درس خارج فقه استاد اشرفی
1400/08/29
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: أن المتنجّس منجّس للملاقی ام لا؟
تحریر محل بحث
محل نزاع در تنجیس متنجّس در جایی است که متنجّس بعد از ملاقات با عین نجس، خشک شده باشد و هنگام ملاقات با شیء طاهر یا خودِ متنجّس، مجدد مرطوب شده باشد یا در ملاقا رطوبت مسریّه وجود داشته باشد به عبارت دیگر محل بحث در جایی است که رطوبت اوّلیه حاصل از ملاقات با نجس، خشک شده باشد و متنجّس با رطوبت دیگری ملاقات با شیء طاهر کند و اما اگر متنجّس با همان رطوبت اوّلیه با شیئ طاهری ملاقات کند در این فرض خلافی نیست در این که موجب تنجّس ملاقی با آن میشود.
تمام مشکل در این است که تعداد زیادی از روایات ظهور در تنجیس متنجّس دارد از این روایات استفاده میشود که در تنجّس ملاقی فرقی نیست بین ملاقات با خود نجس یا ملاقات با متنجّس مشهور هم همین قول را اختیار کردهاند از طرف دیگر حکم تنجیس متنجّس در بین قدما شهرت نداشته است و و از طرفی التزام به چنین حکمی مستلزم عسر و حرج و به هم خوردن زندگی عادی مردم میشود خصوصا اگر قائل شویم که تمام مراتب بعدی ملاقات موجب تنجّس ملاقی میشود.
از این جهت برخی از فقها از جمله مرحوم محقّق همدانی به تبع مرحوم فیض کاشانی قائل شدهاندکه مراتب بعدی ملاقی متنجّس یا حتی اوّلین ملاقی با متنجّس، متنجّس نمیشود مثلا اگر چیزی ملاقات با شیء نجسی کند و آن متنجّس ملاقات با شیء طاهر دیگری کند و آن شیء ملاقات با شیء طاهر دیگری کند و هکذا... از مرتبه دوّم به بعد نمیتوان حکم به تنجّس ملاقی متنجّس نمود و به قول مرحوم محقّق همدانی تعمیم قول به سرایت نجاست مستلزم حکم به نجاست جمیع ما فی أیدی المسلمین و بازار آنها است چه آنکه به خوبی میدانیم که اکثر مردم به خصوص اطفال «با کمال حشری که با بزرگان دارند» احتراز از متنجّسات نمیکنند در صورتی که میدانیم اطفال از همان ظروفی که دیگران در مراکز سقایات و محلات عمومی استفاده میکنند، آب میآشامند و تحرزی از ملاقات با متنجّسات ندارند.
نظر مرحوم استاد خویی
مرحوم استاد خویی از روایات استظهار نموده که ملاقات با متنجّس مثل ملاقات با عین نجس، موجب تنجّس ملاقی با آن میشود انما الکلام در این است که آیا تنجیس متنجّس اختصاص دارد به ملاقی بلا واسطه یعنی ملاقی با متنجّسی که با عین نجس ملاقات کرده است نه مراتب دیگر یا این که متنجّس در تمام مراتب بعدی ملاقی متنجّس موجب تنجّس ملاقی با آن میشود و لو مع ألف واسطة؟ به نظر استاد خویی روایات به حسب غالب شامل مراتب بعدی ملاقات مثل مرتبه دوّم یا سوّم متنجّس نمیشود و حکم به تنجّس متنجّس مع الواسطه نیاز به دلیل دارد و عندالشک مرجع قاعده طهارت است و آنچه مرحوم محقّق همدانی نسبت به وضع عمومی ملاقاتهای متنجّسات فرمودهاند گر چه قابل انکار نیست ولی به وسیله آن میتوان انکار تنجیس متنجّسات ملاقی با اشیاء طاهر را در همه مراتب ملاقاتهای متأخر از مرتبه أولی کرد.
روایات در اثبات اصل تنجیس متنجّس متعدّد است صاحب وسائل این روایات را در ابواب نجاسات ذکر نموده است مثل حدیث 1 و 3 در باب 5، حدیث 1 در باب 51، حدیث 1 در باب53، حدیث 1 در باب 13، حدیث 1 در باب 70 در عین حال به برخی از روایاتی که به استناد آن حکم به تنجیس متنجّس شده اشاره میکنیم:
روایت معلیبنخنیس: در این روایت راوی سوال نمود از خنزیری که از آب خارج شده و با همان حالت خیسی روی زمین راه رفته است آیا میتوان با پای برهنه روی آن زمین راه رفت؟ حضرت فرمود: آیا اطراف زمینی که خنزیر روی آن راه رفته، مکانِ خشکی وجود داشته است؟ راوی عرض کرد: آری. حضرت فرمود: راه رفتن روی آن زمین، منعی ندارد زیرا زمین از مطهرات است «إِنَّ الْأَرْضَ تُطَهِّرُ بَعْضُهَا بَعْضاً» یعنی با راه رفتن روی زمین خشک پای فرد مجدداً طاهر میشود از این روایت استفاده میشود که قدم گذاشتن بر روی زمین متنجّسی که با بدن خنزیر ملاقات کرده، موجب تنجّس ملاقیِ آن «یعنی پای فرد» میشود لذا فرمود در صورت راه رفتن بر روی زمین خشک منعی ندارد زیرا زمین در فرض خشک بودن از مطهرات است و الا موجبی برای سوال امام از جفاف زمین نبود. بنابراین از حدیث مزبور استفاده تنجیس زمین متنجّس متنجّس میشود نسبت به پای کسی که روی زمین ملاقی با خنزیر راه برود.
عیصبنقاسم: در این روایت راوی سوال کرد از طشت آبی که متنجّس شده است حضرت فرمود: اگر متنجّس به بول یا قذر شده باشد هر آنچه با آن آب ملاقات کرده تطهیر آن لازم است به مقتضای اطلاق این روایت، تطهیر ملاقی با آب متنجّس لازم است اعم از این که در طشت آب، عین بول یا قذر وجود داشته باشد که در این فرض ملاقی با عین نجس ملاقات کرده است یا این که عین نجس در آب وجود نداشته باشد که در این فرض ملاقی تنها با آب متنجّس ملاقات کرده است طبق اطلاق در این روایت متنجّس موجب تنجیس غیر میشود[1] .
روایاتی که در تطهیر متنجّساتی مثل فرش و یا ظروف متنجّس به خمر یا مرگ جرد یا ولوغ کلب و مانند آن وارد شده است از این روایات هم میتوان استفاده کرد که متنجّس موجب تنجّس غیر میشود زیرا ظرفهای بزرگ یا فرش و مانند آن از چیزهایی نیستند که استفاده در عمل مشروط به طهارت شوند مانند أکل و شرب و نماز از این امر معلوم میشود که امر به تطهیر آنها برای جلوگیری از سرایت نجاست به بدن و لباس فرد بوده است و نیز روایاتی که در کیفیت تطهیر برخی از متنجّسات وارد شده است مثل این که امر به تعدّد غسل و یا تعفیر نموده است امر به تطهیر در این موارد هم به جهت عدم سرایت نجاست به بدن یا لباس بوده است و الا با یکبار شستن اثر نجس از آن مرتفع میشود و در صورت عدم سرایت نجاست از متنجّس، امر به شستن در مرتبه دوّم و یا تعفیر وجهی ندارد چه آنکه از این گونه ظروف در امور مشروط به طهارت مانند أکل و شرب و نماز استفاده نمیشود.[2]
روایاتی که حکم به تطهیر ظرفی نموده که آب آن متنجّس به ولوغ کلب شده است از این روایات هم میتوان استفاده کرد که متنجّس موجب تنجّس غیر میشود زیرا اگر چنین نبود به طور مطلق در بعض احادیث حکم به لزوم تطهیر ظرف نمیشد زیرا روایت به اطلاق شامل میشود موردی را که زبان سگ با خود ظرف ملاقات نکرده است بلکه با آبی که در ظرف است ولی با این حال حکم به تطهیر و تعفیر ظرف شده است از این امر معلوم میشود که ظرف ملاقی با آب متنجّس، متنجّس میشود.
مناقشه محقّق همدانی در مسأله
مرحوم همدانی معتقد است که این روایات دخلی به مسأله سرایت متنجّس به ملاقی با آن ندارد و به آن جهت ناظر نیست و اما روایاتی در مورد ظروف وارد شده است گرچه امر به تطهیر آنها ظهور در وجوب غیری دارد لکن امر به تطهیر این ظروف تنها برای رفع قذارت از خود آنها بوده است از این جهت که استعمال اوانی متنجّس برای اکل و شرب حرام است درست است که برخی از این ظروف قابلیت برای غذا خوردن در آنها نیست ولی بالاخره از این ظروف گاهی برای غذا استفاده میشود و یا بعد از پختن غذا در ظروف بزرگ غذای آن را در ظروف کوچکتری میریزند و یا از آن برای خوردن آب استفاده میکنند از این جهت امر به تطهیر خود آنها شده است نه از جهت این که موجب تنجّس ملاقی آن میشود بلکه به خاطر تنفر از آشامیدن یا خوردن در ظروف کثیف یا حامل قذرّات نه به خاطر اینکه آنچه در آنها قرار گرفته باشد متنجّس میشود.
و اما روایاتی که وارد شده در لزوم تطهیر فرش و یا حصیر این روایات هم به جهت ازاله عین نجاست از خود فرش بوده است یعنی در فرضی که عین نجس در فرش وارد شده امر به تطهیر نموده است و شکی نیست در این که وجود عین نجاست در فرش موجب تنجّس ملاقی با آن میشود و یا ممکن است امر به تطهیر از جهت استحباب تنزه از متنجّس بوده باشد ولو این که در عمل مشروط به طهارت از آن استفاده نشود در هر حال این که خواسته باشیم استفاده کنیم که امر به تطهیر در این روایات به جهت تنجیس متنجّس بوده این امر پذیرفته نیست و هو مجازفة محضة.[3] همانند نهی از استعمال ظروف طلا و نقره که به خاطر منقصت در نفس استعمال آنها است نه به خاطر منقصت ناشی از مظروف آنها.
جواب مرحوم استاد خویی
شکی نیست که استفاده از ظرف نجس یا متنجّس در فرض عدم سرایت نجاست به مظروف منعی ندارد مثل خوردن نان خشک در ظرف متنجّس. از طرفی ظروف بزرگ معمولا برای خوراک و پختن غذا از آن استفاده نمیشود و امر به تطهیر آنها به جهت جلوگیری از سرایت نجاست آنها به غیر بوده است ضمن این که روایات فراوانی در ابواب مختلف در غیر مورد ظروف بزرگ وارد شده است در صورتی که آنها را برای خوردن غذا نساختهاند در عین حال برای ریختن سرکه در آنها امر به غسل این گونه ظروف شده مثل روایات وارده در موضوع فرش یا لحاف و نمیتوان گفت همه این روایات ناظر به رفع قذارت از خود آنان بوده است علاوه بر این در برخی روایات مثل موثقة عمار فرمود: «يَغْسِلَ كُلَّ مَا أَصَابَهُ ذَلِكَ الْمَاءُ» هر آنچه با آب متنجّس ملاقات کرده تطهیر آن لازم است لذا نمیتوان همه سوالات روات را در موضوعات مختلف حمل بر رفع قذارت از خود متنجّس نمود بلکه از مجموع روایات استفاده کرد که متنجّس چون منجس غیر است لازم است ظرف تطهیر شود و اما این که آیا حکم به تنجّس همه مراتب آن میشود یا خیر بحث آن ان شاء الله خواهد آمد.[4]
حاصل مطلب آنکه مرحوم محقّق همدانی میگوید نواهی وارد در موارد استعمال از ظروف عمدتاً یا به خاطر منقصت در استعمال خود این ظروف است یا به خاطر تنزه از قذرّات مأکول و مشروب در آنها است و ابداً ناظر به تنجّس اشیاء ملاقی با آنها نیست و مرحوم استاد خویی اصرار دارند که به عکس عمدتاً روایات مزبور ناظر به تنجیس ملاقات با آنها است و این دلیل بر سرایت نجاست از ظروف به مظروفات است چه آنکه بعض نجاسات با تخلیه از ظرف اثری از آنها در ظرف نمیماند مثل ظرفی که سگ دهن زده و سپس خشک شده است به علاوه اگر مجرد زوال نجاست منظور بود، پس چه حاجت به تعدّد غسل یا تعفیر به خاک بود، بلکه با یک مرتبه شستن زوال عین نجاست میشد.
بنابراین از تأکید بر تعفیر یا تعدّد غسل استفاده میشود این دستور برای جلوگیری از تنجّس ملاقی آنها بوده است و هکذا روایاتی که منع نموده از ادخال دست ملاقی با بول یا منی، در ظرف آب قلیل یا اینکه امر به اراقه آن آب شده، به خوبی روشن میشود که این نهی، نهی غیری و برای جلوگیری از انتفاع به آن آب بوده است. بنابراین میتوان از آن همه روایات در ابواب مختلف استفاده کرد که ظرف یا آب قلیل یا نظائر آنها با ملاقات اعیان منجسه متنجّس میشوند.[5]