< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

1400/09/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اشتراط طهارت در مکان مصلّی.

کلام منتهی شد به برّرسی قول سوّم که منسوب به مرحوم فخر المحقّقین و مرحوم سید مرتضی است اما این که دائره کلام این دو بزرگوار تا چه مقدار است مرحوم استاد خویی در تفسیر کلام ایشان می‌فرماید: مراد ایشان؛ اشتراط طهارت در مطلق مکان مصلّی است یعنی هر آنچه مصلّی در آن نماز می‌خواند اعم از سجاده و لباس و فرش... ولو این که بدن و لباس فرد در حال نماز ملاقات با آن قسمت از فرش یا سجاده متنجّس نکند لکن مرحوم حکیم در تفسیر کلام ایشان می‌فرماید مراد ایشان؛ اشتراط طهارت در آن مقدار از فرش یا سجاده‌ای است که بدن مصلّی با آن ملاقات می‌کند طبق این بیان تنها طهارت آن بخش از فرش یا سجاده که بدن مصلّی با آن ملاقات می‌کند در نماز شرط است نه طهارت اجزای دیگر فرش یا سجاده که ملاقات با بدن نمی‌کند.

لذا اگر بخشی از فرش نجس باشد و بخش دیگر آن طاهر و مصلّی در بخش طاهر آن نماز بخواند طبق تفسیر مرحوم حکیم از کلام سید مرتضی؛ نمازش صحیح است ولی طبق تفسیر مرحوم استاد خویی نمازش باطل است از این بیان فهمیده می‌شود که تفسیر مرحوم استاد خویی نسبت به تفسیر مرحوم حکیم اوسع است هچنان که قول سوّم نسبت به قول اوّل که تنها طهارت موضع جبهه را شرط می‌داند و نسبت به قول دوّم که مواضع هفتگانه سجده را شرط می‌داند، اوسع است زیرا شامل تمام مکان مصلّی می‌شود در هر حال مستند این قول روایاتی است که در مقام بدان تمسّک شده و مرحوم صاحب حدائق متعرض این روایات شده است از جمله این روایات مرسله نبوی است.

نهى النبی أن يُصَلَّى في سبعةِ مواطِنَ: في المزْبَلة، و المَجْزَرة، و المَقْبرة، و قارعَةِ الطَّريق و في الحمَّام و في معاطِنِ الإبِل و فوق ظَهْرِ بيت الله.[1]

از رسول الله نقل شده که آن حضرت از نماز خواندن در هفت موضع نهی نمودند: نماز در زباله دان، کشتارگاه، قبرستان، در مسیر رفت و آمد مردم، حمام، استراحتگاه شتران و بالای کعبه.

کیفیت استدلال: در این روایت نهی شده از نماز در «مزبله» زباله دان و «مجزره» یعنی محلی که حیوانات را در آن ذبح می‌کنند نهی از نماز در این دو مکان که معمولا آلوده به نجاست است به جهت نجاست محل است لذا از این روایت استفاده می‌شود که محل مصلّی باید طاهر باشد.

مناقشه استاد اشرفی در تمسّک به این روایت:

اوّلاً: این روایت ضعیف السند است بالارسل ضمن این که تنها در کتب عامه ذکر شده و به این مضمون روایت مستندی در کتب شیعه ذکر نشده است.

ثانیاً: با قطع نظر از اشکال سندی این روایت نهایتا به جهت اتحاد سیاق؛ حمل بر نهی تنزیهی می‌شود زیرا منع از نماز در بالای کعبه یا نهی از نماز در مواطن ابل یا در مقبره یا در مسیر رفت و آمد مردم و یا حمام قطعاً به جهت نجاست آن مکان‌ها نبوده است چه آن که منع از نماز در مواطن ابل به احتمال نجاست، بعید است زیرا بول و عذره شتر طاهر است و در مورد مقبره هم منع از آن به جهت نجاست بعید است و هکذا موارد دیگر لذا به جهت وحدت سیاق منع در این روایت نمی‌تواند به جهت نجاست محل باشد تا از آن استفاده اشتراط طهارت محل مصلّی شود پس معلوم می‌شود که منع از نماز در مواطن مزبور به جهات دیگری بوده است مثلاً از این جهت بوده که نماز در این مواطن موجب حواسپرتی و انصراف ذهن از توجه به خدا و مانع حضور قلب در نماز می‌شود و یا به جهت منقصتی بوده که در آن مکان‌ها وجود داشته است زیرا نماز قربان کل تقی و معراج المومن است و این امر اقتضا دارد که در مکان‌های طاهر و با معنویت خوانده شود نه در مکان‌هایی مثل مزبله و یا کشتارگاه یا معابر عام و اما نماز در فوق کعبه هم ممکن است به جهت صدق هتک حرمت بر کعبه بوده باشد لذا به این روایت نمی‌توان برای اشتراط طهارت در مکان مصلّی تمسّک نمود و نهایتا حمل می‌شود بر قدر متیقّن آن که مسجد الجبهه باشد.

مرحوم استاد خویی روایاتی را که در محل بحث بدان تمسّک شده عمدتاً به دو دسته تقسیم نموده است: دسته اوّل روایاتی است که در مورد شاذکونه وارد شده و دسته دوّم روایاتی است که نهی نموده از نماز در مواضع نجس و در آن صحبتی از شاذکونه نشده است.

اما نمونه‌ای از دسته اوّل روایات:

موثقه ابن بکیر: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الشَّاذَكُونَةِ يُصِيبُهَا الِاحْتِلَامُ أَ يُصَلَّى عَلَيْهَا فَقَالَ لَا.[2]

راوی سوال نمود از شاذکونه «حصیر و زیرانداز یا لباس زخیم یمنی که در سابق به خود می‌پیچیدند»[3] که آغشته به منی شده است آیا نماز بر آن جائز است؟ حضرت در جواب فرمود: نماز جائز نیست از این روایت استفاده می‌شود که تمام مكان مصلي بايد طاهر باشد زیرا سوال راوی و جواب امام مطلق است و به مقتضای اطلاق نماز بر روی شیء نجس جائز نیست چه محل پیشانی باشد و چه مواضع سجده و چه غیر آن از محلی که فرد در آن نماز می‌خواند بنابراین از این روایت استفاده می‌شود که محل

نمازگذار حتی در مثل سجاده که بر آن نماز می‌خواند، باید طاهر باشد.

و اما نمونه‌ای از دسته دوّم روایات:

موثّقة عمار: وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي حَدِيثٍ قَالَ: سُئِلَ عَنِ الْمَوْضِعِ الْقَذِرِ يَكُونُ فِي الْبَيْتِ أَوْ غَيْرِهِ فَلَا تُصِيبُهُ الشَّمْسُ وَ لَكِنَّهُ قَدْ يَبِسَ الْمَوْضِعُ الْقَذِرُ قَالَ لَا يُصَلَّى عَلَيْهِ وَ أَعْلِمْ مَوْضِعَهُ حَتَّى تَغْسِلَهُ....[4]

راوی از امام سوال نمود از محل نجسی در خانه يا مكان ديگر كه خود به خود و بدون تابش آفتاب خشک شده است آيا مي‌توان در آن مكان نماز خواند؟ امام به نحو مطلق فرمود: نماز در آن مکان جائز نیست «لَا يُصَلَّى عَلَيْه» این کلام به اطلاق دلالت بر اشتراط طهارت در مكان مصلي دارد ولو این که نجاست خشک شده باشد و قابل برای سرایت هم نباشد.

صحيحة زرارة و حديد بن حكيم الأزدي: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ وَ حَدِيدِ بْنِ حَكِيمٍ الْأَزْدِيِّ جَمِيعاً قَالا قُلْنَا لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ السَّطْحُ يُصِيبُهُ الْبَوْلُ أَوْ يُبَالُ عَلَيْهِ أَ يُصَلَّى فِي ذَلِكَ الْمَكَانِ فَقَالَ إِنْ كَانَ تُصِيبُهُ الشَّمْسُ وَ الرِّيحُ وَ كَانَ جَافّاً فَلَا بَأْسَ بِهِ إِلَّا أَنْ يَكُونَ يُتَّخَذُ مَبَالًا.[5]

راوی سوال کرد از زمینی که قدری بول به آن اصابت کرده یا بر آن زمین بول می‌شود، آیا در آن مکان می‌توان نماز خواند؟ امام در جواب فرمود: «اگر خورشید بر آن زمین تابیده و بوسیله باد و خورشید خشک شده باشد نماز خواندن در آن مکان منعی ندارد «به مقتضای مفهوم، نماز در محل متنجّس، جائز نیست و فیه باس» سپس امام در ادامه فرمود: مگر آن که آن مکان مرکز نخلیه بول شود «تبدیل به دستشویی شده باشد» که اگر چنین باشد، نماز در آن مکان مطلقا جائز نیست «ولو در صورتی که آفتاب هم بر آن بتابد.»

صحيحه دوّم زراره: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَنِ الْبَوْلِ يَكُونُ عَلَى السَّطْحِ أَوْ فِي الْمَكَانِ الَّذِي يُصَلَّى فِيهِ فَقَالَ إِذَا جَفَّفَتْهُ الشَّمْسُ فَصَلِّ عَلَيْهِ فَهُوَ طَاهِرٌ.[6]

راوی سوال کرد از پشت بامی‌که بر آن بول می‌شود امام در جواب فرمود: اگر مکانِ متنجّس به بول، به وسیله خورشید خشک شده باشد، می‌توان در آن مکان نماز خواند، به مقتضای اطلاق در طرف مفهوم اگر بوسیله تابش آفتاب تطهیر نشده

باشد نماز در آن محل جائز نیست این روایت هم اطلاق دارد و عدم جواز نماز در محل متنجّس مخصوص مواضع سجده نیست.

مناقشه استاد خویی ره در استناد به این روایات.

در مقابل دسته اوّل روایات، روایاتی وارد شده که مفاد آن جواز نماز بر شاذکونه متنجّس است:

صحیحه زراره: وَ عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الشَّاذَكُونَةِ يَكُونُ عَلَيْهَا الْجَنَابَةُ أَ يُصَلَّى عَلَيْهَا فِي الْمَحْمِلِ قَالَ لَا بَأْسَ.[7]

راوی از امام باقر سوال کرد از شاذکونه‌ای «نوعی پارچه یا لباس یمنی» که منی به آن اصابت کرده است، آیا می‌توان بر آن نماز خواند؟ امام فرمود: اشکالی ندارد.

خبر ابن ابی عمیر: وَ عَنْهُ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ صَالِحٍ النِّيلِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ أُصَلِّي عَلَى الشَّاذَكُونَةِ وَ قَدْ أَصَابَتْهَا الْجَنَابَةُ فَقَالَ لَا بَأْسَ.[8]

روایت اوّل صحیح السند است و اما روایت دوّم یعنی روایتی که ابن ابی عمیر از امام صادق نقل نموده راوی از ابن ابی عمیر، صَالح نيلي است که توثیق نشده و بلکه مرحوم نجاشی و مرحوم علّامه در خلاصه، وی را تضعیف نموده‌اند ولی راوی از صالح نیلی؛ صفوان است که توثیق عام دارد و مرحوم شیح طوسی در کتاب عده در مورد ابن ابی عمیر و صفوان و بزنطی فرموده است که مرسلات آن‌ها به منزله مسندات است: «لانهم لا یروون و لا یرسلون الا عن ثقه» از این جهت شاید بتوان اشکال سندی را حل نمود ضمن این که صفوان از اصحاب اجماع است ولی با این حال مرحوم حکیم و نیز مرحوم استاد خویی از آن تعبیر به روایت نموده‌اند که مشعر به ضعف سندی روایت است از این جهت که مرحوم نجاشی و مرحوم علّامه، صالح نیلی را تضعیف نموده‌اند در هر حال همان روایت اوّل کافی در تعارض با دسته اوّل روایات است.

در مقابل دسته دوّم که در غیر شاذکونه وارد شده روایاتی وارد شده که دلالت دارد بر جواز نماز در مکان متنجّس، از جمله:

صحيحة عليّ بن جعفر: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَمْرَكِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْبَوَارِيِّ يُصِيبُهَا الْبَوْلُ هَلْ تَصْلُحُ الصَّلَاةُ عَلَيْهَا إِذَا جَفَّتْ مِنْ غَيْرِ أَنْ تُغْسَلَ قَالَ نَعَمْ لَا بَأْسَ‌.[9]

راوی از امام سؤال کرد از نماز بر روی بوریای متنجّس به بول حضرت در جواب فرمود: اشکالی ندارد.

صحیحه علی بن جعفر: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ وَ أَبِي قَتَادَةَ جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ‌ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْبَوَارِيِّ يُبَلُّ قَصَبُهَا بِمَاءٍ قَذِرٍ أَ يُصَلَّى عَلَيْهِ قَالَ إِذَا يَبِسَتْ فَلَا بَأْسَ. [10]

صحیحه علی بن جعفر: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْبَارِيَّةِ يُبَلُّ قَصَبُهَا بِمَاءٍ قَذِرٍ هَلْ تَجُوزُ الصَّلَاةُ عَلَيْهَا فَقَالَ إِذَا جَفَّتْ فَلَابَأْسَ بِالصَّلَاةِ عَلَيْهَا.[11]

صحیحه علی بن جعفر: عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ مَرَّ بِمَكَانٍ قَدْ رُشَّ فِيهِ خَمْرٌ قَدْ شَرِبَتْهُ الْأَرْضُ وَ بَقِيَ نَدَاهُ أَ يُصَلِّي فِيهِ قَالَ إِنْ أَصَابَ مَكَاناً غَيْرَهُ فَلْيُصَلِّ فِيهِ وَ إِنْ لَمْ يُصِبْ فَلْيُصَلِّ وَ لَا بَأْسَ.[12]

بنابراین می‌توان استنباط کرد که در برخی از روایات نهی از نماز در شاذکونه و مطلق مکان متنجّس شده که این نهی ظهور در اشتراط طهارت مکان مصلّی دارد در مقابل در برخی دیگر از روایات حکم به جواز نماز در شاذکونه و مطلق مکان متنجّس شده است جمع دلالی بین این دو دسته روایات، اقتضا دارد که روایت ناهیه را حمل به کراهت کنیم چون عبارت «لا باس» نص در جواز نماز در مکان متنجّس است و نهی در عبارت «لَا يُصَلَّى عَلَيْهِ» ظهور در اشتراط طهارت دارد به قرینه «لا باس» که نص در جواز است، ناگزیر از ظهور «لَا يُصَلَّى عَلَيْهِ» در لزوم اشتراط طهارت، رفع ید کرده و آن را حمل بر استحباب می‌کنیم.

 


[1] أخرجه الترمذي في ج2 من صحيحه من الطبعة الاولى ص144، و في تيسير الوصول ج2 ص250 و في كنز العمال ج4 ص74‌، جامع الأصول 6 312.به نقل از نهاية الإحكام في معرفة الأحكام، ج‌1، ص: 343‌.
[3] الشاذكونه: ثياب غلاظ مضربة تعمل باليمن.. كتاب العين، ج‌6، ص: 255‌ به نقل از القاموس المحيط

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo