< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

1400/10/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وجوب تطهیر مسجد، لزوم فوریّت در تطهیر مسجد.

قال السیّد ره فی العروه: المسألة الثانیه: يجب إزالة النجاسة عن المساجد... و يحرم تنجيسها أيضا...

سخن در ادلّه‌ای بود که برای حرمت تنجیس مسجد و وجوب تطهیر آن بدان تمسّک شده است از جمله این ادلّه آیه شریفه ﴿يٰا أَيُّهَا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ و آیه شریفه ﴿طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ﴾ و مرسله نبوی ﴿جَنِّبُوا مَسَاجِدَكُمُ النَّجَاسَةَ﴾ و صحیحه علی بن جعفر و موثّقه حلبی بود که کیفیّت استدلال به دو آیه شریفه و روایات مذکور در بحث دیروز گذشت دسته دیگری از روایات در مسأله وارد شده که مرحوم استاد خویی دلالت این روایات را بر مدّعی تام می‌داند این روایات را مرحوم صاحب وسائل در باب 11 از ابواب احکام مساجد ذکر نموده است البته مرحوم صاحب جواهر در این جهت به روایات دیگری هم تمسّک نموده است فعلیکم بالرجوع.

مفاد روایات باب یازدهم از احکام مساجد وسائل الشیعه.

در این روایات روات سوال نموده‌اند از کنیفی «چاه دستشویی و دستشویی»که همجوار مسجد یا در نقطه دیگری است و قصد دارند آن را جزء مسجد قرار دهند آیا چنین کاری جائز است یا خیر، امام در جواب امر به پر کردن چاه کنیف نمودند سپس تعلیل نمودند به این که «بأنّ ذلك يطهّر» از این امر استفاده می‌شود که:

اوّلاً: می‌توان محل کنیف را جزء مسجد قرار داد مشروط به اینکه کنیف بوسیله خاک کاملاً پوشیده شود و ظاهر آن هم تطهیر و تنظیف شود.

ثانیاً: تطهیر مسجد از نجاست به مقتضای تقریر امام واجب است چرا که در ذهن روات این امر مسلم و مرتکز بوده که مسجد باید طاهر باشد و تطهیر آن واجب است زیرا وجود نجاست منافات با مسجدیّت دارد این امر منشأ برای سوال روات شده که آیا می‌توان کنیف را جزء مسجد قرار داد یا خیر، امام هم آنچه را در ذهن روات مغروس و مسلم بوده تقریر و امضاء نموده و برای آن راهکاری ارائه نمودند که آن پر کردن چاه بوسیله خاک باشد از این امر معلوم می‌شود که تطهیر مسجد از نجاسات واجب است و اما متن روایات:

    1. رواية عبيد اللّه بن علىّ الحلبي: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ فِي حَدِيثٍ أَنَّهُ قَالَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ «فِي مَسْجِدٍ يَكُونُ فِي الدَّارِ فَيَبْدُو لِأَهْلِهِ أَنْ يَتَوَسَّعُوا بِطَائِفَةٍ مِنْهُ أَوْ يُحَوِّلُوهُ عَنْ مَكَانِهِ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِذَلِكَ قَالَ»[1] فَقُلْتُ فَيَصْلُحُ

الْمَكَانُ الَّذِي كَانَ حَشّاً زَمَاناً أَنْ يُنَظَّفَ وَ يُتَّخَذَ مَسْجِداً فَقَالَ نَعَمْ إِذَا أُلْقِيَ عَلَيْهِ مِنَ التُّرَابِ مَا يُوَارِيهِ فَإِنَّ ذَلِكَ يُنَظِّفُهُ وَ يُطَهِّرُهُ.[2]

راوی از امام سؤال نمود از مسجدى كه در خانه‌ای احداث شده و قصد دارند که با اتصال خانه دیگری به آن، مسجد را توسعه بدهند و یا آن مسجد را به محل دیگری انتقال دهند حكم آن چیست؟ حضرت فرمود: منعی ندارد «فقها جواب امام را نسبت به این بخش از روایت که سوال از انتقال مسجد به مکان دیگر باشد حمل كرده‌اند بر موردی كه صيغه مسجد در آنجا خوانده نشده باشد» راوی مجدداً پرسید از مکانی که قبلاً توالت بوده آیا جایز است آن مکان را تمییز کنند و جزء مسجد قرار دهند؟ حضرت فرمود بله، مشروط به این که روی آن خاک بریزند و قذارات و بوی آن را بپوشانند تا موجب ‌شود که مکان پاکیزه و تطهیر شود.

در اقرب الموارد آمده است که کلمه «حَش» به سه وجه یعنی به فتح و کسر و ضم فاء الفعل خوانده می‌شود و در لغت به معنای بستانی است که محل خاک و خاشاک است و به محل بول و غائط هم اطلاق حَشّ می‌شود از این جهت که سابقاً در بستان‌ها معامله کنیف می‌کردند.

2. سُئِلَ أَبُوالْحَسَنِ الْأَوَّلُ عَنْ بَيْتٍ قَدْ كَانَ حَشّاً زَمَاناً هَلْ يَصْلُحُ أَنْ يُجْعَلَ مَسْجِداً فَقَالَ إِذَا نُظِّفَ وَ أُصْلِحَ فَلَا بَأْسَ.[3]

3. مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ فِي حَدِيثٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْمَكَانِ يَكُونُ خَبِيثاً ثُمَّ يُنَظَّفُ وَ يُجْعَلُ مَسْجِداً قَالَ يُطْرَحُ عَلَيْهِ مِنَ التُّرَابِ حَتَّى يُوَارِيَهُ فَهُوَ أَطْهَرُ.[4]

4. بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ (عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ) عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ فِي حَدِيثٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمَكَانِ يَكُونُ حَشّاً زَمَاناً فَيُنَظَّفُ وَ يُتَّخَذُ مَسْجِداً فَقَالَ أَلْقِ عَلَيْهِ مِنَ التُّرَابِ حَتَّى يَتَوَارَى فَإِنَّ ذَلِكَ يُطَهِّرُهُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ. [5]

5. وَ عَنْهُ عَنْ‌هارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ أَنَّهُ سُئِلَ أَ يَصْلُحُ مَكَانٌ حَشٌّ أَنْ يُتَّخَذَ مَسْجِداً فَقَالَ إِذَا أُلْقِيَ عَلَيْهِ مِنَ التُّرَابِ مَا يُوَارِي ذَلِكَ وَ يَقْطَعُ رِيحَهُ فَلَا بَأْسَ وَ ذَلِكَ لِأَنَّ التُّرَابَ يُطَهِّرُهُ وَ بِهِ مَضَتِ السُّنَّةُ.[6]

6. وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُضَارِبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: لَا بَأْسَ بِأَنْ يُجْعَلَ عَلَى الْعَذِرَةِ مَسْجِداً. [7]

7. عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ بَيْتٍ كَانَ حَشّاً زَمَاناً هَلْ يَصْلُحُ أَنْ يُجْعَلَ مَسْجِداً قَالَ إِذَا نُظِّفَ وَ أُصْلِحَ فَلَا بَأْسَ.[8]

مفاد این روایات آن است که اگر می‌خواهید کنیفی را داخل مسجد قرار دهید باید ابتدا چاه کنیف را با خاک بپوشانید تا محل آن با پر کردن خاک طاهر ‌شود و جزء مسجد خواهد شد از این امر استفاده می‌شود که تطهیر مسجد از نجاسات واجب است و الا موجبی برای پر کردن و سپس جمله «یطهّره» نبود.

برداشت مرحوم صاحب جواهر از روایات مزبور.

از این روایات استفاده می‌شود که پر کردن چاه کنیف بوسیله خاک موجب طهارت باطن زمین و چاه کنیف می‌شود از این جهت مانعی ندارد که باطن کنیف را هم جزء مسجد قرار دهیم ولی در غیر این مورد که بوسیله خاک تطهیر شده، اگر باطن مسجد نجس باشد تطهیر آن از نجاست واجب نیست تفصیل بیانات مرحوم صاحب جواهر در برگه جداگانه‌ای نوشته‌ایم مراجعه شود.

مناقشه مرحوم استاد خویی ره در کلام صاحب جواهر.

از این روایات استفاده می‌شود که ازاله نجاست از باطن مسجد لازم نیست زیرا امام ریختن خاک را برای الحاق کنیف به مسجد کافی دانستند از طرفی ریختن خاک بر روی چاه کنیف از مطهرات نیست تا بگوییم باطن آن طاهر شده است و صِرف ریختن خاک بر روی نجس موجب استحاله آن هم نمی‌شود تا از این جهت حکم به طهارت آن کنیم بلکه ریختن خاک تنها مانع بوی متعفن آن و مانع سرایت آن به بدن و لباس می‌شود و اگر کسی بخاطر استحاله بگوید کنیف طاهر می‌شود در جواب می‌گوییم استحاله نیاز به گذشت مدت طولانی دارد و این در حالی است که حضرت الحاق کنیف را به مسجد به صِرف ریختن خاک، تجویز نمودند فلذا بر خلاف آنچه صاحب جواهر فرمودند، از این روایت برداشت می‌شود که باطن کنیفی که روی آن خاک ریخته‌اند نجس است لکن طاهر بودن باطن مسجد لازم نیست بلکه طهارت ظاهری آن کافی است و دلیلی هم نداریم که تطهیر باطن مسجد واجب باشد طبق این روایت اگر داخل دیوار و یا داخل زمین مسجد متنجّس باشد و امکان تطهیر آن هم وجود داشته باشد تطهیر باطن لازم نیست و بلکه جائز است در صحن حیات مسجد چاه دستشویی احداث شود. «كما أنّه لا مانع

من حفر بالوعة ابتداء في صحن المسجد لتجتمع النجاسة فيها من الكنيف و غيره.[9]

ثمره اختلاف بین کلام مرحوم استاد خویی و کلام مرحوم صاحب جواهر.

اگر باطن مسجد مثلا آجر داخل دیوار نجس باشد بنابر نظریّه مرحوم صاحب جواهر تطهیر آن واجب است ولو با کندن آن از دیوار و اگر باطن زمینی نجس باشد نمی‌توان آن را جزء مسجد قرار داد ولی طبق نظر استاد خویی تطهیر باطن مسجد واجب نیست و اگر باطن زمینی نجس باشد می‌توان آن را جزء مسجد قرار داد و محذوری از این جهت ندارد به استناد این روایات که مفاد آن عدم لزوم طهارت باطن مسجد است.

بیان استاد اشرفی در مسأله

به نظر ما کلام مرحوم استاد خویی صحیح به نظر می‌رسد زیرا از این روایات استفاده می‌شود که اوّلاً طهارت باطن مسجد شرط الحاق کنیف به مسجد نیست ثانیاً تطهیر باطن مسجد هم لازم نیست اگر چه باطن مسجد جزء مسجد محسوب می‌شود.

المسألة الثانیه: يجب إزالة النجاسة عن المساجد... و وجوب الإزالة فوري فلا يجوز التأخير بمقدار ينافي الفور العرفي.

مرحوم سید ره در این مسأله به چهار فرع فقهی اشاره نموده است: فرع اوّل: حرمت تنجیس مسجد. فرع دوّم: وجوب ازاله نجاست از مسجد. فرع سوّم: لزوم فوریّت در تطهیر مسجد فرع چهارم: حرمت دخول عین نجاست در مسجد در فرضی که موجب هتک حرمت مسجد شود برّرسی از فرع اوّل و دوّم گذشت و اما فرع سوّم:

فرع سوّم لزوم فوریّت در تطهیر مسجد.

تا به اینجا ثابت شد که تطهیر مسجد از نجاسات واجب است سوال این است که آیا تطهیر مسجد واجب فوری است یا تاخیر آن جائز است مرحوم سید ره می‌فرماید: ازاله‌ نجاست از مسجد واجب فورى است و تأخير آن بدون عذر، معصيت است بنابراین جايز نيست تأخير انداختن به مقدارى كه عرفاً منافات با فوريّت داشته باشد.

بحث اصولی در فرق بین امر و نهی.

متعلق امر در اوامر شرعیه طبیعت مامور به است امتثال طبیعت هم به تحقق فردٍ مّا از افراد طولی یا عرضی طبیعت محقّق می‌شود بنابراین اگر مولی بگوید: جئنی بالماء این امر بوسیله هر یک از افراد طبیعت امتثال می‌شود و مامور به، به امتثال فردٍ مّا از افراد طبیعت ساقط می‌شود و این امر هم مسلم است که مقتضای اطلاق امر طبق آنچه در اصول خوانده‌ایم عدم لزوم فوریّت است و

لازمه آن عدم فوریّت ازاله نجاست از مسجد است.

متعلق نهی در نواهی هم طبیعت منهی عنه است با این فرق که در نواهی ترک طبیعت به ترک جمیع افراد طولی و عرضی است و وقتی امتثال در ترک حاصل می‌شود که تمام افراد طولی و عرضی طبیعت ترک شود مثلا اگر مولی بگوید: «لا تشرب الخمر» امتثال این نهی به ترک جمیع افراد طویلی خمر یعنی ترک آن در امروز و فردا و در تمام عمر است و به ترک تمام افراد عرضی آن یعنی همه خمرهای موجود در عالم است و اگر فرد یکی از افراد ترک طبیعت را مرتکب شود طبیعت منهی عنه امتثال نشده است.

بعد ذلک نقول: سوال این است که آیا تطهیر مسجد واجب فوری است یا می‌توان آن را با تاخیر و تراخی امتثال کرد؟ در ما نحن فیه درست است که مقتضای اطلاقِ امر عدم فوریّت تطهیر مسجد است لکن از مجموع ادلّه استفاده می‌شود که لزوم تطهیر مسجد ناشی از مفسده‌ای است که در تنجیس مسجد است و از آیات و روایاتی که حکم به لزوم تطهیر مسجد نموده مثل آیه شریفه: ﴿طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْقَائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ﴾.[10] و مرسله نبوی است که فرمود: ﴿جَنِّبُوا مَسَاجِدَكُمُ النَّجَاسَةَ﴾ و روایات دیگر استفاده می‌شود که تنجیس مسجد مبغوض عند الله است ضمن این که مناسبت حکم و موضوع هم اقتضا دارد که مسجد عاری از نجاسات و کثافات باشد زیرا نجاست مسجد با وضع مسجد برای عبادت سازگار نیست و چون امر به لزوم تطهیر در روایات ناشی از وجود مفسده در تنجیس مسجد است این نهی و مبغوضّیت اقتضا دارد که تمام افراد طولی و عرضی آن در هر زمان ترک شود و لازمه ترک جمیع افراد نجس در مسجد، طبق قاعده فوق در منهی عنه، فوریّت تطهیر مسجد است تا هر چه زودتر مسجد از نجاست پاک شود.

فرع چهارم: حرمت دخول عین نجاست در مسجد در فرضی که موجب هتک حرمت مسجد نشود.

قال السیّد ره فی العروه المسأله الثانیه:... لا يجوز إدخال عين النجاسة فيها و إن لم تكن منجسة إذا كانت موجبة لهتك حرمتها بل مطلقا على الأحوط و أما إدخال المتنجّس فلا بأس به ما لم يستلزم الهتك‌.

مرحوم سید ره می‌فرماید: جايز نيست داخل كردن عين نجاست در مسجد اگر چه موجب تنجيس مسجد نشود مشروط به این که موجب هتك حرمت مسجد شود، بلكه بنابر احوط مطلقا، جايز نيست ولو این که موجب هتک نشود و اما داخل كردن چيز متنجّس، منعی ندارد مادامى كه مستلزم هتك نشود.

سوال این است که آیا داخل کردن نجاست در مسجد جائز است یا خیر؟ به عنوان مثال اگر کسی ظرف بولی را به همراه خود داخل مسجد کند آیا صرف داخل کردن آن در مسجد حرام است اگر چه مستلزم هتک حرمت مسجد نشود یا خیر؟

اگر مستلزم هتک حرمت مسجد شود شکی نیست که دخول آن در مسجد، حرام است زیرا منافات دارد با تعظیم مسجد که از اعظم شعائر الهی است و تعظیم آن واجب است ﴿مَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ﴾ و اما اگر موجب هتک حرمت نشود مثل این که فرد دستمال نجس را به همراه خود وارد مسجد کند در اینجا بحث است که آیا چنین کاری جائز است یا خیر؟ برخی از فقها مخصوصاً قدما معتقدند که داخل کردن نجاست در مسجد به هر صورتی که باشد منافی با تعظیم مسجد دارد و مخالف آیات و روایاتی است که حکم به تطهیر مسجد نموده است.

در مقابل جمعی می‌گویند اگر مستلزم هتک حرمت مسجد نشود و موجب تعدّی نجاست آن به مسجد نشود منعی ندارد شاهد بر این آن است که جائز است دخول زن مستحاضه و زن حائض از یک درب مسجد و خروج آن‌ها از درب دیگر در حالی که معمولا بدن آن‌ها ملوث به خون است و آنچه بر زن حائض و مستحاضه حرام است توقف در مسجد است و همچنین جائز است دخول صبیان در مساجد با این که بچه‌ها معمولا بدنشان ملوث به نجاست است و توجهی به رعایت و احتراز از نجاسات ندارند از این امور کشف می‌شود که وارد کردن نجس در مسجد در فرض عدم هتک و عدم تنجیس مسجد منعی ندارد از آن مهمتر طواف زن مستحاضه است که به حسب روایات زن مستحاضه گرچه متوسطه باشد یا حتی کثیره، می‌تواند در مسجد الحرام وارد شود و طواف کند با این که لا محاله همراه با خون استحاضه است بنابراین چون در اینگونه موارد دخول نجس هتک حرمت مسجد نیست مانعی از ادخال نجس در مسجد وجود ندارد.

 


[1] قسمت داخل پراتنز در وساءل ذکر نشده ولی مرحوم صدوق ره در کتاب من لا یحضر این عبارت را آورده است.
[4] همان حدیث3.
[5] همان حدیث 4.
[6] همان حدیث 5.
[7] همان حدیث 6.
[8] همان حدیث ص211 حدیث7.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo