درس خارج فقه استاد اشرفی
1400/10/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: طهارت/ حرمت تنجیس مسجد و وجوب تطهیر آن/
المسألة الثانیه: يجب إزالة النجاسة عن المساجد... و يحرم تنجيسها أيضا...
بحث ما در حرمت تنجیس مسجد و وجوب تطهیر آن بود این دو حکم تلازم با هم دارند به این معنی که اگر بپذیریم تطهیر مسجد واجب است حرمت تنجیس مسجد هم ثابت میشود سخن در ادلّهای بود که در مسأله اقامه شده است در بحث دیروز گذشت که به دو آیه از آیات شریفه قرآن در این جهت تمسّک شده است: الف: ﴿يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلٰا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرٰامَ﴾.[1] ب: ﴿طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْقَائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ﴾.[2] کیفیت استدلال و مناقشاتی که در تمسّک به آیات فوق شده بود به همراه جوابهای آن؛ گذشت و اما روایات دیگری که برای حرمت تنجیس مسجد و وجوب ازاله نجاست از آن، بدان تمسّک شده مرسله نبوی است:
1. رَوَى جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا فِي كُتُبِ الِاسْتِدْلَالِ عَنِ النَّبِيِّ أَنَّهُ قَالَ: جَنِّبُوا مَسَاجِدَكُمُ النَّجَاسَةَ.[3]
این حدیث عمدتاً در مدارک سنیها آمده و در کتب امامیه تنها به صورت مرسل ذکر شده است ولی با این حال مرحوم علّامه در تذکره برای حرمت تنجیس مسجد به این روایت تمسّک نموده است از این جهت مرحوم شیخ حر عاملی ره بعد از ذکر این حدیث فرموده که این حدیث در کتب استدلالی فقهای امامیه ذکر شده و در پاورقی وسائل هم به کلام مرحوم علّامه در تمسّک به این حدیث اشاره نموده است.
قال العلّامه ره: لا یجوز لأحد من المشركين دخول المساجد مطلقا سواء أذن له المسلم أو لا، و لا يجوز للمسلم الإذن فيه و به قال مالك[4] لقوله تعالى ﴿فَلٰا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرٰامَ بَعْدَ عٰامِهِمْ هٰذٰا﴾ و غيره من المساجد مشارك له في كونه مسجدا، و لقوله : «جَنِّبُوا مَسَاجِدَكُمُ النَّجَاسَةَ» و قال الله تعالى ﴿إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ﴾.[5]
مرحوم استاد شیخ حسین حلی معتقد است که ضعف سندی این حدیث منجبر به عمل اصحاب است لکن برخی از فقها مثل مرحوم سیدنا الاستاد الخویی ره این امر را نپذیرفته و معتقدند که این روایت نمیتواند مستند فتوای فقها در مسأله باشد اگر چه فقهای ما طبق مضمون آن در حرمت تنجیس و حتی حرمت ادخال نجاست در مسجد فتوی دادهاند ولی ممکن است منشأ فتوای آنان بعض روایات و یا امر دیگری باشد.
ان قلت: محقّق همدانی ره مطلبی را به عنوان قاعده کلی بیان نموده است که اگر در جملهای جمع در مقابل جمع واقع شود این دلیل بر آن است که این حکم برای کل فردٍ فردٍ من المکلفین به نحو وظیفه شخصی ثابت است نه این که همه افراد نسبت به دیگران در آن موضوع واحد تکلیف داشته باشند مثل آیاتی که درباره وضو و غسل وارد شده است که فرمود: ﴿إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاَةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَ إِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُو﴾[6] در آیه شریفه جمع ﴿وُجُوهَكُمْ﴾ در مقابل ﴿فَاغْسِلُوا﴾ واقع شده و دلالت دارد که وضو و شستن وجه و دستها برای کل فردٍ فردٍ من المکلّفین واجب است یعنی بر هر مکلفی واجب است هنگام وضو صورت و دستهای خود را بشوید نه این که بر همه مردم واجب است وجوه و دستهای دیگران را هنگام وضو بشویند و یا مثلا اگر فرمود: ﴿أَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾ معنی این نیست که همه مردم باید به عقودی که دیگران بستهاند پایبند و ملتزم باشند بلکه مراد این است که هر فردی موظف است به شرائط عقودی که خود با دیگران بسته عمل کند مثل شروط عقد ازدواج یا عقد بیع و این امر ربطی به دیگران ندارد که ملزم به عمل به عقود دیگری باشند.
از همین قبیل است روایت محل بحث که فرمود: ﴿جَنِّبُوا مَسَاجِدَكُمُ النَّجَاسَةَ﴾ در اینجا چون جمع «مساجدکم» در مقابل جمع «جنبوا» واقع شده مراد این است که هر فردی باید مسجد خود را تطهیر کند از طرفی تطهیر مسجد نسبت فرد فرد از مکلفین با تطهیر مسجد الجبهه و یا مواضع هفت گانه سجده سازگار است زیرا هر فردی که مسجد بالخصوص ندارد پس معلوم میشود مراد محل سجده است نه مسجد اصطلاحی طبق این تفسیر این روایت ربطی به محل بحث ما ندارد که لزوم تطهیر مسجد باشد.
قلت: مرحوم استاد شیخ حسین حلی بعد از ذکر این اشکال در جواب میفرماید: این اشکال وارد نیست زیرا این مطلب کلیّت ندارد که هر گاه جمعی در مقابل جمع واقع شود منحل به وظیفه فرد فرد مکلفین شود آری این مطلب در مورد وضو و غسل و امثال آن صحیح است که مراد از وضو و غسل وظیفه فرد فرد مکلفین است و معنی ندارد که همه مردم موظف باشند که دست و صورت دیگران را برای وضو بشویند ولی در جایی که این اشکال نباشد باید به ظاهر دلیل اخذ کنیم و ظاهر دلیل خطاب به همه مکلفین است مثل «عُودُوا مَرْضَاكُمْ و احْضُرُوا جَنَائِزَهُمْ» و مثل «انفقو ذوی الحاجات» طبق این دو روایت همه مردم نسبت به عیادت مریضها و قضاء حوائج مومنین و تشییع جنازه مومنین موظفند نه این که هر فردی تنها نسبت به مریضها و حاجتمندان از خویشان خویش موظف است ما نحن فیه هم از همین قبیل است که همه مردم نسبت به تطهیر مساجد موظفند در امثال این موارد محذوری وجود ندارد در حمل به وظیفه عمومی لذا نمیتوان روایت را حمل کرد به وظیفه شخصی تا از آن لزوم تطهیر مسجد الجبهه استفاده شود.
بیان استاد اشرفی در تکمیل جواب استاد حلی
به نظر ما مناسبت حکم و موضوع هم اقتضا دارد از تنجیس مساجد اجتناب شود و اهتمام به تطهیر مسجد شود از این جهت که مسجد محل معنوی و محل عبادت و محل تقرب الی الله است و این امر اقتضا دارد که مساجد از نجاسات و قذارات دور نگاه داشته شوند و در اعلی مرتبه طهارت باشند و مردم با پوشیدن بهترین لباسها و عطرها در خانه خدا حاضر شوند چنان که اگر کسی بخواهد به حضور مرد بزرگی برسد اقتضا دارد که بهترین لباسها را از نظر تمیزی و طهارت بپوشد مساجد هم خانه خدا است و تاکید فراوان شده که نماز در این مکان معنوی خوانده شود «لاَ صَلاَةَ لِجَارِ اَلْمَسْجِدِ إِلاَّ فِي اَلْمَسْجِدِ إِلاَّ أَنْ يَكُونَ لَهُ عُذْرٌ أَوْ بِهِ عِلَّةٌ.»[7] لذا میتوان گفت: حدیث مزبور اشاره به یک امر طبیعی دارد که باید مسجد از نجاسات و کثافات عاری باشد و اما
روایات دیگری که در مقام بدان تمسّک شده است:
2. صحیحه علی بن جعفر: عن علی بن جعفر قال: سَأَلْتُهُ عَنِ الدَّابَّةِ[8] تَبُولُ فَيُصِيبُ بَوْلُهُ الْمَسْجِدَ أَوْ حَائِطَهُ أَ يُصَلَّى فِيهِ قَبْلَ أَنْ يُغْسَلَ قَالَ إِذَا جَفَّ فَلَا بَأْسَ. [9]
برّرسی سند: روایات علی بن جعفر که از کتاب قرب الاسناد مرحوم حمیری نقل شده غالبا در طریق آن عبد الله حسن واقع شده که توثیق نشده است لکن مرحوم صاحب وسائل در آخر وسائل اسناد خود را به کتب اربعه و غیر کتب اربعه که حدود 70 کتاب است نقل نموده و در آنجا سند خود را به کتاب علی بن جعفر به دو طریق ذکر نموده و مرحوم استاد خویی ره طریق ایشان
را از کتاب علی بن جعفر معتبر دانسته است فلذا روایت از این جهت معتبر است و ما به طریق کتاب قرب الاسناد که در آن عبد الله حسن واقع شده کاری نداریم. [10]
برّرسی دلالت
کیفیت استدلال: در این روایت أصل لزوم تطهیر مسجدی که متنجّس به بول شده، در ذهن راوی مسلّم و مفروغ عنه بوده و سؤال او از این جهت بوده که قبل از تطهیر مسجد، آیا نماز خواندن جایز است یا خیر به این معنی که در مقام تزاحم،کدامیک از این دو واحب یعنی نماز یا تطهیر مسجد مقدم است؟ حضرت آنچه در ذهن راوی مغروس بوده از لزوم تطهیر مسجد و حرمت تنجیس مسجد، تقریر نموده و در جواب فرمودند: اگر آن مکان متنجّس، خشک باشد خواندن نماز، قبل از تطهیر مسجد منعی ندارد.
اشکال: بول دابه اصلاً نجس نیست تا تطهیر مسجد از آن لازم باشد اگر چه عامه قائل به نجاست دواب اربعه هستند ولی امامیه قائل به طهارت بول حیوانات ماکول اللحم است از این جهت برخی احتمال دادهاند که سوال مربوط به امر مستحبی بوده که مساجد را از رایحههای بدبو و اموری که موجب تنفّر طبع است خالی و عاری نگاه دارند و سوال راوی از این امر مستحب بوده که آیا نماز را اوّل وقت بخواند یا تطهیر مسجد را مقدم بدارد مرحوم استاد خویی احتمال داده که این روایت تقیّتاً صادر شده باشد
تقیّه به دو صورت است:
تاره تقیّه در مجموع قضیه است مثل قضیه داود بن زربی که به دستور امام صادق چندین ماه در دربار منصور دوانقی بر طبق سنّیها وضو گرفت و سه بار بر صورت خود آب میریخت.
و اخری تقیّه در تطبیق حکم است به این معنی که در تطبیق حکم بر موضوع خاصی تقیّه میشود ولی در اصل حکم تقیّه نیست و ما نحن فیه از همین قبیل است که تقیّه در تطهیر بول دابه بوده ولی در اصل تقریر امام در لزوم تطهیر مسجد از نجاسات تقیّه نبوده است.
مرحوم استاد خویی در نهایت در تمسّک به این روایت اشکال کرده و میفرماید: از این روایت لزوم تطهیر مسجد استفاده نمیشود تا بگوییم: این امر در ذهن راوی مغروس بوده که تطهیر مسجد از نجاسات لازم است... زیرا بول دواب نجس نیست تا بگوییم مورد روایت تزاحم دو واجب «نماز واجب و لزوم تطهیر مسجد» بوده که یکی اهم از دیگری است از این امر استفاده میشود که مورد روایت تزاحم دو امر مستحبی بوده است یعنی تزاحم تطهیر مسجد از قذارات با نماز اوّل وقت اما این که امام تفصیل دادند بین موردی که نجاست مسریّه باشد و موردی که مسریّه نباشد و در صورت عدم سرایت حکم به عدم باس نمودند از این جهت بوده که در صورت خشک بودن بول، بوی تعفن ندارد تا منشا برای استحباب تقدم غسل بر نماز شود شاهد بر این حمل این که مورد سوال بول دابه بوده و مقام علمی علی بن جعفر اجل از این بوده که حکم طهارت بول حیوانات حلال گوشت را نداند هذا اوّلاً.
ثانیاً: اگر مراد بول حیوانی بوده که نجس است چرا امام بین بول خشک و غیر خشک تفصیل داده است زیرا اگر تطهیر مسجد واجب بود باید در صورت یابس بودن هم حکم به لزوم تطهیر مسجد میشد مگر این که کسی بگوید نظر امام به جفاف بوسیله آفتاب بوده است که البته این حمل بعید است دلیلی بر آن نداریم.
3. موثقه حلبی: مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِيسَ فِي آخِرِ السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ نَوَادِرِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: «قُلْتُ لَهُ إِنَّ طَرِيقِي إِلَى الْمَسْجِدِ فِي زُقَاقٍ يُبَالُ فِيهِ فَرُبَّمَا مَرَرْتُ فِيهِ وَ لَيْسَ عَلَيَّ حِذَاءٌ فَيَلْصَقُ بِرِجْلِي مِنْ نَدَاوَتِهِ فَقَالَ أَ لَيْسَ تَمْشِي بَعْدَ ذَلِكَ فِي أَرْضٍ يَابِسَةٍ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَلَا بَأْسَ إِنَّ الْأَرْضَ يُطَهِّرُ بَعْضُهَا بَعْضاً قُلْتُ فَأَطَأُ عَلَى الرَّوْثِ الرَّطْبِ قَالَ لَا بَأْسَ أَنَا وَ اللَّهِ رُبَّمَا وَطِئْتُ عَلَيْهِ ثُمَّ أصلي وَ لَا أَغْسِلُهُ».[11]
راوی به امام عرض کرد در مسیر راه ما به مسجد، كوچه باريكى است كه زمينش آلوده به بول شده بود و از رطوبت بولی قدری به پای ما اصابت کرد حکم آن چیست؟ حضرت فرمود: آیا بعد از قدم گذاشتن بر بول روی زمین خشک راه نرفتید و در اطراف آن زمین خشک نبود که روی آن راه رفته باشید راوی عرض کرد: آری حضرت فرمود: مانعی ندارد، زیرا «إِنَّ الْأَرْضَ يُطَهِّرُ بَعْضُهَا بَعْضاً» راوی دوباره عرض کرد: من بر روى سرگين مرطوب پا گذاشتم حضرت فرمود: مانعی ندارد سپس حضرت قسم یاد نمود که برای من هم اتّفاق افتاده که قدم بر روی نجس گذاشته و بعد از راه رفتن روی زمین خشک، بدون تطهیر پا؛ نماز خواندهام. مرحوم ابن ادریس همین روایت را به طریق دیگری در سرائر از نوادر أحمد بن محمّد بن أبي نصر نقل نموده است:
قَالَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ حَدَّثَنِي عَبْدُ الْكَرِيمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنَّ طَرِيقِي إِلَى الْمَسْجِدِ فِي زُقَاقٍ يُبَالُ فِيهِ...[12]
کیفیت استدلال: در ذهن راوی این امر مغروس و مسلّم بوده که تنجیس مسجد، حرام است از این جهت سوال کرده که اگر از محلی که در زمین آن نجاست است عبور کنیم و بعد از تلوث پا به نجاست و راه رفتن وارد مسجد شویم آیا چنین کاری جائز است امام آنچه را در ذهن راوی مغروس و مسلّم بوده از حرمت تنجیس مسجد، تقریر نموده و در مقام دفع شبهه تنجیس مسجد فرموده است که پای تو بواسطه راه رفتن بر زمین خشک تطهیر شده است زیرا «إِنَّ الْأَرْضَ يُطَهِّرُ بَعْضُهَا بَعْضاً» و از این جهت مانعی ندارد.
اشکال: سوال راوی ممکن است از جهت رفت و آمد در مسجد نبوده بلکه مراد او سوال از تنجیس پای او بوده است.
جواب: نجاست پا بخاطر قدم نهادن بر زمین خشکِ پاک -چون موجب رفع نجاست میشود- مانعی ندارد در این فرض روایت دخلی به لزوم طهارت مسجد و حرمت تنجیس آن ندارد.