< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

1400/06/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفصیل بین ملاقیِ مایع و ملاقیِ جامد در سرایت نجاست

قال السیّد ره فی العروة:... ثمَّ إن كان الملاقي للنجس أو المتنجّس مائعا تنجّس كله كالماء القليل المطلق و المضاف مطلقا و الدهن المائع و نحوه من المائعات نعم لا ينجس العالي بملاقاة السافل إذا كان جاريا من العالي بل لا ينجس السافل بملاقاة العالي إذا كان جاريا من‌ السافل كالفوارة من غير فرق في ذلك بين الماء و غيره من المائعات.و إن كان الملاقي جامدا اختصت النجاسة بموضع الملاقاة سواء كان يابسا كالثوب اليابس إذا لاقت النجاسة جزء منه أو رطبا كما في الثوب المرطوب أو الأرض المرطوبة فإنه إذا وصلت النجاسة إلى جزء من الأرض أو الثوب لا يتنجّس ما يتصل به و إن كان فيه رطوبة مسرية بل النجاسة مختصة بموضع الملاقاة و من هذا القبيل الدهن و الدبس الجامدين نعم لو انفصل ذلك الجزء المجاور ثمَّ اتصل تنكس موضع الملاقاة منه فالاتصال قبل الملاقاة لا يؤثر في النجاسة و السراية بخلاف الاتصال بعد الملاقاة و على ما ذكر فالبطيخ و الخيار و نحوهما مما فيه رطوبة مسرية إذا لاقت النجاسة جزء منها لا تتنجّس البقية بل يكفي غسل موضع الملاقاة إلا إذا انفصل بعد الملاقاة ثمَّ اتصل‌.

ترجمه: ملاقىِ نجس اگر مایعِ روان باشد در صورت ملاقات یک جزء آن با شیء نجس يا متنجّس، همه‌ اجزای آن متنجّس خواهد شد مثلِ آب مطلقِ قلیل و آب مضاف چه قليل باشد چه كثير و مثل روغن و امثال آن، آری! اگر ملاقی در قسمت بالا به نحو جريان باشد و با نجس در قسمت پايين، ملاقات کند یعنی روی شیء نجس ریخته شود مایع بالا نجس نمی‌شود مانند آبی که برای تطهیر شیء متنجّس روی آن ریخته می‌شود بلكه آب پایین هم در ملاقات با شیء نجس در قسمت بالا نجس نمی‌شود در صورتی که آب پایین به صورت جریان و فوران وارد قسمت بالا شود و در اين جهت فرقی نیست بین آب مطلق و ساير مايعات اگر ملاقی نجس به صورت جریان ملاقات با آب نجس کند.

و اما اگر ملاقیِ نجس، شیء جامد باشد مثل لباس، زمین، خربزه، روغن و شيره‌ى غير روان، در صورت ملاقات با نجس تنها موضع ملاقات آن نجس می‌شود[1] نه قسمت‌های دیگر، در این جهت فرقی نیست که ملاقی خشك باشد، یا مجموع ملاقی مرطوب به رطوبت مسریّه باشد پس اگر قسمتی از لباس يا زمين، ملاقات با شیء نجس كند قسمت‌های ديگر متصل به آن، نجس نمی‌شود اگر چه مجموع لباس و همه زمین مرطوب به رطوبت مسریّه باشد. آری! اگر جزء مجاورِ ملاقیِ نجس، از جزء ملاقی نجس جدا شود و دوباره متصل به آن شود، آن جزء مجاور نجس خواهد شد مثلاً اگر جزئی از خربزه نجس شود و آن جزء جدا شود و مجدد متصل به اجزای غیر ملاقی شود، آن اجزا جدا شده هم به مجرد اتصال به جزء متنجّس نجس خواهد شد.

تا به اینجا ثابت شد که اگر در متلاقیین و یا یکی از آن دو رطوبت مسریّه باشد، موجب انتقال نجاست به ملاقی می‌شود ولی اگر متلاقیین هر دو خشک باشند و یا رطوبت متلاقیین به صورت نَم باشد[2] در هر دو صورت ملاقات با نجس موجب انتقال نجاست به ملاقیِ نخواهد شد عمده دلیل در مقام روایاتی است که تنجّس ملاقی را مقید نموده به وجود رطوبت در متلاقیین مثل صحيحه البقباق که فرمود: «إِذَا أَصَابَ ثَوْبَكَ مِنَ الْكَلْبِ رُطُوبَةٌ فَاغْسِلْهُ وَ إِنْ مَسَّهُ جَافّاً فَاصْبُبْ عَلَيْهِ الْمَاءَ».

بحث امروز در این است که آیا در نجاست ملاقی نجس فرق است بین آب کر و بین آب قلیل و یا آب مضاف؟ اگر آب قلیل و یا آب مضافِ کثیر با شیء نجس ملاقات کند، آیا همه بخش‌های آن متنجّس می‌شود؟ آیا در تنجّس مجموع اجزای ملاقی، فرق است بین ملاقی مایع یا جامد؟ به این صورت که اگر ملاقیِ نجس، مایع باشد و یک نقطه آن با نجس ملاقات کند نقاط دیگری هم که ملاقات نکرده نجس خواهد شد ولی اگر ملاقی جامد باشد مثل لباس و زمین و یک نقطه از آن با نجس ملاقات کند نقاط دیگر نجس نخواهد شد هر چند در ملاقی رطوبت مسریّه باشد.

مرحوم سید ره فرق گذاشته بین ملاقی جامد و ملاقی مایع، در صورت اوّل حکم به نجاست خصوص جزئی نموده که با نجس ملاقات کرده نه اجزای دیگر ملاقی، هر چند رطوبت مسریّه در ملاقی باشد و در صورت دوّم حکم به نجاست مجموع ملاقی کرده است، ما الفرق بینهما؟

توضیح ذلک: ملاقیِ نجس تارة مایع است و اخری جامد اگر ملاقیِ نجس، مایع باشد تارة آب مطلق است و اخری مایع مضاف مثل روغن. اگر ملاقی آب مطلق باشد چنانچه کمتر از کر باشد به مجرد ملاقات با نجس همه آب متنجّس خواهد شد به جهت صدق وحدت در جمیع آب و روایاتی که فرمود «إِذَا كَانَ الْمَاءُ قَدْرَ كُرٍّ لَمْ يُنَجِّسْهُ شَيْ‌ءٌ».[3] به مقتضای اطلاق در طرف مفهوم مخالف، به مجرد ملاقات جزئی از آب قلیل با نجس، همه اجزای آن فوراً نجس خواهد شد و نیازی به گذشت زمان هم ندارد زیرا مجموع آن در نزد عرف یک آب محسوب می‌شود یعنی اگر یک نقطه آب قلیل با نجس ملاقات کند عرفاً صادق است بگوییم مجموع آب با نجس ملاقات کرده است در فلسفه می‌گویند: «الاتصال مساوق للوحده» یعنی اگر اجزای یک شیء متصل به هم باشد، شیء واحد محسوب می‌شود.

و اما اگر ملاقی مایع مضاف باشد چون آب مضاف عاصمیّت ندارد به مجرد ملاقات بخشی از آن با نجس، همه اجزای آن متنجّس خواهد شد و در این جهت فرقی نیست که مایع مضاف کمتر از کر باشد یا بیشتر از آن، مستند آن اطلاق روایاتی است که فرمود: «إِذَا وَقعَتِ الْفَأْرَةُ فِي السَّمْنِ فَمَاتَتْ فِيهِ فَإِنْ كَانَ جَامِداً فَأَلْقِهَا وَ مَا يَلِيهَا وَ إِنْ كَانَ ذَائِباً فَلَا تَأْكُلْهُ وَ اسْتَصْبِحْ بِهِ وَ الزَّيْتُ مِثْلُ ذَلِكَ.» آری اگر حجم مایع مضاف به قدری زیاد باشد که صدق وحدت عرفی نکند مثل نفتی که از یک شهر بوسیله لوله متّصل به شهر دیگر شده است در این فرض جزئی که عرفاً منفصل است متنجّس نخواهد شد چنان که مرحوم آیة الله حکیم ره فرموده است و به نظر اینجانب هم حرف بعیدی نیست.

بنابراین آب مطلق در صورتی که کمتر از کر باشد به مجرد ملاقات بخشی از آن با نجس همه آن، متنجّس خواهد شد آری اگر ملاقیِ نجس، به صورت جریان و فوران متصل به نجس شود چه آب مطلق باشد چه آب مضاف، در این فرض ملاقی متنجّس نخواهد شد اگر چه نجس در قسمت بالا باشد زیرا در نظر عرف این دو آب، متعدّد است و نجاست آب متنجّس سرایت نمی‌کند به آبی که به صورت جریان متصل به آن شده است طبق این ارتکاز عقلایی آبی که بر روی دست نجس به صورت جریان ریخته می‌شود موجب نجاست ظرف آب یا خود آب نمی‌شود چه از بالا متّصل به نجس شود مانند آب پاکی که روی شیء نجس می‌ریزند چه از پایین به صورت فواره با شد و چه از بالا به صورت جریان باشد، زیرا این دو، عرفاً دو آب محسوب می‌شوند.

و اما در صورتی که ملاقی نجس جامد باشد مثل لباس و زمین و مانند آن، در صورت ملاقات یک جزء آن با نجس، اجزای دیگر آن متنجّس نخواهد شد خواه در ملاقی رطوبت مسریّه وجود داشته باشد یا نداشته باشد در هر دو صورت تنها تطهیر موضعی که ملاقات با نجس کرده، لازم است.

توضیح ذلک: اگر نجس ملاقات با جزئی از شیء جامد کند چنانچه ملاقیِ و ملاقیَ هر دو خشک باشند که حکم آن واضح است در این فرض چون نجاست سرایت به ملاقی نکرده تطهیر آن لازم نیست و اما اگر ملاقِی نجس «بالکسر» خشک باشد و ملاقا مرطوب به رطوبت مسریّه باشد تنها تطهیر موضع ملاقات لازم است چنان که در روایات هم حکم به تطهیر موضع اصابت با نجس شده است مثل صحيحة زرارة: قَالَ: قُلْتُ أَصَابَ ثَوْبِي دَمُ رُعَافٍ أَوْ غَيْرُهُ أَوْ شَيْ‌ءٌ مِنْ مَنِيٍّ إِلَى أَنْ قَالَ قُلْتُ: فَإِنِّي قَدْ عَلِمْتُ أَنَّهُ قَدْ أَصَابَهُ وَ لَمْ أَدْرِ أَيْنَ هُوَ فَأَغْسِلَهُ؟ قَالَ تَغْسِلُ مِنْ ثَوْبِكَ النَّاحِيَةَ الَّتِي تَرَى أَنَّهُ قَدْ أَصَابَهَا حَتَّى تَكُونَ عَلَى يَقِينٍ مِنْ طَهَارَتِكَ قُلْتُ فَهَلْ عَلَيَّ إِنْ شَكَكْتُ فِي أَنَّهُ أَصَابَهُ شَيْ‌ءٌ أَنْ أَنْظُرَ فِيهِ قَالَ لَا وَ لَكِنَّكَ إِنَّمَا تُرِيدُ أَنْ تُذْهِبَ الشَّكَّ الَّذِي وَقَعَ فِي نَفْسِكَ قُلْتُ إِنْ رَأَيْتُهُ فِي ثَوْبِي وَ أَنَا فِي الصَّلَاةِ قَالَ تَنْقُضُ الصَّلَاةَ وَ تُعِيدُ إِذَا شَكَكْتَ فِي مَوْضِعٍ مِنْهُ ثُمَّ رَأَيْتَهُ وَ إِنْ لَمْ تَشُكَّ ثُمَّ رَأَيْتَهُ رَطْباً قَطَعْتَ الصَّلَاةَ وَ غَسَلْتَهُ ثُمَّ بَنَيْتَ عَلَى الصَّلَاةِ لِأَنَّكَ لَا تَدْرِي لَعَلَّهُ شَيْ‌ءٌ أُوقِعَ عَلَيْكَ فَلَيْسَ يَنْبَغِي أَنْ تَنْقُضَ الْيَقِينَ بِالشَّكِّ.[4]

و اما اگر مجموع لباس یا زمین مرطوب به رطوبت مسریّه باشد و نجس به یک جزء لباس یا زمین و یا خربزه و امثال آن ملاقات کند به جهت وجود رطوبت مسریّه علی القاعده باید اجزای دیگر آن هم نجس شود ولی با این حال کسی حکم به نجاست اجزای غیر ملاقی ننموده است دلیل آن این است که تنجّس ملاقِی متوقف بر دو چیز است: اوّل ملاقات با نجس دوّم سرایت نجس به سایر اجزای ملاقی، حال اگر نجس به جزئی از جامدات ملاقات کند اگر چه در آن رطوبت مسریّه باشد در ارتکاز عرفی نمی‌گویند اجزای دیگر آن جامد هم ملاقات با نجس کرده و نجاست سرایت به آن کرده است از این جهت تنها تطهیر قسمت ملاقی نجس لازم است.[5] این ارتکاز عرفی در زمان امام بوده و ردعی هم نسبت به آن نشده است عدم ردع دلیل بر امضای این سیره است این سیره در غیر متشرعه هم جاری است که اگر چیزی مثل غائط در نظر مردم قذارت داشته باشد اگر بخشی از لباس با آن ملاقات کند برای رفع استقذار عرفی همه لباس را نمی‌شویند بلکه تنها همان محل ملاقات را تطهیر کرده و از قذارت پاک می‌نمایند.

این ارتکاز عرفی در صورت وجود رطوبت مسریّه در جامداتِ دارای رطوبت، نیز جاری است لذا در مورد لباسی که در آن رطوبت مسریّه وجود دارد طبق ارتکاز عرفی تنها تطهیر همان نقطه ملاقات لازم است و بقیه نقاط عرفاً جدای از ملاقی محسوب می‌شود بر این اساس اگر بخشی از زمین ملاقات با نجس کند نقاط دیگر زمین چون عرفاً غیر نقطه ملاقات است و به منزله جزء مستقل محسوب می‌شود احتراز از آن لازم نیست از بین فقها کسی در این فتوی با مرحوم سید ره مخالفت نکرده است سیدنا الاستاد برای این فتوی شواهدی را از روایات ذکر نموده است:

شاهد اوّل: در روایات آمده است: اگر فضله موشی در روغن جامد و یا عسل سفت افتاد اگر جزئی را که ملاقات کرده، برداشته شود اجتناب از بقیه روغن و یا عسل لازم نیست با این که در روغن جامد هم رطوبت مسریّه وجود دارد.

شاهد دوّم: استبعاد عرفی است نسبت به این که اگر یک نقطه‌زمین نجس شود در صورت مرطوب بودن اجتناب از همه زمین لازم باشد و اگر سگی روی زمین راه برود و زمین بواسطه باران خیس باشد همه زمین متنجّس شود و کسی ابداً به آن فتوی نداده است.

قال السیّد ره فی العروة: المسألة الاولی: إذا شك في رطوبة أحد المتلاقيين أو علم وجودها و شك في سرايتها‌ لم يحكم بالنجاسة و أما إذا علم سبق وجود المسرية و شك في بقائها فالأحوط الاجتناب و إن كان الحكم بعدم النجاسة لا يخلو عن وجه.

اگر چيزى با نجس ملاقات كند ولی معلوم نباشد كه رطوبت در آن دو بوده يا نه و يا معلوم نباشد رطوبت نجس به ملاقی سرایت کرده است یا خیر، در هر دو فرض حکم به نجاست ملاقی نمی‌شود و اما اگر در سابق رطوبت مسريّه داشته و بقاءاً مشكوك باشد احوط اجتناب از ملاقی است اگر چه حكم به عدم نجاست، خالى از وجه نيست.

سوال: اگر لباسی ملاقات با نجس کند و شک کنیم که آیا رطوبت مسریّه داشته تا نجس شده باشد یا رطوبت مسریّه نداشته تا نجس نشده باشد آیا می‌توان طبق استصحاب بقای رطوبت حکم به نجاست آن نمود یا این که طبق استصحاب حالت سابقه لباس، حکم به طهارت آن می‌شود.

به عبارة اخری: اگر لباس حالت سابقه رطوبت مسریّه را نداشته باشد و با نجسی ملاقات کند در صورتی که شک کنیم آیا رطوبت در آن به قدری بوده که موجب سرایت نجس به آن شود یا خیر، در این فرض طبق استصحاب حالت سابقه لباس، حکم به طهارت آن می‌کنیم و اما اگر ملاقی مسبوق به رطوبت مسریّه بوده و الآن شک داریم که آن رطوبت باقی مانده تا با ملاقات با نجس متنجّس شده باشد یا آن رطوبت زائل شده است، آیا می‌توان با استصحاب بقای رطوبت حکم به نجاست ملاقی کنیم یا

خیر؟

در اصول خوانده‌ایم که اصل مثبت حجّت نیست بر این اساس اگر مستصحب ما دارای اثر عقلی یا عادی باشد و بر آن اثر، حکم شرعی مترتّب شود استصحاب جاری نمی‌شود ولی اگر مستصحب ما مرکب باشد و یک جزء آن بالوجدان و جز دیگر آن به استصحاب ثابت شود موضوع محقّق شده و حکم مترتّب می‌شود «و بضم الوجدان الى الأصل تحقق الموضوع» حال سوال این است که آیا می‌توان گفت چون یک جزء مستصحب ما که ملاقات باشد بالوجدان ثابت است و جزء دیگر آن که وجود رطوبت مسریّه باشد به استصحاب حالت سابقه ثابت است موضوع ثابت شده و می‌توان حکم به نجاست لباس در فرض مزبور نمود.

در جواب می‌گوییم: اگر موضوع تنجّس ملاقی، مرکب از ملاقات با شیء مرطوب باشد «یعنی ملاقات و وجود رطوبت مسریّه» در این فرض چون یک جزء آن که رطوبت مسریّه باشد به استصحاب ثابت شده و جزء دیگر آن هم که ملاقات دو شیء با هم است بالوجدان ثابت شده است موضوع محقّق شده و نجاست ثابت می‌شود.

و اما اگر موضوع نجاستِ ملاقی، مرکب از ملاقات و سرایت باشد «چنان که صحیح هم همین است» جزء اوّل که ملاقات باشد درست است که بالوجدان ثابت است ولی جزء دیگرِ موضوعِ مرکب که سرایت باشد ثابت نیست زیرا سرایت حالت سابقه نداشته تا آن را استصحاب کنیم مگر این که بگوییم در سابق مرطوب بوده و الآن هم مرطوب است پس سرایت محقّق شده است لکن این استصحاب جاری نمی‌شود زیرا اصل مثبت است و سرایت از آثار عادی و عقلی مستصحب است النهایه چون شک در نجاست ملاقی داریم طبق قاعده طهارت حکم به طهارت آن می‌کنیم.

 


[1] در مقابل ملاقیِ مایع، مثل آب قلیل که اگر یک قسمت آن نجس شود تمام بخش‌های دیگر آن نیز زنجس می‌شود.
[2] مثل دیوار نمناکی که کنار بئر ِکنیف «چاه دستشویی» واقع شده و در اثر رطوبتِ کنیف، مقداری از دیوار نمناک شده است این نم از مصادیق جفاف است.
[5] به عکس مایعات که اگر بخشی از آن ملاقات با نجس کند چون عند العرف همه آن، آب واحد محسوب می‌شود به مجرد ملاقات جزئی از آب با نجس حکم به نجاست مجموع آن می‌شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo