصله زیاد بین مجموع نفتها وجود دارد آیا میتوان حکم به نجاست نمود؟ اما روایاتی که در خصوص ظرفهای بزرگ وارد شده است از جمله آن روایات، روایت سکونی است﴿أَنَّ عَلِيّاً سُئِلَ عَنْ قِدْرٍ طُبِخَتْ وَ إِذَا فِي الْقِدْرِ فَأْرَةٌ قَالَ يُهَرَاقُ مَرَقُهَا وَ يُغْسَلُ اللَّحْمُ وَ يُؤْكَلُ.﴾[2] و نیز روایت زکریا بن آدم که سوال از قطره خمر یا نبیذی نمود که در ظرف بزرگی واقع شده است و امام در جواب فرمود:
«يُهَرَاقُ الْمَرَقُ أَوْ يُطْعِمُهُ أهل الذِّمَّةِ أَوِ الْكَلْبَ وَ اللَّحْمَ اغْسِلْهُ وَ كُلْهُ.»[3] و روایت علی بن جعفر:«أَنَّ عَلِيّاً سُئِلَ عَنْ قِدْرٍ طُبِخَتْ وَ إِذَا فِي الْقِدْرِ فَأْرَةٌ قَالَ يهَرَاقُ مَرَقهَا وَ يغْسَلُ اللَّحْمُ وَيؤْكَلُ.»[4]
نظریّه أستاد خویی ره در مورد آبی که با فشار وارد آب متنجّس شده است.
اگر آب قليل ِ مطلق با فشار از بالا به پايين و يا از پايين به بالا جريان داشته باشد، تماس قسمت پايين در أوّلى و قسمت بالا در دوّمى با نجاست، موجب نجاست قسمت ديگر نمىشود؛ زيرا در هر دو صورت، آن بخش از مضاف كه با نجس ملاقات كرده و بخش ديگر كه با نجس در تماس نيست بواسطه سیلان و فشار، به نظر عرف دو آب شمرده میشود در نتیجه موجب تنجّس قسمت دیگر نمیشود همچنین آب مضاف چنانچه با فشار از بالا به پايين و يا از پايين به بالا «مانند فوّاره» در جريان باشد، با نجس شدن قسمت پايين در صورت اول و قسمت بالا در صورت دوّم، بالا و پايين آن نجس نمىشود؛ زيرا به نظر عرف، بالا و پايين آن، دو آب به شمار مىرود. [5]
در روایات کلمه رطوبت مسریّه و غیر مسریّه ذکر نشده است بلکه به طور مطلق حکم به لزوم اجتناب از ملاقی نجس شده است ولی با این حال فقها در انتقال نجاست در متلاقیین، وجود رطوبت مسریّه را شرط دانستهاند دلیل آن چیست؟
سوال دیگر این که در آب مضاف معیار در انتقال نجاست چیست؟ آیا معیار وحدت عرفی است یا معیار انتقال اثر به دقّت عقلی است و یا مسأله تعبد در بین است با این بیان اگر بخشی از مضاف در شهری نجس شود و این آب بوسیله لوله به شهر دیگر متصل باشد به صِرف اتصال لوله، نجاست در یک شهر منتقل به مایع یا آب مضاف در شهر دیگر میشود.
مرحوم استاد خویی معیار را در تنجّس ملاقی وحدت عرفی دانسته است ولی با این حال اگر زمین یک هکتاری دور آن دیوار شده باشد این زمین عرفاً واحد است ولی آیا میتوان گفت اگر یکطرف زمین نجس شود در صورتی که همه زمین مرطوب به رطوبت مسریّه باشد نجاست آن منتقل به همه زمین میشود؟
آیا در مسأله اتّصال و عدم اتّصال یا مسأله سرایت و عدم سرایت میتوان به عرف رجوع کرد به این صورت که بگوییم آنچه در نظر عرف متّصل است اگر جزئی از آن نجس شود اجزای دیگر آن هم نجس میشود «مگر در جایی که مسأله تعبّد در کار است مثل ظرف آبی که به مقدار کر باشد که در اینجا به جهت کر بودن متنجّس نمیشود» و اما آنچه در نظر عرف متّصل نیست اگر جزئی از آن نجس شود موجب نجاست اجزای دیگر آن نمیشود در این جا لازم است به روایات و کلمات فقها مراجعه کنیم تا ببینیم آیا میتوان یک معیار کلی در این جهات ارائه داد یا خیر؟ [6]