< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

1400/09/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اشتراط طهارت در مکان مصلّی.

در این امر اتّفاق است و بلکه ادعای اجماع شده که محل جبهه مصلّی یعنی جایی که پیشانی بر آن واقع می‌شود باید طاهر باشد الّا این که مرحوم علّامه حلی در کتاب شریف منتهی، از مرحوم ابن راوندی و صاحب وسیله ره نقل نموده که طهارت مسجد جبهه در نماز شرط نیست ولی با این حال جائز است سجده بر زمین یا حصیر متنجّسی که بوسیله شعاع خورشید خشک شده است از حکم به جواز سجده در فرض مزبور «با توجه به این که این دو بزرگوار خورشید را از مطهرات نمی‌دانند» استفاده می‌شود که در نزد این دو بزرگوار، طهارت مسجد الجبهه شرط نیست ولی نماز بر حصیر متنجّسی که با تابش آفتاب خشک شده، معفو عنه است مثل آبِ استنجاء که مطهّر شیء نجس نیست ولی متنجّسی است که معفو عنه است.

قال العلّامه ره فی المنتهی: قال الرّاونديّ و ابن حمزة: تجوز الصّلاة عليها و إن كانت نجسة...[1]

با توجه به این بیان می‌توان گفت که همه فقها متفقند بر این که سجده بر زمین و یا حصیر متنجّس، باطل است مگر در صورتی که آفتاب بر آن بتابد که در این صورت بنابر قول مشهور به جهت مطهریت آفتاب حکم به صحت نماز می‌شود و بنابر نظر مرحوم راوندی ره و صاحب وسیله ره به جهت این که معفو عنه است حکم به صحت نماز می‌شود به عباره اخری همه متفقند که اگر زمین یا حصیرِ متنجّس بوسیله تابش خورشید خشک شود سجده بر آن صحیح است حال یا از جهت این که طاهر شده است و یا از این جهت که معفو عنه است.

در هر حال عمده دلیل بر اشتراط طهارت مسجد الجبهه در حال نماز صحیحه حسن محبوب است در این روایت راوی سوال کرد از گچى كه بوسیله آتشِ برافروخته شده از عذره و استخوان میته، پخته شده است اگر زمین مسجد را بوسیله آن؛ گچ‌كارى‌كنند آيا ‌مى‌توان بر آن‌ سجده كرد؟ حضرت در پاسخ نوشتند: وقوع گچِ متنجّس در آتش و آب، موجب طهارت آن می‌شود و از این جهت سجده بر آن منعی ندارد و اما متن روایت:

صحيحه ابن محبوب: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَنِ الْجِصِّ يُوقَدُ عَلَيْهِ بِالْعَذِرَةِ وَ عِظَامِ الْمَوْتَى ثُمَّ يُجَصَّصُ بِهِ الْمَسْجِدُ أَ يُسْجَدُ عَلَيْهِ فَكَتَبَ إِلَيْهِ بِخَطِّهِ أَنَّ الْمَاءَ وَ النَّارَ قَدْ طَهَّرَاهُ.[2]

تقریب استدلال به بیان مرحوم استاد خویی.

راوی سوال کرد از گچى كه با آتشِ برافروخته شده از عذره و استخوان میته، پخته شده است آیا نماز بر آن جائز است یا خیر، در اینجا گویا این امر در ذهن راوی مغروس و مسلّم بوده که محل سجده مصلّی باید طاهر باشد و سجده بر زمین متنجّس صحیح نیست این امر، منشا سوال از یکی از صغریات مسأله شده که آیا در چنین موردی هم سجده جائز است یا خیر، امام هم آنچه را در ذهن راوی مغروس بوده تقریر نموده و گویا پذیرفته که محل سجده باید طاهر باشد لکن در مقام رفع شبهه نجاست، فرموده است: سجده بر آن منعی ندارد زیرا بوسیله آتش و آب طاهر شده است.

ان قلت: اگر هم تقریر امام را بپذیریم ولی اشکالی در پذیرش اصل روایت مطرح است و آن این که اوّلاً آتش جزء مطهرات نیست ثانیاً ریختن آب قلیل بر روی گچ متنجّس موجب طهارت آن نمی‌شود لذا چون معلوم نیست که در کلام امام وجه طهارت چه بوده روایت از نظر مفهوم نامعلوم است و نمی‌توان به این روایت تمسّک نمود.

قلت: مراد از تطهیر با آتش تطهیر آن بواسطه تحقق استحاله بوده است زیرا بوسیله آتش عذره و استخوان میته مبدل به آتش و رماد شده و سپس تبدیل به پودر گچ می‌شود و استحاله بلا شک یکی از مطهرات است و اما تطهیر آن بوسیله آب از این جهت است که گچ متنجّس بوسیله آبی که بر روی آن ریخته شده طاهر می‌شود از طرفی آب غساله هم طاهر است و نیازی نیست که از درون گچ خارج شود لذا با ریختن یکبار آب بر روی گچِ متنجّس، گچ طاهر شده و نیازی به خارج کردن آب هم نیست زیرا اگر آب غساله خود به خود هم خشک و منعدم شود کافی است چنان که در زمین رخوه و نرم اگر آب بر روی آن بریزند و آب در زمین رسوخ کند همین مقدار کافی در طهارت آن بوده و لازم نیست که غساله نجس را از آن خارج کنند بنابراین هم آتش بواسطه استحاله موجب طهارت گچ متنجّس شده و هم آب قلیل موجب طهارت آن شده است «أَنَّ الْمَاءَ وَ النَّارَ قَدْ طَهَّرَاهُ» و چون تطهیر شده سجده بر آن جائز است.

ضمناً از این روایت استفاده می‌شود که سجده بر گچِ پخته هم جائز است لذا مرحوم استاد خویی به استناد این روایت قائل به صحت سجده بر گچ شده است از این جهت که سجده بر گچ، سجده بر زمین محسوب می‌شود و پختن آن موجب خروج از اسم ارض و عدم اطلاق ارض بر آن نمی‌شود چنان که اگر لحم پخته شود باز هم عنوان لحم بر آن صادق است «و إطلاق اسم خاص عليه بعد الطبخ لاينافي صدق العنوان السابق، فلا مانع عن السجودعلى الأرض المطبوخة كالجص و النّورة و الآجر و الخزف.»[3]

ان قلت: برخی گفته‌اند این روایت به عکس مطلوب شما دلالت بر عدم اشتراط طهارتِ مسجد الجبهه دارد زیرا آتش از مطهرات نیست و آب قلیل هم موجب طهارت آن نمی‌شود و کلام امام در مطهریت آب و آتش مثل روایاتی است که امر به رشح الماء نموده که در فرض وجود نجاست برای رفع قذارت در موارد خاصی مثل پرستار بچه، حکم به رش الماء شده است ضمن این که طبق فتوای مرحوم سید مرتضی آب قلیل در اینجا موجب طهارت گچِ متنجّس نمی‌شود زیرا ایشان معتقد است که اگر شیء متنجّس را داخل آب کنند طاهر نمی‌شود ولی اگر آب را بر روی شیء متنجّس بریزند آن چیز طاهر می‌شود و در ساختن گچ

چون معمولا گچ را داخل آب می‌ریزند موجب طهارت آن نمی‌شود.

قلت: در تطهیر متنجّس بوسیله آب قلیل فرقی نیست که آب را روی شیء متنجّس بریزند یا به عکس شیء متنجّس را در آب قرار دهند در هر دو صورت آب موجب تطهیر شیء متنجّس می‌شود و از طرفی تعدّد غسل هم لازم نیست مگر در موارد خاصی که دلیل بر تعدّد داریم مثل نجاست بولی ضمن این که خروج آب غساله هم لازم نیست با این بیان ریختن آب بر گچ متنجّس موجب طهارت آن می‌شود و مانعی از طهارت از این جهت نیست و گفتیم مطهریت آتش هم بواسطه تحقق استحاله است ضمناً مرحوم استاد خویی ره در بحث مطهرات در این تفسیر از حدیث حسن ابن محبوب خدشه نموده‌اند. [4]

ان قلت: صحیحه مزبور دلالت دارد بر این که محل سجده باید طاهر باشد نه خصوص مسجد الجبهه و محل سجده هم اطلاق بر همه مواضع هفتگانه سجده می‌شود لذا به این روایت نمی‌توان برای اشتراط طهارت خصوص مسجد الجبهه تمسّک نمود زیرا مورد سوال مطلق محل سجده است «أَ يُسْجَدُ عَلَيْهِ» و جواب امام هم مطلق است.

قلت: اوّلاً قدر متیقّن از اشتراط طهارت در این روایت طهارت مسجد الجبهه است ثانیاً روایات دیگری که طهارت مواضع غیر از مسجد الجبهه را جائز شمرده است نه واجب به قرینه آن روایات این روایت حمل بر مسجد الجبهه می‌شود و سیاتی ذکره ان شاء الله تعالی.

قول دوّم: لزوم طهارت در مواضع هفتگانه سجده.

این قول منسوب به ابی الصلاح حلبی است مستند این قول مرسله نبوی است که فرمود: «جَنِّبُوا مَسَاجِدَكُمُ النَّجَاسَةَ» مساجد، جمع مضاف به «کم» است و افاده عموم می‌دهد و دلالت دارد که تمام مواضع هفتگانه سجده باید طاهر باشد خواه پیشانی باشد خواه مواضع دیگر این روایت عمدتا از کتب عامه نقل شده و صاحب وسائل هم این روایت را مرسلاً نقل نموده است.

رَوَى جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا فِي كُتُبِ الِاسْتِدْلَالِ عَنِ النَّبِيِّ أَنَّهُ قَالَ: جَنِّبُوا مَسَاجِدَكُمُ النَّجَاسَةَ. [5]

مناقشه استاد خویی در روایت مزبور

اوّلاً: روایت مزبور ضعیف السند است بالارسال و تمسّک مرحوم علّامه به این حدیث موجب نمی‌شود که بگوییم ضعف حدیث منجبر به عمل اصحاب است زیرا اکثر فقها معتقدند که طهارت غیر از موضع الجبهه لازم نیست.

ثانیاً: ممکن است مراد از این حدیث تجنّب از نجاست در مساجد یعنی محل عبادات باشد یعنی امر شده که از دخول نجاست در مساجد اجتناب کنید طبق این بیان مراد از مسجد محل‌هایی است که برای نماز وضع شده است نه مواضع سجده، مؤیّد این معنی، روایاتی است که در آن کلمه مساجد آمده و از آن اراده مکان مسجد شده است نه موضع سجود مثل این که فرمود: «جَنِّبُوا مَسَاجِدَكُمُ الْبَيْعَ وَ الشِّرَاءَ وَ الْمَجَانِينَ وَ الصِّبْيَانَ وَ الْأَحْكَامَ وَ الضَّالَّةَ وَ الْحُدُودَ وَ رَفْعَ الصَّوْتِ»[6]

ثالثاً: ممکن است مراد از مساجدکم لزوم تطهیر از محل جبهه باشد زیرا متبادر به ذهن از مسجد، محل پیشانی است و اما این که کلمه مساجد به صورت جمع «مَسَاجِدَكُمُ» آورده شده است این جمع هم اشاره به مواضع هفتگانه ندارد بلکه جمع در اینجا به لحاظ مکلفین است به این معنی که بر همه مکلفین لازم است که محل جبهه خود را از نجاسات تطهیر کنند چنان که در آیه شریفه کلمه وجوه که به جمع آورده شده به لحاظ مکلفین آورده شده است زیرا اطلاق وجوه بر فرد واحد صحیح نیست. ﴿فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ﴾ یعنی هر مکلفی وجه و ید خود را باید بشوید.

اشکال چهارم استاد اشرفی

رابعاً: نسبت بین حکم به اجتناب از مواضعی که در حدیث آمده و بین اشتراط طهارت در مواضع سجده، عام و خاص من وجه است به علاوه ممکن است امر به اجتناب از نجاست در مواضع سجده به جهت کراهت باشد با این که طهارت محل شرط نباشد و امر به اجتناب به جهت رفع منقصتی باشد که در آن است نه این که طهارت مواضع ششگانه در نماز لازم است یعنی مناسبت حکم و موضوع اقتضا دارد که محل نماز طاهر باشد نه این که طهارت واجب باشد چه آن که نماز قربان کل تقی و معراج المومن

است و اقتضا دارد که در مکان‌های طاهر و با معنویت خوانده شود.

لذا مفاد این روایت همانند روایاتی است که منع از نماز در محل‌های پست مثل مزبله و یا حمام نموده است و یا به جهت حفظ احترام کعبه از نماز فوق سطح کعبه نهی شده باشد منع از نماز در همه این موارد به جهت وحدت سیاق قطعاً به جهت نجاست نبوده است زیرا منع از نماز فوق کعبه نمی‌تواند به جهت نجاست آن باشد با توجه به این باران هم بر آن می‌بارد ضمن این که منع از نماز در مزبله و حمام هم به نحو مطلق شده و به اطلاق شامل می‌شود حتی موردی که حمام و مزبله طاهر باشد لذا به قرینه این روایات که مفاد آن کراهت نماز در این مکان‌ها است نه نجاست محل، می‌توان این روایت را هم حمل بر کراهت نماز در محل متنجّس نمود لذا این روایت «جَنِّبُوا مَسَاجِدَكُمُ النَّجَاسَةَ» نمی‌تواند دلیل بر اعتبار طهارت در مواضع هفتگانه سجده باشد و اما نمونه‌ای از روایاتی که مفاد آن کراهت نماز در محل‌های خاص است:

1.نهى النبی أن يُصَلَّى في سبعةِ مواطِنَ: في المزْبَلة، و المَجْزَرة، و المَقْبرة، و قارعَةِ الطَّريق، و في الحمَّام، و في معاطِنِ الإبِل، و فوق ظَهْرِ بيت الله.[7]

از رسول الله نقل شده که آن حضرت از نماز خواندن در هفت موضع نهی نمودند: نماز در زباله دان، کشتارگاه، قبرستان، در مسیر راه رفت و آمد، حمام، استراحتگاه شتران و بالای کعبه.

2.عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: لَا تُصَلِّ فِي مَرَابِطِ الْخَيْلِ وَ الْبِغَالِ وَ الْحَمِيرِ.[8]

قول سوّم: علاوه بر مواضع سجده،طهارت مطلق مکان مصلّی حتی موضع قیام و جلوس و سجاده هم لازم است این قول منسوب به فخر المحقّقین و سید مرتضی[9] و شهید اوّل است[10] مستند این قول روایاتی است که در مقام بدان تمسّک شده است از جمله:

1.موثقه ابن بکیر: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الشَّاذَكُونَةِ

يُصِيبُهَا الِاحْتِلَامُ أَ يُصَلَّى عَلَيْهَا فَقَالَ لَا.[11]

راوی سوال نمود از شادکونه «زير انداز یمنی» که آغشته به منی شده است آیا نماز بر آن جائز است؟ حضرت در جواب فرمود: نمائز نیست از این روایت استفاده می‌شود که تمام مكان مصلي بايد طاهر باشد زیرا سوال راوی و جواب امام اطلاق دارد و طبق آن، نماز بر روی شیء نجس جائز نیست چه محل پیشانی باشد و چه مواضع سجده و چه غیر آن از محلی که فرد در آن نماز می‌خواند بنابراین از این روایت استفاده می‌شود که محل نمازگذار باید طاهر باشد.

2. موثّقة عمار: وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي حَدِيثٍ قَالَ: سُئِلَ عَنِ الْمَوْضِعِ الْقَذِرِ يَكُونُ فِي الْبَيْتِ أَوْ غَيْرِهِ فَلَا تُصِيبُهُ الشَّمْسُ وَ لَكِنَّهُ قَدْ يَبِسَ الْمَوْضِعُ الْقَذِرُ قَالَ لَا يُصَلَّى عَلَيْهِ وَ أَعْلِمْ مَوْضِعَهُ حَتَّى تَغْسِلَهُ....[12]

راوی از امام سوال نمود از محل نجسی در خانه يا مكان ديگری كه خود به خود خشک شده است و آفتاب هم بر آن تابیده نشده تا تطهير شود، آيا مي توان در آن مكان نماز خواند؟ امام به نحو مطلق فرمود: نماز در آن مکان جائز نیست «لَا يُصَلَّى عَلَيْه» استدلال به این روایت مثل مورد قبل است و دلالت دارد بر اينكه مكان مصلي بايد تماماً طاهر باشد.

3. صحيحة زرارة و حديد بن حكيم الأزدي: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ وَ حَدِيدِ بْنِ حَكِيمٍ الْأَزْدِيِّ جَمِيعاً قَالا قُلْنَا لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ السَّطْحُ يُصِيبُهُ الْبَوْلُ أَوْ يُبَالُ عَلَيْهِ أَ يُصَلَّى فِي ذَلِكَ الْمَكَانِ فَقَالَ إِنْ كَانَ تُصِيبُهُ الشَّمْسُ وَ الرِّيحُ وَ كَانَ جَافّاً فَلَا بَأْسَ بِهِ إِلَّا أَنْ يَكُونَ يُتَّخَذُ مَبَالًا.[13]

راوی سوال کرد از بولی که به پشت بام یا سطح زمین اصابت کرده یا بر آن مکان بول شده است، آیا در آن مکان می‌توان نماز خواند؟ امام در جواب فرمود: «اگر خورشید بر آن زمین تابیده و بوسیله باد و خورشید خشک شده باشد خواندن نماز در آن مکان منعی ندارد و لا باس به «به مقتضای مفهوم نماز در محل نجس، جائز نیست و فیه باس» سپس امام در ادامه می‌فرماید مگر آن که آن مکان همیشه در آن بول بشود «تبدیل به دستشویی شده باشد» که اگر چنین باشد، نماز در آن مکان مطلقا جائز نیست «ولو در صورتی که آفتاب هم بر آن بتابد.»

4. صحيحته دوّم زراره: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَنِ الْبَوْلِ يَكُونُ عَلَى السَّطْحِ أَوْ فِي

الْمَكَانِ الَّذِي يُصَلَّى فِيهِ فَقَالَ إِذَا جَفَّفَتْهُ الشَّمْسُ فَصَلِّ عَلَيْهِ فَهُوَ طَاهِرٌ.[14]

راوی سوال کرد از پشت بامی‌که بر آن بول می‌شود امام در جواب فرمود: اگر مکانِ متنجّس به بول، به وسیله خورشید خشک شده باشد، می‌توان در آن مکان نماز خواند، به مقتضای اطلاق در طرف مفهوم اگر تطهیر بوسیله آفتاب نشود نماز در آن محل جائز نیست این روایت هم اطلاق دارد و به مقتضای اطلاق دلالت دارد بر عدم جواز نماز در محل متنجّس نه خصوص مواضع سجده.

این مجموعه روایاتی است که برای اشتراط طهارت مطلق مکان مصلّی بدان استدلال شده است اعم از محل جبهه و مواضع سجود و حتی مکانی که مصلّی روی آن نماز می‌خواند و دلالت دارد بر این که اگر محل نماز متجس باشد نماز باطل است در مقابل این روایات؛ روایاتی وارد شده که در آن حکم شده به جواز نماز در محل متنجّس مشروط به این که محل خشک باشد در مقام جمع بین این روایات یا باید روایات ناهیه را حمل بر کراهت کنیم و یا روایات ناهیه را تخصیص بزنیم به خصوص مسجد الجبهه و یا روایات ناهیه را حمل کنیم بر موردی که نجاست محل نماز مسریّه باشد توضیح بحث در جلسه بعد انشاء الله خواهد آمد.

 


[4] نظرات فقها در فقه الحدیث روایت مزبور: الحدائق الناظره ج5 ص267 268 و الجواهر ج6 ص459 462 و المستمسك ج2 ص89 و مصباح الفقيه كتاب الطهارة ص632. مرحوم آیت الله خویی استناد به این روایت را برای اثبات مطهریت استحاله در بحث استحاله کافی ندانسته و به روایات دیگری در این جهت تمسّک نموده‌اند: کلام مرحوم خویی در فقه الحدیث روایت مزبور در بحث استحاله: و فيه: أولا، أنه لا دلالة في الرّواية على تحقق الاستحالة في الجص بالنار، و غاية ما هناك أنه يطبخ بها، كطبخ الآجر و الخزف و لا يكون طبخ تراب الجص الا كطبخ اللحم و الخبز غير موجب للاستحالة كما يأتي فلو تمت دلالتها لدلت على ان النار تكون مطهّرة للجص من دون استحالة.و ثانيا: لو سلّمنا ذلك فما معنى ضم الماء إلى النار بعد فرض طهارة الجص بالاستحالة و من هنا حمله بعضهم على نحو من المجاز، أو الاستحباب، إذ المراد به الماء الذي يوضع عليه للبناء، فيكون كرش الثوب و المكان و نحوهما المحتمل نجاستهما استحبابا أو رفعا للنفرة و حمله بعض آخر على ارادة ماء المطر، إذ ليس في الرواية كون‌ المسجد مسقّفا فيراد المعنى الحقيقي من الطهارة حينئذ فيهما (الماء و النار) و ان كان يرد عليه أيضا أنه لا حاجة الى المطر بعد فرض طهارة الجص بالنار مسبقاً...فهي رواية مجملة لا يمكن الاستناد إليها في شي‌ء و من هنا تصدّى الأصحاب إلى تأويلات فيها و تفسيرات لا دليل ظاهر على شي‌ء منها و قد أشرنا إلى بعضها.فقه الشيعة كتاب الطهارة، ج ‌5، ص: 299‌.
[7] أخرجه الترمذي في ج2 من صحيحه من الطبعة الاولى ص144، و في تيسير الوصول ج2 ص250 و في كنز العمال ج4 ص74‌، جامع الأصول 6 312.به نقل از نهاية الإحكام في معرفة الأحكام، ج‌1، ص: 343‌.
[9] الجواهر ج8 ص334. كتاب الصلاة مصباح الفقيه ص184. تفصيل الشريعة في شرح تحرير الوسيلة النجاسات و أحكامها، ص: 282‌.
[10] ذكري، صفحه 150.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo