< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

1400/06/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حکم ملاقی با حیوانی که بدنش ملاقات با نجس کرده است.

الذباب الواقع على النجس الرطب.

المسأله الثانیة: الذباب الواقع على النجس الرطب إذا وقع على ثوب أو بدن شخص و إن كان فيهما رطوبة مسرية، لا يحكم بنجاسته، إذا لم يعلم مصاحبته لعين النجس، و مجرّد وقوعه لايستلزم نجاسة رجله، لاحتمال كونها ممّا لا تقبلها[1] و على فرضه فزوال العين[2] يكفي[3] في طهارة الحيوانات.[4]

سوال: حیوانات کوچکی مثل مگس یا پشه اگر بعد از نشستن بر روی نجاست مثل بول یا غائط، روی بدن یا لباس فرد بنشینند آیا موجب نجاست بدن یا لباس فرد می‌شود یا خیر؟

مرحوم سید ره حكم به عدم تنجّس لباس و بدن نموده است اگر چه متلاقیین مرطوب به رطوبت مسريّه باشند در صورتی است که معلوم نباشد که عين نجاست همراه بدن حیوان است، چرا که مجرد نشستن مگس بر روی نجاست، مستلزم نجاست پاى مگس نمی‌شود زیرا ممكن است مگس از چيزهائى باشد كه قبول نجاست نمى‌كند و بر فرض قبول نجاست، زوال عين كافى در طهارت بدن حيوان‌ باشد «بنابراین در فرضی که عین نجاست همراه حیوان نباشد چون شک در نجاست بدن حیوان داریم به مقتضای قاعده طهارت یا استصحاب طهارت، حکم به طهارت حیوان و بدن یا لباس ملاقی با آن می‌شود».

توضیح ذلک: این امر مسلّم است که زوال عینِ نجس از بدن حیوان کافی در طهارت بدن حیوان است زیرا بدن حیوانات مثل خرگوش یا گوسفند...لااقل هنگام تولد ملوّث به خون نفاس می‌شوند ولی با این حال، با نبود عین نجاست در بدن حیوان، کسی حکم به نجاست بدن حیوان و لزوم اجتناب از آن ننموده است و بلکه مرحوم استاد شیخ حسین حلی ره نباتات را هم ملحق به حیوانات دانسته‌اند در این که زوال عین نجاست موجب طهارت نباتات می‌شود و اما این که بدن حیوان اصلاً نجس نشود ولو در صورت ملاقات با نجاستِ مرطوب، مرحوم استاد خویی ره این امر را نپذیرفته و می‌فرماید: «هذا الاحتمال خلافُ الوجدان» در هر حال اگر زنبور یا مگسی روی نجاستی بنشیند و بعد روی لباس یا بدن فرد بنشیند مرحوم استاد خویی ره در مسأله قائل به

تفصیل شده است به این که:

الف: اگر عین نجاست منتقل به بدن حیوان نشده باشد و یا اگر عین نجس منتقل به بدن حیوان شده ولی قبل از نشستن بر لباس زائل شده باشد در این دو فرض لباس و بدن فرد بلا اشکال محکوم به طهارت است زیرا اگر قائل شویم که بدن حیوان با ملاقات نجس متنجّس نمی‌شود طبق این مبنی، بدن حیوان اصلا نجس نشده تا حکم به نجاست ملاقی با آن کنیم و اما اگر قائل شویم که بدن حیوان قبول نجاست می‌کند باز هم موجب نجاست لباس و بدن نمی‌شود زیرا زوال عین نجس کافی در طهارت بدن حیوان است و فرض آن است که عین نجس در بدن حیوان نیست تا بدن حیوان نجس شده باشد و موجب تنجّس ملاقی شود.

ب: و اما اگر می‌دانیم عین نجاست منتقل به پای حیوان شده و رطوبت مسریّه هم در احد المتلاقیین وجود داشته است ولی هنگام نشستن روی بدن یا لباس شک داریم که آیا عین نجس یا رطوبت مسریّه در پای حیوان زائل شده است تا ملاقی با آن طاهر باشد یا زائل نشده تا نجس باشد؟ تارة منشا شک ما شک در سرایت نجاست از پای حیوان به بدن یا لباس فرد است از این جهت که شک در بقای رطوبت مسریّه داریم و اخری منشأ شک ما، شک در بقاء عین نجاست در پای حیوان است و رطوبت مسریّه مسلّم است.[5]

1. اگر منشا شک، شک در سرایت نجاست و شک در وجود رطوبت مسریّه در متلاقیین باشد در این فرض نمی‌توان حکم به نجاست لباسِ ملاقی با پای حیوان نمود و اما این که بدن حیوان در سابق مشتمل بر رطوبت بوده اگر چه این امر در سابق مسلم بوده ولی استصحاب بقای رطوبت مسریّه در بدن حیوان، ثابت نمی‌کند که نجاست به بدن یا لباس فرد هم سرایت کرده است مگر بنابر حجیت اصل مثبت.

2. اگر منشا شک، شک در بقای عین نجاست در پای حیوان باشد و وجود رطوبت مسریّه مسلم باشد در این فرض حکم مسأله نسبت ادلّه و مبانی اصولی مختلف است:

اگر قائل به عدم تنجّس بدن حیوان در ملاقات با نجس شویم طبق قاعده طهارت محکوم به طهارت است و استصحاب بقاء عین نجس در بدن حیوان ثابت نمی‌کند که نجاست ملاقات با ثوب کرده است زیرا تنجّس از آثار ملاقات با نجس است نه از آثار اصل وجود نجس «فان التنجّس من آثار الملاقاة مع النجس دون أصل وجوده، و الملاقاة مع رجل الذباب و إن كانت محرزة بالوجدان إلا انه لا أثر لها، لان المفروض عدم تنجّس ها بملاقاة النجس، و ماله الأثر- و هي الملاقاة مع عين النجس- غير ثابتة».

و اما اگر قائل به تنجّس بدن حیوان شویم چون علم به نجاست پای حیوان داریم و فرض آن است که ملاقات با بدن یا لباس فرد هم کرده و رطوبت مسریّه هم داشته است حکم به نجاست بدن یا لباس می‌شود و مجرد شک در زوال عین نجاست از حیوان موجب حکم به طهارت ملاقی نمی‌شود و به ضمّ الوجدان«که می‌دانیم رطوبت مسریّه در احد المتلاققین وجود داشته است» الی الاصل «استصحاب بقاء عین نجاست در بدن حیوان» موضوعِ تنجّس ثابت شده و حکم به نجاست ملاقی می‌کنیم.

ان قلت: در صورتی که منشا شک، شک در بقای عین نجاست در پای حیوان باشد استصحاب جاری نمی‌شود زیرا وقتی حیوانی مثل مگس روی غائط بنشیند جزئی از اجزای نجس به بدن حیوان منتقل می‌شود و هنگامی که روی بدن فرد می‌نشیند در واقع عین نجس ملاقات با بدن فرد کرده است نه ملاقات پای حیوان متنجّس و در صورتی که نجس با بدن ملاقات کرده باشد نوبت به استصجاب بقاء نجاست در پای حیوان نمی‌رسد زیرا فرض آن است که بدن حیوان حامل عین نجس بوده است بنابراین با وجود عین نجس استصحاب مزبور جاری نمی‌شود زیرا اثری بر آن مترتّب نمی‌شود و اما بدن چون شک در نجاست آن داریم به مقتضای

استصحاب و قاعده طهارت محکوم به طهارت است.

قلت: و لا يخفى فساده و ذلك لأن هذا القائل إن أراد أن الحكم بالنجاسة في ظرف اليقين ببقاء العين لا أثر له فإن نجاسة الملاقي يستند إلى ملاقاة العين لا إلى ملاقاة المحل فيرده ان للنجاسة أحكاما أخر غير نجاسة الملاقي فلا مانع من الحكم بها من جهة تلك الآثار و مع ذلك لا مانع من الاستصحاب و الحكم بنجاسة الملاقي بقاء، و لا يعتبر في جريان الاستصحاب أن يكون الأثر أثرا للمتيقن حدوثا. بل يكفي أن يكون أثرا له بقاء. و إن أراد أن الاستصحاب لا يترتب عليه الحكم بنجاسة الملاقي، فإن العين إذا كانت باقية فنجاسة الملاقي مستندة إلى ملاقاتها. و إن لم تكن باقية فالمحل طاهر و لا أثر لملاقاته. توضیح جواب در جلسات بعد خواهد آمد.

بحث اصولی: این امر مسلم است که اصول عملیّه وقتی حجّت است که دارای اثر شرعی باشد و اگر اثر شرعی بر مستصحب مترتّب نشود مثل این که شک کنیم که آیا ظرف موجود در کُرهِ ماه نجس است یا خیر، در امثال این موارد، اصل عملی جاری نمی‌شود ولی در بین فقها بحث است که اگر مستصحب در ابتدا دارای اثر شرعی نباشد و بقاءاً دارای اثر شرعی باشد آیا اصل عملی جاری می‌شود یا خیر؟

مرحوم سیدنا الاستاد الخویی به تبع مرحوم آخوند ره معتقد است که اگر مستصحب بقاءاً دارای اثر شرعی باشد اصل عملی جاری شده و اثبات حکم ظاهری می‌کند به عنوان مثال اگر یک کاسه طاهر و کاسه دیگر نجس باشد و بعد از مدتی حالت یکی از این دو عوض شود حال یا طاهر مبدل به نجس شود یا نجس مبدل به طاهر شود در اینجا چون یقین داریم حالت سابقه یکی از این دو عوض شده است استصحاب در طرفین جاری می‌شود و بر اساس آن حکم به نجاست اناء مسبوق به نجاست و اناء مسبوق به طهارت می‌شود لیکن اگر اناء مستصحب النجاسه با اناء مستصحب الطهاره ملاقات کند اناء دوّم محکوم به نجاست ظاهری خواهد شد تفصیل این بحث ان شاء الله در روز چهار شنبه آتی خواهد آمد.

 


[1] هذا الاحتمال خلاف الوجدان. (الخوئي). إلّا في مثل البول. (الفيروزآبادي).
[2] هذا مع احتمال جفاف رجله. (الفيروزآبادي).
[3] لا تبعد كفاية احتمال الزوال أيضاً لإطلاق النصّ. (الخوئي).
[4] ولكن مع الشكّ في زوالها يحكم ببقاء ما تلوّث بها من أعضاء الحيوان. ‌العروة الوثقى (المحشى)، ج‌1، ص: 164‌.
[5] قد يكون مستندا الى الشك في السراية من جهة الشك في رطوبة الجسم الملاقي أو الشك في بقاء الرطوبة النجسة في رجل الذباب مثلاً و قد يستند إلى الشك في بقاء العين النجسة أو المتنجّسة في رجل الذباب.. التنقيح في شرح العروة الوثقى، الطهارة2، ص: 204‌

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo