< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

1400/09/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اشتراط طهارت در لباس و بدن مصلّی.

المسألة الثانی عشر: قد مرّ أنّه يُشترط في تنجّس الشي‌ء بالملاقاة تأثّرُه،‌ فعلى هذا لو فرض[1] جسمٌ لا يتأثر بالرطوبة أصلا كما إذا دهن على نحو إذا غمس في الماء لا يتبلّل أصلا يُمكن أن يقال إنه لا يتنجّس بالملاقاة[2] و لو مع الرطوبة المسرية و يحتمل أن يكون رجل‌ الزنبور و الذباب و البق من هذا القبيل.‌

ترجمه: در مسائل قبل گذشت[3] که در تنجّس ملاقىِ نجس، شرط است كه ملاقیِ قابلیّت تاثّر و قبول نجاست را داشته باشد «لذا گفتیم: وجود رطوبت مسریّه در متلاقیین یا لا اقل احدهما شرط در تنجّس ملاقی است» بنابر اين مبنی اگر چیزی به هیچ عنوان قابلیت تأثّر رطوبت را نداشته باشد مثل چیزی که روغن مالي شده به طوری كه اگر در آب واقع شود مرطوب نمی‌شود یعنی رطوبت به آن جذب نمی‌شود اگر چنین چیزی در آبِ متنجّسی داخل شود ممکن است بگوییم متنجّس نمی‌شود، احتمال دارد كه پاى زنبور و مگس و پشه نیز از همين قبيل باشد.

توضیح ذلک: کبرای این قضیه مسلّم است و خلاقی در آن نیست که در ارتکاز عرفی سرایت و تاثّر ملاقیِ از ملاقا شرط تنجیس ملاقی با نجس است از این جهت گفتیم وجود رطوبت مسریّه در متلاقیین یا لااقل احدهما شرط در تنجیس ملاقی است با این بیان اگر چیزی مانع سرایت نجس به ملاقی شود مثل این که روی شیء متنجّس را پلاستیک بکشند اگر آن شیء را داخل آب قلیلی کنند آن آب متنجّس نمی‌شود و یا اگر آب متنجّس باشد موجب تنجّس آنچه که روی آن پلاستیک کشیده شده، نمی‌شود زیرا پلاستیک مانع از سرایت نجاست است از همین قبیل است آنچه در مسأله هشتم گذشت که اگر جیوه یا طلا يا نقره و يا فلزات ديگر را در ظرف متنجّس خشكی بریزند و یا آن‌ها را در ظرف متنجّس خشکی ذوب كنند، آن فلز متنجّس نمى‌شود مگر این كه ظرف مرطوب به رطوبت مسریّه باشد يا از خارج رطوبتى به آن برسد.

اشکال محقّق خویی در کلام مرحوم سید

مرحوم استاد خویی ره بعد از پذیرش این کبرای کلی در صغریاتی که مرحوم سید ره منطبق بر این کبری نموده مناقشه نموده است مرحوم سید فرمود: اگر چیزی را مثل دست، روغن مالي کنند سپس آن را در آب متنجّس داخل کنند آن چیز متنجّس نمی‌شود زیرا روغن حالت تدافعی دارد و مانع سرایت نجاست به دست روغن‌مالی شده، می‌شود مرحوم استاد می‌فرماید: این کلام پذیرفته نیست زیرا به مجرد وقوع دستِ روغن مالی شده در آب، روغن متاثر از آب متنجّس می‌شود و به تبع آن دستی هم که روغن مالی شده متاثر از روغن متنجّس شده و متنجّس می‌شود و همچنین مثال بعدی هم قابل برای مناقشه است زیرا پای مگس و یا زنبور و مانند آن اگر در آن رطوبت مسریّه باشد موجب تاثر در ملاقی آن می‌شود و بلکه این امر وجدانی است که اگر مگس از روی شیء مرطوبی به دست فردی بنشیند رطوبت آن در دست احساس می‌شود.

مناقشه مرحوم شیخ حسین حلی در کلام مرحوم سید

این که مرحوم سید در اینجا فرمود: چیزی که روغن مالي شده اگر در آب متنجّس داخل شود متنجّس نمی‌شود با عبارت ایشان در مسأله 35 از باب مطهرات تنافی دارد مرحوم سید در آنجا فرمود: اگر دستِ آغشته به چربى، نجس شود می‌توان آن را بوسیله آب قلیل و یا آب کر تطهیر کرد از این کلام استفاده می‌شود که شیء متنجّسی که روغن مالی شده قابلیت برای تطهیر و تاثّر از آب را دارد قال ره فی دلیل العروه: «كأنه لاكتفائه في مقام التطهير بوصول الماء الى المحل المتنجّس، و الدسوّمة مع فرض وجود الجرم لا تكون مانعة من الوصول، بخلاف صورة التنجيس.»[4] ولی در مسأله ما نحن فیه فرمود: آب متنجّس موجب تاثّر در شییء روغن مالی شده، نمی‌شود.[5]

المسألة الثالثه عشر: الملاقاة في الباطن لا توجب التنجيس‌فالنخامة الخارجة من الأنف طاهرة و إن لاقت الدم في باطن الأنف نعم لو أدخل فيه شي‌ء من الخارج و لاقى الدم في الباطن فالأحوط فيه الاجتناب.[6]

ملاقات با نجاست در باطن بدن موجب نجاست ملاقى نمى‌شود، پس اخلاط بینی اگر از بینی که داخل آن خونی شده، بيرون بیايد طاهر است «منوط به این که در آن خلط اثر خون نباشد» اگر چه در باطن بینی ملاقات با خون كرده باشد آری! اگر از

خارج چيزى داخل در باطن بینی شود و ملاقات با خون داخل بینی نمايد احوط اجتناب از آن است «اگر چه اثر نجاست در آن نباشد».

از کلام مرحوم سید در این مسأله استفاده می‌شود که چيزى که در داخل بدن است اگر با غائط و یا بول ملاقات كند متنجّس نمی‌شود مثل هسته خرما يا كرمی‌كه از مقعد انسان خارج می‌شود مشروط به این كه آثار نجاست در آن نباشد در مقابل ابوحنیفه و برخی از اهل سنت معتقدند که هر چه از مخرج بول و غائط خارج شود محکوم به نجاست است زیرا مخرج بول و غائط بواسطه خروج بول و غائط از آن‌ها همیشه متنجّس است و هر رطوبتی هم که از مخرج بول و غائط خارج شود به جهت ملاقات با محل متنجّس محکوم به نجاست است از این جهت حکم به نجاست مذی و ودی و وذی و کرمی‌نموده که از مخرج بول یا مخرج غائط خارج می‌شود.

مرحوم سید به طور مبسوط در مسأله اوّل از همین باب حکم مسأله را بیان نمود و فرمود: «ملاقاة الغائط في الباطن لا توجب النجاسة كالنوى...» [7] چيزى که در داخل بدن است اگر ملاقات با غائط كند متنجّس نمی‌شود مثل هسته خرما يا كرمی‌كه از مقعد انسان خارج شود مشروط به این كه آثار نجاست در آن نباشد بله! اگر چيزى از خارج بدن داخل مخرج غائط شود مثل شيشه تنقیه، اگر فرد یقین کند كه با خود غائط هم ملاقات كرده، أحوط إجتناب از آن است «اگر چه آثار غائط در آن نباشد» و اگر در ملاقات آن با غائط شك کند طاهر است بنابراین اگر آب تنقیه بيرون بیاید و آغشته به نجاست هم نباشد در صورتی که ملاقات آن با غائط معلوم نباشد حکم به نجاست آن نمی‌شود.

مرحوم سیدنا الاستاد خویی ره در ذیل همین مسأله مفصلاً بحث نموده و فرمودند: ملاقات شیء با نجس در باطن بدن به چهار صورت متصوّر است: تارة ملاقیِ و ملاقیَ هر دو داخلی است و اخری هر دو خارجی و ثالثة ملاقی داخلی و نجس خارجی و رابعتاً ملاقی خارجی و نجس داخلی است سپس حکم هر یک را به صورت مجزی برّرسی نمودند:

صورت اوّل که ملاقیِ و ملاقی هر دو داخلی باشند مثل این که مذی و ودی ملاقات با مجرای بول کند و سپس از مجری خارج شود، و یا کرمی‌که از مخرج غائط خارج شود ملاقی در این صورت محکوم به طهارت است «در فرضی که همراه آن اثر نجاست نباشد» زیرا دلیلی بر نجاست بول و غائط و خون و منی داخل بدن نداریم تا حکم کنیم به نجاست مجرای بول و غائط و به تبع آن حکم کنیم که ملاقی با مجرای بول و غائط هم متنجّس است.

صورت دوّم که ملاقیِ و ملاقیَ هر دو خارجی باشند ولی ملاقات در باطل محقّق شده است مثل این که خون خارجی با دندان مصنوعی ملاقات کند یا انگشت طاهر با انگشت دیگر که نجس است در داخل دهان ملاقات کند در این صورت شکی نیست در این که ملاقی محکوم به نجاست است زیرا ادلّه سرایت نجاست بالعموم شامل این مورد هم می‌شود و صِرف ملاقات در باطن موجبی برای حکم به عدم نجاست ملاقی نخواهد شد.

صورت سوّم که ملاقیِ داخلی و نجس خارجی باشد مثل این که فرد آب نجس یا خمر را بنوشد و دهان و دندان او با نجس ملاقات کند در این صورت مثل صورت أوّل علی القاعده حکم به نجاست ملاقی یعنی دهان و دندان‌ها نمی‌شود لعين الوجه المتقدم في تلك الصورة الاولی ضمن این که در این مورد روایت خاصه هم وارد شده و حکم به طهارت آب دهان شراب خوار نموده است که اگر آب دهانش را بیرون بریزد فضای دهانش طاهر است.

صورت چهارم که ملاقیِ خارجی و نجس داخلی باشد مثل ملاقات آلت تنقیه با مجرای غائط و مثل سوزنی که برای تزریق داخل بدن می‌شود در فرضی که با خون ملاقات کرده باشد در این صورت مرحوم سیدنا الاستاد الخویی قائل به تفصیل شدند به این که اگر اثر نجاست در ملاقیِ «آلت تنقیه یا سوزن» موجود باشد محکوم به نجاست است و اگر اثر نجاست در آن نباشد حکم به نجاست ملاقی نمی‌شود زیرا دلیلی بر نجاست آن نداریم اگر چه ملاقات با غائط یا خون کرده باشد لکن مرحوم سید ره در این فرض حکم به لزوم احتیاط نموده است.

فصل في أحكام النجاسات.

فصل يشترط في صحّة الصلاة واجبة كانت أو مندوبة إزالة النجاسة عن البدن،حتّى الظفر و الشعر و اللباس، ساتراً كان أو غير ساتر عدا ما سيجي‌ء من مثل الجورب و نحوه ممّا لا تتمّ الصلاة فيه و كذا يشترط في توابعها من صلاة الاحتياط و قضاء التشهّد و السجدة المنسيّين، و كذا في سجدتي السهو على الأحوط و لا يشترط فيما يتقدّمها من الأذان و الإقامة و الأدعية الّتي قبل تكبيرة الإحرام، و لا فيما يتأخّرها من التعقيب. و يلحق باللباس على الأحوط اللحاف الّذي يتغطّى به المصلّي مضطجعاً إيماءً، سواء كان متستّراً به‌ أو لا[8] و إن كان الأقوى في صورة عدم التستّر به بأن كان ساتره غيره عدم الاشتراط و يشترط في صحّة الصلاة أيضاً إزالتها عن موضع السجود دون المواضع الأُخر، فلا بأس بنجاستها إلّا إذا كانت مسرية إلى بدنه أو لباسه.

ترجمه: در صحت نماز شرط است، ازاله‌ى نجاست از بدن، حتى از ناخن و مو و از لباس، چه نماز واجب باشد چه مستحب، چه لباس به عنوان ساتر باشد چه غير ساتر. همچنين شرط است ازاله‌ى نجاست از توابع نماز، مثل نماز احتياط و قضاى تشهد و سجده‌ى فراموش شده و همچنين سجده‌ سهو، علی الاحوط.

اما در مقدمات نماز مثل اذان و اقامه و دعاهاى قبل از تكبير الاحرام و مؤخّرات آن مثل تعقيبات نماز، طهارت در آنها شرط

نیست و ملحق به لباس است بنابر احوط لحاف مريضى كه خود را به آن پوشانيده و خوابيده و به اشاره نماز مى‌خواند، خواه عورت خود را هم به وسیله آن پوشانده باشد یا نه اگر چه در صورتى كه به چيز ديگری غیر از لحاف خود را ستر كرده باشد و از لحاف تنها برای گرم کردن و مانند آن استفاده کرده باشد اقوى عدم اشتراط طهارت لحاف است و نيز شرط است در صحت نماز، ازاله نجاست از موضع سجود، نه ساير مواضع. پس نماز بر روی فرش نجس منعی ندارد «در فرضی که محل سجود مصلّی طاهر باشد» مگر آن كه نجاست آن مسريّه به لباس يا بدن مصلّى باشد که در این صورت نماز در آن جائز نیست.

توضیح ذلک: علت ذکر نجاسات و احکام آن‌ها در روایات احتراز از نجاسات در اعمال مشروط به طهارت است اوّلین عمل مشروط به طهارت طبق آنچه در صحیحه زراره آمده نماز است. «لَا صَلَاةَ إِلَّا بِطَهُورٍ.»[9] در اصل اشتراط طهارت خبثیه در لباس و بدن مصلّی جای هیچ شک و شبهه‌ای نیست و تقریبا مسأله اجماعی است و مرحوم حکیم و مرحوم استاد خویی ره روایات را در این جهت در حد تواتر و بلکه فوق تواتر دانسته‌اند البته در برخی از جزئیات آن بحث و اختلاف است که آیا مثلاً در نماز احتیاط یا نماز قضا یا سجده و تشهد فراموش شده و سجده سهو یا در مقدمات نماز مثل اذان و اقامه یا موخّرات آن مثل تسبیحات حضرت زهرا طهارت شرط است یا خیر.

اما اصل اشتراط طهارت خبثیه در لباس و بدن مصلّی مسلّم است و روایات در این جهت متواتر است لکن در روایات عمدتاً لزوم احتراز از نجاسات به لفظ عام یا مطلق که شامل همه نجاسات شود، ذکر نشده است بلکه حکم به اجتناب موارد خاصه مثل بول و منی و عذره و مانند آن‌ها شده است با این حال می‌توان از مجموع روایات استفاده نمود که آنچه مطلوب شارع است طهارت لباس و بدن مصلّی از جمیع نجاسات است و در این جهت فرقی بین مصادیق مختلف نجاسات نیست ضمن این که در برخی از روایات به طور مطلق حکم به لزوم احتراز از مطلق نجاسات شده است.

از جمله این روایات دو صحیحه زراره است که در آن امام فرمود: «لَا صَلَاةَ إِلَّا بِطَهُورٍ» اشتراط طهارت در این روایت مطلق است و به اطلاق شامل طهارت حدثیه و طهارت خبثیه هم می‌شود به قرینه این که فرمود: در طهارت خبثیه ازاله بوسیله احجار کافی است سپس این کبرای کلی را منطبق بر مورد استنجاء بالاحجار نمود از این عبارت فهمیده می‌شود که مراد اشتراط طهارت خبثیه بوده است به قرینه صغرایی که بیان فرمود و یا لااقل اطلاق دارد و به اطلاق شامل طهارت حدثیه و خبثیه نیز می‌شود و اما متن دو روایت:

    1. صحيحة الاولی لزرارة: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: لَا

    2. صَلَاةَ إِلَّا بِطَهُورٍ وَ يُجْزِيكَ مِنَ الِاسْتِنْجَاءِ ثَلَاثَةُ أَحْجَارٍ بِذَلِكَ جَرَتِ السُّنَّةُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَمَّا الْبَوْلُ فَإِنَّهُ لَا بُدَّ مِنْ غَسْلِهِ.[10]

2. صحيحة الثانیه لزرارة: عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ أَصَابَ ثَوْبِي دَمُ رُعَافٍ أَوْ غَيْرِهِ أَوْ شَيْ‌ءٌ مِنْ مَنِيٍّ فَعَلَّمْتُ أَثَرَهُ‌ ‌إِلَى أَنْ أُصِيبَ لَهُ الْمَاءَ فَأَصَبْتُ وَ حَضَرَتِ الصَّلَاةُ وَ نَسِيتُ أَنَّ بِثَوْبِي شَيْئاً وَ صَلَّيْتُ ثُمَّ إِنِّي ذَكَرْتُ بَعْدَ ذَلِكَ قَالَ تُعِيدُ الصَّلَاةَ وَ تَغْسِلُهُ قُلْتُ فَإِنِّي لَمْ أَكُنْ رَأَيْتُ مَوْضِعَهُ وَ عَلِمْتُ أَنَّهُ أَصَابَهُ فَطَلَبْتُهُ فَلَمْ أَقْدِرْ عَلَيْهِ فَلَمَّا صَلَّيْتُ وَجَدْتُهُ قَالَ تَغْسِلُهُ وَ تُعِيدُ. [11]

کیفیت استدلال: زراره از امام باقر سوال نمود از خون بینی و غیر آن از نجاسات دیگر که به لباسش ملاقات کرده و علامت گذاشته تا بعدا آن را تطهیر کند ولی فراموش کرده و با همان لباس نماز خوانده است؟ حضرت در جواب فرمود: اعاده نماز لازم است در این روایت امام وجود دم رعاف و غیر آن را در لباس مصلّی مانع صحت نماز شمرده است و از آن استفاده می‌شود که طهارت لباس مصلّی از مطلق نجاست شرط صحت نماز است.

صحت تمسّک به روایت دوّم منوط به این است که ضمیر در کلمه «غیره» عائد به مجموع کلمه مرکب «دم رعاف» باشد با این بیان از روایت استفاده می‌شود که طهارت لباس از مجموع نجاسات شرط صحت نماز است لکن اگر عائد ضمیر در کلمه «غیره» جزء مرکب یعنی کلمه «رعاف» تنها باشد سوال اختصاص دارد به خون بینی یا خون غیر بینی طبعا طبق این روایت طهارت لباس از نجاستِ خون شرط صحت نماز است و دلالت بر وجوب احتراز از مطلق نجاسات ندارد.

 


[1] مع أنّه فرض بعيد مشكل جدّاً، بل الأقرب هو التنجّس. (الإمام الخميني).لكنّه مجرّد فرض لا واقع له. (الخوئي).
[2] مشكل جدّاً. (الأصفهاني).لكن الأقوى تنجّسه. (البروجردي).بل يتنجّس.(الخوانساري).مشكل فلا يُترك الاحتياط. (الگلپايگاني).
[3] مسأله هشتم از همین باب که مرحوم سید ره فرمود: «لا يكفي مجرد الميعان في التنجس‌ بل يعتبر أن يكون مما يقبل التأثر و بعبارة أخرى يعتبر وجود الرطوبة في أحد المتلاقيين».
[4] دليل العروة الوثقى، ج‌2، ص: 97‌.
[5] نکته: مرحوم سید در مسأله 35 در فرض نبود جرم در دست متنجّس روغن مالی شده، حکم به تطهیر دست بوسیله آب نموده است و تصریح نموده که اگر روغن به طوری باشد که مانع از رسیدن آب به دست شود امکان تطهیر آن نیست مگر این که اول روغن از دست زائل شود و بعد آن را تطهیر کنند بنابراین کلام ایشان با هم منافاتی ندارد زیرا در مورد دوّم تنها در فرضی که مانع نباشد حکم به تطهیر دست نموده است قال فی العروه: «اليد الدسمة إذا تنجّست تطهر في الكثير و القليل إذا‌ لم يكن لدسوّمتها جرم و إلّا فلا بدّ من إزالته أوّلًا».
[6] لا فرق بين الفرضين في الاحتياط. (البروجردي). و الأقوى عدم وجوبه كما تقدّم. (الحكيم).و إن كان الأقوى خلافه. (الإمام الخميني).تقدّم أنّ الأقوى فيه الحكم بالطهارة. (الخوئي).لا فرق بين الفرضين. (الخوانساري).لا يجب مراعاته. (الشيرازي).قد مرّ أنّ عدم تنجّسه أيضاً هو الأقوى. (النائيني).
[7] در اول بحث نجاسات در نجاست بول و غائط مسأله اول جلسه 87 سه شنبه 12/1/99.
[8] التستّر باللحاف لا يجزي في صحّة الصلاة و إن كان طاهراً؛ لأنّه لا يخرج بذلك عن الصلاة عارياً، نعم إذا جعل اللحاف لباساً له أجزأه، إلّا أنّ نجاسته حينئذٍ توجب بطلان الصلاة بلا إشكال. (الخوئي).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo