< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

1400/09/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: لزوم طهارت در موضع سجده و مواضع هفتگانه سجده و مطلق مکان مصلّی.

قال السیّد ره فی العروه: يشترط في صحة الصلاة أيضا إزالتها عن موضع السجود دون المواضع الأخر فلا بأس بنجاستها إلا إذا كانت مسرية إلى بدنه أو لباسه.

ترجمه: در نماز تنها طهارت موضع جبهه «پیشانی» شرط است نه مواضع ششگانه دیگر، بنابراین نجاست مواضع دیگر موجب بطلان نماز نمی‌شود مگر آن كه نجاست آن مسريّه به لباس يا بدن مصلّى باشد.

این امر مسلّم است و تقریباً فقهای شیعه بر آن اتّفاق دارند که طهارتِ موضع جبهه یعنی محلی که پیشانی بر آن واقع می‌شود، شرط صحت نماز است و اما مواضع دیگر سجده «یعنی موضعی که دو کف دست، دو زانو و دو انگشت بزرگ پا بر آن واقع می‌شود» اگر متنجّس به رطوبت مسریّه باشد و موجب سرایت به بدن یا لباس مصلّی شود در این فرض هم خلافی نیست در این که موجب بطلان نماز می‌شود زیرا طهارت لباس و بدن شرط صحت نماز است و اما این مواضع اگر متنجّس باشد ولی رطوبت مسریّه نداشته نباشد در اینجا اختلاف است که آیا طهارت در آن لازم است یا خیر، برخی معتقدند که طهارت در این مواضع هم لازم است و اگر طاهر نباشد موجب بطلان نماز می‌شود این قول منسوب به ابوالصلاح حلبی است و بلکه به مرحوم سيد مرتضى و فخر المحقّقین نسبت داده شده که علاوه بر لزوم طهارت در مواضع سجده، طهارت مکان مصلّی هم، شرط صحت نماز است بنابراین در مسأله سه قول وجود دارد:

قول اوّل: تنها طهارت محل سجده یعنی جایی که پیشانی بر آن واقع می‌شود لازم است این قول موافق با قول مشهور است و ادعای اجماع بر آن شده است.

قول دوّم: طهارت مواضع هفتگانه سجده لازم است این قول منسوب به مرحوم ابو الصلاح حلبی است.

قال ابو الصلاح الحلبی فی الکافی: «الشرط التاسع: لا يجوز السجود بشي‌ء من الأعضاء السبع الا على محل طاهر...»[1]

قول سوّم: علاوه بر مواضع سجده طهارت مطلق مکان مصلّی حتی موضع قیام و جلوس هم لازم است این قول منسوب به فخر المحقّقین و سید مرتضی است. [2]

حکم سجده بر حصیر و زمین متنجّس

از مرحوم محقّق نقل شده که ایشان نسبت داده به مرحوم ابن راوندی و صاحب وسیله ره که جائز است سجده بر روی زمین

متنجّس و نیز حصیر و بوریای متنجّس، مشروط به این که بوسیله شعاع خورشید خشک شده باشد سپس خود مرحوم محقّق هم این قول را پسندیده است.[3]

ان قلت: این قول موافق با قول اوّل است و مخالفتی با آن ندارد زیرا خورشید بر آن تابیده و موجب طهارت حصیر شده است.

قلت: این دو بزرگوار با اعتقاد به این که خورشید از مطهرات نیست و موجب طهارت زمین و حصیر نمی‌شود قائل شده‌اند که اگر حصیر و یا زمین متنجّس بوسیله خورشید خشک شود سجده بر آن صحیح است با این که زمین و حصیر به تنجّس خود باقی است ولی اگر به غیر خورشید مثلا بوسیله باد خشک شود سجده بر آن صحیح نیست و موجب بطلان نماز می‌شود مستند این قول روایاتی است که حکم به صحت نماز بر حصیر متنجّسی نموده که بوسیله شعاع خورشید خشک شده است که برخی از این روایت برداشت کرده‌اند که خورشید از مطهرات است و این دو بزرگوار استفاده کرده‌اند که خشک شدن حصیر متنجّس بوسیله خورشید تنها موجب جواز نماز بر آن می‌شود ولی آن دو به نجاست خود باقی است در هر حال اقوال در مسأله مختلف است برخی بر این باورند که شعاع آفتاب مطهر زمین است ولی مطهر بوریا و حصیر نیست در مقابل برخی دیگر معتقدند که شعاع خورشید علاوه بر این که مطهر زمین است مطهر حصیر و بوریا هم خواهد شد.

این مسأله منوط به آن است که بگوییم شعاع خورشید مطهر حصیر نیست ولی اگر قبول کنیم که آفتاب مطهر حصیر است چنان که مفاد برخی از روایات است و مشهور هم همین قول را پذیرفته‌اند، کلام مرحوم ابن راوندی و صاحب وسیله پذیرفته نیست زیرا اگر خورشید بر حصیر بتابد سجده بر آن به جهت مطهّریت خورشید جائز است نه این که سجده بر حصیر متنجّس که آفتاب بر آن تابیده، از حکم طهارت محل سجده استثناء شده باشد در هر حال با قطع نظر از اتّفاقی که بزرگان در اشتراط طهارت در محل سجده دارند عمده دلیل بر اشتراط طهارت روایاتی است که در مسأله وارد شده است که به برّرسی از این روایات می‌پردازیم:

صحيحه ابن محبوب: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَنِ الْجِصِّ يُوقَدُ عَلَيْهِ بِالْعَذِرَةِ وَ عِظَامِ الْمَوْتَى ثُمَّ يُجَصَّصُ بِهِ الْمَسْجِدُ أَ يُسْجَدُ عَلَيْهِ فَكَتَبَ إِلَيْهِ بِخَطِّهِ أَنَّ الْمَاءَ وَ النَّارَ قَدْ طَهَّرَاهُ.[4]

راوی از موسی بن جعفر پرسيد: گچى كه بوسیله آتش برافروخته شده از عذره و استخوان میته، پخته شده است اگر مسجد را بوسیله آن گچ‌كارى‌كنند آيا ‌مى‌توان بر روی آن‌ سجده كرد؟ «گچ در ابتدا سنگ است و با حرارت زیاد مبدل به سنگ پخته شده و سپس با آسیاب نرم شده و تبدیل به گچ می‌شود» حضرت با خطّ مبارک خويش در پاسخ نوشتند: همانا وقوع آن گچ متنجّس در آتش و آب موجب طهارت آن می‌شود «و از این جهت سجده بر آن منعی ندارد.»

تقریب استدلال: راوی سوال کرد از گچى كه با آتش برافروخته شده از عذره و استخوان میته، پخته شده است آیا نماز بر آن جائز است یا خیر، گویا در ذهن راوی این امر مغروس و مسلّم بوده که محل سجده باید طاهر باشد و در یکی از صغریات آن شک داشته که آیا در چنین موردی محل سجده نجس است یا خیر، امام هم آنچه را در ذهن راوی مغروس بوده تقریر نموده و در مقام رفع شبهه نجاست، فرمودند: سجده بر آن محل منعی ندارد زیرا بوسیله آتش و آب طاهر شده است گویا امام این امر را تقریر نموده و پذیرفته ‌است که محل سجده باید طاهر باشد ودر مقام رفع شبهه فرمودند: به خاطر آب و آتش منعی ندارد.

از نظر فقه الحدیث اشکالی که در تمسّک به این روایت است این که اوّلاً: آتش جزء مطهرات نیست ثانیاً: آب قلیلی که روی گچ بریزند موجب طهارت آن نمی‌شود لذا معلوم نیست که وجه طهارت در این روایت در نظر امام چه بوده است ولی با قطع نظر از این اشکال در ذهن راوی این امر مسلم بوده که سجده بر گچِ متنجّس صحیح نیست لذا سوال کرده که آیا می‌توان بر چنین گچی سجده کرد یا خیر و امام هم آنچه را در ذهن راوی مغروس بوده تقریر نموده و در مقام رفع شبهه نجاست فرموده است: سجده بر آن محل به دو جهت منعی ندارد بنابراین امام آنچه در نظر سائل ثابت بوده که باید محل سجده طاهر باشد تقریر و تثبیت فرموده است.

قد يقال: برخی گفته‌اند مراد از آتش در روایت شعاع خورشید بوده و مراد از آب هم رطوبتی بوده که بر آن پاشیده شده تا بوسیله خشک شدن به شعاع خورشید طاهر شود در نتیجه نظر امام این بوده که چون بر آن حصیر، آب پاشیده شده و بوسیله خورشید هم که از مطهرات است خشک شده، سجده بر آن منعی ندارد فيكون حاصل المعنى أنّ إشراق الشمس على الجص المرطوب يوجب طهارته.

مناقشه مرحوم استاد خویی: دلیلی بر حمل روایت بر این معنی نداریم و این حمل خلاف ظاهر است که امام از آتش اراده خورشید کرده باشد.

راه حل ارائه شده در فقه الحدیث روایت، توسّط مرحوم استاد خویی

مراد از تطهیر با آتش تطهیر آن بواسطه تحقق استحاله بوده است زیرا بوسیله آتش عذره و استخان نجس تبدیل به خاکستر و یا به تعبیر دیگر تبدیل به پودر گچ شده است و شکی نیست که استحاله یکی از مطهرات است و اما تطهیر بوسیله آب از این جهت است که گچِ متنجّس بوسیله آبی که بر روی آن ریخته شده طاهر می‌شود و از طرفی گفتیم که آب غساله طاهر است و نیازی نیست که از درون گچ خارج شود لذا با ریختن یکبار آب بر روی گچ متنجّس آن گچ طاهر می‌شود زیرا غساله نجس محکوم به طهارت است و نیازی هم نیست که آب غساله خارج شود بلکه اگر خود به خود هم بواسطه خشک شدن منعدم شود کافی است چنان که در زمین رخوه و نرم اگر آب بر روی آن بریزند و آب در زمین رسوخ کند همین مقدار کافی در طهارت آن است و لازم نیست که غساله نجس را از آن خارج کنند.

بنابراین توجیه بعض اعلام در مقام به این که مراد از نار حرارت شمس بوده و توجیه آب به رطوبتی که در گچ حاصل شده سپس به اشراق شمس خشک شده است ِتوجیه بعیدی است که به قول مرحوم استاد لا یرضی به اللبیب، چنان که بعض دیگر فرموده‌اند گر چه نمی‌توان مطهریت نار و آب را در این حدیث توجیه کرد ولی جهل ما به توجیه روایت مضر به استدلال به این حدیث بر لزوم طهارت مسجد الجبهه نیست ولی مرحوم استاد در عین حال با توجیه مطهریت استحاله عذره و عظام نجس به رماد و توجیه خشک شدن رطوبت «یعنی آبی که روی سنگ پخته شده گچ»بوسیله آفتاب حدیث مزبور را تفسیر نمود و دلالت آن را از حیث تقریر امام «علی ما فی ذهن السائل من المغروسیه طهاره مسجد الجبهه» تثبیت و حجّت قرار دادند.

 


[1] الكافي فی الفقه لأبي الصلاح: 140 141.
[2] الجواهر ج8 ص334. مصباح الفقيه ص184. تفصيل الشريعة في شرح تحرير الوسيلة - النجاسات و أحكامها، ص: 282‌.
[3] ذخيرة المعاد في شرح الإرشاد، ج‌2، ص: 239‌.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo